امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان درختی که خشک شد ..

#1
داستان درختی که خشک شد ...


سیاه پوشیده بود،به جنگل آمد...


من هم استوار بودم و تنومند !!


من را انتخاب کرد...


دستی به تنه و شاخه هایم کشید،تبرش را در آورد و زد و زد...
محکم و محکم تر!!


به خودم میبالیدم،دیگر نمیخواستم درخت باشم ،آینده ی خوبی در انتظارم بود . میتوانستم یک قایق باشم،شاید هم چیز بهتری ...


درد ضربه هایش بیشتر می شد و من هم به امید روزهای بهتر توجهی به آن نمیکردم ...


اما ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد !!


شاید او تنومند تر بود،شاید هم نه !!
اما حداقل به نظر مرد تبر به دست آن درخت چوب بهتری داشت ...


شاید هم زود از من سیر شده بود !!
و دیگر جلوه ی برایش نداشتم ...


مرا رها کرد با زخم هایم !!
و او را برد !!


من نه دیگر درخت بودم ، نه تخته سیاه مدرسه، نه عصایی برای پیر مرد و نه قایق و ...


خشک شدم....


میگویند این رسم شما انسانهاست !!
قبل از آن که مطمئن شوید انتخاب میکنید و وقتی با ضربه هایتان طرف مقابل را آزار می دهید او را به حال خودش رها میکنید !!


ای انسان ...
تا مطمئن نشدی تبر نزن !!
تا مطمئن نشدی،احساس نریز...
دیگری زخمی می شود...
خشک می شود!!
داستان درختی که خشک شد .. 1
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان