23-02-2015، 19:07
آغوش گرم تـــــو مهر باطلی ست
بر همه ی سردی های روزگار
.
.
.
در آغـــوشم که می گیری حلقه ی دستانت
به دور کمرم حلقه ای ست از جنس نیاز
و ناز من این چشمانم است که با هر پلک زدن تو را هوایی می کند
.
.
.
من “کوهی” از دردم
بـــیا مرا در آغــوش بـــگیر
بــگذار تـــمام غم هایم در عــظمت آغوشت “کاه” شـــود… !
.
.
.
از عجایب عشق
تنها همان آغوشی آرامت می کند که دلت را به درد می آورد
.
.
.
وقتى در آغوشم آرام می گرفت
چشمانش را می بست
نمیدانم از احساسش بود
یا خود را در آغوش دیگرى تصور میکرد!
.
.
.
قصه ازآنجاشروع شدکه خیلی عصبانی بود
گفت اگه دوستم داری ثابت کن گفتم چه جوری
تیغ روبرداشت وگفت رگتو بزن
گفتم مرگ وزندگی دست خداست
گفت پس دوستم نداری
تیغو برداشتم و رگمو زدم وقتی داشتم
توآغوش گرمش جون میدادم اروم زیرلب گفت
اگه دوستم داشتی تنهام نمی ذاشتی
.
.
.
حسود نیستم
اما گاهی بدجور حسودی میکنم به آن هایی که
شب ها در آغوش خـــیالی یکدیگر به خواب می روند
.
.
.
زیــباترین معــاشقه آغوش است
زمانی که عاشق تمام معشوق را در برمی گیرد
.
.
.
آغــوشت بوی تلخ که هیچ بوی غرور میدهد !
و چه لذت بخش است که ریه هایم از عطر مردانگی ات پر شود
.
.
.
قــفل دستانت را بـــگشا
آنقدر خسیس مــباش !
فقط کمی آغوش میخواهم همین
.
.
.
گاهی اوقات آنقدر دلــت گرفته
و آنقدر خــسته ای که مـــحتاج یـــک آغوش میشوی
حتی یک آغوش خیـــالی . . .
.
.
.
“بیــا بــغــلم”
به راستی چه سحر و جادویی ست در این دو کلمه ؟
که شنیدنش در اوج غم ها عجیب آدم را آرام میکند
.
.
.
دیگر بالش هم آغـــوش مرا دوست ندارد
این را از گل های پژمرده شده ی روی لباسش فهمیدم
.
.
.
دریا که آغوش تــــو باشد
من شــناگری میشوم مبتدی!
مرا رهــا کن
بــگذار غرق شوم در این دریــای پــراحســاس
آغوش گرم تـــــو
مهر باطلی ست بر همه ی سردی های روزگار . .
.
.
.
آغــوشت بوی تلخ که هیچ , بوی غرور میدهد !
و چه لذت بخش است که ریه هایم از عطر مردانگی ات پر شود . . . !
.
.
.
قــفل دستانت را بـــگشا
آنقدر خسیس مــباش !
فقط کمی آغوش میخواهم همین . . .
.
.
.
گاهی اوقات آنقدر دلــت گرفته و آنقدر خــسته ای که مـــحتاج یـــک آغوش میشوی . . . حتی یک آغوش خیـــالی . . .
.
.
.
در آغـــوشم که میگیری حلقه ی دستانت به دور کمرم حلقه ای ست از جنس “نیاز” . . .
و “ناز” من این چشمانم است که با هر پلک زدن تو را هوایی میکند . . . !
.
.
.
زیــباترین معــاشقه , آغوش است…
زمانی که عاشق تمام معشوق را در برمیگیرد…!
.
.
.
“بیــا بــغــلم”
به راستی چه سحر و جادویی ست در این دو کلمه ؟
که شنیدنش در اوج غم ها عجیب آدم را آرام میکند . . .
.
.
.
دیگر بالش هم
آغـــوش مرا دوست ندارد…
این را از گل های پژمرده شده ی روی لباسش فهمیدم…
.
.
.
دریا که آغوش تــــو باشد
من شــناگری میشوم مبتدی!
مرا رهــا کن
بــگذار غرق شوم در این دریــای پــراحســاس…
.
.
.
حسود نیستم…
اما گاهی بدجور حسودی میکنم به آن هایی که
شب ها در آغوش خـــیالی یکدیگر به خواب می روند…
چه رویـــای شـــیرینی … خوش به حالشان…
.
.
.
من “کوهی” از دردم
بـــیا مرا در آغــوش بـــگیر
بــگذار
تـــمام غم هایم در عــظمت آغوشت “کاه” شـــود… !
هوا سرده
خونه سرده
زندگی سرده
دوستا سرد ان
دستام سرد ان
فقط آغوش گرم تو مونده که اونم تو دریغ میکنی !
.
.
.
سرمایی که بوده ام ، همیشه . . .
ولی . . .
بین خودمان بماند . . .
سرمایی تر میشوم ، وقتی پای آغوش تو در میان باشد . . . !
.
.
.
وقتی دلم گرفته برام اسمون ریسمون نباف !
جوک نگو !
فیلسوف نشو !
فقط دستمو بکش و بغلم کن !
.
.
.
گاهی چه دلتنگ میشویم
برای یک مواظب خودت باش
برای یک هستم
برای یک نوازش
برای یک آغوش . . .
.
.
.
نگاهت هر قدر هم که دور باشد ، آرامم میکند . . .
و آوایی آمدنت را در گوشم زمزمه . . .
چقدر رسیدنت را دوست دارم . . .
آغوشم در ازدحامِ سرمای تنهایی . . .
تنها برای ” تــــــو ” ، هنوز گرم است ♥
.
.
.
ﻣﺸــﺮﻭﺏ ؟ ﻧﻪ ﻣﻤﻨــﻮﻧﻢ . . .
ﺳﯿﮕﺎﺭ ؟ ﻧﻪ ﻣﻤﻨﻮﻧـﻢ . . .
ﻣﺴﺎﻓــﺮﺕ ؟ ﻧﻪ ﻣﻤﻨﻮﻧـﻢ . . .
ﺩﯾﺎﺯﭘﺎﻡ ؟ ﻧﻪ ﻣﻤﻨﻮﻧـﻢ . . .
ﻣــﻦ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺁﻏــﻮﺷﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﯿــﺎﺯ ﺩﺍرم :|
.
.
.
می خواهم بدهم دنیا را برایم تنگ کنند به اندازه ی آغوش تو تا وقتی به آغوشت می رسم بدانم همه ی دنیا از آن من است . . .
.
.
.
سایه ام با من نیست . . .
آخرین بار در آغوش سایه ات رفته بود . . .
.
.
.
یه چیزی هست به اسم “بغل “…. لامصب دوای هر دردیه . . .
.
.
.
به یک “ هستم ”
به یک “ نترس ”
به یک “ نوازش ”
به یک “ آغوش ”
به یک “ دوستت دارم ”
خلاصه بگویم به “ تو ”
نیازمندم !
.
.
.
آغوش گرمم باش ، بگذار فراموش کنم لحظه هایی را که در سرمای بی کسی لرزیدم .
.
.
.
سلامتیه حرفایی که نه میشه اس ام اس کرد !
نه تو چت تایپ کرد !
نه میشه پای تلفن گفت !
حرفایی که فقط مال وقتیه !
که تو رو در آغوش دارم . . .
.
.
.
میروم تا در آغوش خاک قرار گیرم ، و تمام خاطراتمان را به خاک بسپارم
چون دیگر بعد تو پناهی بهتر از آغوش خاک ندارم . . .
.
.
.
بوسه هایت انار را می ترکاند ، نفس هایت سیب را می رساند ، آغوشت ابر را می باراند
پاییزترینی تو !
.
.
.
نمیدونی چقد دنیا برام تنگ شده !
قد آغوش تو !
.
.
.
بوس بی دلیل ، کادو بی دلیل ، بغل بی دلیل ، اس ام اس بی دلیل ، زنگ بی دلیل . . .
چیزهای خوب دلیل نمیخوان . . .
.
.
.
آغوش قلبها را نزدیک می کند وقتی دردی نشسته باشد روی قفسه سینه و آرام هم نمی گیرد . . .
آغوش هایمان را ذخیره نکنیم ؛ آغوش را باید خرج کرد !
باید دوست داشتن را بین بازوان احساس گرفت !
.
.
.
بانو !
آن پیرهن قرمز پولک دارت را بپوش و مثل یک ماهی به آغوش من بیا . . .
من هنوز دریا دریا تو را دوست دارم . . .
.
.
.
دوام نمی آورم سردی پاییز امسال را . . .
باید کوچ کنم به قشلاق آغوشت !
.
.
.
آدم باید عین مرسوله پستی سفارشی باشه . . .
یکی باشه همیشه تحویلش بگیره ، بگیرتش تو بغل !
امضا هم بده که تحویل گرفته شده و پس گرفته نمی شود . . .
.
.
.
دوام نمیاورم سرمای زمستان امسال را
باید کوچ کنم . . .
به قشلاق آغوشت . . .