30-12-2014، 13:29
وحشتناک است. آدم باور نمی کند که در هر روز ۱۱ نفر به زندگی خود پایان بدهند. عجیب است و باورنکردنی، اما این اتفاق در ایران می افتد و عجیب تر آن که، ایران از نظر آمار خودکشی، نه تنها در جهان رتبه نخست را ندارد، در میانه های جدول هم نیست. یعنی ما در بسیاری از کشورها شاهدیم که افراد بیشتری به زندگی شان خاتمه می دهند و دوست ندارند زندگی کنند. دلایل این موضوع هم متفاوت است.
برخی به دلیل مشکلاتی که از نظر اقتصادی دارند، دوست ندارند به زندگی ادامه دهند و برخی دیگر، هدفی برای ادامه زندگی شان ندارند. یعنی جذابیتی برایشان وجود ندارد که به زندگی امیدوارشان کند. یعنی تنها رفاه مالی و اقتصادی نمی تواند انسان ها را به زندگی امیدوار کند.
در برخی از جوامع، دلایلی دیگر هم مطرح می شوند، مثلا به خطر افتادن آبرو. افراد بسیاری در جوامع سنتی، به دلیل آنکه حیثیت شان خدشه دار نشود، دست به خودکشی می زنند. در کنار اینها، اهداف دیگری هم وجود دارد که شاید این روزها برای بعضی از ما فقط یک لطیفه باشد و با این همه وجود دارد.
مثلا شاید این روزها برای بسیاری از ما خنده دار باشد که جوانی به دلیل شکست در عشق، خودکشی کند اما مسائلی همچون این هم هنوز در برخی از مناطق وجود دارد. عده ای هم به تأسی از بعضی از هنرمندها، خودکشی می کنند. به این ترتیب، خودکشی نکته ای است که نمی توان بر آن چشم بست. باید دنبال علت ها بود، نه آنکه معلول را پاک کنیم.
نگاهی به یک خبر
خبرگزاری ایسنا، هفته قبل خبری را به نقل از سازمان پزشکی قانونی کشور منتشر کرد که بهانه ای شد برای نوشتن این مطلب. مطابق این خبر، آمارها نشان می دهد در ۹ ماه ابتدایی سال ۹۲ روزی بیش از ۱۱ نفر در کشور خودکشی کرده اند. یعنی در ۹ ماهه نخست سال گذشته ۳۱۲۵ نفر خودکشی کرده اند. از میان این افراد، ۹۸۲ تن زن و ۲۱۴۳ تن مرد بوده اند.
بر همین اساس در مدت مشابه سال ۹۱ نیز ۲۷۴۰ تن به علت آنچه که پزشکی قانونی آن را خودکشی تشخیص داده بود، جان خود را از دست داده اند. البته این آمار خودکشی هایی است که منجر به فوت شده اند و البته ممکن است مواردی هم بوده که به پزشکی قانونی اطلاع داده نشده است.
این خبرگزاری در ادامه خبر خود آورده است: «در سال ۹۱، از کل مرگ های مشکوک به خودکشی در کشور، بیشترین موارد خودکشی در گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ سال ثبت شده است که ۲۸.۲ درصد از کل موارد خودکشی این سال ها را دربر می گیرد و پس از آن گروه سنی ۳۰ تا ۳۹ سال با ۲۲.۲ درصد، ۲۵ تا ۲۹ سال درصد، بالای ۵۰ سال با ۱۲.۹ درصد، ۴۰ تا ۴۹ سال با ۱۱.۱ درصد و زیر ۱۸ سال با ۷.۹ به ترتیب بیشترین موارد خودکشی را به خود اختصاص داده اند.
ایران در بین کشورهای دنیا در زمینه خودکشی توسط برخی از ارائه دهندگان آمار رتبه ۴۸ و برخی دیگر رتبه ۵۸ را دارد اما از طرف دیگر در حالی که آمارهای ارائه شده به سازمان بهداشت جهانی میزان خودکشی در ایران را سه در ۱۰۰ هزار برای زنان و یک در ۱۰۰ هزار برای مردان نشان می دهد، شواهد گوناگون این آمارها را نزدیک به واقعیت نمی داند.»
مقایسه با دنیا
نوشتیم که ایران مطابق آمار، از نظر خودکشی در رتبه پایینی قرار دارد، یعنی بسیاری از کشورها هستند که میزان خودکشی در آنها بیش از ایران است. مثلا مطابق آماری که خبرگزاری فرانسه در سال گذشته منتشر کرد، سالانه حداقل یک میلیون نفر در سراسر دنیا خودکشی می کنند، یعنی در هر ۴۰ ثانیه یک نفر. مطابق همین آمار که سازمان جهانی بهداشت آن را منتشر کرده، خودکشی دهمین دلیل مرگ است و ۱.۵ درصد مرگ های جهان را به خود اختصاص داده است.
خودکشی در چین علت ۳۰ درصد فوت هاست. در اروپا نیز میزان خودکشی به ویژه در کشورهای شمالی بالاست اما در کشورهای اروپایی مدیترانه و آمریکای جنوبی و آسیا و به ویژه کشورهای مسلمان میزان خودکشی بسیار پایین است. به این ترتیب، هرچند که آمار خودکشی در ایران نسبت به بسیاری از کشورها در رده پایین تری قرار دارد اما مقایسه این آمار با آمار ثبت شده سال های گذشته در ایران رشد قابل توجهی را نشان می دهد؛ به طوری که میزان خودکشی از ۱.۳ در ۱۰۰ هزار نفر در سال ۱۳۶۳ به شش در ۱۰۰ هزار نفر جمعیت در سال ۱۳۸۳ رسیده است. در عین حال، میزان خودکشی طی سال های ۱۳۸۴، ۱۳۸۵ و ۱۳۸۶ به ترتیب ۵.۸، ۵.۶۵ و ۵.۶ در ۱۰۰ هزار نفر جمعیت بوده است.
در بررسی انجام گرفته در سال ۱۳۸۰ درخصوص «سیمای مرگ و میر در ۱۸ استان کشور» که داده های آن از ۱۹۵ شهرستان کشور گرفته شده، خودکشی در مردان با ۷.۶ در ۱۰۰ هزار نفر نهمین علت مرگ و میر و در زنان با ۵.۱ در ۱۰۰ هزار دهمین علت مرگ و میر بوده است.
سرپرست اداره کل سلامت روان وزارت بهداشت، در سال ۹۱ در این مورد گفت: «سالانه ۶ هزار نفر به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت در ایران اقدام به خودکشی می کنند که معادل ۴۲۰۰ نفر در سال است اما همه خودکشی ها موفق نمی شود.»
محمدباقر صابری زفرقندی، ادامه داد: «براساس آمارهای جهانی و تحقیقات انجام شده در کشور حدود ۲۰ درصد جمعیت کشور به نوعی دچار یکی از انواع اختلال روانی خفیف تا شدید هستند که از این میزان حدود یک تا ۱.۵ درصد جمعیت کشور مبتلا به بیماری اسکیزوفرنیا به عنوان یک بیماری شدید روانی هستند.
افسردگی شایع ترین اختلال روانی کشور است که اگر همه موارد بسیار خفیف تا شدید این اختلال را در نظر بگیریم، می توان گفت ۴۵ درصد مردم در طول زندگی خود این اختلال روانی را تجربه می کنند، بنابراین نوع اختلال ها گستردگی بسیار بالایی دارد.
خودکشی و مذهب
کارشناسان یکی از دلایل میزان کم خودکشی در ایران را وجود مذهب عنوان می کنند. اعتقادات مذهبی اثر دوگانه ای بر پدیده خودکشی دارند. گاه در کشورهای کاتولیک و مسلمان به دلیل گناه بسیار زیاد، فرد از خودکشی صرفنظر می کند ولی گاه در بعضی از ادیان مانند ادیان شرق دور، فرد را به خودکشی آیینی مثل هاراگیری یا خودکشی دسته جمعی مثل فرقه فالون گونگ وامی دارد.
شاید به همین دلیل باشد که میزان خودکشی در کره جنوبی، ژاپن و برخی از کشورهای شرق اروپا بسیار بالاست. در کشورهای شرق اروپا نداشتن اعتقاد به روز قیامت، وضعیت بد اقتصادی، مصرف بالای الکل و سقوط مفهوم خانواده و ارزش های اجتماعی، خودکشی بسیار شایع است. لیتوانی، روسیه و جمهوری چک از بارزترین مثال های این بحث هستند.
با این همه برخی از مسائل سبب می شود تا برخی در کشورهایی مثل ایران که مذهب در آن بسیار نیرومند است، دست به خودکشی بزنند. به این ترتیب می توان گفت که نوع دیگر از خودکشی که بیشتر در بین زنان در جوامع سنتی روی می دهد، همان خودکشی سرنوشت گرایانه است که دایره وسیعی از خودسوزی تا خوردن سم را دربر می گیرد.
این نوع خودکشی به خاطر نداشتن توانایی فرد در جلوگیری از سرنوشتی است که دیگران برایش رقم می زنند؛ مثل ازدواج اجباری، نداشتن جهیزیه مناسب و موضوعات ناموسی. این خودکشی در هند و بنگلادش بسیار شایع است؛ ضمن آنکه در برخی استان ها به دلیل فقر فرهنگی بسیار شیوع دارد.
خودکشی و فلسفه
در سال های آغازین قرن بیستم، در سال هایی که دو جنگ اول و دوم جهانی، همه امیدها را تبدیل به یأس کرده بود، نویسنده ها و فیلسوف های زیادی دچار نوعی یأس شده بودند. پوچ گرایی و ابزوردیسم (که دقیقا یکی نیستند و تفاوت هایی با هم دارند) در این سال ها شکل گرفت و آثار زیادی با این محورها تولید شد؛ رمان هایی مانند «تهوع» نوشته ژان پل سارتر و «بیگانه» نوشته آلبرکامو. به این ترتیب بود که پوچ گرایی نوعی از تفکر را همراه خود آورد که در آن، زندگی از ارزش بسیار کمی برخوردار بود.
خودکشی یکی از معلول هایی بود که پوچ گرایی به همراه داشت. به این ترتیب، زندگی آنقدر بی ارزش و بی محتوا شده بود که مرگ می توانست با همه تلخی اش، نقطه پایان خوبی برای این پوچی باشد.
با این همه، بسیاری از نویسندگان، همچون آلبر کامو، معتقد بودند که خودکشی، در نهایت پاسخ مناسبی برای فرار از پوچی نیست. او حتی در کتابی که با نام «افسانه سیزیف» نوشت، به طور جدی به مسئله خودکشی پرداخته است.
کامو در این کتاب، برخلاف نظر بسیاری، نظر مثبتی درباره خودکشی ندارد و می خواهد به خواننده اش نوعی امید بدهد. او در همان ابتدای کتاب نوشته است: «تنها یک مسئله فلسفی واقعا جدی وجود دارد و آن هم خودکشی است. تشخیص اینکه زندگی ارزش دارد یا به زحمت زیستنش نمی ارزد، در واقع پاسخ صحیحی است به مسائل اساسی فلسفه، باقی چیزها مسائل بعدی و دست دوم را تشکیل می دهد.»
برخلاف بسیاری از افراد که احتمالا کتاب را نیمه کاره خوانده اند، منظور کامو به هیچ وجه این نیست که آدم ها باید خودکشی کنند و اگر خودکشی کنند، یک کار فلسفی انجام داده اند؛ او به مسئله زندگی و مرگ اشاره می کند و معتقد است که اگر انسان به این نتیجه برسد که زندگی اش ارزشی ندارد، نمی تواند در مورد بقیه مسائل بحث کند.
مثلا شما مسئله حقیقت و واقعیت را در فلسفه در نظر بگیرید. فلاسفه همیشه این پرسش را مطرح می کنند که دنیای واقعی کدام است و دنیای مجازی کدام. مثلا آیا ما در دنیای خواب ها زندگی می کنیم یا خود خوابی هستیم که دیگران می بینند؟ حالا کسی که زندگی برایش معنایی ندارد، چطور می تواند در مورد این مسائل بحث کند؟
کسی که «افسانه سبزیف» را تا انتها خوانده باشد، می داند که کامو، از نوعی امید آگاهانه حرف می زند. او می گوید نمی توان چشم از واقعیت ها فرو بست اما مرگ خودخواسته پاسخ مناسبی نیست. کامو به همان افسانه معروف سبزیف استناد می کند. در این افسانه، سبزیف محکوم شده تا سنگی را به نوک قله ببرد اما هر بار که نزدیک قله می رسد حادثه ای سنگ را به دره پرت می کند.
کامو معتقد است که سبزیف، پیروز این مبارزه است، چرا که با آگاهی از این ماجرا به تلاشش ادامه می دهد. یعنی موجودی نیست که چشم بسته به آینده امید داشته باشد، بلکه با دانایی به اینکه سنگ به ته دره می افتد، به تلاشش ادامه می دهد و شاید روزی سنگ به قله رسید.
فلاسفه و جامعه شناسان دیگری هم درباره خودکشی نوشته اند که امیل دورکیم مشهورترین شان است. دورکیم برخی از نمودهای بیمارگون جوامع بشری را به این ترتیب نام می برد: نابسامانی یعنی فقدان یا از هم پاشیدگی هنجارها، بحران های اقتصادی، تطبیق نارسای کارگران با شرایط کار خویش و خشونت های دعاوی افراد در برابر اجتماع.
مطالعه خودکشی از نظر دورکیم ناظر بر جنبه بیمارگون جوامع جدید و ناظر بر نمودی است که رابطه فرد و اجتماع در آن به بارزترین نحو نمایان است. او می خواهد نشان دهد که افراد تا چه حد تحت تاثیر تعینات واقعیت اجتماعی اند. به این ترتیب، دورکیم یکی از منتقدان جدی مدرنیته است.
مارکس از جمله دیگر فیلسوف هایی است که خودکشی را به عنوان نقدی بر سرمایه داری و جامعه صنعتی برمی شمرد. به باور این فیلسوف آلمانی، انسانی که در تار و پود زندگی مدرن چنان با خویش بیگانه شده است و چنان در تنهایی غرق، که دیگر تاب شنیدن موعظه ندارد، آماده خودکشی است.
مارکس از زبان انسان هایی سخن می گوید که با وجود زیستن در میان میلیون ها انسان دیگر، با وجود داشتن نان و خانه، هرگز از احساس تنهایی به در نمی آیند و هر روز و هر ساعت در میان هم نوعان خویش با احساس هیبتناکی از ترس و دلهره زندگی می کنند.
مارکس این تنهایی را تا جایی جدی تلقی می کند که در توصیف افکار عمومی می نویسد: «افکار عمومی به دلیل انزوای مردمی بیش از حد جاهل و فاسد، متفرق است زیرا همه با خود و با یکدیگر غریبه هستند. از همین روست که «خودکشی در نبود جایگزینی بهتر به افراطی ترین پناهگاه در مقابل مصیبت های زندگی خصوصی تبدیل می شود.»
نکاتی درباره خودکشی
* سازمان بهداشت جهانی تخمین زده است در هر سال بیش از یک میلیون نفر بر اثر خودکشی می میرند.
* خودکشی ظرف چند دهه اخیر به میزان ۶۰ درصد در جهان افزایش داشته است.
* به طور متوسط در هر دقیقه ۴.۱ نفر در جهان بر اثر خودکشی می میرند.
* خودکشی به طور میانگین، روزانه ۶۸۵ نفر از جمعیت چین کم می کند.
* از هر ۱۰۰ هزار جوان فنلاندی ۴۵ نفر دست به خودکشی می زنند.
* اگرچه اقدام به خودکشی ها در بین زنان و دختران به مراتب بیشتر از مردان (۵.۲ الی ۵.۴ به یک) است، ولی خودکشی در مردان سه برابر بیشتر از زنان منجر به مرگ قطعی و واقعی می شود؛ یعنی مردان وقتی دست به خودکشی می زنند که واقعا خواهان مرگ هستند.
* در ایران به دلیل فرهنگ سنتی و علنی نشدن در بسیاری از خانواده ها، آمار دقیقی از خودکشی در دست نیست ولی طی پژوهش های انجام شده، استان ایلام بالاترین آمار اقدام به خودکشی و سمنان پایین ترین شاخص اقدام به خودکشی را داشته است.