نظرسنجی: تا اینجا که خوندین با حال بود یا نه؟
این نظرسنجی بسته شده است.
بله
100.00%
6 100.00%
خیر
0%
0 0%
در کل 6 رأی 100%
*شما به این گزینه رأی داده‌اید. [نمایش نتایج]

امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم

#15
از زبون ژانینا
رفتم ماشین و رو شن کردم . کاری که مژی گفته بودم کردم، نیشستم تو ماشین که بچه ها ریختن تو ماشین
_ اول بریم فروشگاه واسه یخچال خوراکی بگیریم ؟ همه قبول کردن بعده خرید راه افتادیم سمت دانشگاه که مژگان و مژده پریدن پایین کارهای اینکه به عنوان مهمان سر کلاس بشینیم وجفت و جور کنن . ژاله و ژانین چند تا دوست فوضول پیدا کنن که خبرا دسته اول بهمون برسه منم که کار سخت و انجام میدم
چند تا دوربین و شنود روی یه بنز و دیوار و سطل زباله و اتاقک نگهبان گذاشتم ، داشتم کوچه و خونه وکلا منطقه ای که رادوین زندگی می کنه از ابزار اطلاعاتی (دوربین و...) آباد می کردم که به سرم زد واسه شام همبرگر تنوری بخوریم واسه همین زنگ زدمو سفارش دادم ، کارم که تموم شد غذا رو گرفتم واسه هموشون اس انداختم بیان دم در دانشگاه خودمم رفتم ،دیدم بعله دور تا دورشون و پسر گرفته بود اس دادم «اون دست خیابون » اول ؟ژانین و ژاله با غر نشستن
ژاله و ژانین : اه اه چقدر حرف می زنن بعدش مژده و مژگان سوار شدن که می گفتن کار یه هفته رو کردیم
ساکت شدن _قدم بردارن یا دهن باز کنن فهمیدیم (منظور رادوین اینا بود )
داشتم می رفتم سمت خونه که نظر دادن بریم ببینیم پسرا بازم میرن اونجا یا نه بعدش اگه رفتن، دخترا رو دنبال کنیم منم که حزب باد همون کار و کردم
_بچه ها مردم از گرسنگی غذا گرفتم باز کنین بخوریم
ژانین: آخ گفتی آبجی بزرگه بعد خودش یه همبرگر برداشت و با نوشابه همین که اومد بخوره صدام کرد اومدم بگم بله بزور یه تیکه همبرگر کرد تو دهنم
_هوی چته
_ خب گفتی گرسنته گفتم تو اول بخوری بد کردم اصلا خوبی بهت نمیاد که دستمو تا آرنج تو عسل بکنم بعد بدم به تو از آرنج گاز می زنی
_بابا خانوم الاغه چرا ناراحت میشی من دوست ندارم چلاق شما
_چه ربطی داشت به چلاق شدن تو داره؟ Huh
_خانوم الاغه وقتی الاغا ناراحت یا عصبی میشن جفتک می ندازن منم که همیشه کنارتم میترسم لا بلای جفتک پرونیا آسیب ببینم همین که حرفم تموم شد بچه ها ترکیدن Big Grin حالا نخند کی بخند اونا میخندیدن ژانین عصبانی تر می شد کم مونه بود بشه عیال جکی جان گفتم : غذاها سرد شدا تازه یادشون افتاد گرسنشونه
ژاله : می خوای من بشینم پشت فرمون هم خسته شدی هم راه و دقیق نمی دونی
_آره عزیزم الآن یه گوشه پارک می کنم جابه جا شیم (تو فکر این بودم که الآن اگه جابه جا بشم حس این به من دست میده که تو وان حموم دراز کشیدم ینی اینقد خسته ام ؟ واااااای دیوانه شدم رفت دارم میزان جابه جایی از خستگی به راحتی رو به bathtime این عمل توصیف می کنم)
شمایی که مرا نمیشناسید ، بی باک در چشمانم خیره نشوید آنقدر ترسناک هستم که در راهم سر به سر ، تن به مرگ بدهید آن هم مقابل زنده ماندن کسانی که با آنها در بند من شدید و باز هم من ، همان پیمان شکن نامردم که شما از او میترسید
پاسخ
 سپاس شده توسط sogol.bf ، sama00 ، SOGOL.NM


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم - Creative girl - 20-01-2017، 19:57

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان