06-05-2015، 16:47
آنها هرروز صبح سوار ماشین میشوند، در واقع آنها را سوار ماشین میکنند و به مقصد میرسانند جایشان هم در صندوق عقب است.
شاید شما هم این صحنه را دیده باشید؛ همسایههایی كه سوار بر ماشین شخصیشان، هر صبح قبل از شروع کار روزانه، زبالههایشان را به مخازن بزرگ سیاه و آبی میرسانند و بدون توجه به نوع سطل و خاصیت آن که مربوط به زبالهی خشک است یا تر، کیسهها را تخلیه کرده و از دست آنها راحت میشوند.
آخر شب، زبالهها، سوار ماشینهای بزرگ حمل زباله میشوند. اما اینبار برای سوارشدن، نزدیک به یک روز باید در سطل زباله در انتظار بمانند و هوای گرم تابستان هم باعث میشود بوی بدی بگیرند و اگر هوا بارانی و سرد باشد هم فرقی ندارد، باز خیس میشوند و باز بدبو.
کمكم سر و کلهی حشرات موذی هم پیدا میشود، بعد هم نوبت بهگربهها میرسد كه از در و دیوار سطلها بالا میروند.
موش ها هم سهم خودشان را میخواهند و به این ترتیب تا شعاع چندمتری یک سطل زباله، برای عابر پیاده قابل عبور نیست. یعنی برای ردشدن از کنار آن باید منتظر پریدن گربه به بیرون از سطل، خزیدن موش زیر پا و نیش پشهها و نشستن مگسها روی لباس و همراهی با آنها بود.
این ماجرای سطلهای زباله است و ماجرا از آنجا آغاز میشود که كمتر شهروندی در ساعتهای ابتدایی و حتی پایانی شب حوصلهی بیرون رفتن از خانه را دارد، البته برای گذاشتن زباله در مخازن مخصوص؛ وگرنه خودمان میدانیم گاهی برای خرید بستنی، فستفود، نمک و... در هر ساعتی از شب بیرون میرویم. کاش کسی در خانه زبالهها را مدیریت میكرد، كاش کسی حواسش به زبالهها بود.
قرار این نبود!
سالها پیش قرار گذاشتیم.
قرار بود ساعت ۹ شب، زبالهها بیرون گذاشته شوند و همان موقع ماشینهای حمل زباله بیایند و زبالهها را ببرند. تبلیغات میچکا كه یادتان هست؟ همان گنجشک کوچکی که هر شب یادآوری میکرد تا ساعت ۹ شب؛ یعنی زمان جمعآوری زبالهها را فراموش نکنیم.
و ما قرار گذاشتیم برای ساعت ۹ شب!
اوایل، ماشینهای حمل زباله سر ساعت میآمدند و اندک زبالههای داخل سطل را بیرون میبردند تا زبالهای در سطلها نماند و بو نگیرد... اما بعد از رفتن ماشینها دوباره سطلها پر میشد و اینبار بیشتر از قبل!
تأخیریها كه تعدادشان هم بیشتر است قرار ساعت ۹ شب را به ساعتهای انتهایی شب و حتی بامداد کشاندند و بعد، ساعتهای ابتدایی صبح و حتی ظهر یا بعدازظهر و... القصه!
این که چه کسی قرارمان را زیر پا گذاشت بماند!
ماشینهای حمل زباله، ساعت ۹ شب را تغییر دادند تا زبالههای کمتری در سطلها بماند.
اما بیفایده بود. حالا در همهی ساعتهای شبانهروز زبالهها بیرون میروند و همیشه و همیشه در سطلها، زبالهای هست.
با وجودی که در این سالها، همیشه به بحث ساعت ۹ شب پرداخته شده و هنوز در برخی مناطق، تابلوهایی برای یادآوری ساعت ۹ شب وجود دارد، اما انگار دیگر سطلهای زباله همیشه میزبان زبالههای بدبو هستند.
انگار ما هم فراموش كردیم كه همنشینی با حیوانات شهری و حشرات موذی به نفع هیچکس نیست! و شاید بد نباشد كه نقش پررنگ خودمان را در زیادشدن این حشرات و حیوانات فراموش نكنیم!
شاید شما هم این صحنه را دیده باشید؛ همسایههایی كه سوار بر ماشین شخصیشان، هر صبح قبل از شروع کار روزانه، زبالههایشان را به مخازن بزرگ سیاه و آبی میرسانند و بدون توجه به نوع سطل و خاصیت آن که مربوط به زبالهی خشک است یا تر، کیسهها را تخلیه کرده و از دست آنها راحت میشوند.
آخر شب، زبالهها، سوار ماشینهای بزرگ حمل زباله میشوند. اما اینبار برای سوارشدن، نزدیک به یک روز باید در سطل زباله در انتظار بمانند و هوای گرم تابستان هم باعث میشود بوی بدی بگیرند و اگر هوا بارانی و سرد باشد هم فرقی ندارد، باز خیس میشوند و باز بدبو.
کمكم سر و کلهی حشرات موذی هم پیدا میشود، بعد هم نوبت بهگربهها میرسد كه از در و دیوار سطلها بالا میروند.
موش ها هم سهم خودشان را میخواهند و به این ترتیب تا شعاع چندمتری یک سطل زباله، برای عابر پیاده قابل عبور نیست. یعنی برای ردشدن از کنار آن باید منتظر پریدن گربه به بیرون از سطل، خزیدن موش زیر پا و نیش پشهها و نشستن مگسها روی لباس و همراهی با آنها بود.
این ماجرای سطلهای زباله است و ماجرا از آنجا آغاز میشود که كمتر شهروندی در ساعتهای ابتدایی و حتی پایانی شب حوصلهی بیرون رفتن از خانه را دارد، البته برای گذاشتن زباله در مخازن مخصوص؛ وگرنه خودمان میدانیم گاهی برای خرید بستنی، فستفود، نمک و... در هر ساعتی از شب بیرون میرویم. کاش کسی در خانه زبالهها را مدیریت میكرد، كاش کسی حواسش به زبالهها بود.
قرار این نبود!
سالها پیش قرار گذاشتیم.
قرار بود ساعت ۹ شب، زبالهها بیرون گذاشته شوند و همان موقع ماشینهای حمل زباله بیایند و زبالهها را ببرند. تبلیغات میچکا كه یادتان هست؟ همان گنجشک کوچکی که هر شب یادآوری میکرد تا ساعت ۹ شب؛ یعنی زمان جمعآوری زبالهها را فراموش نکنیم.
و ما قرار گذاشتیم برای ساعت ۹ شب!
اوایل، ماشینهای حمل زباله سر ساعت میآمدند و اندک زبالههای داخل سطل را بیرون میبردند تا زبالهای در سطلها نماند و بو نگیرد... اما بعد از رفتن ماشینها دوباره سطلها پر میشد و اینبار بیشتر از قبل!
تأخیریها كه تعدادشان هم بیشتر است قرار ساعت ۹ شب را به ساعتهای انتهایی شب و حتی بامداد کشاندند و بعد، ساعتهای ابتدایی صبح و حتی ظهر یا بعدازظهر و... القصه!
این که چه کسی قرارمان را زیر پا گذاشت بماند!
ماشینهای حمل زباله، ساعت ۹ شب را تغییر دادند تا زبالههای کمتری در سطلها بماند.
اما بیفایده بود. حالا در همهی ساعتهای شبانهروز زبالهها بیرون میروند و همیشه و همیشه در سطلها، زبالهای هست.
با وجودی که در این سالها، همیشه به بحث ساعت ۹ شب پرداخته شده و هنوز در برخی مناطق، تابلوهایی برای یادآوری ساعت ۹ شب وجود دارد، اما انگار دیگر سطلهای زباله همیشه میزبان زبالههای بدبو هستند.
انگار ما هم فراموش كردیم كه همنشینی با حیوانات شهری و حشرات موذی به نفع هیچکس نیست! و شاید بد نباشد كه نقش پررنگ خودمان را در زیادشدن این حشرات و حیوانات فراموش نكنیم!