"Un professeur tend un billet de 20 € et demande à ses élèves :« Qui aimerait avoir ce billet ? » Les mains se lèvent.
Il chiffonne ce billet et demande : « Vous le voulez toujours ? » Les mains se lèvent encore.
Il jette le billet froissé par terre, saute dessus à pieds joints et dit : « Vous le voulez toujours ? » Et encore, les étudiants lèvent leurs mains....
Il leur dit alors : "Mes amis, vous venez d'apprendre une leçon ! Peu importe ce que je fais avec ce billet, vous le voulez toujours, car sa valeur n'a pas changé. Il vaut toujours 20 €.
Plusieurs fois dans votre vie, vous serez froissés, rejetés par les gens et les événements.
Vous aurez l'impression que vous ne valez plus rien, mais votre valeur n'aura pas changé aux yeux des personnes qui vous aiment vraiment.
Même les jours où nous sommes moins à notre meilleur, notre valeur reste la même"
حالا ترجمه فارسیش..
"معلم مجموعه بلیطی در دست داشت او به دانشجویانش گفت توجه داشته باشید و از دانشجویان پرسید:" چه کسی این بلیط را میخواهد؟! "دست ها بالا برود.و همه دانش جویانش دستانشان را بالا بردند.
سپس او مچاله کرد بلیط را و پرسید: "شما هنوز هم این بلیط را می خواهید؟ "دست ها دوباره بالا میرود..
او بلیط مچاله را به زمین میندازد با جهش هر دو پا بلیط را له میکند ومیگوید: "شما هنوز هم آن را می خواهید؟ "و دوباره، دانش آموزان دست خود را بالا میبرند. ....
او به آنها گفت، "دوستان من، شما فقط یک درس از این کار من گرفته اید و آن این است که شما هنوز هم این بلیط را میخواهید چون این بلیط حتی با مچاله شدن هم ارزش خود را از دست نداده است و تغییر نکرده است! ..
شما چند بار در زندگی متهم به پیشامداتفاقات و حوادث شده اید وحتی مورد اهانت بقیه قرار گرفته و انگشت نما دیگران شده اید
شما در ان موقع احساس می کنید که بی ارزش هستید، اما ارزش خود را خواهید داشت در چشم افرادی که واقعا شما را دوست دارند
حتی در روزهای که دیگران شما را بی ارزش میشمارند شما در نزد انهایی که دوستتان دارند ارزشتان همان باقی میماند..
Il chiffonne ce billet et demande : « Vous le voulez toujours ? » Les mains se lèvent encore.
Il jette le billet froissé par terre, saute dessus à pieds joints et dit : « Vous le voulez toujours ? » Et encore, les étudiants lèvent leurs mains....
Il leur dit alors : "Mes amis, vous venez d'apprendre une leçon ! Peu importe ce que je fais avec ce billet, vous le voulez toujours, car sa valeur n'a pas changé. Il vaut toujours 20 €.
Plusieurs fois dans votre vie, vous serez froissés, rejetés par les gens et les événements.
Vous aurez l'impression que vous ne valez plus rien, mais votre valeur n'aura pas changé aux yeux des personnes qui vous aiment vraiment.
Même les jours où nous sommes moins à notre meilleur, notre valeur reste la même"
حالا ترجمه فارسیش..
"معلم مجموعه بلیطی در دست داشت او به دانشجویانش گفت توجه داشته باشید و از دانشجویان پرسید:" چه کسی این بلیط را میخواهد؟! "دست ها بالا برود.و همه دانش جویانش دستانشان را بالا بردند.
سپس او مچاله کرد بلیط را و پرسید: "شما هنوز هم این بلیط را می خواهید؟ "دست ها دوباره بالا میرود..
او بلیط مچاله را به زمین میندازد با جهش هر دو پا بلیط را له میکند ومیگوید: "شما هنوز هم آن را می خواهید؟ "و دوباره، دانش آموزان دست خود را بالا میبرند. ....
او به آنها گفت، "دوستان من، شما فقط یک درس از این کار من گرفته اید و آن این است که شما هنوز هم این بلیط را میخواهید چون این بلیط حتی با مچاله شدن هم ارزش خود را از دست نداده است و تغییر نکرده است! ..
شما چند بار در زندگی متهم به پیشامداتفاقات و حوادث شده اید وحتی مورد اهانت بقیه قرار گرفته و انگشت نما دیگران شده اید
شما در ان موقع احساس می کنید که بی ارزش هستید، اما ارزش خود را خواهید داشت در چشم افرادی که واقعا شما را دوست دارند
حتی در روزهای که دیگران شما را بی ارزش میشمارند شما در نزد انهایی که دوستتان دارند ارزشتان همان باقی میماند..