امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان عشق ابدی|یاسمن قاف(جمره)

#37
(10-04-2016، 13:20)جمره نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
عذر میخوام):
________________________________________________________
مانتو مشکی جذبم و شلوار دمپا جیگریمو با شال جیگریم ست کردم و پالتوی مشکیمم روش پوشیدم.مامانم اومد و رفت آشپزخونه آب خورد دوباره تو تختش دراز کشید.
_مامان من دارم میرم.
+زود باش تا هوا تاریک نشده برگرد.
_باشه.
+کجا میری که اینجوری تیپ زدی!؟
_تیپ؟؟؟ تیپ نزدم!
+باشه برو.
سریع رفتم نمونه هارو چپوندم تو کیسه رنگی و گذوشتم تو کیفم و رفتم کفش پوشیدم که مامان اومد..!
+تو کیفت چیه؟
_ه...هی..چی!
+الکی نگو!بده ببینم!
_مامان..مام..ان بخدا.
+بده حرف نزن..ببینم چه غلطی کردی...!
کیفمو از دستم محکم کشید.بیشتر بخاطر این ترسیدم که سبحانو بفهمه چون شماره اون تو قبض بود.قبضم،تو کیسه بود!
نمونه هارو از کیسه در اوورد.
+اینا چیه؟
_نمونس.
+خب میدونم!برای کیه؟!
_برای خودمه!
+دروغ نگو!
_بیا روشو بخون نوشته یاسمن.قاف!
+برای چی؟؟!
_ازمایش دادم.
+برای چی بدون اجازه ازمایش دادی؟؟؟؟!
_شما نمیبردید دکتر.خودم رفتم..
+تو..تووو..غلط کردی!
_مامان بخدا شما نمیبردید هرچی میگفتم.
+برای چی آزمایش دادی..؟اونم بی اجازه؟؟
_بخدا هیچی چند وقت بود خون دماغ میشدم سرم درد میگرفت خون بند نمیومد!
+باشه حالا گمشو برو اونارو بده بیا تا هوا تاریک نشده گمشو..!
_باشه..
تند تند دویدم تا خیابون طالقانی ی تاکسی گرفتم پریدم بالا.
_آزمایشگاه غدیر.
رسیدیم چون 5شنبه بود خیابون اصلی شلوغ بود.
_ آقا میشه همینجا نگه دارید تا بیام؟
+بله.چقد طول میکشه؟!
_ده دیقه.
+باشه من تو اون کوچه فرعی پارک میکنم.
_باشه زود میام.ممنون.

زود بذار لطفا
(;


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان عشق ابدی|یاسمن قاف(جمره) - m@hsa14 - 19-04-2016، 17:53

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان