امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان بخاطر تو .به قلم خودم صددرصد کلکلیو طنز همون رمان چه کردی با من پست جدید گذاشتم

#8
Big Grin قربون همتون برم ک انقد مشتاقید  خب کجا بودیم اهان همون جایی ک گودزیلای قصه ب خواهرش و امیر زنگ میزنه اکی بریم واسه ادامه
ملینا: هوی یابو کدوم گوری؟چرا گوشی تو جواب نمیدی  ایشالله بری زیر تریلی  حناق بگیری بمیری تیکه هات پخش شن رو آسفالت اییشششش 
- یابو جد و ابادته خر گاو کلاس بودم خو
ملینا: خب گمشو بیا این دوتا به اصطلاح ننه بابا  کارمون دارن 
باید بریم عمارت .
هه باز این 2 تا به قول ملینا ننه بابا چیکار مون دارن از این اتفاقات سالی بیارم رخ نمیده اونا همش سرشون تو کار خودشونه انگار ن انگار ک دخترم دارن .
ملینا : هوو چی شدی مردی؟
- ن خب دارم میام تو کجایی ماشین داری ؟
-ن داری میای منم بیار با دانیال اومدیم بیرون آدرسو برات میفرستم .
پووفی کردم و گفتم 
: آخه دختر تو که اونو دوس نداری واس چی باهاشی 
- اتفاقا باهاش تموم کردم امروز میخوام یه زندگیه جدید شروع کنم حالا بحث بسه خدا سعدی .
خواستم خوشحالی کنم ولی قطع کرد تعجب کردم ملینا ک هیچ وقت با وجود نصیحت های من دست از این کاراش بر نمیداشت  حالا آفتاب از کدوم ور طلوع کرده؟
با صدای امیر ب خودم اومدم 
:ملیس کجایی؟ ملی چی میگفت ؟
- هان هیچی امیر یه کاری پیش اومده باید برم فعلا 
-اکی برو ب سلامت 
و داشت با خودش زمزمه میکرد این ملینا باز این ملیس و جنی کرد و داشت میرفت  که یهو لیز خورد تو آشغالا خیلی صحنه باحالی بود خندم گرفت سریع پاشد و رفت خخخخخخ
سوار ماشین شدم و راه افتادم 
من دختر بزرگ خاندان سعیدیم خاندانی که به بزرگی و پولدار بودن شهرت داره چند صد تا کارخانه تو سراسر دنیا و کشور و همین طور شرکت و غیره اما این کار اصلیشو ن نیست اونا کارون قاچاق  قاچاق انواع مواد و حتی انسان و دختر و من ب جای افتخار از خودم بدم میاد که تو این خاندان ب دنیا اومدم 
من اسمم ملیسه 23 سالمه   چند سال پیش توی ماشین یه تصادفی اتفاقی میفته که منو ملینا توی کما میریم و حافظمونو از دست میدیم 
که البته خیلی شانس آوردیم مامان و بابامون هیچی شون نمیشه اما من مجبورم قرص بخورم مشکل عصبیه ب خصوص وقتی که عصبانی میشم یا هیجانزده میشم وگرنه تشنج میکنم 
پوست من و ملینا سفیده سفیده  خیلی شبیه همیم به هر حال دوقلوییم ولی ن کاملا همسان اونم به خاطر رنگ چشامونه رنگ چشایه ملینا عسلیه ولی مال من زیتونی موهامونم به همون رنگ چشامون مدل صورتامونم فرق داره مال من کشیده و مال ملینا قلبی شکله دماغامونم خوبه ن خیلی کوچیکه ن خیلی بزرگ به صورتامون میاد لبامونم جفتشون قلوه ای و کوچک ب رنگ سرخابی کلا پسر کشیم دیگه خخخخ 
دنبال ملیس ب اون آدمی ک واس یه کافی شاپ بالا شهر بود رفتم سوار شد خواستم سوال بپرسم که گفت : بعدا همه چیو توضیح میدم . سر تکون دادم و رفتم ماشین ساکت بود ضبط و روشن کردم و آهنگ بی کلام و ملایم گذاشتم و به سمت زعفرانیه روندم  بوقی زدم تا نگهبانمون مش رجب درو باز کنه درو باز کردم و رفتیم تو ولی کاش نمیرفتیم چون دردسر از اون موقع شروع شد
رمان بخاطر تو .به قلم خودم صددرصد کلکلیو طنز همون رمان چه کردی با من پست جدید گذاشتم رمان بخاطر تو .به قلم خودم صددرصد کلکلیو طنز همون رمان چه کردی با من پست جدید گذاشتم
پاسخ
 سپاس شده توسط طهورا84 ، 83 pooneh ، atrina81 ، †cυяɪøυs† ، مهرسا{شیطون} ، avagraph ، مبینا138 ، ستایش*** ، °nazi° ، Creative girl ، نرسا ، san.m18 ، Amnay ، #lonely girl# ، sajedeh1234 ، میا


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان چه کردی تو با من .به قلم خودم صددرصد کلکلی عشقولانه و طنز - jaid - 15-11-2015، 5:12
خعلی ناملدین - tamana m - 04-01-2020، 19:12

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان