20-01-2017، 19:57
از زبون ژانینا
رفتم ماشین و رو شن کردم . کاری که مژی گفته بودم کردم، نیشستم تو ماشین که بچه ها ریختن تو ماشین
_ اول بریم فروشگاه واسه یخچال خوراکی بگیریم ؟ همه قبول کردن بعده خرید راه افتادیم سمت دانشگاه که مژگان و مژده پریدن پایین کارهای اینکه به عنوان مهمان سر کلاس بشینیم وجفت و جور کنن . ژاله و ژانین چند تا دوست فوضول پیدا کنن که خبرا دسته اول بهمون برسه منم که کار سخت و انجام میدم
چند تا دوربین و شنود روی یه بنز و دیوار و سطل زباله و اتاقک نگهبان گذاشتم ، داشتم کوچه و خونه وکلا منطقه ای که رادوین زندگی می کنه از ابزار اطلاعاتی (دوربین و...) آباد می کردم که به سرم زد واسه شام همبرگر تنوری بخوریم واسه همین زنگ زدمو سفارش دادم ، کارم که تموم شد غذا رو گرفتم واسه هموشون اس انداختم بیان دم در دانشگاه خودمم رفتم ،دیدم بعله دور تا دورشون و پسر گرفته بود اس دادم «اون دست خیابون » اول ؟ژانین و ژاله با غر نشستن
ژاله و ژانین : اه اه چقدر حرف می زنن بعدش مژده و مژگان سوار شدن که می گفتن کار یه هفته رو کردیم
ساکت شدن _قدم بردارن یا دهن باز کنن فهمیدیم (منظور رادوین اینا بود )
داشتم می رفتم سمت خونه که نظر دادن بریم ببینیم پسرا بازم میرن اونجا یا نه بعدش اگه رفتن، دخترا رو دنبال کنیم منم که حزب باد همون کار و کردم
_بچه ها مردم از گرسنگی غذا گرفتم باز کنین بخوریم
ژانین: آخ گفتی آبجی بزرگه بعد خودش یه همبرگر برداشت و با نوشابه همین که اومد بخوره صدام کرد اومدم بگم بله بزور یه تیکه همبرگر کرد تو دهنم
_هوی چته
_ خب گفتی گرسنته گفتم تو اول بخوری بد کردم اصلا خوبی بهت نمیاد که دستمو تا آرنج تو عسل بکنم بعد بدم به تو از آرنج گاز می زنی
_بابا خانوم الاغه چرا ناراحت میشی من دوست ندارم چلاق شما
_چه ربطی داشت به چلاق شدن تو داره؟
_خانوم الاغه وقتی الاغا ناراحت یا عصبی میشن جفتک می ندازن منم که همیشه کنارتم میترسم لا بلای جفتک پرونیا آسیب ببینم همین که حرفم تموم شد بچه ها ترکیدن حالا نخند کی بخند اونا میخندیدن ژانین عصبانی تر می شد کم مونه بود بشه عیال جکی جان گفتم : غذاها سرد شدا تازه یادشون افتاد گرسنشونه
ژاله : می خوای من بشینم پشت فرمون هم خسته شدی هم راه و دقیق نمی دونی
_آره عزیزم الآن یه گوشه پارک می کنم جابه جا شیم (تو فکر این بودم که الآن اگه جابه جا بشم حس این به من دست میده که تو وان حموم دراز کشیدم ینی اینقد خسته ام ؟ واااااای دیوانه شدم رفت دارم میزان جابه جایی از خستگی به راحتی رو به این عمل توصیف می کنم)
رفتم ماشین و رو شن کردم . کاری که مژی گفته بودم کردم، نیشستم تو ماشین که بچه ها ریختن تو ماشین
_ اول بریم فروشگاه واسه یخچال خوراکی بگیریم ؟ همه قبول کردن بعده خرید راه افتادیم سمت دانشگاه که مژگان و مژده پریدن پایین کارهای اینکه به عنوان مهمان سر کلاس بشینیم وجفت و جور کنن . ژاله و ژانین چند تا دوست فوضول پیدا کنن که خبرا دسته اول بهمون برسه منم که کار سخت و انجام میدم
چند تا دوربین و شنود روی یه بنز و دیوار و سطل زباله و اتاقک نگهبان گذاشتم ، داشتم کوچه و خونه وکلا منطقه ای که رادوین زندگی می کنه از ابزار اطلاعاتی (دوربین و...) آباد می کردم که به سرم زد واسه شام همبرگر تنوری بخوریم واسه همین زنگ زدمو سفارش دادم ، کارم که تموم شد غذا رو گرفتم واسه هموشون اس انداختم بیان دم در دانشگاه خودمم رفتم ،دیدم بعله دور تا دورشون و پسر گرفته بود اس دادم «اون دست خیابون » اول ؟ژانین و ژاله با غر نشستن
ژاله و ژانین : اه اه چقدر حرف می زنن بعدش مژده و مژگان سوار شدن که می گفتن کار یه هفته رو کردیم
ساکت شدن _قدم بردارن یا دهن باز کنن فهمیدیم (منظور رادوین اینا بود )
داشتم می رفتم سمت خونه که نظر دادن بریم ببینیم پسرا بازم میرن اونجا یا نه بعدش اگه رفتن، دخترا رو دنبال کنیم منم که حزب باد همون کار و کردم
_بچه ها مردم از گرسنگی غذا گرفتم باز کنین بخوریم
ژانین: آخ گفتی آبجی بزرگه بعد خودش یه همبرگر برداشت و با نوشابه همین که اومد بخوره صدام کرد اومدم بگم بله بزور یه تیکه همبرگر کرد تو دهنم
_هوی چته
_ خب گفتی گرسنته گفتم تو اول بخوری بد کردم اصلا خوبی بهت نمیاد که دستمو تا آرنج تو عسل بکنم بعد بدم به تو از آرنج گاز می زنی
_بابا خانوم الاغه چرا ناراحت میشی من دوست ندارم چلاق شما
_چه ربطی داشت به چلاق شدن تو داره؟
_خانوم الاغه وقتی الاغا ناراحت یا عصبی میشن جفتک می ندازن منم که همیشه کنارتم میترسم لا بلای جفتک پرونیا آسیب ببینم همین که حرفم تموم شد بچه ها ترکیدن حالا نخند کی بخند اونا میخندیدن ژانین عصبانی تر می شد کم مونه بود بشه عیال جکی جان گفتم : غذاها سرد شدا تازه یادشون افتاد گرسنشونه
ژاله : می خوای من بشینم پشت فرمون هم خسته شدی هم راه و دقیق نمی دونی
_آره عزیزم الآن یه گوشه پارک می کنم جابه جا شیم (تو فکر این بودم که الآن اگه جابه جا بشم حس این به من دست میده که تو وان حموم دراز کشیدم ینی اینقد خسته ام ؟ واااااای دیوانه شدم رفت دارم میزان جابه جایی از خستگی به راحتی رو به این عمل توصیف می کنم)