امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ܓ نـآمه هـآی نَهجُ البلاغـه

#11
نامه 10


و من كتاب له ع إليه أيضا

وَ كَيْفَ أَنْتَ صَانِعٌ إِذَا تَكَشَّفَتْ عَنْكَ جَلاَبِيبُ مَا أَنْتَ فِيهِ مِنْ دُنْيَا قَدْ تَبَهَّجَتْ بِزِينَتِهَا وَ خَدَعَتْ بِلَذَّتِهَا دَعَتْكَ فَأَجَبْتَهَا وَ قَادَتْكَ فَاتَّبَعْتَهَا وَ أَمَرَتْكَ فَأَطَعْتَهَا وَ إِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَقِفَكَ وَاقِفٌ عَلَى مَا لاَ يُنْجِيكَ مِنْهُ مِجَنٌّ فَاقْعَسْ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ وَ خُذْ أُهْبَةَ اَلْحِسَابِ وَ شَمِّرْ لِمَا قَدْ نَزَلَ بِكَ وَ لاَ تُمَكِّنِ اَلْغُوَاةَ مِنْ سَمْعِكَ وَ إِلاَّ تَفْعَلْ أُعْلِمْكَ مَا أَغْفَلْتَ مِنْ نَفْسِكَ فَإِنَّكَ مُتْرَفٌ قَدْ أَخَذَ اَلشَّيْطَانُ مِنْكَ مَأْخَذَهُ وَ بَلَغَ فِيكَ أَمَلَهُ وَ جَرَى مِنْكَ مَجْرَى اَلرُّوحِ وَ اَلدَّمِ وَ مَتَى كُنْتُمْ يَا مُعَاوِيَةُ سَاسَةَ اَلرَّعِيَّةِ وَ وُلاَةَ أَمْرِ الْاُمَّةِ بِغَيْرِ قَدَمٍ سَابِقٍ وَ لاَ شَرَفٍ بَاسِقٍ وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ لُزُومِ سَوَابِقِ الشَّقَاءِ وَ أُحَذِّرُكَ أَنْ تَكُونَ مُتَمَادِياً فِي غِرَّةِ اَلْأُمْنِيِّةِ مُخْتَلِفَ اَلْعَلاَنِيَةِ وَ اَلسَّرِيرَةِ وَ قَدْ دَعَوْتَ إِلَى الْحَرْبِ فَدَعِ اَلنَّاسَ جَانِباً وَ اُخْرُجْ إِلَيَّ وَأَعْفِ الْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْقِتَالِ لِتَعْلَمَ أَيُّنَا الْمَرِينُ عَلَى قَلْبِهِ وَالْمُغَطَّى عَلَى بَصَرِهِ فَأَنَا أَبُوحَسَنٍ قَاتِلُ جَدِّكَ وَ أَخِيكَ وَ خَالِكَ شَدْخاً يَوْمَ بَدْرٍ وَ ذَلِكَ السَّيْفُ مَعِي وَ بِذَلِكَ الْقَلْبِ أَلْقَى عَدُوِّي مَا اِسْتَبْدَلْتُ دِيناًوَلاَ اِسْتَحْدَثْتُ نَبِيّاً وَإِنِّي لَعَلَى الْمِنْهَاجِ اَلَّذِي تَرَكْتُمُوهُ طَائِعِينَ وَدَخَلْتُمْ فِيهِ مُكْرَهِينَ وَ زَعَمْتَ أَنَّكَ جِئْتَ ثَائِراً بِدَمِ عُثْمَانَ وَلَقَدْ عَلِمْتَ حَيْثُ وَقَعَ دَمُ عُثْمَانَ فَاطْلُبْهُ مِنْ هُنَاكَ إِنْ كُنْتَ طَالِباً فَكَأَنِّي قَدْ رَأَيْتُكَ تَضِجُّ مِنَ الْحَرْبِ إِذَاعَضَّتْكَ ضَجِيجَ الْجِمَالِ بِالْأَثْقَالِ وَ كَأَنِّي بِجَمَاعَتِكَ تَدْعُونِي جَزَعاً مِنَ اَلضَّرْبِ الْمُتَتَابِعِ وَ الْقَضَاءِ الْوَاقِعِ وَ مَصَارِعَ بَعْدَ مَصَارِعَ إِلَى كِتَابِ اَللَّهِ وَ هِيَ كَافِرَةٌ جَاحِدَةٌ أَوْ مُبَايِعَةٌ حَائِدَة


ترجمه

از نامه آن حضرت ( ع ) به معاويه


چه مى ‏كنى اگر اين حجابهاى دنيوى ، كه خود را در آنها پوشيده ‏اى ، به كنارى روند ؟ دنيايى كه آرايه ‏هايش به زيبايى جلوه‏ گرند و خوشيها و لذتهايش فريبنده است . دنيا تو را به خود فراخواند و تو پاسخش دادى ، و تو را در پى خود كشيد و از پى او رفتى و فرمانت داد و اطاعتش كردى . چه بسا ، بناگاه ، كسى تو را از رفتن باز دارد ، به گونه ‏اى كه هيچ سپرى تو را از آسيب او نره اند . پس عنان بكش و از تاختن

باز ايست ، و براى روز حساب توشه‏اى برگير ، و براى رويارويى با حادثه‏ اى كه در راه است ، دامن بر كمر زن ، و به سخن گمراهان گوش فرامده . و اگر نكنى تو را از چيزى كه از آن غافل مانده ‏اى ، مى ‏آگاهانم . تو مردى هستى غرقه در ناز و نعمت . شيطانت به بند كشيده و آرزوى خويش در تو يافته است و اينك در سراسر وجود تو چون روح و خون در جريان است

اى معاويه ، از چه زمان شما زمامداران رعيّت و واليان امر امّت بوده‏ ايد و حال آنكه ، نه در دين سابقه‏ اى ديرين داريد و نه در شرف مقامى رفيع . پناه مى ‏بريم به خدا از شقاوتى دامنگير . و تو را بر حذر مى‏دارم از اينكه ، همچنان ، مفتون آرزوهاى خويش باشى و نهانت چون آشكارت نباشد

مرا به جنگ فراخواندى . مردم را به يكسو نه ، خود به تن خويش به پيكار من آى . دو سپاه را از آن معاف دار تا همگان بدانند كه كداميك از ما قلبش را زنگ گناه تيره كرده است و پرده غفلت بر ديدگانش افتاده

من ابو الحسنم . كشنده نياى تو و دايى تو و برادر تو  در روز بدر سرشان شكافتم . اكنون همان شمشير با من است و با همان دل با دشمن روبرو مى‏ شوم . نه دين ديگرى برگزيده ‏ام و نه پيامبرى نو . بر همان راه و روشى هستم كه شما به اختيار تركش كرديد و به اكراه در آن داخل شديد

پنداشته‏ اى كه براى خونخواهى عثمان آمده ‏اى ، مى ‏دانى كه خون عثمان در كجا ريخته شده ، پس آن را از همانجا بطلب ، اگر به خونخواهى او آمده ‏اى . گويى چنان است كه مى ‏بينمت كه چون جنگ بر تو دندان فرو برد ، مى‏ نالى آنسان ، كه شتران گرانبار از سنگينى بار خود مى ‏نالند . و مى ‏بينم كه سپاهيانت درگير و دار ضربتهاى پياپى و حوادث دردناك و سرنگون شدنها مى ‏نالند و مرا به كتاب خدا مى‏خوانند ، حال آنكه ، مشتى كافرند و منكر يا بيعت كرده و بيعت شكسته.

پاسخ
 سپاس شده توسط ρυяρℓє_ѕку
آگهی
#12
نامه 11 



از سفارش آن حضرت است به لشكري كه آنان را به سر وقت دشمن فرستاد 

چون به سر وقت دشمن رفتيد يا دشمن بر سر شما آمد، لشكرگاهتان را برفراز بلنديها، يا دامنه كوهها، يا بين رودخانه‏ها قرار دهيد تا شما را پناه و دشمن را مانعي بر سر راه بود، و جنگتان از يك سو يا دو سو آغاز شود، و در ستيغ كوهها و فراز پشته‏ها، ديده‏بانها بگماريد، مبادا دشمن از جايي آيد كه مي‏ترسيد يا جايي كه از آن بيم نداريد، و بدانيد كه پيشروان لشكر، ديده‏هاي آنانند و ديده‏هاي پيشروان جاسوسانند. مبادا پراكنده شويد و چون فرود مي‏آييد، با هم فرود آييد، و چون كوچ كرديد، با هم كوچ كنيد، و چون شب شما را فرا گرفت، نيزه‏ها را گرداگرد خود بر پا داريد و مخوابيد جز اندك، يا لختي بخوابيد و لختي بيدار مانيد. 




نامه (11) 



و من وصية له عليه السلام وصى بها جيشا بعثه إلى العدو 

فَإِذَا نَزَلْتُمْ بِعَدُوٍّ أَوْ نَزَلَ بِكُمْ فَلْيَكُنْ مُعَسْكَرُكُمْ فِي قُبُلِ الْأَشْرَافِ أَوْ سِفَاحِ الْجِبَالِ أَوْ أَثْنَاءِ الْأَنْهَارِ كَيْمَا يَكُونَ لَكُمْ رِدْءاً وَ دُونَكُمْ مَرَدّاً وَ لْتَكُنْ مُقَاتَلَتُكُمْ مِنْ وَجْهٍ أَوِ اثْنَيْنِ وَ اجْعَلُوا لَكُمْ رُقَبَاءَ فِي صَيَاصِي الْجِبَالِ وَ مَنَاكِبِ الْهِضَابِ لِئَلَّا يَأْتِيَكُمُ الْعَدُوُّ مِنْ مَكَانِ مَخَافَةٍ أَوْ أَمْنٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّ مُقَدِّمَةَ الْقَوْمِ عُيُونُهُمْ وَ عُيُونَ الْمُقَدِّمَةِ طَلَائِعُهُمْ‏ وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّفَرُّقَ فَإِذَا نَزَلْتُمْ فَانْزِلُوا جَمِيعاً وَ إِذَا ارْتَحَلْتُمْ فَارْتَحِلُوا جَمِيعاً وَ إِذَا غَشِيَكُمُ اللَّيْلُ فَاجْعَلُوا الرِّمَاحَ كِفَّةً وَ لَا تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلَّا غِرَاراً أَوْ مَضْمَضَةً 



پاسخ
 سپاس شده توسط _wιɴɴer_
#13
نامه 12

و من وصية له ع وصى بها معقل بن قيس الرياحي حين أنفذه إلى الشام في ثلاثة آلاف مقدمة له


اِتَّقِ اَللَّهَ اَلَّذِي لاَ بُدَّ لَكَ مِنْ لِقَائِهِ وَ لاَ مُنْتَهَى لَكَ دُونَهُ وَ لاَ تُقَاتِلَنَّ إِلاَّ مَنْ قَاتَلَكَ وَ سِرِ اَلْبَرْدَيْنِ وَغَوِّرْ بِالنَّاسِ وَرَفِّهْ فِي اَلسَّيْرِ وَلاَ تَسِرْ أَوَّلَ اَللَّيْلِ فَإِنَّ اَللَّهَ جَعَلَهُ سَكَناً وَقَدَّرَهُ مُقَاماً لاَ ظَعْناً فَأَرِحْ فِيهِ بَدَنَكَ وَ رَوِّحْ ظَهْرَكَ فَإِذَا وَقَفْتَ حِينَ يَنْبَطِحُ اَلسَّحَرُ أَوْ حِينَ يَنْفَجِرُ اَلْفَجْرُ فَسِرْ عَلَى بَرَكَةِ اَللَّهِ فَإِذَا لَقِيتَ اَلْعَدُوَّ فَقِفْ مِنْ أَصْحَابِكَ وَسَطاً وَ لاَ تَدْنُ مِنَ اَلْقَوْمِ دُنُوَّ مَنْ يُرِيدُ أَنْ يُنْشِبَ اَلْحَرْبَ وَ لاتَبَاعَدْ عَنْهُمْ تَبَاعُدَ مَنْ يَهَابُ اَلْبَأْسَ حَتَّى يَأْتِيَكَ أَمْرِي وَ لاَ يَحْمِلَنَّكُمُ شَنَآنُهُمْ عَلَى قِتَالِهِمْ قَبْلَ دُعَائِهِمْ وَ اَلْإِعْذَارِ إِلَيْهِمْ.


ترجمه


سفارشى از آن حضرت ( ع ) به معقل بن قيس الرياحى فرمود ، آنگاه كه او را به سه‏هزار سپاهى بر مقدمه به شام مى ‏فرستاد .

از خدايى كه بناچار ، روزى با او ديدار خواهى كرد و جز درگاه او پايانى ندارى ، بترس . جنگ مكن مگر با آنكه با تو بجنگد . و لشكرت را در ابتدا يا انتهاى روز به حركت درآور و به هنگام گرماى نيمروز فرود آر . و مركبها را خسته مدار ، و در آغاز شب ، لشكر را به حركت در مياور كه خداوند شب را براى آسودن قرار داده . و آن را براى درنگ كردن مقرر كرده نه سير و سفر . به هنگام شب خود و مركبت را از خستگى برآور . و چون برآسودى ، يا هنگام سحر و يا زمان دميدن سپيده به بركت خداوندى حركت كن هرگاه با دشمن روياروى شدى ، خود در ميانه لشكرت قرار گير و به دشمن چنان نزديك مشو كه پندارد قصد حمله دارى و چندان دور مايست كه چون كسى باشى كه از جنگ بيمناك است تا فرمان من به تو رسد . كينه آنان تو را وادار نكند كه پيش از آنكه به اطاعتشان فراخوانى و حجّت را بر آنان تمام كنى ، جنگ را بياغازى
پاسخ
 سپاس شده توسط ρυяρℓє_ѕку
#14
نامه 13 



از نامه آن حضرت است به دو تن از اميران سپاهش 

من، مالك اشتر پسر حارث را بر شما و سپاهياني كه در فرمان شماست، امير كردم. گفته او را بشنويد و از وي فرمان بريد او را چون زره و سپر نگهبان خود كنيد كه مالك را نه سستي است و نه لغزش، و نه كندي كند آنجا كه شتاب بايد، و نه شتاب گيرد آنجا كه كندي شايد. 



نامه (13) 



و من كتاب له عليه السلام إلى أميرين من أمراء جيشه 

وَ قَدْ أَمَّرْتُ عَلَيْكُمَا وَ عَلَى مَنْ فِي حَيِّزِكُمَا مَالِكَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرِ فَاسْمَعَا لَهُ وَ أَطِيعَا وَ اجْعَلَاهُ دِرْعاً وَ مِجَنّاً فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا يُخَافُ وَهْنُهُ وَ لَا سَقْطَتُهُ وَ لَا بُطْؤُهُ عَمَّا الْإِسْرَاعُ إِلَيْهِ أَحْزَمُ وَ لَا إِسْرَاعُهُ إِلَى مَا الْبُطْءُ عَنْهُ أَمْثَلُ 
پاسخ
 سپاس شده توسط _wιɴɴer_
#15
نامه 14

و من وصية له ع لعسكره قبل لقاء العدو بصفين

لاَ تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ فَإِنَّكُمْ بِحَمْدِ اَللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ وَ تَرْكُكُمْ إِيَّاهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَكُمْ عَلَيْهِمْ فَإِذَا كَانَتِ الْهَزِيمَةُ بِإِذْنِ اَللَّهِ فَلاَ تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لاَ تُصِيبُوا مُعْوِراً وَ لاَ تُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ وَلاَ تَهِيجُواالنِّسَاءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَكُمْ فَإِنَّهُنَّ ضَعِيفَاتُ الْقُوَى وَالْأَنْفُسِ وَالْعُقُولِ إِنْ كُنَّا لَنُؤْمَرُ بِالْكَفِّ عَنْهُنَّ وَإِنَّهُنَّ لَمُشْرِكَاتٌ وَإِنْ كَانَ الرَّجُلُ لَيَتَنَاوَلُ الْمَرْأَةَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ بِالْفَهْرِ أَوِ الْهِرَاوَةِ فَيُعَيَّرُ بِهَا وَعَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ.




ترجمه




سفارشى از آن حضرت ( ع ) به سپاهش پيش از ديدار با دشمن در صفين .


با آنان مجنگيد تا آنان جنگ را بياغازند . سپاس خدا را ، كه حجت با شماست . و اگر واگذاريد تا آنان جنگ را آغاز كنند ، اين هم حجتى ديگر است به سود شما و زيان ايشان . هرگاه ، به اذن خدا ، روى به هزيمت نهادند ، كسى را كه پشت كرده و مى ‏گريزد ، مكشيد و آن را كه از پاى افتاده است ، آسيب مرسانيد و مجروح را زخم مزنيد و زنان را ميازاريد و آنان را به خشم مياوريد ، هرچند ، آبروى شما بريزند يا اميرانتان را دشنام دهند . كه زنان به جسم ناتوان‏ اند و به نفس و عقل ضعيف . حتى در زمانى كه زنان مشرك بودند ، ما را گفته بودند كه از آنان دست باز داريم . در زمان جاهليت ، رسم بر آن بود كه اگر مردى با سنگ يا چوبدستى به زنى تعرض مى ‏كرد او را و فرزندانش را ، كه پس از او مى ‏آمدند ، عيب مى ‏كردند و سرزنش مى‏نمودند.
پاسخ
 سپاس شده توسط ρυяρℓє_ѕку
#16
نامه 15 



چون دشمن را آماده جنگ مي‏ديد، مي‏گفت 

خدايا دلها به سوي تو روانه است، و گردنها به درگاه تو كشيده، و ديده‏ها به آستان تو دوخته و گامها در راه تو نهاده، و تن‏ها در خدمت تو لاغر گرديده. خدايا دشمنيهاي پوشيده آشكار است و در خروش، و ديگهاي كينه در جوش. خدايا به تو شكوه آريم كه پيامبرمان را ميان خود نداريم، و دشمنان ما بسيار است و هر يكي‏مان چيزي را خواستار «خدايا ميان ما و دشمنانمان به حق داوري فرما، كه تو بهترين داوراني.» 



نامه (15) 

و كان عليه السلام يقول إذا لقي العدو محاربا 

اللَّهُمَّ إِلَيْكَ أَفْضَتِ الْقُلُوبُ وَ مُدَّتِ الْأَعْنَاقُ وَ شَخَصَتِ الْأَبْصَارُ وَ نُقِلَتِ الْأَقْدَامُ وَ أُنْضِيَتِ الْأَبْدَانُ اللَّهُمَّ قَدْ صَرَّحَ مَكْنُونُ الشَّنَآنِ وَ جَاشَتْ مَرَاجِلُ الْأَضْغَانِ اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ غَيْبَةَ نَبِيِّنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ تَشَتُّتَ أَهْوَائِنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحِينَ 
پاسخ
آگهی
#17
نامه 16 



هنگام آغاز نبرد به ياران خود مي‏فرمود 

دشوار مشماريد گريزي را كه پس آن بازگشتن بود يا پس نشستني كه‏ در پي آن روي آوردن. حقّ شمشيرها را بگذاريد و پهلوهاي - دشمن - را به خاك در آريد، و بكوشيد تا نيزه را هر چه كارگرتر فرو بريد و ضربت را هر چه سخت‏تر و دم فرو بنديد كه دم فروبستن بد دلي را بيشتر دور كند. به خدايي كه دانه را كفيده و جاندار را آفريده، اسلام را نپذيرفتند بلكه از بيم تسليم شدند و كفر را نهفتند. چون ياراني بيابند كفر آشكار كنند - و از اسلام سر بتابند - . 





نامه (16) 



و كان يقول عليه السلام لأصحابه عند الحرب 

لَا تَشْتَدَّنَّ عَلَيْكُمْ فَرَّةٌ بَعْدَهَا كَرَّةٌ وَ لَا جَوْلَةٌ بَعْدَهَا حَمْلَةٌ وَ أَعْطُوا السُّيُوفَ حُقُوقَهَا وَ وَطِّنُوا لِلْجُنُوبِ مَصَارِعَهَا وَ اذْمُرُوا أَنْفُسَكُمْ عَلَى الطَّعْنِ الدَّعْسِيِّ وَ الضَّرْبِ الطَّلَحْفِي وَ أَمِيتُوا الْأَصْوَاتَ فَإِنَّهُ أَطْرَدُ لِلْفَشَلِ فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَكِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْكُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَيْهِ أَظْهَرُوهُ 
پاسخ
#18
نامه 17 



از نامه آن حضرت است به معاويه در پاسخ نامه او 

و اما خواستن تو شام را از من، من امروز چيزي را به تو نمي‏بخشم كه ديروز از تو بازداشتم و اين كه مي‏گويي جنگ عرب را نابود گرداند و جز نيم نفسي براي آنان نماند، آگاه باش آن كه در راه حق از پا در آيد، راه خود را به بهشت گشايد، و آن را كه باطل نابود گرداند، به دوزخش كشاند. امّا يكسان بودن ما در كارزار و در مردان پيكار، نه چنين است، كه تو را دو دلي است و سعي من همراه با يقين است، و دلبستگي شاميان بدين جهان نه بيش از مردم عراق است بدان جهان. امّا گفته تو كه ما فرزندان عبد منافيم، درست است. 

كه تبار ما يكي است، امّا اميّه در پايه هاشم نيست. و حرب را با عبد المطلب در يك رتبت نتوان آورد، و ابو سفيان را با ابو طالب قياس نتوان كرد. آن كه در راه خدا هجرت نمود چونان كسي نيست كه رسول خدايش آزاد فرمود، و خانداني را كه حسبي است شايسته، همچون كسي نيست كه خود را بدان خاندان بسته، و نه آن كه حق با اوست با خواهان باطل يكسان و يك ترازوست، و نه با ايمان درستكردار چون دروغگويي دغلكار. بدا پسري كه پيرو پدر شود و در پي او به آتش دوزخ در شود. و از اين گذشته ما را فضيلت - بستگي به مقام - نبوّت است - كه بزرگترين حجّت است - ارجمند را بدان خوار كرديم و خوار را بدان سالار، و چون خدا عرب را فوج فوج به دين خويش در آورد و اين امّت خواه و ناخواه سر در بند طاعت آن‏ كرد، شما از آنان بوديد كه يا به خاطر نان، يا از بيم جان مسلمان گرديديد، و اين هنگامي بود كه نخستين مسلمانان در پذيرفتن اسلام پيش بودند، و مهاجران سبقت از ديگران ربودند. پس، نه براي شيطان از خود بهره‏اي بگذار و نه او را بر نفس خويش مستولي دار. 



نامه (17) 



و من كتاب له عليه السلام إلى معاوية جوابا عن كتاب منه إليه 

وَ أَمَّا طَلَبُكَ إِلَيَّ الشَّامَ فَإِنِّي لَمْ أَكُنْ لَأُعْطِيَكَ الْيَوْمَ مَا مَنَعْتُكَ أَمْسِ (وَ أَمَّا قَوْلُكَ إِنَّ الْحَرْبَ قَدْ أَكَلَتِ الْعَرَبَ إِلَّا حُشَاشَاتِ أَنْفُسٍ بَقِيَتْ أَلَا وَ مَنْ أَكَلَهُ الْحَقُّ فَإِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ أَكَلَهُ الْبَاطِلُ فَإِلَى النَّارِ) وَ أَمَّا اسْتِوَاؤُنَا فِي الْحَرْبِ وَ الرِّجَالِ فَلَسْتَ بِأَمْضَى عَلَى الشَّكِّ مِنِّي عَلَى الْيَقِينِ وَ لَيْسَ أَهْلُ الشَّامِ بِأَحْرَصَ عَلَى الدُّنْيَا مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ عَلَى الْآخِرَةِ وَ أَمَّا قَوْلُكَ إِنَّا بَنُو عَبْدِ مَنَافٍ فَكَذَلِكَ نَحْنُ وَ لَكِنْ لَيْسَ أُمَيَّةُ كَهَاشِمٍ وَ لَا حَرْبٌ كَعَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ لَا أَبُو سُفْيَانَ كَأَبِي طَالِبٍ وَ لَا الْمُهَاجِرُ كَالطَّلِيقِ وَ لَا الصَّرِيحُ كَاللَّصِيقِ وَ لَا الْمُحِقُّ كَالْمُبْطِلِ وَ لَا الْمُؤْمِنُ كَالْمُدْغِلِ وَ لَبِئْسَ الْخَلَفُ خَلَفٌ يَتْبَعُ سَلَفاً هَوَى فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَ فِي أَيْدِينَا بَعْدُ فَضْلُ النُّبُوَّةِ الَّتِي أَذْلَلْنَا بِهَا الْعَزِيزَ وَ نَعَشْنَا بِهَا الذَّلِيلَ وَ لَمَّا أَدْخَلَ اللَّهُ الْعَرَبَ فِي دِينِهِ أَفْوَاجاً وَ أَسْلَمَتْ لَهُ هَذِهِ الْأُمَّةُ طَوْعاً وَ كَرْهاً كُنْتُمْ مِمَّنْ دَخَلَ فِي الدِّينِ إِمَّا رَغْبَةً وَ إِمَّا رَهْبَةً عَلَى حِينَ فَازَ أَهْلُ السَّبْقِ بِسَبْقِهِمْ وَ ذَهَبَ الْمُهَاجِرُونَ الْأَوَّلُونَ بِفَضْلِهِمْ فَلَا تَجْعَلَنَّ لِلشَّيْطَانِ فِيكَ نَصِيباً وَ لَا عَلَى نَفْسِكَ سَبِيلًا وَ السَّلَامُ 
پاسخ
#19
نامه 18 



از نامه آن حضرت است به عبد اللّه پسر عباس، فرمانگزار او در بصره 

بدان كه بصره فرود آمد نگاه شيطان است، و رستنگاه آشوب و عصيان. پس، دل مردم آن را با نيكويي روشن ساز، و گره بيم را از دل آنان باز. به من خبر داده‏اند با تميميان درشتي كرده‏اي، و به آنان سخن سخت گفته‏اي حال آنكه مهتري از بنو تميم در نگذشت جز آنكه مهتري به جاي او نشست، و در جاهليّت و اسلام كسي هماوردشان نگشت، و آنان با ما هم پيوندند، و نزديك و خويشاوند. ما در رعايت اين خويشاوندي پاداش داريم و در بريدن آن گناهكاريم. پس، ابو العباس خدايت بيامرزاد در آنچه بر زبان و دست تو جاري گردد، خوب باشد يا بد، كار به مدارا كن كه من و تو در آن شريك خواهيم بود. چنان كه گمانم به تو نيكو گردد و انديشه بد در باره‏ات نرود. 



نامه (18) 



و من كتاب له عليه السلام إلى عبد الله بن عباس و هو عامله على البصرة 

وَ اعْلَمْ أَنَّ الْبَصْرَةَ مَهْبِطُ إِبْلِيسَ وَ مَغْرِسُ الْفِتَنِ فَحَادِثْ أَهْلَهَا بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِمْ وَ احْلُلْ عُقْدَةَ الْخَوْفِ عَنْ قُلُوبِهِمْ وَ قَدْ بَلَغَنِي تَنَمُّرُكَ لِبَنِي تَمِيمٍ وَ غِلْظَتُك عَلَيْهِمْ وَ إِنَّ بَنِي تَمِيمٍ لَمْ يَغِبْ لَهُمْ نَجْمٌ إِلَّا طَلَعَ لَهُمْ آخَرُ وَ إِنَّهُمْ لَمْ يُسْبَقُوا بِوَغْمٍ فِي جَاهِلِيَّةٍ وَ لَا إِسْلَامٍ وَ إِنَّ لَهُمْ بِنَا رَحِماً مَاسَّةً وَ قَرَابَةً خَاصَّةً نَحْنُ مَأْجُورُونَ عَلَى صِلَتِهَا وَ مَأْزُورُونَ عَلَى قَطِيعَتِهَا فَارْبَعْ أَبَا الْعَبَّاسِ- رَحِمَكَ اللَّهُ- فِيمَا جَرَى عَلَى يَدِكَ وَ لِسَانِكَ مِنْ خَيْرٍ وَ شَرٍّ فَإِنَّا شَرِيكَانِ فِي ذَلِكَ وَ كُنْ عِنْدَ صَالِحِ ظَنِّي بِكَ وَ لَا يَفِيلَنَّ رَأْيِي فِيكَ وَ السَّلَامُ 
پاسخ
#20
نامه 19 

از نامه آن حضرت است به يكي از عاملان خود 

امّا بعد، دهقانان شهر تو شكايت دارند كه با آنان درشتي مي‏كني و سختي روا مي‏داري. ستمشان مي‏ورزي و خردشان مي‏شماري. من در كارشان نگريستم، ديدم چون مشركند نتوانشان به خود نزديك گرداند، و چون‏ در پناه اسلامند نشايد آنان را راند. پس، در كار آنان درشتي و نرمي را به هم آميز گاه مهربان باش و گاه تيز، زماني نزديكشان آور و زماني دورتر ان شاء اللّه. 





نامه (19) 

و من كتاب له عليه السلام إلى بعض عماله 

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ دَهَاقِينَ أَهْلِ بَلَدِكَ شَكَوْا مِنْكَ غِلْظَةً وَ قَسْوَةً وَ احْتِقَاراً وَ جَفْوَةً وَ نَظَرْتُ فَلَمْ أَرَهُمْ أَهْلًا لِأَنْ يُدْنَوْا لِشِرْكِهِمْ وَ لَا أَنْ يُقْصَوْا وَ يُجْفَوْا لِعَهْدِهِمْ فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ اللِّينِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ وَ دَاوِلْ لَهُمْ بَيْنَ الْقَسْوَةِ وَ الرَّأْفَةِ وَ امْزُجْ لَهُمْ بَيْنَ التَّقْرِيبِ‏ وَ الْإِدْنَاءِ وَ الْإِبْعَادِ وَ الْإِقْصَاءِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ 
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  پــرسش و پاسـخ هـآی دینی شمــآ
  ♒[وصیت نـآمه شهیــدآن]♒

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان