08-11-2014، 20:33
تا پیش از قرن بیستم میلادی ، کشور ژاپن در شمار عقب مانده ترین و بدبخت ترین کشورهای جهان به شمار می رفت. این کشور که فاقد هر گونه منابع قابل توجه بود از دیرباز طمع هیچ یک از کشورهای استعمارگر ، جهت تسخیر و استعمار این کشور را بر نمی انگیخت. از این رو در طول تاریخ ، کشورهای استعمار گر کوچکترین توجهی به ژاپن نداشتند. مردم ژاپن در این دوره مردمی بودند که به شدت دچار سستی و رخوت شده بودند. با آغاز قرن بیستم مردم ژاپن نیز به مرور نسبت به وضع نابسامان کشور خود اظهار نارضایتی می کردند. مردم ژاپن معتقد بودند که علت اصلی گرفتاریها و بدبختی های مردم ژاپن ناشی از روش حکومت امپراتوری این کشور است. کم کم اعتراضات مردمی بالا گرفت و مردم از امپراتور این کشور خواستند مجلسی متشکل از نمایندگان مردم را تشکیل دهد که کار اداره امور کشور را بر عهده داشته باشد. 124 امین امپراتور ژاپن (امپراتور میی جی تنو) به ناچار با درخواست مردم موافقت کرد و مجلس نمایندگان را تشکیل داد. از زمان تشکیل این مجلس و تبدیل حکومت ژاپن به سلطنتی مشروطه ، ارتش این کشور (به موازات سیاست های توسعه طلبانه سران ژاپن) رشد صعودی را به خود گرفت و به سرعت تبدیل به یکی از ارتش های بزرگ جهان گردید. ژاپن که از نظر اراضی و منابع طبیعی ، کشوری کوچک و فقیر به حساب می آمد ، چشم طمع به اراضی و منابع مناطق غربی ژاپن دوخته بود. در سال 1902 ارتش ژاپن بسیار نیرومند گردیده بود. به طوریکه اکثر دول قدرتمند آن زمان مثل اسپانیا ، انگلستان ، شوروی و فرانسه ناگهان از بروز این قدرت جدید و جوان که آماده بلعیدن اراضی و منابع شرق آسیا بود به وحشت افتاند. در 7 فوریه سال 1904 ارتش ژاپن به بندر بسیار مهم و استراتژیک پورت آرتور که در شمال شرق چین واقع شده بود حمله کرد. این بندر که متعلق به روسها بود ، به عنوان پایگاهی برای حفظ منافع روسیه در اقیانوس آرام به شمار می رفت و در واقع مرکز فرماندهی دریایی روسیه تزاری در اقیانوس آرام به شمار می رفت. این بندر مهم و استراتژیک به سرعت به تصرف ارتش ژاپن درآمد و ناوگان روسیه در شرق این کشور در برابر ناوگان دریایی ژاپن به سختی شکست خوردند و این شکست به شدت باعث تحقیر روسیه در مجامع بین المللی شد. در 27 می 1905 ناوگان دریایی امپراتوری ژاپن با ناوگان روسیه در تنگه معروف تسوشیما درگیر شد و ناوگان روس ها را تارومار کرد. شکست های پی در پی شوروی در این سالها از ژاپن باعث شد که این شکست ها به صورت عقده ای برای افکار عمومی مردم روسیه در بیاید. تا سال 1912 ارتش دو کشور درگیری های پراکنده ای با یکدیگر داشتند که بیشتر این درگیری ها به نفع ژاپن به پایان می رسید. مدتی نیز با وساطت انگلستان بین این دو کشور صلح و آتش بس برقرار می شد ولی چندان دوام نمی آورد و به سرعت درگیریهای بین این دو کشور ادامه پیدا می کرد. پس از پیروزی بلشویک ها در روسیه و سرنگون کردن حکومت تزار ها و تاسیس اتحاد جماهیر شوروی و حزب کمونیسم به رهبری لنین ، ورق بخت ژاپنی ها بازگشت. ژاپنی ها که به مدت 15 سال به طور مداوم و مستمر سواحل و متعلقات روسیه را در شرق این کشور مورد ترکتازی خود قرار می دادند ناگهان با ارتشی منظم و قدرتمند مواجه شدند. با سرنگون شدن حکومت تزارها و روی کار آمدن بلشویک ها ، ارتش روسیه (شوروی) دچار تحولات اساسی شد و شروع به بازسازی مجدد خود کرد.
پس از جنگ جهانی اول درگیریهای مرزی بین ژاپن و شوروی کماکان ادامه داشت ، البته پس از پایان یافتن جنگ جهانی اول و روی کار آمدن بلشویک ها در شوروی ، توان نظامی این کشور رو به فزونی رفت و دیگر مثل سابق تقابل بین این دو کشور به شکست روس ها منتج نمی شد. در موارد زیادی نیز روس ها توانستند نیروهای متجاوز ژاپنی را تارومار کنند. چند هفته پیش از حمله ورماخت به لهستان و آغاز جنگ جهانی دوم ، درگیریهای مرزی بین شوروی و ژاپن در منطقه خالخین گول ، واقع در منچوری در مرز مشترک مغولستان و چین و شوروی ، مجددا آغاز شد. از آنجایی که این درگیری مقارن با آغاز جنگ جهانی دوم بود ، به همین دلیل در محافل بین المللی کمتر به این نبرد پرداخته شده است. شدت عمل نیروهای شوروی و یورش های سریع و برق آسای زرهی آنها در این جنگ به گونه ای حیرت آور بود که جهان تا آن زمان کمتر شاهد چنان حملاتی از سوی یگان های زرهی یک کشور بود. پیروزی های سریع شوروی در این جنگ دیدگاه های سران ژاپن را نسبت به ارتش شوروی عوض کرد ، آنها که تا آن زمان ارتش شوروی را ارتشی ضعیف تر از ارتش خود می پنداشتند ، پس از این جنگ دیگر هیچ گاه به فکر تجاوز به خاک شوروی نیفتادند. همچنین شکست ژاپن در مقابل شوروی در جریان این نبرد باعث شد که ژاپنی ها نیروهای نظامی آمریکا در شرق چین را ضعیف تر از شوروی تصور کنند و به جای اینکه حملات خود را بر مرزهای شوروی متمرکز کنند ، بیشتر حملات خود را به سوی شرق چین و مناطق تحت کنترل آمریکایی ها در شرق چین متمرکز کنند. بیشتر کارشناسان سیاسی نظامی عقیده دارند که از آنجایی که ژاپن و شوروی اختلافات بسیار دیرینه و کهنی در مرزهای خود داشته اند و هر یک به نوعی کینه دیگری را در دل می پروراند و تنش های زیادی در روابط این دو کشور رخ می داد ، اگر ژاپن در این نبرد شکست نمی خورد ، مسلما به سمت مناطق غربی شوروی نیز پیشروی می کرد و هیچ گاه به فکر حمله به چین و بندر پرل هاربور در شرق چین نمی افتاد. از زمانی که کشور ژاپن دارای حکومت سلطنتی مشروطه شد و ارتش این کشور به طرز چشمگیری قوی شد ، این کشور چشم طمع خود را به سمت مناطق شرقی شوروی دوخته بود و همیشه مترصد فرصتی برای دست اندازی به این مناطقِ با منابع طبیعی غنی بود. از سال 1903 به بعد ژاپن شروع به حمله به سمت مناطق شرقی روسیه زد. این حملات تا سال 1930 ادامه داشت و درگیریها و تنش های مختلفی بین این دو کشور رخ می داد. تا اینکه در سال 1930 ژوزف استالین دبیر کل حزب کمونیست شوروی شد و از همان زمان به فکر افتاد که شر ژاپنی ها را یک بار برای همیشه از سر شوروی کوتاه کند. حملات منظم ارتش سرخ در زمان استالین به مناطق شرقی شوروی و مناطقی از این کشور که تحت اشغال ژاپنی ها بود ، باعث عقب نشینی ژاپن شد. اما ژاپنی ها که مصداق واقعی ضرب المثل : ( خری که جو دید دیگر کاه نمی خورد ) ، بودند به راحتی حاضر به عقب نشینی نبودند. آنها که مزه شیرین منابع طبیعی شرق شوروی را به خوبی احساس کرده بودند ، نمی توانستند به سادگی از این مناطق چشم پوشی کنند. حملات منظم ارتش سرخ در زمان استالین باعث عقب راندن ژاپنی ها به آن سوی منچوری و رودخانه خالخین گول شد ، اما روس ها مصر بودند که ژاپنی ها را به طور کامل از خاک این کشور بیرون کنند. از این رو بخش مغولی ارتش سرخ را نیز وارد میدان کردند. شوروی از سالیان قبل چندین لشکر منظم از سربازان مغول برای خود ترتیب داده بود. این لشکرها یکی از جنگجو ترین و زبده ترین لشکر های ارتش سرخ به حساب می آمدند. با حضور این نیروها در مقابل نیروهای ژاپنی ، کار بر ارتش ژاپن بسیار سخت گردید و آنها سرانجام مجبور به تخلیه کامل خاک شوروی شدند.
اما از سال 1937 و در زمان امپراتور هیروهیتو مجددا حملات ژاپنی ها به چین و منچوری و روسیه آغاز گردید. حمله گسترده ای که بخش های شمال شرقی چین ، بخش های شرقی مغولستان و ایالت خاباروفسکی در شرق شوروی را مورد حمله قرار می داد. واقعیت این بود که ژاپنی ها نیز همانند آلمان خواهان سهمی از مستعمرات کشورهای استعمارگر برای کشور خود بودند. (علت اصلی اتحاد ژاپن با آلمان نازی نیز همین بود) ژاپن دارای مساحت زیادی نبود و به طور کلی از نظر منابع طبیعی نیز چندان غنی نبود. این کشور برای ادامه حیات خود نیاز به منابع طبیعی داشت. به همین دلیل چشم طمع خود را به مناطق شرقی شوروی و مغولستان و چین دوخته بود. ارتش ژاپن در تقابل خود در سال 1930 به مدت کوتاهی از مناطق شرقی که تحت اشغال خود داشت خارج شد ولی مدت کوتاهی پس از آن مجددا با تجدید قوا وارد منچوری گردید و این منطقه را به طور کامل به اشغال خود در آورد. نیروهای متحد شوروی در منچوری و نیروهای مغولستان و ارتش سرخ باز هم برای عقب راندن ارتش ژاپن بسیج شدند. آنها توانستند ارتش ژاپن را به سمت کرانه شرقی رود خالخین گول عقب برانند. در اینجا بود که با وساطت دول غربی مثل فرانسه و انگلیس قرار شد بین شوروی و ژاپن آتش بس برقرار شود. اما این توافق نیز به نتیجه ای نرسید. چرا که روس ها معتقد بودند که ژاپن می بایست نیروهای خود را به آن سوی بخش Nomonhan ، واقع در 10 مایلی شرق رودخانه خالخین گول منتقل کند. ولی ژاپنی ها به این عقب نشینی راضی نبودند. چرا که موقعیت استراتژیک منطقه Nomonhan باعث برتری استراتژیک ارتش ژاپن می شد و از این رو ژاپن حاضر به عقب نشینی از این منطقه نبود. از این رو تلاش برای آتش بس بین این دو اثری نداشت و جنگ بین این دو مجددا ادامه یافت. نبردهای دول متخاصم تا سال 1937 با شدت و ضعف ادامه داشت. از سال 1937 موج جدیدی از نیروهای ژاپنی به منطقه اعزام شدند و کار بر شوروی دشوار گردید. شوروی باز هم توانست با متحد کردن نیروهای مغول با ارتش سرخ از مناطق خود دفاع کند. علت همراهی مغول ها با روس ها این بود که مغول ها نیز به مراتع سرسبز منچوری علاقه فراوانی داشتند و آن را به عنوان یک چراگاه برای اسب های خود نیاز داشتند. روسیه نیز به منابع طبیعی منچوری نیاز داشت. این بود که مغول ها و روس ها با هم متحد شدند تا این دشمن مشترک را از میان بردارند. از سال 1937 نبردهای متعددی بین نیروهای متحد شوروی و مغولستان از یک سو و امپراتوری ژاپن از سویی دیگر رخ داد و منچوری شاهد نبردهایی خونین بین دول متخاصم بود. اما نکته ای که می بایست اینجا آنرا مد نظر قرار داد این است که این نبردها همیشه در کرانه شرقی رود خالخین گول اتفاق می افتاد و هیچگاه به سمت کرانه باختری این رود کشیده نشد. البته ژاپنی ها چندین بار به منظور انجام عملیات شناسایی به کرانه باختری رود خالخین گول آمده بودند ولی در هر بار توسط روس ها عقب رانده شده بودند.
نمایی از رودخانه خالخین گول و عبور تانک های سریع بی تی 7 از عرض رودخانه
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
در 10 می 1939 لشکر کوانتونگ ارتش ژاپن ، که جزء بهترین و آموزش دیده ترین نیروهای ارتش ژاپن به شمار می رفتند ، به همراه لشکر ششم و لشکر بیست و سوم پیاده نظام ارتش ژاپن ، از رودخانه عبور کردند و با پشتیبانی یک لشکر مستقل زرهی و توپخانه ارتش ژاپن ، وارد بخش غربی از رودخانه خالخین گول شدند. هدف از این پیشروی در چند مورد خلاصه می شد. اول اینکه ارتش ژاپن در نظر داشت که توان ارتش سرخ را در کرانه باختری رود خالخین گول بسنجد. دوم اینکه ارتش ژاپن در نظر داشت استحکاماتی برای خود در آن سوی این رودخانه برپا کند که به عنوان پایگاهی برای حمله به مناطق مرکزی و غربی شوروی مورد استفاده باشد. سوم اینکه در هر صورت ژاپن در آن زمان قصد پیشروی به سمت مناطق مرکزی و غربی شوروی را در سر می پروراند. اما پیشروی نیروهای ژاپنی در غرب رودخانه خالخین گول می بایست دارای بهانه ای باشد. این بهانه را مغول ها برای ژاپنی ها به وجود آوردند. چند هفته قبل از آغاز نبرد خالخین گول ، در حدود 70 الی 90 نفر نیروی مغول از خالخین گول عبور کردند و خود را به کرانه شرقی آن رود رساندند و وارد منچوری شدند. آنها به دنبال چراگاه هایی برای اسب های خود بودند. نظامیان ژاپنی در منچوری با این سواران درگیر شدند و پس از زد و خورد مختصری که بین این دو گروه رخ داد ، مغول ها به آن سوی خالخین گول بازگشتند و چند روز بعد مجددا با نیرویی بزرگتر مجددا به منچوری بازگشتند و حملات خود را از سر گرفتند ولی این بار نیز توسط ژاپنی ها به شدت سرکوب شدند. ژاپنی ها سواران مغول را به سمت خالخین گول تعقیب کردند. مغول ها که از رودخانه عبور کرده بودند ، ژاپنی ها نیز به منظور تعقیب مغول ها از عرض رودخانه عبور کردند. اما در واقع عبور ژاپنی ها از رودخانه خالخین گول به منظور تعقیب مغول ها نبود ، چرا که مغول ها تهدید چندان جدی ای برای ژاپنی ها به شمار نمی رفتند ، بلکه این به عنوان بهانه ای برای حمله به غرب خالخین گول به شمار می رفت. مغول ها نیز پس از آنکه به سمت غرب خالخین گول عقب نشینی کردند ، از روس ها استمداد طلبیدند ، ژنرال میچیتارو کوماتسوبارا فرمانده نیروهای ژاپنی در منچوری بود. وی سرلشکر یاسوکا ماسائومی را به عنوان فرمانده عملیات برگزید و سرتیپ یائوزو آزوما را به عنوان فرمانده یگان زرهی انتخاب کرد و نیروهای حمله را تحت فرماندهی این دو تن در آورد. هنوز 24 ساعت از عبور نیروهای ژاپنی از رودخانه خالخین گول نگذشته بود که ارتش سرخ به این پیشروی ژاپنی ها عکس العمل نشان داد. روس های بلافاصله و تنها چند ساعت پس از عبور ژاپنی ها از رودخانه خالخین گول ، ابتدا لشکر 57 بایکال ، که در اصل یک لشکر کماندویی به شمار می رفت ، را به مرز مشترک منچوری و سیبری منتقل کردند تا به این ترتیب امکان غافلگیر شدن و ایجاد رخنه در خطوط دفاعی شوروی – منچوری گرفته شود. از این لحظه به بعد جنگ کم نظیری بین نیروهای ژاپن و ارتش سرخ روی داد. نیروهای نظامی مستقل مغولستان و نیروهای مغول تحت امر ارتش سرخ نیز به کمک ارتش سرخ آمدند. مغول ها مردانی جنگجو و فوق العاده توانمند و قوی به شمار می رفتند. ولی آنها فاقد هر گونه خودروی زرهی بودند و تنها توانستند در قالب گردان های سواره نظام (اسب) به کمک ارتش سرخ بشتابند. زمانی که نیروهای نظامی ژاپن در کرانه باختری رود خالخین گول مشغول نبرد با ارتش سرخ بودند ، در همان زمان ارتش ژاپن مشغول احداث خطوط دفاعی جدیدی در کرانه شرقی این رود بود و از سویی نیز نیروهای خود را در غرب رودخانه تقویت می کرد. ژاپنی ها با پشتکار فوق العاده خود توانستند ظرف مدت کوتاهی یک پل مستحکم بر روی رودخانه احداث کنند. این پل که کاواتاما نام داشت ، یک پل عریض و مستحکم بود که می توانست عبور تانک های ژاپنی را از روی خود تحمل کند. با احداث این پل ، تیپ 128 پیاده نظام از لشکر 23 شناسایی مامور مراقبت از این پل شد. این پل در واقع شریان حیاتی ارتش ژاپن به شمار می رفت ، چرا که به وسیله آن تانک ها و کامیون های ارتش ژاپن می توانستند به پشتیبانی نیروهای خود بپردازند. نیروهای ارتش سرخ نیز به فرماندهی ژنرال گئورگی ژوکوف به مصاف ژاپنی ها رفتند. اولین نیرویی که به مقابله با پیشروی ژاپنی ها پرداخت ، لشکر 43 پیاده نظام تیندا بود. ژنرال ژوکوف به سرعت ابتکار عمل را در دست گرفت. وی دو لشکر پیاده نظام را برای مقابله با پیشروی ژاپنی ها به سمت خالخین گول گسیل داشت. همچنین دو لشکر بسیار بزرگ زرهی که هر یک از 250 تانک تشکیل شده بودند را نیز به پشتیبانی نیروهای خودی به منطقه اعزام کرد. حملات برق آسای ارتش سرخ بر نیروهای ژاپنی باعث از هم گسیختگی نیروهای ژاپنی می شد. ژنرال ژوکوف در این نبرد از تانک های سریع بی تی 5 و بی تی 7 استفاده می کرد. این تانک ها که سرعت بسیار بالایی داشتند ، در بسیاری مواقع موفق می شدند به ارکان ارتش ژاپن رخنه کنند و آنها را غافلگیر کنند. ژاپنی ها در چند مورد موفق شدند که در بخش های علیایی رودخانه دست به حملاتی به نیروهای ارتش سرخ بزنند و در برخی از این پیشروی ها توانستند نیروهای ارتش سرخ را در هم شکنند. اما فرماندهی موثر ژنرال ژوکوف از یک سو و پشتیبانی سریع تانک های پر سرعت از سوی دیگر باعث می شد که حملات ژاپنی ها به ارتش سرخ عقیم بماند. فرماندهی یگان های زرهی ارتش سرخ نیز به عهده سرتیپ گریگوری میهایلوویچ اشترن بود.
ضربات برق آسای ارتش سرخ به نیروهای ژاپنی باعث تضعیف روحیه و قوای ژاپنی ها شد. در چند مورد تانک های ارتش سرخ موفق شدند نظامیان ژاپنی را محاصره کنند. اما در هر بار ژاپنی ها با اجرای تاکتیک ها مناسب توانستند از چنگ محاصره روس ها فرار کنند. تانک های پرسرعت ارتش سرخ ، نظامیان ژاپن را به ستوه آورده بودند و ژاپن هیچ راه موثری برای مقابله با این تانک ها که بیش از 70 کیلومتر بر ساعت سرعت داشتند ، در اختیار نداشتند. در واقع یکی از اصلی ترین علل شکست ژاپنی ها در این نبرد وجود همین تانک ها بود. ارتش سرخ در این نبرد از 500 تانک که از تانک های سریع السیر بی تی 5 و بی تی 7 و حتی برخی مدلهای اولیه تی 34 بود ، استفاده کرد و در مقابل ارتش ژاپن از 130 تانک که عمدتا از تانک های سبک تایپ 97 و تایپ 95 بود ، استفاده می کرد. همان طور که قبلا نیز گفته شد ، ژاپنی ها یک پل موقت بر روی رود خالخین گول ایجاد کردند که از آن به منظور پشتیبانی نیروهای خودی استفاده می کردند. ژنرال ژوکوف که به اهمیت این پل و نقش حیاتی آن برای ارتش ژاپن پی برده بود ، از همان آغاز جنگ به نیروی هوایی دستور داده بود که به هر قیمت ممکن این پل را منهدم کنند. هواپیماهای روسی به منظور تخریب این پل به هوا برخاستند. اما دفاع سرسختانه ژاپنی ها از این پل باعث شد که تا پایان نبرد ، روس ها نتوانند به این پل نزدیک شوند. ژاپنی ها در این نبرد از بیش از 250 فروند هواپیمای زیرو استفاده می کردند که از آن بیشتر به منظور محافظت از این پل موقت استفاده کردند. وجود این حجم عظیم از جنگنده ها بر فراز پل و همچنین وجود آتش سنگین توپخانه ضد هوایی ژاپن باعث شد جنگنده های روسی نتوانند برای تخریب این پل به آن نزدیک شوند. از همین رو فشار روس ها بیشتر بر روی حملات سریع زرهی به مواضع ژاپنی ها متمرکز شد. در 8 ژوئیه ، لشکر 12 زرهی شوروی طرح یک حمله سریع و برق آسا به منظور تخریب پل موقت ژاپنی ها را ریخت و حمله ای گسترده را به این منطقه آغاز کرد. در این نبرد توپخانه ارتش سرخ به سختی مواضع ژاپنی را مورد حمله قرار داد ولی در مقابل توپخانه ژاپنی ها با سرسختی تمام و با استفاده از آتش توپخانه خود موفق شدند حمله سریع و گسترده روس ها را عقب بزنند. ولی این دفاع کردن سرسختانه باعث مصرف بیش از نیمی از مهمات ذخیره شده ارتش ژاپن گردید و ارتش ژاپن ناگهان میزان مهمات خود را کمتر از نصف میزان اولیه دید. در این بخش لشکر 64 پیاده نظام ژاپن به منظور انحراف جنگ به منطقه دیگر به منظور ایجاد امنیت به منظور رساندن مهمات و سوخت به کرانه باختری رود خالخین گول ، اقدام به یک حمله گسترده به منطقه ای که 10 مایل دورتر از پل بود ، کرد. اما گستردگی نیروهای ارتش سرخ باعث شد که این حیله ژاپنی ها نیز نتواند موثر واقع شود. ژاپنی ها از اواخر ماه ژوئیه دچار کمبود مهمات و آذوقه شدند. از آنجایی که پل توان حمل محدودی داشت و از سویی دیگر بیم اینکه پل مورد حمله روس ها قرار بگیرد ، باعث شد که ژاپنی ها نتوانند به میزان کافی آذوقه و مهمات به نیروهای خودی برسانند. از ماه اوت رفته رفته قوای ژاپنی ها تحلیل رفت و روز به روز ضعیف تر از قبل می شدند. ولی در مقابل فشار ارتش سرخ بر ژاپن روز به روز بیشتر و بیشتر می شد. ژنرال ژوکوف لشکر 38 زرهی واقع در سیبری را نیز به منطقه نبرد منتقل کرد. سپس یگان های زرهی تحت امر خود را به تیپ های متفاوت تقسیم بندی کرد و یک حمله گاز انبری را به سمت مواضع ژاپنی ها ترتیب داد. از سوی دیگر حمله بخش مغولی ارتش سرخ و یگان های مستقل نظامیان مغول از سمت جنوب خالخین گول به نیروهای ژاپنی باعث شد که ژاپنی ها در 9 آگوست با دادن تلفات سنگینی به سمت شرق رودخانه خالخین گول عقب نشینی کنند. اما این بار این روس ها بودند که سماجت به خرج دادند و به تعقیب ژاپنی ها در شرق خالخین گول پرداختند. روس ها توانستند با ایجاد پل های شناور ، نیروهای خود را به سمت شرق خالخین گول منتقل کنند و به تعقیب ژاپنی ها بپردازند. سرانجام در 16 سپتامبر با میانجیگری فرانسه و انگلستان مابین دول متخاصم آتش بس برقرار شد. در حالیکه در این نبرد از 38 هزار نیرو که به کرانه غربی خالخین گول آمده بودند ، بیش از 10 هزار تن از آنان کشته شدند و از 130 دستگاه تانک که ارتش ژاپن به سمت کرانه غربی خالخین گول اعزام کرده بود ، تقریبا همه آنها توسط تانک های سریع بی تی منهدم شدند. ارتش سرخ نیز در این نبرد 8000 سرباز خود را از دست داد.
نتایج نبرد خالخین گول
نبرد خالخین گول ، پیروزی قاطع ارتش سرخ بر ژاپن بود. از آنجایی که این نبرد و این پیروزی مقارن با آغاز جنگ جهانی دوم بود ، کارشناسان نظامی در جهان کمتر به این نبرد پرداخته اند. اما اثرات این نبرد بر سرنوشت جنگ جهانی دوم تاثیر به سزایی گذاشت. ژاپن تا پیش از سال 1930 در بیشتر جنگ ها که مابین این کشور و شوروی اتفاق می افتاد ، فاتح میدان بود. ولی از سال 1930 به بعد که ارتش سرخ در حال بازیابی توان نظامی پیشین خود بود ، کم کم عرصه میادین نبرد بر روی ارتش ژاپن تنگتر و تنگتر می گردید. از سال 1930 که قدرت نظامی شوروی رو به فزونی گذاشت ، درصد شکست های ارتش ژاپن نیز بیشتر و بیشتر می شد. در سال 1937 ارتش ژاپن در برابر ارتش سرخ شکست سنگینی را متحمل شد. ولی از آنجایی که ژاپنی ها روحیه جنگجویانه ای دارند ، با این شکست روحیه خود را از دست ندادند و حملات خود را مجددا به سمت بخش های شمالی و غربی منچوری ادامه دادند. در سال 1938 برای دومین بار شکست سنگینی را از ارتش سرخ شوروی متحمل شدند. ولی باز هم به حملات خود ادامه دادند. در سال 1939 نیز جنگ خالخین گول رخ داد و برای سومین بار ژاپنی ها در برابر ارتش سرخ به سختی شکست خوردند. شکست فاحش ارتش قدرتمند ژاپن و پیروزی قاطع ارتش سرخ شوروی ، سران ژاپن را متقاعد کرد که ارتش سرخ شوروی توان سابق خویش را باز یافته است و غلبه بر این ارتش همانند گذشته به آسانی ممکن نخواهد بود. ارتش ژاپن دریافت که توان مقابله با ارتش سرخ شوروی را ندارد. از این رو از جنگ خالخین گول به بعد ، ارتش ژاپن هیچ گاه دوباره به فکر حمله مجدد به خاک شوروی و منچوری را در سر نداشت. ژاپن با شکست در خالخین گول برای مدتی کوتاه سیاست های تجاوز به همسایگان خود را مورد تعلیق در آورد و مشغول بازسازی و تجدید قوا در ارتش خود شد. مدتی بعد مجددا حملات سلطه طلبانه ژاپنی ها آغاز شد. اما این بار نه به سمت شوروی و منچوری ، بلکه به سمت جزایر جنوبی اقیانوس آرام. و سرانجام در 7 دسامبر 1941 ارتش ژاپن به صورتی کاملا غافلگیرانه به بندر پرل هاربور ، که مرکز اصلی نیروهای آمریکایی در شرق آسیا و غرب اقیانوس آرام بود ، حمله کردند و تلفات سنگینی را بر آمریکاییان وارد آوردند. اما در مقابل سران شوروی که از سرسخت بودن حریف خود به خوبی اطلاع داشتند و می دانستند که اگر باز هم شرایط ژاپن مساعد باشد ، خاک شوروی را مورد تاخت و تاز قرار خواهند داد ، از این رو دست به تغییراتی در نیروهای نظامی خود در شرق شوروی زدند. شوروی پس از پایان جنگ خالخین گول ، یک قرار داد دوستی با مغولستان منعقد کرد و شروع به بازسازی ارتش این کشور کرد و نیروهای نظامی مغولستان را مطابق استانداردهای خود درآورد و با تجهیزات ساخت خودش نیروهای نظامی این کشور را مسلح کرد. همچنین ساختار ارتش سرخ را در شرق این کشور مورد بازبینی و اصلاح قرار داد و ساختار آنرا به منظور مقابله با حملات احتمالی ژاپنی ها مورد تغییر قرار داد. زمانی که ژاپن در حال بازسازی ارتش خود بود ، سران شوروی نزد خود می پنداشتند که این تجدید قوا برای حمله مجدد به خاک شوروی در حال انجام است. چرا که ژاپن نیز دست اتحاد به سمت آلمان نازی دراز کرده بود. سران شوروی همیشه از حمله ناگهانی ارتش ژاپن به خاک شوروی در هراس بودند. زمانی که خاک شوروی آماج حملات ورماخت قرار گرفته بود و سربازان هیتلر به سمت مسکو در حال حرکت بودند ، سران شوروی نیروی نظامی عظیمی را در قالب لشکر های پیاده و زرهی در سیبری در حالت رزرو قرار داده بودند و هیچ کس از ترکیب این نیروها اطلاع نداشت. سران شوروی در این اندیشه بودند که آلمان از سمت غرب شوروی در حال حمله به این کشور است و ژاپن نیز که از متحدان اصلی آلمان به شمار می رود ، سرانجام از مناطق شرقی شوروی به سمت مرکز این کشور پیشروی خواهد کرد. این بود که نیروهای نظامی قابل توجهی را در سیبری به منظور مقابله با حمله احتمالی ژاپنی ها گردآوری کرده بودند. شاید در تواریخی که درباره جنگ جهانی دوم نوشته شده است ، نام ریچارد سورج کمتر شنیده شده باشد. ریچارد سورج را می بایست تاثیر گذار ترین جاسوس قرن بیستم بدانیم. چرا که جاسوسی دقیق و اصولی و حرفه ای او سبب شد که سرنوشت جنگ تغییر کند. ریچارد سورج یک آلمانی کمونیست بود و در قالب یک روزنامه نگار در توکیو فعالیت می کرد. نامبرده توانست با نفوذ به ارکان اطلاعاتی و سیاسی ژاپن اطلاعات حیاتی ژاپن را به دست آورد و این اطلاعات را به طور کامل در اختیار سران شوروی قرار دهد. همان طور که گفتیم ، ارتش سرخ نیروی نظامی قابل توجهی را به منظور دفع حمله احتمالی ارتش ژاپن به شرق شوروی را در منطقه سیبری گردآوری کرده بود. اما ریچارد سورج با رخنه کردن به ارکان حکومت ژاپن توانست از تصمیم استراتژیک ژاپن مطلع شود. سران ژاپن تصمیم داشتند به جای حمله به شوروی ، حملات خود را به شرق چین و مناطق تحت سلطه آمریکایی ها ادامه دهند و آمریکا را با مشغول کردن در شرق آسیا از کمک به متفقین باز دارند. چرا که ژاپنی ها ، آمریکایی ها را ضعیف تر از روس ها می پنداشتند. ریچارد سورج از این تصمیم سران ژاپن اطلاع یافت و این خبر را به اطلاع سران شوروی رساند. سران شوروی نیز پس از آنکه از جانب دشمن شرقی خود آسوده خاطر شدند ، نیروهایی را که در سیبری به منظور مقابله با حملات احتمالی ژاپن ذخیره کرده بودند ، به سمت جبهه های غربی گسیل داشتند و ظرف چند ماه چهره جنگ در مناطق شرقی اروپا دگرگون شد. ورماخت که تا آن تاریخ یکه تاز اروپای شرقی بود ، ناگهان با نیروی عظیم و تازه نفسی رودررو شد. این نیروها توانستند ورماخت را از حالت هجومی به حالت دفاعی بکشانند. پس بنابراین نبرد خالخین گول نقطه عطفی بود که سران ژاپن را از ادامه حملات خود به خاک شوروی منصرف کرد. با انصراف ژاپن از حملات مجدد به خاک شوروی ، ارتش سرخ مجددا مجال یافت تا مجددا با آلمان نازی رودررو شود. امروزه اکثر کارشناسان نظامی اعتقاد دارند که اگر ژاپن در جنگ خالخین گول شوروی را شکست می داد ، سقوط شوروی توسط متحدین قطعی بود. چرا که در آن صورت مانعی برای پیشروی ورماخت به سمت مسکو وجود نداشت. ارتش سرخ نیز در این نبرد به ارزش واقعی تانک هایش پی برد و از آن تاریخ به بعد تحول اساسی در تانک های خود ایجاد کرد. نمونه بارز آن نیز اعمال تغییراتی بر روی موتور تانک های جدید تی 34 می باشد.
پس از جنگ جهانی اول درگیریهای مرزی بین ژاپن و شوروی کماکان ادامه داشت ، البته پس از پایان یافتن جنگ جهانی اول و روی کار آمدن بلشویک ها در شوروی ، توان نظامی این کشور رو به فزونی رفت و دیگر مثل سابق تقابل بین این دو کشور به شکست روس ها منتج نمی شد. در موارد زیادی نیز روس ها توانستند نیروهای متجاوز ژاپنی را تارومار کنند. چند هفته پیش از حمله ورماخت به لهستان و آغاز جنگ جهانی دوم ، درگیریهای مرزی بین شوروی و ژاپن در منطقه خالخین گول ، واقع در منچوری در مرز مشترک مغولستان و چین و شوروی ، مجددا آغاز شد. از آنجایی که این درگیری مقارن با آغاز جنگ جهانی دوم بود ، به همین دلیل در محافل بین المللی کمتر به این نبرد پرداخته شده است. شدت عمل نیروهای شوروی و یورش های سریع و برق آسای زرهی آنها در این جنگ به گونه ای حیرت آور بود که جهان تا آن زمان کمتر شاهد چنان حملاتی از سوی یگان های زرهی یک کشور بود. پیروزی های سریع شوروی در این جنگ دیدگاه های سران ژاپن را نسبت به ارتش شوروی عوض کرد ، آنها که تا آن زمان ارتش شوروی را ارتشی ضعیف تر از ارتش خود می پنداشتند ، پس از این جنگ دیگر هیچ گاه به فکر تجاوز به خاک شوروی نیفتادند. همچنین شکست ژاپن در مقابل شوروی در جریان این نبرد باعث شد که ژاپنی ها نیروهای نظامی آمریکا در شرق چین را ضعیف تر از شوروی تصور کنند و به جای اینکه حملات خود را بر مرزهای شوروی متمرکز کنند ، بیشتر حملات خود را به سوی شرق چین و مناطق تحت کنترل آمریکایی ها در شرق چین متمرکز کنند. بیشتر کارشناسان سیاسی نظامی عقیده دارند که از آنجایی که ژاپن و شوروی اختلافات بسیار دیرینه و کهنی در مرزهای خود داشته اند و هر یک به نوعی کینه دیگری را در دل می پروراند و تنش های زیادی در روابط این دو کشور رخ می داد ، اگر ژاپن در این نبرد شکست نمی خورد ، مسلما به سمت مناطق غربی شوروی نیز پیشروی می کرد و هیچ گاه به فکر حمله به چین و بندر پرل هاربور در شرق چین نمی افتاد. از زمانی که کشور ژاپن دارای حکومت سلطنتی مشروطه شد و ارتش این کشور به طرز چشمگیری قوی شد ، این کشور چشم طمع خود را به سمت مناطق شرقی شوروی دوخته بود و همیشه مترصد فرصتی برای دست اندازی به این مناطقِ با منابع طبیعی غنی بود. از سال 1903 به بعد ژاپن شروع به حمله به سمت مناطق شرقی روسیه زد. این حملات تا سال 1930 ادامه داشت و درگیریها و تنش های مختلفی بین این دو کشور رخ می داد. تا اینکه در سال 1930 ژوزف استالین دبیر کل حزب کمونیست شوروی شد و از همان زمان به فکر افتاد که شر ژاپنی ها را یک بار برای همیشه از سر شوروی کوتاه کند. حملات منظم ارتش سرخ در زمان استالین به مناطق شرقی شوروی و مناطقی از این کشور که تحت اشغال ژاپنی ها بود ، باعث عقب نشینی ژاپن شد. اما ژاپنی ها که مصداق واقعی ضرب المثل : ( خری که جو دید دیگر کاه نمی خورد ) ، بودند به راحتی حاضر به عقب نشینی نبودند. آنها که مزه شیرین منابع طبیعی شرق شوروی را به خوبی احساس کرده بودند ، نمی توانستند به سادگی از این مناطق چشم پوشی کنند. حملات منظم ارتش سرخ در زمان استالین باعث عقب راندن ژاپنی ها به آن سوی منچوری و رودخانه خالخین گول شد ، اما روس ها مصر بودند که ژاپنی ها را به طور کامل از خاک این کشور بیرون کنند. از این رو بخش مغولی ارتش سرخ را نیز وارد میدان کردند. شوروی از سالیان قبل چندین لشکر منظم از سربازان مغول برای خود ترتیب داده بود. این لشکرها یکی از جنگجو ترین و زبده ترین لشکر های ارتش سرخ به حساب می آمدند. با حضور این نیروها در مقابل نیروهای ژاپنی ، کار بر ارتش ژاپن بسیار سخت گردید و آنها سرانجام مجبور به تخلیه کامل خاک شوروی شدند.
اما از سال 1937 و در زمان امپراتور هیروهیتو مجددا حملات ژاپنی ها به چین و منچوری و روسیه آغاز گردید. حمله گسترده ای که بخش های شمال شرقی چین ، بخش های شرقی مغولستان و ایالت خاباروفسکی در شرق شوروی را مورد حمله قرار می داد. واقعیت این بود که ژاپنی ها نیز همانند آلمان خواهان سهمی از مستعمرات کشورهای استعمارگر برای کشور خود بودند. (علت اصلی اتحاد ژاپن با آلمان نازی نیز همین بود) ژاپن دارای مساحت زیادی نبود و به طور کلی از نظر منابع طبیعی نیز چندان غنی نبود. این کشور برای ادامه حیات خود نیاز به منابع طبیعی داشت. به همین دلیل چشم طمع خود را به مناطق شرقی شوروی و مغولستان و چین دوخته بود. ارتش ژاپن در تقابل خود در سال 1930 به مدت کوتاهی از مناطق شرقی که تحت اشغال خود داشت خارج شد ولی مدت کوتاهی پس از آن مجددا با تجدید قوا وارد منچوری گردید و این منطقه را به طور کامل به اشغال خود در آورد. نیروهای متحد شوروی در منچوری و نیروهای مغولستان و ارتش سرخ باز هم برای عقب راندن ارتش ژاپن بسیج شدند. آنها توانستند ارتش ژاپن را به سمت کرانه شرقی رود خالخین گول عقب برانند. در اینجا بود که با وساطت دول غربی مثل فرانسه و انگلیس قرار شد بین شوروی و ژاپن آتش بس برقرار شود. اما این توافق نیز به نتیجه ای نرسید. چرا که روس ها معتقد بودند که ژاپن می بایست نیروهای خود را به آن سوی بخش Nomonhan ، واقع در 10 مایلی شرق رودخانه خالخین گول منتقل کند. ولی ژاپنی ها به این عقب نشینی راضی نبودند. چرا که موقعیت استراتژیک منطقه Nomonhan باعث برتری استراتژیک ارتش ژاپن می شد و از این رو ژاپن حاضر به عقب نشینی از این منطقه نبود. از این رو تلاش برای آتش بس بین این دو اثری نداشت و جنگ بین این دو مجددا ادامه یافت. نبردهای دول متخاصم تا سال 1937 با شدت و ضعف ادامه داشت. از سال 1937 موج جدیدی از نیروهای ژاپنی به منطقه اعزام شدند و کار بر شوروی دشوار گردید. شوروی باز هم توانست با متحد کردن نیروهای مغول با ارتش سرخ از مناطق خود دفاع کند. علت همراهی مغول ها با روس ها این بود که مغول ها نیز به مراتع سرسبز منچوری علاقه فراوانی داشتند و آن را به عنوان یک چراگاه برای اسب های خود نیاز داشتند. روسیه نیز به منابع طبیعی منچوری نیاز داشت. این بود که مغول ها و روس ها با هم متحد شدند تا این دشمن مشترک را از میان بردارند. از سال 1937 نبردهای متعددی بین نیروهای متحد شوروی و مغولستان از یک سو و امپراتوری ژاپن از سویی دیگر رخ داد و منچوری شاهد نبردهایی خونین بین دول متخاصم بود. اما نکته ای که می بایست اینجا آنرا مد نظر قرار داد این است که این نبردها همیشه در کرانه شرقی رود خالخین گول اتفاق می افتاد و هیچگاه به سمت کرانه باختری این رود کشیده نشد. البته ژاپنی ها چندین بار به منظور انجام عملیات شناسایی به کرانه باختری رود خالخین گول آمده بودند ولی در هر بار توسط روس ها عقب رانده شده بودند.
نمایی از رودخانه خالخین گول و عبور تانک های سریع بی تی 7 از عرض رودخانه
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
در 10 می 1939 لشکر کوانتونگ ارتش ژاپن ، که جزء بهترین و آموزش دیده ترین نیروهای ارتش ژاپن به شمار می رفتند ، به همراه لشکر ششم و لشکر بیست و سوم پیاده نظام ارتش ژاپن ، از رودخانه عبور کردند و با پشتیبانی یک لشکر مستقل زرهی و توپخانه ارتش ژاپن ، وارد بخش غربی از رودخانه خالخین گول شدند. هدف از این پیشروی در چند مورد خلاصه می شد. اول اینکه ارتش ژاپن در نظر داشت که توان ارتش سرخ را در کرانه باختری رود خالخین گول بسنجد. دوم اینکه ارتش ژاپن در نظر داشت استحکاماتی برای خود در آن سوی این رودخانه برپا کند که به عنوان پایگاهی برای حمله به مناطق مرکزی و غربی شوروی مورد استفاده باشد. سوم اینکه در هر صورت ژاپن در آن زمان قصد پیشروی به سمت مناطق مرکزی و غربی شوروی را در سر می پروراند. اما پیشروی نیروهای ژاپنی در غرب رودخانه خالخین گول می بایست دارای بهانه ای باشد. این بهانه را مغول ها برای ژاپنی ها به وجود آوردند. چند هفته قبل از آغاز نبرد خالخین گول ، در حدود 70 الی 90 نفر نیروی مغول از خالخین گول عبور کردند و خود را به کرانه شرقی آن رود رساندند و وارد منچوری شدند. آنها به دنبال چراگاه هایی برای اسب های خود بودند. نظامیان ژاپنی در منچوری با این سواران درگیر شدند و پس از زد و خورد مختصری که بین این دو گروه رخ داد ، مغول ها به آن سوی خالخین گول بازگشتند و چند روز بعد مجددا با نیرویی بزرگتر مجددا به منچوری بازگشتند و حملات خود را از سر گرفتند ولی این بار نیز توسط ژاپنی ها به شدت سرکوب شدند. ژاپنی ها سواران مغول را به سمت خالخین گول تعقیب کردند. مغول ها که از رودخانه عبور کرده بودند ، ژاپنی ها نیز به منظور تعقیب مغول ها از عرض رودخانه عبور کردند. اما در واقع عبور ژاپنی ها از رودخانه خالخین گول به منظور تعقیب مغول ها نبود ، چرا که مغول ها تهدید چندان جدی ای برای ژاپنی ها به شمار نمی رفتند ، بلکه این به عنوان بهانه ای برای حمله به غرب خالخین گول به شمار می رفت. مغول ها نیز پس از آنکه به سمت غرب خالخین گول عقب نشینی کردند ، از روس ها استمداد طلبیدند ، ژنرال میچیتارو کوماتسوبارا فرمانده نیروهای ژاپنی در منچوری بود. وی سرلشکر یاسوکا ماسائومی را به عنوان فرمانده عملیات برگزید و سرتیپ یائوزو آزوما را به عنوان فرمانده یگان زرهی انتخاب کرد و نیروهای حمله را تحت فرماندهی این دو تن در آورد. هنوز 24 ساعت از عبور نیروهای ژاپنی از رودخانه خالخین گول نگذشته بود که ارتش سرخ به این پیشروی ژاپنی ها عکس العمل نشان داد. روس های بلافاصله و تنها چند ساعت پس از عبور ژاپنی ها از رودخانه خالخین گول ، ابتدا لشکر 57 بایکال ، که در اصل یک لشکر کماندویی به شمار می رفت ، را به مرز مشترک منچوری و سیبری منتقل کردند تا به این ترتیب امکان غافلگیر شدن و ایجاد رخنه در خطوط دفاعی شوروی – منچوری گرفته شود. از این لحظه به بعد جنگ کم نظیری بین نیروهای ژاپن و ارتش سرخ روی داد. نیروهای نظامی مستقل مغولستان و نیروهای مغول تحت امر ارتش سرخ نیز به کمک ارتش سرخ آمدند. مغول ها مردانی جنگجو و فوق العاده توانمند و قوی به شمار می رفتند. ولی آنها فاقد هر گونه خودروی زرهی بودند و تنها توانستند در قالب گردان های سواره نظام (اسب) به کمک ارتش سرخ بشتابند. زمانی که نیروهای نظامی ژاپن در کرانه باختری رود خالخین گول مشغول نبرد با ارتش سرخ بودند ، در همان زمان ارتش ژاپن مشغول احداث خطوط دفاعی جدیدی در کرانه شرقی این رود بود و از سویی نیز نیروهای خود را در غرب رودخانه تقویت می کرد. ژاپنی ها با پشتکار فوق العاده خود توانستند ظرف مدت کوتاهی یک پل مستحکم بر روی رودخانه احداث کنند. این پل که کاواتاما نام داشت ، یک پل عریض و مستحکم بود که می توانست عبور تانک های ژاپنی را از روی خود تحمل کند. با احداث این پل ، تیپ 128 پیاده نظام از لشکر 23 شناسایی مامور مراقبت از این پل شد. این پل در واقع شریان حیاتی ارتش ژاپن به شمار می رفت ، چرا که به وسیله آن تانک ها و کامیون های ارتش ژاپن می توانستند به پشتیبانی نیروهای خود بپردازند. نیروهای ارتش سرخ نیز به فرماندهی ژنرال گئورگی ژوکوف به مصاف ژاپنی ها رفتند. اولین نیرویی که به مقابله با پیشروی ژاپنی ها پرداخت ، لشکر 43 پیاده نظام تیندا بود. ژنرال ژوکوف به سرعت ابتکار عمل را در دست گرفت. وی دو لشکر پیاده نظام را برای مقابله با پیشروی ژاپنی ها به سمت خالخین گول گسیل داشت. همچنین دو لشکر بسیار بزرگ زرهی که هر یک از 250 تانک تشکیل شده بودند را نیز به پشتیبانی نیروهای خودی به منطقه اعزام کرد. حملات برق آسای ارتش سرخ بر نیروهای ژاپنی باعث از هم گسیختگی نیروهای ژاپنی می شد. ژنرال ژوکوف در این نبرد از تانک های سریع بی تی 5 و بی تی 7 استفاده می کرد. این تانک ها که سرعت بسیار بالایی داشتند ، در بسیاری مواقع موفق می شدند به ارکان ارتش ژاپن رخنه کنند و آنها را غافلگیر کنند. ژاپنی ها در چند مورد موفق شدند که در بخش های علیایی رودخانه دست به حملاتی به نیروهای ارتش سرخ بزنند و در برخی از این پیشروی ها توانستند نیروهای ارتش سرخ را در هم شکنند. اما فرماندهی موثر ژنرال ژوکوف از یک سو و پشتیبانی سریع تانک های پر سرعت از سوی دیگر باعث می شد که حملات ژاپنی ها به ارتش سرخ عقیم بماند. فرماندهی یگان های زرهی ارتش سرخ نیز به عهده سرتیپ گریگوری میهایلوویچ اشترن بود.
ضربات برق آسای ارتش سرخ به نیروهای ژاپنی باعث تضعیف روحیه و قوای ژاپنی ها شد. در چند مورد تانک های ارتش سرخ موفق شدند نظامیان ژاپنی را محاصره کنند. اما در هر بار ژاپنی ها با اجرای تاکتیک ها مناسب توانستند از چنگ محاصره روس ها فرار کنند. تانک های پرسرعت ارتش سرخ ، نظامیان ژاپن را به ستوه آورده بودند و ژاپن هیچ راه موثری برای مقابله با این تانک ها که بیش از 70 کیلومتر بر ساعت سرعت داشتند ، در اختیار نداشتند. در واقع یکی از اصلی ترین علل شکست ژاپنی ها در این نبرد وجود همین تانک ها بود. ارتش سرخ در این نبرد از 500 تانک که از تانک های سریع السیر بی تی 5 و بی تی 7 و حتی برخی مدلهای اولیه تی 34 بود ، استفاده کرد و در مقابل ارتش ژاپن از 130 تانک که عمدتا از تانک های سبک تایپ 97 و تایپ 95 بود ، استفاده می کرد. همان طور که قبلا نیز گفته شد ، ژاپنی ها یک پل موقت بر روی رود خالخین گول ایجاد کردند که از آن به منظور پشتیبانی نیروهای خودی استفاده می کردند. ژنرال ژوکوف که به اهمیت این پل و نقش حیاتی آن برای ارتش ژاپن پی برده بود ، از همان آغاز جنگ به نیروی هوایی دستور داده بود که به هر قیمت ممکن این پل را منهدم کنند. هواپیماهای روسی به منظور تخریب این پل به هوا برخاستند. اما دفاع سرسختانه ژاپنی ها از این پل باعث شد که تا پایان نبرد ، روس ها نتوانند به این پل نزدیک شوند. ژاپنی ها در این نبرد از بیش از 250 فروند هواپیمای زیرو استفاده می کردند که از آن بیشتر به منظور محافظت از این پل موقت استفاده کردند. وجود این حجم عظیم از جنگنده ها بر فراز پل و همچنین وجود آتش سنگین توپخانه ضد هوایی ژاپن باعث شد جنگنده های روسی نتوانند برای تخریب این پل به آن نزدیک شوند. از همین رو فشار روس ها بیشتر بر روی حملات سریع زرهی به مواضع ژاپنی ها متمرکز شد. در 8 ژوئیه ، لشکر 12 زرهی شوروی طرح یک حمله سریع و برق آسا به منظور تخریب پل موقت ژاپنی ها را ریخت و حمله ای گسترده را به این منطقه آغاز کرد. در این نبرد توپخانه ارتش سرخ به سختی مواضع ژاپنی را مورد حمله قرار داد ولی در مقابل توپخانه ژاپنی ها با سرسختی تمام و با استفاده از آتش توپخانه خود موفق شدند حمله سریع و گسترده روس ها را عقب بزنند. ولی این دفاع کردن سرسختانه باعث مصرف بیش از نیمی از مهمات ذخیره شده ارتش ژاپن گردید و ارتش ژاپن ناگهان میزان مهمات خود را کمتر از نصف میزان اولیه دید. در این بخش لشکر 64 پیاده نظام ژاپن به منظور انحراف جنگ به منطقه دیگر به منظور ایجاد امنیت به منظور رساندن مهمات و سوخت به کرانه باختری رود خالخین گول ، اقدام به یک حمله گسترده به منطقه ای که 10 مایل دورتر از پل بود ، کرد. اما گستردگی نیروهای ارتش سرخ باعث شد که این حیله ژاپنی ها نیز نتواند موثر واقع شود. ژاپنی ها از اواخر ماه ژوئیه دچار کمبود مهمات و آذوقه شدند. از آنجایی که پل توان حمل محدودی داشت و از سویی دیگر بیم اینکه پل مورد حمله روس ها قرار بگیرد ، باعث شد که ژاپنی ها نتوانند به میزان کافی آذوقه و مهمات به نیروهای خودی برسانند. از ماه اوت رفته رفته قوای ژاپنی ها تحلیل رفت و روز به روز ضعیف تر از قبل می شدند. ولی در مقابل فشار ارتش سرخ بر ژاپن روز به روز بیشتر و بیشتر می شد. ژنرال ژوکوف لشکر 38 زرهی واقع در سیبری را نیز به منطقه نبرد منتقل کرد. سپس یگان های زرهی تحت امر خود را به تیپ های متفاوت تقسیم بندی کرد و یک حمله گاز انبری را به سمت مواضع ژاپنی ها ترتیب داد. از سوی دیگر حمله بخش مغولی ارتش سرخ و یگان های مستقل نظامیان مغول از سمت جنوب خالخین گول به نیروهای ژاپنی باعث شد که ژاپنی ها در 9 آگوست با دادن تلفات سنگینی به سمت شرق رودخانه خالخین گول عقب نشینی کنند. اما این بار این روس ها بودند که سماجت به خرج دادند و به تعقیب ژاپنی ها در شرق خالخین گول پرداختند. روس ها توانستند با ایجاد پل های شناور ، نیروهای خود را به سمت شرق خالخین گول منتقل کنند و به تعقیب ژاپنی ها بپردازند. سرانجام در 16 سپتامبر با میانجیگری فرانسه و انگلستان مابین دول متخاصم آتش بس برقرار شد. در حالیکه در این نبرد از 38 هزار نیرو که به کرانه غربی خالخین گول آمده بودند ، بیش از 10 هزار تن از آنان کشته شدند و از 130 دستگاه تانک که ارتش ژاپن به سمت کرانه غربی خالخین گول اعزام کرده بود ، تقریبا همه آنها توسط تانک های سریع بی تی منهدم شدند. ارتش سرخ نیز در این نبرد 8000 سرباز خود را از دست داد.
نتایج نبرد خالخین گول
نبرد خالخین گول ، پیروزی قاطع ارتش سرخ بر ژاپن بود. از آنجایی که این نبرد و این پیروزی مقارن با آغاز جنگ جهانی دوم بود ، کارشناسان نظامی در جهان کمتر به این نبرد پرداخته اند. اما اثرات این نبرد بر سرنوشت جنگ جهانی دوم تاثیر به سزایی گذاشت. ژاپن تا پیش از سال 1930 در بیشتر جنگ ها که مابین این کشور و شوروی اتفاق می افتاد ، فاتح میدان بود. ولی از سال 1930 به بعد که ارتش سرخ در حال بازیابی توان نظامی پیشین خود بود ، کم کم عرصه میادین نبرد بر روی ارتش ژاپن تنگتر و تنگتر می گردید. از سال 1930 که قدرت نظامی شوروی رو به فزونی گذاشت ، درصد شکست های ارتش ژاپن نیز بیشتر و بیشتر می شد. در سال 1937 ارتش ژاپن در برابر ارتش سرخ شکست سنگینی را متحمل شد. ولی از آنجایی که ژاپنی ها روحیه جنگجویانه ای دارند ، با این شکست روحیه خود را از دست ندادند و حملات خود را مجددا به سمت بخش های شمالی و غربی منچوری ادامه دادند. در سال 1938 برای دومین بار شکست سنگینی را از ارتش سرخ شوروی متحمل شدند. ولی باز هم به حملات خود ادامه دادند. در سال 1939 نیز جنگ خالخین گول رخ داد و برای سومین بار ژاپنی ها در برابر ارتش سرخ به سختی شکست خوردند. شکست فاحش ارتش قدرتمند ژاپن و پیروزی قاطع ارتش سرخ شوروی ، سران ژاپن را متقاعد کرد که ارتش سرخ شوروی توان سابق خویش را باز یافته است و غلبه بر این ارتش همانند گذشته به آسانی ممکن نخواهد بود. ارتش ژاپن دریافت که توان مقابله با ارتش سرخ شوروی را ندارد. از این رو از جنگ خالخین گول به بعد ، ارتش ژاپن هیچ گاه دوباره به فکر حمله مجدد به خاک شوروی و منچوری را در سر نداشت. ژاپن با شکست در خالخین گول برای مدتی کوتاه سیاست های تجاوز به همسایگان خود را مورد تعلیق در آورد و مشغول بازسازی و تجدید قوا در ارتش خود شد. مدتی بعد مجددا حملات سلطه طلبانه ژاپنی ها آغاز شد. اما این بار نه به سمت شوروی و منچوری ، بلکه به سمت جزایر جنوبی اقیانوس آرام. و سرانجام در 7 دسامبر 1941 ارتش ژاپن به صورتی کاملا غافلگیرانه به بندر پرل هاربور ، که مرکز اصلی نیروهای آمریکایی در شرق آسیا و غرب اقیانوس آرام بود ، حمله کردند و تلفات سنگینی را بر آمریکاییان وارد آوردند. اما در مقابل سران شوروی که از سرسخت بودن حریف خود به خوبی اطلاع داشتند و می دانستند که اگر باز هم شرایط ژاپن مساعد باشد ، خاک شوروی را مورد تاخت و تاز قرار خواهند داد ، از این رو دست به تغییراتی در نیروهای نظامی خود در شرق شوروی زدند. شوروی پس از پایان جنگ خالخین گول ، یک قرار داد دوستی با مغولستان منعقد کرد و شروع به بازسازی ارتش این کشور کرد و نیروهای نظامی مغولستان را مطابق استانداردهای خود درآورد و با تجهیزات ساخت خودش نیروهای نظامی این کشور را مسلح کرد. همچنین ساختار ارتش سرخ را در شرق این کشور مورد بازبینی و اصلاح قرار داد و ساختار آنرا به منظور مقابله با حملات احتمالی ژاپنی ها مورد تغییر قرار داد. زمانی که ژاپن در حال بازسازی ارتش خود بود ، سران شوروی نزد خود می پنداشتند که این تجدید قوا برای حمله مجدد به خاک شوروی در حال انجام است. چرا که ژاپن نیز دست اتحاد به سمت آلمان نازی دراز کرده بود. سران شوروی همیشه از حمله ناگهانی ارتش ژاپن به خاک شوروی در هراس بودند. زمانی که خاک شوروی آماج حملات ورماخت قرار گرفته بود و سربازان هیتلر به سمت مسکو در حال حرکت بودند ، سران شوروی نیروی نظامی عظیمی را در قالب لشکر های پیاده و زرهی در سیبری در حالت رزرو قرار داده بودند و هیچ کس از ترکیب این نیروها اطلاع نداشت. سران شوروی در این اندیشه بودند که آلمان از سمت غرب شوروی در حال حمله به این کشور است و ژاپن نیز که از متحدان اصلی آلمان به شمار می رود ، سرانجام از مناطق شرقی شوروی به سمت مرکز این کشور پیشروی خواهد کرد. این بود که نیروهای نظامی قابل توجهی را در سیبری به منظور مقابله با حمله احتمالی ژاپنی ها گردآوری کرده بودند. شاید در تواریخی که درباره جنگ جهانی دوم نوشته شده است ، نام ریچارد سورج کمتر شنیده شده باشد. ریچارد سورج را می بایست تاثیر گذار ترین جاسوس قرن بیستم بدانیم. چرا که جاسوسی دقیق و اصولی و حرفه ای او سبب شد که سرنوشت جنگ تغییر کند. ریچارد سورج یک آلمانی کمونیست بود و در قالب یک روزنامه نگار در توکیو فعالیت می کرد. نامبرده توانست با نفوذ به ارکان اطلاعاتی و سیاسی ژاپن اطلاعات حیاتی ژاپن را به دست آورد و این اطلاعات را به طور کامل در اختیار سران شوروی قرار دهد. همان طور که گفتیم ، ارتش سرخ نیروی نظامی قابل توجهی را به منظور دفع حمله احتمالی ارتش ژاپن به شرق شوروی را در منطقه سیبری گردآوری کرده بود. اما ریچارد سورج با رخنه کردن به ارکان حکومت ژاپن توانست از تصمیم استراتژیک ژاپن مطلع شود. سران ژاپن تصمیم داشتند به جای حمله به شوروی ، حملات خود را به شرق چین و مناطق تحت سلطه آمریکایی ها ادامه دهند و آمریکا را با مشغول کردن در شرق آسیا از کمک به متفقین باز دارند. چرا که ژاپنی ها ، آمریکایی ها را ضعیف تر از روس ها می پنداشتند. ریچارد سورج از این تصمیم سران ژاپن اطلاع یافت و این خبر را به اطلاع سران شوروی رساند. سران شوروی نیز پس از آنکه از جانب دشمن شرقی خود آسوده خاطر شدند ، نیروهایی را که در سیبری به منظور مقابله با حملات احتمالی ژاپن ذخیره کرده بودند ، به سمت جبهه های غربی گسیل داشتند و ظرف چند ماه چهره جنگ در مناطق شرقی اروپا دگرگون شد. ورماخت که تا آن تاریخ یکه تاز اروپای شرقی بود ، ناگهان با نیروی عظیم و تازه نفسی رودررو شد. این نیروها توانستند ورماخت را از حالت هجومی به حالت دفاعی بکشانند. پس بنابراین نبرد خالخین گول نقطه عطفی بود که سران ژاپن را از ادامه حملات خود به خاک شوروی منصرف کرد. با انصراف ژاپن از حملات مجدد به خاک شوروی ، ارتش سرخ مجددا مجال یافت تا مجددا با آلمان نازی رودررو شود. امروزه اکثر کارشناسان نظامی اعتقاد دارند که اگر ژاپن در جنگ خالخین گول شوروی را شکست می داد ، سقوط شوروی توسط متحدین قطعی بود. چرا که در آن صورت مانعی برای پیشروی ورماخت به سمت مسکو وجود نداشت. ارتش سرخ نیز در این نبرد به ارزش واقعی تانک هایش پی برد و از آن تاریخ به بعد تحول اساسی در تانک های خود ایجاد کرد. نمونه بارز آن نیز اعمال تغییراتی بر روی موتور تانک های جدید تی 34 می باشد.