25-12-2014، 12:36
راه رسیدنِ به خدا
گفت وگو بین بنده وخدا
خدا:بنده ی من نماز شب بخوان وآن یازده رکعت است.
بنده:خدایا خسته ام نمی توانم.
خدا:بنده ی من دورکعت نمازشفع ویک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده:خدایاخسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدارشوم.
خدا:بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان.
بنده:خدایا سه رکعت زیاد است.
خدا:بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده:خدایا امروزخیلی خسته ام آیا راه دیگری نیست؟
خدا:بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر وروبه آّسمان کن وبگو یاالله.
بنده:خدایا من در رختخواب هستم اگر بلندشوم خواب از سرم می پرد.
خدا:بنده ی من هما جاکه دراز کشیده ای تیمم کن وبگویاالله.
بنده:خدایاهواسرد است نمی توانم دستانم را اززیرپتو دربیاورم.
خدا:بنده ی من دردلت بگو یا الله ما نمازشب برایت حساب می کنیم.
بنده اعتنایی نمی کندومی خوابد.
خدا:ملائکه ی من ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است .چیزی به اذان صبح نمانده اورا بیدار کنید دلم برایش تنگ شده امشب با من حرف نزده.
ملائکه:خداوندادوباره او رابیدارکردیم اما بازخوابید.
خدا :ملائکه ی من درگوشش بگویید پروردگارت منتظر توست.
ملائکه:پروردگارا باز هم بیدارنم شود.
اذان صبح رامی گویند هنگام طلوع آفتاب است.
خدا:ای بنده یمن بیدارشو نمازصبحت قضا می شود خورشید ازمشرق سر براورد.
ملائکه:خداوندانمی خواهی با ا و قهر کنی؟
خدا: او جز من کسی راندارد شایدتوبه کرد.
بنده ی من تو،به هنگامی که به نماز می ایستی
من،آنچنان گوش فرا می دهم که انگار همین یک
بنده رادارم وتو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری.