27-11-2014، 18:45
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
استفان کینزر: به دشمنی تاریخی با ایران و کوبا پایان دهیم
ترجمه: امیلی امرایی
تاریخ ایرانی: نیازی به گفتن ندارد که ملتها نباید دشمن همیشگی داشته باشند، ولی ظاهراً ایالات متحده همزمان دو دشمن همیشگی دارد: کوبا و ایران. تا زمانی که بیشتر آمریکاییها یادشان میآید، ما همواره خشمی مهارشده نسبت به هر دو این کشورها داشتهایم. روابط ناکارآمد ما با آنها مشترکات زیادی با هم دارند.
هر دو این دشمنیها بسیار بیش از آنچه عقل فایدهگرا حکم میکند، به طول انجامیده است. جنگ نصفه و نیمه ما با کوبا ۵۵ سال و با ایران ۳۵ سال است که ادامه دارد. هیچ کشور دیگری در جهان این قدر طولانی هدف فعالیتهای خصمانه ما نبوده است. شباهت دوم در این دو دشمنی دیرپا ریشههای تاریخی عمیق آنهاست. کوباییها و ایرانیها به ملیگرایی پرشوری پر و بال میدهند که یکی از مولفههای آن، خاطرات همگانی از دخالتهای تأسفبار آمریکاست. ایالات متحد در ۱۸۹۸ به وعده خود مبنی بر استقلال کوبا پس از پایان حاکمیت اسپانیا بر این کشور عمل نکرد. ۶۱ سال بعد فیدل کاسترو در نخستین سخنرانیاش به عنوان رهبر شورشیان پیروز به این خیانت اشاره کرد. در ایران ریشه بسیاری از نفرتها نسبت به آمریکا بازمیگردد به نقشی که ما در سال ۱۹۵۳ در برکناری محمد مصدق بازی کردیم.
کوبا و ایران سالهای سال مشتریان ما بودند. انقلابیون رژیمهای مشتری را برکنار و حکومتهای مبارز ضد آمریکایی برقرار کردند. به نظر برخی از آمریکاییها این خیانتی همتراز با پدرکشی بود. ما کوشیدیم رژیمهای انقلابی را تضعیف کنیم، ولی به رغم همه تلاشهای ما این رژیمها جان به در بردند. این باعث نوعی حس سرخوردگی شده است که ما را وامیدارد در برابر مصالحه با ایران یا کوبا مقاومت کنیم.
خصومت علیه هر دو کشور در سیاستهای داخلی آمریکا نیز دنبال میشود. رؤسای جمهور آمریکا پیوسته در برابر لابیهای تبعیدی کوبا در فلوریدا و نیوجرسی کرنش میکنند و لابیهای حامی اسرائیل احساسات ضد ایرانی را در کنگره شعلهور میسازند. روابط آمریکا ـ کوبا و آمریکا ـ ایران بدون این فشارهای سیاسی تا این حد مسموم نمیشد.
یک شباهت دیگر میان این دو عداوت دیرپا در آن است که رؤسای جمهور آمریکا، در همان حال که یکی پس از دیگری رفتاری بیگذشت و گاه خشونتآمیز در قبال این دو کشور در پیش میگرفتند، ولی مذاکره هم میکردند. تاریخچه دیپلماسی ایران و آمریکا پر است از فرصتهای از دست رفته. وقتی به نظر میرسید یک طرف آماده گفتوگوست، طرف دیگر آماده نبود. آنان نسبت به یکدیگر دچار بدبینی و سوءتفاهم بودند. آمریکاییها همواره بر شرایطی پای میفشردند که ایرانیان آنها را ضربه به اقتدار ملی خود میدانستند.
کتاب تازه «کانال ارتباطی مخفی با کوبا: تاریخچه پنهان مذاکرات میان واشنگتن و هاوانا» به قلم ویلیام لئوگرند و پیتر کورنبلا نشان میدهد که دیپلماسی ما با کوبا نیز گرفتار الگوهای مشابهی است. در صفحات این کتاب صدای پرزیدنت نیکسون را میشنویم که سوگند میخورد: «تا زمانی که زندهام سیاستمان در قبال کوبا را تغییر نخواهم داد. بیهیچ قید و شرطی. تمام. هیچ تجدیدنظری در کار نیست.» هنری کیسینجر پافشاری میکرد که زمان آن است که با «یک یورش یا محاصره کوباییها را در هم بشکنیم»، زیرا «باید آنان را به زانو درآوریم» و الکساندر هیگ، وزیر امور خارجه، به پرزیدنت ریگان میگفت: «یک کلمه بگویید تا من این جزیره را به یک پارکینگ تبدیل کنم.»
کیسینجر از مداخلات کاسترو در آفریقا غضبناک بود و میخواست «این جوجه را تارومار کند». او این نگرش کلاسیک آمریکایی را در خود داشت که ایالات متحده حق دارد در امور خارج از کشور مداخله کند و سایر کشورها چنین حقی ندارند. کاسترو مخالف این نظر بود. او به یک فرستاده سیاسی آمریکا گفت: «شاید خیلی آرمانگرا به نظر برسم، ولی من هیچگاه حق انحصاری برتری آمریکا بر بقیه جهان را نپذیرفتهام. هرگز قبول نکردهام و نخواهم کرد که [برای ملتهای مختلف] قوانین و مقررات مختلفی وجود داشته باشد.»
در همان حال که کاسترو با گسترش نفوذش در آمریکای لاتین و آفریقا، آمریکا را به چالش میکشید، ایران همین کار را در خاورمیانه انجام میداد. این در ذهنیتی که آمریکا از نظم جهانی داشت، خلل وارد میکرد و همانند به چالش کشیدن موازنه استراتژیک جهان بود و از یک دیدگاه به واقع نیز چنین بود. کوبا و ایران از عمل طبق قواعد آمریکا سر باز میزدند. در حقیقت آنها سرسختانه هدف متزلزل کردن منافع آمریکا در گوشه و کنار جهان را دنبال کردهاند. با این حال حتی زمانی که ایالات متحده در اوج درگیری با کوبا و ایران بود، دشمنان از طریق کانالهای ارتباطی مخفی با یکدیگر در تماس بودند. هیچ پیشرفتی حاصل نشد.
نویسندگان کتاب «کانال ارتباطی مخفی با کوبا» به این نتیجه میرسند که: «موفقیتهای کوچک لزوماً به موفقیتهای بزرگ منجر نمیشوند. رویکرد انباشتی نسبت به عادیسازی روابط موفق از آب درنیامد.» همین را میتوان در مورد تلاشهای عذابآور و نصفه نیمه ما برای آشتی با ایران گفت. مذاکرات هستهای میان طرفین در فضایی آکنده از بیاعتمادی و واکنشهای سیاسی داخلی دنبال میشود. حتی ظهور یک دشمن مشترک، شورشیان دولت اسلامی، برای درهمشکستن الگوی شکل گرفته از خصومت ایران و آمریکا کافی به نظر نمیرسد.
رنجش و دوری درازمدت ما از کوبا و ایران نمیتواند همیشگی باشد. در حقیقت این نابهنگامیهای تاریخی زمینه را برای یک پیشرفت دیپلماتیک همزمان در هر دو اردو مهیا میکند. پرزیدنت اوباما ابزارهای مورد نیاز برای تخفیف تحریمهای اقتصادی علیه کوبا را، که کهنهترین سیاست خارجی ماست، در اختیار دارد. او همچنین میتواند گامهایی اساسی برای برقراری روابطی تازه با ایران بردارد، چیزی که به دستاوردهای استراتژیک عظیمی در فضای پرآشوب و وحشتآور خاورمیانه خواهد انجامید. این دو کینه و نفرت بیش از حد طولانی شدهاند. پایان دادن به آنها پیروزی دوگانهای خواهد بود که به شکلی تعیینکننده به منافع جهانی ما کمک میکند.
* استفان کینزر استاد مدعو پژوهشگاه مطالعات بینالمللی واتسون در دانشگاه براون است.
هر دو این دشمنیها بسیار بیش از آنچه عقل فایدهگرا حکم میکند، به طول انجامیده است. جنگ نصفه و نیمه ما با کوبا ۵۵ سال و با ایران ۳۵ سال است که ادامه دارد. هیچ کشور دیگری در جهان این قدر طولانی هدف فعالیتهای خصمانه ما نبوده است. شباهت دوم در این دو دشمنی دیرپا ریشههای تاریخی عمیق آنهاست. کوباییها و ایرانیها به ملیگرایی پرشوری پر و بال میدهند که یکی از مولفههای آن، خاطرات همگانی از دخالتهای تأسفبار آمریکاست. ایالات متحد در ۱۸۹۸ به وعده خود مبنی بر استقلال کوبا پس از پایان حاکمیت اسپانیا بر این کشور عمل نکرد. ۶۱ سال بعد فیدل کاسترو در نخستین سخنرانیاش به عنوان رهبر شورشیان پیروز به این خیانت اشاره کرد. در ایران ریشه بسیاری از نفرتها نسبت به آمریکا بازمیگردد به نقشی که ما در سال ۱۹۵۳ در برکناری محمد مصدق بازی کردیم.
کوبا و ایران سالهای سال مشتریان ما بودند. انقلابیون رژیمهای مشتری را برکنار و حکومتهای مبارز ضد آمریکایی برقرار کردند. به نظر برخی از آمریکاییها این خیانتی همتراز با پدرکشی بود. ما کوشیدیم رژیمهای انقلابی را تضعیف کنیم، ولی به رغم همه تلاشهای ما این رژیمها جان به در بردند. این باعث نوعی حس سرخوردگی شده است که ما را وامیدارد در برابر مصالحه با ایران یا کوبا مقاومت کنیم.
خصومت علیه هر دو کشور در سیاستهای داخلی آمریکا نیز دنبال میشود. رؤسای جمهور آمریکا پیوسته در برابر لابیهای تبعیدی کوبا در فلوریدا و نیوجرسی کرنش میکنند و لابیهای حامی اسرائیل احساسات ضد ایرانی را در کنگره شعلهور میسازند. روابط آمریکا ـ کوبا و آمریکا ـ ایران بدون این فشارهای سیاسی تا این حد مسموم نمیشد.
یک شباهت دیگر میان این دو عداوت دیرپا در آن است که رؤسای جمهور آمریکا، در همان حال که یکی پس از دیگری رفتاری بیگذشت و گاه خشونتآمیز در قبال این دو کشور در پیش میگرفتند، ولی مذاکره هم میکردند. تاریخچه دیپلماسی ایران و آمریکا پر است از فرصتهای از دست رفته. وقتی به نظر میرسید یک طرف آماده گفتوگوست، طرف دیگر آماده نبود. آنان نسبت به یکدیگر دچار بدبینی و سوءتفاهم بودند. آمریکاییها همواره بر شرایطی پای میفشردند که ایرانیان آنها را ضربه به اقتدار ملی خود میدانستند.
کتاب تازه «کانال ارتباطی مخفی با کوبا: تاریخچه پنهان مذاکرات میان واشنگتن و هاوانا» به قلم ویلیام لئوگرند و پیتر کورنبلا نشان میدهد که دیپلماسی ما با کوبا نیز گرفتار الگوهای مشابهی است. در صفحات این کتاب صدای پرزیدنت نیکسون را میشنویم که سوگند میخورد: «تا زمانی که زندهام سیاستمان در قبال کوبا را تغییر نخواهم داد. بیهیچ قید و شرطی. تمام. هیچ تجدیدنظری در کار نیست.» هنری کیسینجر پافشاری میکرد که زمان آن است که با «یک یورش یا محاصره کوباییها را در هم بشکنیم»، زیرا «باید آنان را به زانو درآوریم» و الکساندر هیگ، وزیر امور خارجه، به پرزیدنت ریگان میگفت: «یک کلمه بگویید تا من این جزیره را به یک پارکینگ تبدیل کنم.»
کیسینجر از مداخلات کاسترو در آفریقا غضبناک بود و میخواست «این جوجه را تارومار کند». او این نگرش کلاسیک آمریکایی را در خود داشت که ایالات متحده حق دارد در امور خارج از کشور مداخله کند و سایر کشورها چنین حقی ندارند. کاسترو مخالف این نظر بود. او به یک فرستاده سیاسی آمریکا گفت: «شاید خیلی آرمانگرا به نظر برسم، ولی من هیچگاه حق انحصاری برتری آمریکا بر بقیه جهان را نپذیرفتهام. هرگز قبول نکردهام و نخواهم کرد که [برای ملتهای مختلف] قوانین و مقررات مختلفی وجود داشته باشد.»
در همان حال که کاسترو با گسترش نفوذش در آمریکای لاتین و آفریقا، آمریکا را به چالش میکشید، ایران همین کار را در خاورمیانه انجام میداد. این در ذهنیتی که آمریکا از نظم جهانی داشت، خلل وارد میکرد و همانند به چالش کشیدن موازنه استراتژیک جهان بود و از یک دیدگاه به واقع نیز چنین بود. کوبا و ایران از عمل طبق قواعد آمریکا سر باز میزدند. در حقیقت آنها سرسختانه هدف متزلزل کردن منافع آمریکا در گوشه و کنار جهان را دنبال کردهاند. با این حال حتی زمانی که ایالات متحده در اوج درگیری با کوبا و ایران بود، دشمنان از طریق کانالهای ارتباطی مخفی با یکدیگر در تماس بودند. هیچ پیشرفتی حاصل نشد.
نویسندگان کتاب «کانال ارتباطی مخفی با کوبا» به این نتیجه میرسند که: «موفقیتهای کوچک لزوماً به موفقیتهای بزرگ منجر نمیشوند. رویکرد انباشتی نسبت به عادیسازی روابط موفق از آب درنیامد.» همین را میتوان در مورد تلاشهای عذابآور و نصفه نیمه ما برای آشتی با ایران گفت. مذاکرات هستهای میان طرفین در فضایی آکنده از بیاعتمادی و واکنشهای سیاسی داخلی دنبال میشود. حتی ظهور یک دشمن مشترک، شورشیان دولت اسلامی، برای درهمشکستن الگوی شکل گرفته از خصومت ایران و آمریکا کافی به نظر نمیرسد.
رنجش و دوری درازمدت ما از کوبا و ایران نمیتواند همیشگی باشد. در حقیقت این نابهنگامیهای تاریخی زمینه را برای یک پیشرفت دیپلماتیک همزمان در هر دو اردو مهیا میکند. پرزیدنت اوباما ابزارهای مورد نیاز برای تخفیف تحریمهای اقتصادی علیه کوبا را، که کهنهترین سیاست خارجی ماست، در اختیار دارد. او همچنین میتواند گامهایی اساسی برای برقراری روابطی تازه با ایران بردارد، چیزی که به دستاوردهای استراتژیک عظیمی در فضای پرآشوب و وحشتآور خاورمیانه خواهد انجامید. این دو کینه و نفرت بیش از حد طولانی شدهاند. پایان دادن به آنها پیروزی دوگانهای خواهد بود که به شکلی تعیینکننده به منافع جهانی ما کمک میکند.
* استفان کینزر استاد مدعو پژوهشگاه مطالعات بینالمللی واتسون در دانشگاه براون است.