امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

فصل دوازدهم رمان عشق،شادی،دیوانگی.جلد دوم فصل امید(عکس جدید شخصیتا+کاور رمان)

#1
Tongue 
عشق،شادی،دیوانگی(جلد دوم فصل امید)

فصل اول چقدر ما خوبیم
-ادرین..
با بی حالی و ب زور جوابشو دادم
-هوممممممممممم
-هوم چیه دیگه؟؟
-جونم عزیزم
-بریم بیرون؟؟؟؟؟
-مرجان بخوااااااااب
-عهههه اقااااام
-زهر مارو اقاات ساعت چار صب کجا بریم
-ی دور بزنیم تا افتاب در میاد
-جون مادرت بخواب چند ساعت پیش نامزدیمون بود مثلا ..خستم.
-بگو دوس نداری بام بیای بیرون خو
تو بقلم بود ی فشارش دادم که ی جیغ کوچولو زد گفتم
-دفه اخرت باشه ها
-باشه چرا فشار میدی له شدم
-ببخشید خانومم...بخوابیم؟؟
-ادرین پاشو دیه
-اااااااااااه بااااشششه کلافم کردی ولی فوقش ی ساعت
-باشه عشقم
از تو بغلم دراومد ی بوسم کرد و پاشد
-کجا مرجان؟؟
-لباس بپوشم دیههه
-ای خدا
-لوس نکن پاشو لباساتو بپوش بریم.
پاشدم لباسامو پوشیدم ی یادداشتم نوشتم ک بزاریم رو میز نترسند مامان اینا...اقا جواد(بابا جواد)و مریم خانومم(مامان مریمم)از شدت خستگی اون شب خونه ما موندن..
رفتم سوییچو برداشتم..هوا سرد بود..دست مریو گرفتمو دوییدیم طرف ماشین درو زدمو نشستیم توش...ماشین هنو گل گلی بود..
-کجا بریم اخه مرجان
-هرجا
کلافه روشن کردم ماشینو و رفتیم طرف میدون کاخ سعد اباد ب خاطر محله قشنگش..ی نفرم تو خیابون نبود.بعد چند دیقه اونجا بودیم..که خانوم امر کردن
-ادرین
-جونم
-پیاده شیم قدم بزنیم؟؟
-عززم فاز لاو برت داشته ها خانومم..سرردهههه
-عه ادرین
-قیافتو اونجوری نکن...چشم بریم
پارک کردمو پیاده شدیم
-مری سرد نی؟؟
-نع خیلیم خوبه
-این خصوصیاتتو لج بازیته ک منو دیوونه کرده چش قشنگ
-فدای شما
-عههه نگوووو
-چشم قربان
-افرین سرباز
دوتایی زدیم زیر خنده..دستشو گرفته بودمو فقط میرفتیم...بعد چند دیقه گف
-ادرین جونم
-ادرین فدا اینجوری حرف زدنت شه..بگو عشقم
-سرد نیس؟؟؟
ی نیش خند زدم و گفتم
-نع خیلیم خوبه
-ادرین سردمه
-باشه عشقم شوخی کردم
کتمو در اوردم دادم تنش کرد
-بم میاد ادرین؟؟
-نه...میره بت
-دیوونه هه...سردمه هنو
دسمو انداختم رو شونشو چسبوندمش تو بغلم به خودم
-خوب شد؟؟
-عاااالی شد اقام...خودت چی
-تو گرمت باشه منم خوبم ..شاله روسریه چیه اونو درست ببند ک سرما نخوری
-چشم اقایی..اقایی میگم
-بفرما
-چنگنه ما خوبیم
-چنگنه؟؟چنگنه چیه؟؟
-باب اسفنجی میگه
وسط خیابون نشستم رو پام عدا این فیلمرو دراوردم
-مری تو باب اسفنجی میببنیییی؟؟؟وای مگه میشه
-دوس دارم خو..بامزس
-از سنت خجالت نمکشی؟؟
-نع..خودت چی؟؟
-من ک نمیبینم تو میبینی
-همه میبینن
-باشه بابا بیخیال..اونجارو...فلافلیه چرا بازه؟؟؟
-بالاشو بخون
-هف چنار...ععههه نوشته ب دلیل افتتحاه شعبه جدید در روز افتتاد 24ساعت بازه....مملکت دیوانن..
-بریم ی فلافل برام بخر میخواااام
واساده بود بپر بپر میپف میخوام منم هرهر میخندیدم
-باشه بریم گریه نداره کع
رفتیم ی دوتا فلا سفارش دادیمو دوتا نوشابه بعدش نشستیم تا بیارن.
-ادرین؟؟
-جونم
-دیدی چ خوشحال شدن خریدیم؟؟
-اره..میدونی یکی از ارزوام چیه؟؟
-چیهه؟؟
-ک ی روزی انقدر پولدار شم ک اون کسایی که با دو سه هزار تومن خوشحال میشنو میلیاردر کنم.
-چقدر شما دل نازکی اقاام
-فدای شماا
-اوردن غذارو
-عه اره
-راسی اقام
-جانم
-گرمم شد کتتو بپوش تیپت کامل شه
-نه تنت باشه
-گفتم بپوش بت میاد
-باش
خوردیم غذارو بعد رفتم طرف پیش خوان
-اقا ببخشید صورت حساب میدید لطفا
-بفرما
حساب کرد و دادم و رفتیم.
-ادرین؟؟؟
-جونم؟؟؟
-چقد شد؟؟؟؟
-هف تومن
-من برا خودمو حساب میکنم
-مرجان دفه بعد یچی بت میگم
-باشه(:
رفتیم تو ماشینو راه افتادیم طرف خونه...دستمو گرفتو خوابش برد
ساعت6بود..دوساعت تو خیابون بودیم
رسیدیم خونه ب زور درو بی صدا واکردم مرجانم تو بغلم ب زور بردمش تو اتاق.
خوابوندمشو خودمم برا اینکه ببدار نشه اونور رو زمین باخیال راحت خوابیدم بدون اینکه بدونم از فردا چ داستانی شروع میشه...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فصل دوازدهم رمان عشق،شادی،دیوانگی.جلد دوم فصل امید(عکس جدید شخصیتا+کاور رمان) 1
پاسخ
 سپاس شده توسط serpent ، Silver Sun ، ραяα∂ιѕє- ، -samira- ، Mahshid80 ، ترنج 15 ، جوجه کوچول موچولو ، M.AMIN13 ، Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ ، Fatemeh_ns ، yegi200180 ، asma.mohammadi2020@gmail.com ، ستایش*** ، نفسممممممم ، elnaz*
آگهی
#2
خب خب خب..شخصیتا درست شدن...ولی ادرین چون ی عکس هس ازش فقط و تنها کسی ک خیییلی شبیهش بود نزاشت عکسشو بزارم..همون عکس جلد قبله...مرجانه ام تو نامزدیشونه مثلا
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فصل دوازدهم رمان عشق،شادی،دیوانگی.جلد دوم فصل امید(عکس جدید شخصیتا+کاور رمان) 1

خب بزرگه عکسا

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[آدرین] [/align‏[‏
[align=center]دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[مرجان]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ادرینا]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[پارسا(شخصیت جدید)]

پارسا زینه ها(: اخهههههه ایییی
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فصل دوازدهم رمان عشق،شادی،دیوانگی.جلد دوم فصل امید(عکس جدید شخصیتا+کاور رمان) 1
پاسخ
 سپاس شده توسط جوجه کوچول موچولو ، M.AMIN13 ، Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ ، Fatemeh_ns ، نفسممممممم
#3

(27-09-2015، 17:18)مهدی خسته۳ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(27-09-2015، 14:26)**zeinab** نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
داداش پارسا دیگه کیه؟؟!!

صب کن میفهمی
باشدSmile
پاسخ
#4
دوستان من معذرت میخوام.ی اشتبای تو شخصیتا پیش اومد.
مامان مرجان سمانس نه مریم.فصل دومم دارم مینویسم.مریمم میگم کیه
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فصل دوازدهم رمان عشق،شادی،دیوانگی.جلد دوم فصل امید(عکس جدید شخصیتا+کاور رمان) 1
پاسخ
 سپاس شده توسط omidkaqaz
#5
فصل دوم
اینو کجا دلم بزارم
ساعت دوازده پاشدم دیدم مرجان نیس..
رفتم بیرون اتاق دیدم همشون نشستن دور هم تو فکرن ولی مری نیس.همه ینی خونواده من و مرجان
من:سلاممممم
همه جواب سلام دادن
مامانم:ادرین صبونه تو اشپزخونس مرجانم داره صبونه میخوره.
رفتم تو اشپزخونه و دیدم خانوم دارن با صبونشون ور میرن.صندلیو کشیدم عقبو نشستم
-سلام خانوم.صب بخیر
-سلام اقا.صب شمام بخیر
-چرا با صبونت ور میری بخور دیه
-امممم.نمتونم
-ینی چی نمیتونم
-خو نمتونم.صب ک ساندویچ خوردیم سیرم هنو
-مرجان.دروغ نگو.چی شده؟همه تو فکرید
-هیچی ب خدا(:
-مرجااان عه دروغ نگو من میفهمم.
همین جوری ک حرف میزدم میخوردم
-ادرین..
-جون ادرین بگو جون ب لبم کردی
ی نفس عمیق کشید قبل این چ شروع کنه گفتم
-میخوای فست بگی ایجوری نفس کشیدی؟؟؟؟
-عه ادرین بزا بگم دیگه
-بگو
-ببین....من ی پسر دایی دارم... که وقتی13-14سالش بود رفت امریکا
-ببین مرجان داری پز میدی.منم ی دختر خاله دارم که رفته کانادا از بچگی با خالم اینا
-ادرین وسط حرفم نپر بزا بگم.
-چشم قربان
-این داره میاد اینجا
-عهههه چ خوب.
-ب نظر خوب میاد
-کی میرسه
-ساعت دو
-خو چیش بده ک همه تو فکرن
یهو ادرینا داد زد گفت:
-عروس دوماد چی میگن
مرجانم جواب داد:
-همونو..
دوباره روشو کرد به من:
-نمیخوایم بفهمه ک من عروسی کردم.ینی باید چنروز پنهون کنیم.داییم میدونه ولی پسرش نه.دختر داییمم میدونه.
-مرجان توضیح بده کامل
-میخوایم ایسگاشو بگیریم ب قول شوما.قبول؟؟؟
-او یههه ایسگااا.باشه گلم
رفتیم تو حال ک مرجان گفت:
-بش گفتم
منم سریع گفتم:
-چتونه بابا همه تو فکرید عههه.یکار میکنم نفهمه داریم سرکارش میزاریم
یهو همه نگاها روبه من اومد بعدم رف رو مرجان ک مرجان با سر تایید کرد
-خب اسم این پسر دایی اقا چیه
ک اقا جواد گف:
-پارسا
-چند سالشه؟؟
-تقریبا22
-هم سنه پس
دوباره همه سرگرم حرفیدن با هم شدن ک مامانم صدام کرد
-ادریییین؟؟؟
-جانم مامان
-ی لیست خرید بت بدم میری بخری؟؟
-با مرجان برم؟
روشو کرد ب مامان سمانه
-وا...چ زود قبول کرد.دخترت راش انداخته
لیستو اورد داد بم ب مرجان گفتم بریم؟؟
ادریناام گف منم میام
بابامو صدا کردم
-بابا عمااااد
-بله
-بابا سوییچو بده ما سه نفریم
-رو میزه
سوییچو برداشتمو رفتیم
داشتیم سوار میشدیم مرجان گف:
-ادرینا تو جلو بشین
-مرجان زر نزن بشین عه.
-نمیشینممممممممم
دو دیقه من این دوتارو نگا میکردم ک سر جلو نشستن اونیکی دعوا میکردن اخر داد زدم.
-بسهههههههه...دوتاتون عقب بشینیییید
ادرینا با پررویی گفت:
-برو بابا من عقب نمیشینم
مرجانم گف:
-خب پس بشین جلو دیگهههه
-نه تو بشین مرجان
اقا من هم خندم گرفت هم عصبانی بودم گفتم:
-اقا اصن ادرینا پشت فرمون بشین مرجان بشین بغلش من میکپم عقب.
دوتایی همو نگا کردن همزمان گفتن:
-ایییین شد ی چیزی
نشستندو راه افتادیم با کلی ترس و لرز و دست فرمون گند ادرینا رسیدیم اونجا.
اخرم نتونست دوبله پارک کنه من پارک کردم
اونجاام همین بساط بود بینشون ک کی اون سبد چرخ دارارو نگه داره اخرم رسید ب من
اقا این دوتا جلو عشق میکردم من بدبخت اونو هول میدادم ک تازه خرابم بود
حدود ساعت یکو نیم زنگ زد مامانم:
-ادرین کجایید
-داریم برمیگردیم
-خاک تو سرت
-عه مامانی براچی
-ما تو راه فرودگاهیم.
-ای بابا.من کجا بیام الان.
-بیا فرودگاه امام
-باشه باشه
-زود باش
-باشه مادره من.خدافظ
-خدافظ
مرجان بغلم نشسته بود منم پشت فرمون بعد کلی دعوا
مرجان گف:
-چی شده
-باید بریم فرودگاه
-وااای یادم نبود
ادرینا از عقب زد پس کله من گف:
-تقصیر توعه دیگه
-ببین میزنمتا ادرینا عه..بزا راهمو برم سرم درد گرف
پامو گذاشتم رو گازو د برو
این دوتا جیغ جیـــــغ منم داد میزدم:
-ساککککت تورو خدا تمرکز ندارمممم
مرجان داد زد:
-اروم برووووووو
اقا کمر بنداشونو بستن اروم گرفتن.ماشین بابام ی لندکروز بود ولی شتاب انچنانی نداشت
بلخره رسیدیم ساعت دو و ده دیقه.شانس اوردیم اونموقه ک فمیدم باید بریم توامام علی بودم.تو فرودگاه زنگ زدم مامانم
-مامان ما اومدیم کجایید
-از کودوم در اومدی تو
-بالاس
-همونو بیا چپ
-اومده؟؟
-نه دارن فرود میان
-باش
قطع کردم و مری و ادرینا گفتن چی شد؟
گفتم بیاید
دوییدیمو بلخره انقد مامانم اینا پریدن بالا پایین ک دیدیمشون.
رومو کردم ب مرجان
-مری دختر داییت و داییت اسمشون چیه
-داییم رضا.دخترداییم پریسا
-خخخخ.پارسا پریسا.زنداییت چی
-طلاق گرفتند.زنه بیشور بود
-مری ینی منو تو نامحرمیم الان؟؟
-این چ حرفیه؟؟تفقط نباید جلو اون دست همو بگیریم صمیمی بحرفیم و اینا..
-بگو نامحرمیم دیگه.ینی پیش هم نمیخوابیم؟؟
-شاید
-ای بابا
یهو مامان سمانه گف:
-اومدن
قلبم مث گاو میتپید ب ادرینا و مامانم گفتم ی لحظه جلومون واسن.دست مرجانو گرفتم در گدشش گفتم:
-دوست دارم
-من بیشتر..ول کن الان میفهمه
-مری چقد شبیه زین مالیکه
-خخخخ راس میگی
-اوففف زینه ب خدا اشتباه نگرفتین؟
-ادرین پارساس
-مری زینه برم امضا بگیرم؟خخخ
یهو رسیدن پایین پله برقی
دایی مرجان واساد سلام الیک کردن بعد پریسا بعدم پارسا ک چشش همش ب مری بود.دستشو اورد جلو ک بش دست بده ک باباش بهش اشاره کرد ک مثلا نلول نامحرمه اینجام ایرانه.
پارسا:
-اخ ببخشید ی لحظه فک کردم هنو امریکام.چقد دلم برات تنگ شده بود مرجان.
-منم دلم برات تنگ شده بود پسر دایی.بعدا باید بگی امریکا چجوریه
-باشه
قیافم تو هم بود اعصابم داغون بود انگا فقط من بودمو مرجانو پسره و اون دست دادنش.ولی هنو شبیه زین بود ک اعصابمو خورد تر میکرد چون زین بچه خوبیه. ب خودم گفتم الان بگیر بزنش صدا صندلی بده بی شعور
اومد طرف من پارسا:
-سلام
-سلام(:
-شما ادرینی؟؟
خندم گرف:
-شما از کجا میدونی
-شوهر عمه جواد خیلی از تو و خوانوادت تعریف کرد اقای دکتر
-هنو چن ترم تا دکتر شدنم مونده
یهو مامان سمانه صدامون کرد:
-بچه ها بیاید دیگه
رفتیم طرف ماشین ک ببینیم کجا بشینیم.بابام با ماشین ادرینا اومده بود اقا جوادم با ماشین خودش
پارسا اومد تو ماشین ما.ینی منو مرجانو ادرینا..
منو ادرینا جلو بودیم پارسا و مرجان عقب.
مخم داشت میترکید.
راه افتادم طرف خونه ک حرفا پارسا با مرجان شروع شد
-خب مرجان چندمی؟؟
-پیش دانشگامو تموم کردم منتظر جواب کنکورم
-عه چ خوب...منم اونور phdیمو گرفتم برا مهندسی
-چ خوب
با اینه جلو ور میرفتم میبردمش رو مرجان ک ببینمش اعصابم داغون بود از بس بد تکون دادم از جاش در رف.پارسا گف:
-خراب کردی ادرین.باید دوسال کارکنی پولشو بدی بابات.خخخ
قیافه مرجانو ادرینا رف تو هم.
تیکش بد رف رو مخم جوابشو دادم:
-دو سال؟؟مگه ماشین خودمه ک کلی پول اینش باشه؟؟
-مگع براتو چیه؟
-پورش باکستر
-اووو پس باید بدی ی دور باحاش بزنم.
ب خودم گفتم بهترین موقس ک گند بزنم ب هیکلش
-میدم ولی اگه اینش بیفته باید دو یه سالی کار کنیا.
ادرینا ی تو دماغی خندید منم سرمو تکون دادم.همون جا بود فمیدم ک پسره بام لج میخواد کنه
دوباره روشو کرد ب مرجان:
-مری هنو شوهر نکردی؟
-نه(:
-چ خوب
-براچی؟
جواب نداد فقط خندید
باز رفتم تو خودم ی گاز لاتی دادم ک همه چسبیدن ب صندلی یهو ادرینا دستمو گرف ی نگا برم کرد ک فمیدم ینی اروم باش حل میشه
تو داشبورد سیگار بود بعد کلی میخواسم بکشم اروم شم در اوردم روشن کردم ی کام دادم.برا ادرینا عادی بود ولی مری رف تو خودش.دیدم گوشیم زنگ خورد.
مخاطب:خانوممون.
عکس مری اومد رو صفحه.سرمو تکون دادم زیر لبی گفتم باشه.سیگارو انداختم بیرون.
و بلخره رسیدیم خونه.....

بچه ها خیلی سخته اینهمرو ی ضرب بنویسی.نامردی نکنین.میخونید سپاسم بدید
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فصل دوازدهم رمان عشق،شادی،دیوانگی.جلد دوم فصل امید(عکس جدید شخصیتا+کاور رمان) 1
پاسخ
 سپاس شده توسط **zeinab** ، نهال جون ، جوجه کوچول موچولو ، M.AMIN13 ، Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ ، Fatemeh_ns ، ستایش***
#6
....

:|
|:my nfc

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فصل دوازدهم رمان عشق،شادی،دیوانگی.جلد دوم فصل امید(عکس جدید شخصیتا+کاور رمان) 1

















پاسخ
 سپاس شده توسط _ƬӇЄ Ɗ▲ƦƘ_
آگهی
#7
(02-10-2015، 20:41)ᴇᴍᴘᴛʏ ʜᴇᴀᴅ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
میگما اگه منم بخوام بریم ساعت 4 بیرون منو میبرییییییی

شمارو6صبم میبرمت(:

______________________________
فصل سه تو راهه
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فصل دوازدهم رمان عشق،شادی،دیوانگی.جلد دوم فصل امید(عکس جدید شخصیتا+کاور رمان) 1
پاسخ
#8
خبر خوب...فصل سومو نوشتم شاید فرداشب بزارم
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فصل دوازدهم رمان عشق،شادی،دیوانگی.جلد دوم فصل امید(عکس جدید شخصیتا+کاور رمان) 1
پاسخ
#9
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فصل دوازدهم رمان عشق،شادی،دیوانگی.جلد دوم فصل امید(عکس جدید شخصیتا+کاور رمان) 1
هستی دختر دایی ادرین
رها همون ک ادرس مرجانو داد.یا بهتر بگم دختر خاله مرجانه
دانیال رفیق ادرین.
پریسا ابجی پارسا
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فصل دوازدهم رمان عشق،شادی،دیوانگی.جلد دوم فصل امید(عکس جدید شخصیتا+کاور رمان) 1
پاسخ
 سپاس شده توسط M.AMIN13 ، Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ
#10
(02-10-2015، 20:49)مهدی خسته۳ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(02-10-2015، 20:41)ᴇᴍᴘᴛʏ ʜᴇᴀᴅ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
میگما اگه منم بخوام بریم ساعت 4 بیرون منو میبرییییییی

شمارو6صبم میبرمت(:

______________________________
فصل سه تو راهه

اینجا خانواده نشسته عزیزان (:




مث همیشه عالی بوووووود
ولی خدایی این آقا آدرینه خیلی گله
پاسخ
 سپاس شده توسط Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان