داستان دیدار یار - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: داستان دیدار یار (/showthread.php?tid=201315) |
داستان دیدار یار - ຖēŞค๑໓ - 25-12-2014 راه رسیدنِ به خدا گفت وگو بین بنده وخدا خدا:بنده ی من نماز شب بخوان وآن یازده رکعت است. بنده:خدایا خسته ام نمی توانم. خدا:بنده ی من دورکعت نمازشفع ویک رکعت نماز وتر بخوان. بنده:خدایاخسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدارشوم. خدا:بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان. بنده:خدایا سه رکعت زیاد است. خدا:بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان. بنده:خدایا امروزخیلی خسته ام آیا راه دیگری نیست؟ خدا:بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر وروبه آّسمان کن وبگو یاالله. بنده:خدایا من در رختخواب هستم اگر بلندشوم خواب از سرم می پرد. خدا:بنده ی من هما جاکه دراز کشیده ای تیمم کن وبگویاالله. بنده:خدایاهواسرد است نمی توانم دستانم را اززیرپتو دربیاورم. خدا:بنده ی من دردلت بگو یا الله ما نمازشب برایت حساب می کنیم. بنده اعتنایی نمی کندومی خوابد. خدا:ملائکه ی من ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است .چیزی به اذان صبح نمانده اورا بیدار کنید دلم برایش تنگ شده امشب با من حرف نزده. ملائکه:خداوندادوباره او رابیدارکردیم اما بازخوابید. خدا :ملائکه ی من درگوشش بگویید پروردگارت منتظر توست. ملائکه:پروردگارا باز هم بیدارنم شود. اذان صبح رامی گویند هنگام طلوع آفتاب است. خدا:ای بنده یمن بیدارشو نمازصبحت قضا می شود خورشید ازمشرق سر براورد. ملائکه:خداوندانمی خواهی با ا و قهر کنی؟ خدا: او جز من کسی راندارد شایدتوبه کرد. بنده ی من تو،به هنگامی که به نماز می ایستی من،آنچنان گوش فرا می دهم که انگار همین یک بنده رادارم وتو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری. |