امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان گونه ی نوازش سایه | نویسنده mahsa.ksz | خودم( خیلی قشنگه بیا تو )

#3
نور آفتاب داره میزنه به چشمم اه نگاه چقدر بده این.
من که زیاد خوابیدم پس چرا نمیتونم بیدار شم؟ نکنه چیز خورم کردن؟
وایی معده ام خیلی سوز میزنه شام که نخوردم الان اگه صبحونه بخورم حالم بدتر میشه.
بلند شدم از تختم و به سمت آشپزخونه رفتم خدا رو شکر صبحا مامان بابام دیر بیدار میشن وگرنه پدرم رو در میوردن.قرص معده ام رو دراوردم و بدون هیچ آبی خوردم عادت داشتم آب باعث میشه تنبل تر بشم و خودم تنها نتونم چیزی رو فرو بدم اما نمیدونم چرا بعد از این همه مدت هنور که هنوزه با این تمرین نمیتونم بغضم رو قورت بدم.
با صدا پا عقب رو نگاه کردم مامان داشت نگام می کرد ای کاش فقط یه بار دیگه میتونستم اون مهربونی قبل رو ببینم ای کاش فقط یه بار....
+ بیا بشین باهات حرف دارم.
من این صدای خشک رسمی رو دوست ندارم...
نه به هیچ وجه دوست ندارم نمیخواستم لجبازی کنم بخاطر همین بی هیچ حرفی رفتم روبروش نشستم و اون هم وقتی مطمعن شد به حرفاش گوش میدم شروع به سخنرانی کرد.
+ ما فردا میخواییم بریم سفر. ما یعنی من و داداشت و بابات . مثل یه دختر خوب میشی زن خونه . البته که بعید میدونم بتونی فهمیدی؟ عیاشی میاشی نداریم لاس زدن هم نداریم امان از روزی که بفههم پسری رو توی خونه ی من آوردی کثیف کاری کردی فهمیدی؟
بازم اشک تو چشمام جمع شد بازم بغض گلوم رو گرفت و نذاشت نفس بکشم خدایا پس کی تموم میشه این شکنجه؟ ای کاش میشد واسه همیشه میرفتن ای کاش...


********************************.

پارسا

از این باغ متنفرم . این باغ رابطه عاشقانه مامان و بابام بوده و همون دوتو باعث شدن که نفهمم من چه خری هستم.
صن یطور کلی من یه موجود نصفه الخلقه ام که معلوم نیست چیم اه . حتی نمیدونم باید کدوم طرف رو بگیرم طرف مامانم رو ؟ یا طرف بابام رو؟تف به این عشق لعنتی از هرچی عشقه بدم میاد . عشقی که باعث شد من به وجود بیام وونا که میدونستن کارشون اشتباه محضه . اونا که میدونستن بلاخره یه روزی سربازا میگیرنشون پس چرا همچین کاری رو کردن؟
چرااااا؟بدم میاد من از این دوراهی


.سیاهی روبرومون بود.
دیگه چیزی نمیدیدم
.تموم راهو جون کندم.
تموم راهو ترسیدم.چراغ جادمون ماهه.
منم با ماه همراهم
.نمیدونم کجا میرم.
ولی با راه همراهمیه وقتایی یه جاهایی
.آدم چیزی نمیدونه.
یکی راهو یکی چاهه
.دو راهی روبرومونه.
یه وقتی راضی از اینیکه میبینی خطر کردی
همیشه قصه رفتن نیستیه جایی خوبه برگردی..♫
♫♫از این جایی که ما هستیم.
یه دنیا نور معلومه.
ببین جاده تهش چی شدکه
.عشق از دور معلومه.
تو میبینی کسی از دورداره  دستی تکون میده.
همیشه لحظه ی آخریکی راهو نشون میده.یکی راهو نشون میده..
.یه وقتایی یه جاهایی
.آدم چیزی نمیدونه.
یکی راهو یکی چاهه
.دو راهی روبرومونه
.یه وقتی راضی از اینیکه میبینی خطر کردی.
همیشه قصه رفتن نیست.یه جایی خوبه برگردی.


***************************


*رها.

آخییییش بلاخره رفتن الهی داخل راه ماشین آتیش بگیره بمیرن.الهی تو راه تصادف کنن بمیرن
الهی یه طوری از سر راه من برداشته شن .چون همچین آدمایی اصلا به تریپ من نمیخورن اصلا.گوشیم داره زنگ میخوره بدون معطلی برداشتمش.
_الو؟
+ سلام عزییزم خوبی؟ رفتن ؟
_آره خیلی خوشحالم.
+ خوبه امروز تولد که میای؟
_کدوم تولد؟
+تولده ..
(;
پاسخ
 سپاس شده توسط ○°łåmýå°○ ، Parsana.PJ ، raya(love anime)78 ، αƒsỠỠή ، ♪neGar♪ ، The ghost ، ستایش***


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان سیمای روح | نویسنده mahsa.ksz ( خودم خیلی قشنگه بیا تو ) - m@hsa14 - 29-03-2016، 19:32

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  یـه داســتان واقعـی از یه دختر مجرد از زبان خودش ....... خیلی غمگینه
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Heart رمان[انتقام شیرین]

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان