امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

موضوع شناسی فقهی مجسمه و نقاشی

#1
بحث از مسأله مجسمه و نقاشی و احکام آن در بابهای گوناگونی از کتابهای فقهی مطرح شده است.

و با توجّه به این که از شرایطِ تحقیق وسیع و شایسته در اطراف هرموضوع و مطلبی, آگاهی به تمام زوایا و موارد بحثِ از آن است, لازم می دانیم که در این مقام, اشاره ای کوتاه و فشرده به مواضع و مآخذ بحث داشته باشیم.

۱) بسیاری از فقهای شیعه و سنی بحثِ از احکام مجسمه و نقاشی را در کتاب (صلات), باب لباس نمازگزار, مکان نمازگزار و احکام مساجد مطرح کرده اند.

و به مسائلی از قبیل: حکم نماز گزاردن با لباس و انگشتر دارای صورت و عکس و نماز گزاردن در مکانی که مجسمه یا عکس بر در و دیوار آن نصب شده باشد و حکم تزیین و زینت کاری مساجد توسط نقاشی, رنگ آمیزی و مجسمه سازی و نصب قاب عکس و منظره و مجسمه و مانند آن پرداخته اند.

در این سه مورد یاد شده, کلمات فقها, مشتمل بر مطالب و مباحث سودمند و راه گشایی است که ملاحظه آنها در روشن شدن زوایای مسأله مورد بحث مؤثر و دخیل است.

۲) بسیاری از فقها مسأله مجسمه و نقاشی و حکم خرید و فروش و نگهداری آن را در کتاب (المتاجر), باب معاملات و مکاسب محرّمه عنوان کرده اند.

۳) بعضی از فقهای شیعه مانند: شیخ طوسی و علامه حلّی بخشی از مسائل مربوط به مجسمه و نقاشی و حکم نگهداری و به کارگیری آن را در کتاب (النکاح), باب الولیمه مطرح کرده اند; امّا بیشتر فقهای اهل سنت مسأله را در این کتاب و باب بحث کرده اند و ظاهراً شیخ طوسی در مبسوط و علامه در تذکره نیز, به تبع آنان چنین روشی پیش گرفته اند.

۴) در کتابهای روایی, اعم از شیعه و سنی, روایات مربوط به مسأله مجسمه سازی و نقاشی و بیان احکام آن در جاهای گونه گونی مطرح شده است. مانند: کتاب (الطهارة), باب احکام دفن و آداب آن و کتاب (الصلاة), باب لباس نمازگزار, باب مکان نمازگزار, باب احکام مساجد, باب احکام مساکن و خانه سازی, کتاب (المتاجر), باب مکاسب محرّمه, کتاب (الزّی والتجمل), باب الفرش و باب تزویق البیوت. و کتاب (اللّباس) و… که به مناسبتهایی بعضی روایات مسأله مطرح شده است.

بدیهی است که رجوع به همه موارد یاد شده در کتابهای فقهی و روایی و جمع بندی بین آنها در فهم و هضم هرچه بهتر و بیشتر مسأله دخیل و مؤثر است, چنانکه در ضمن مباحث آینده ملاحظه خواهید کرد.

اقسام مجسمه و نقاشی
فقها, برای تصویر, أقسام و انواعی یاد کرده اند که بیشتر آنان به چهار قسم تقسیم کرده اند و در کلمات بعضی, مانند: محقق اردبیلی و صاحب مفتاح الکرامة قسم پنجمی اضافه شده است.

از بعضی عبارات, قسمی دیگری استفاده می شود که به طور فشرده بدانها اشاره می کنیم:

تصویر موجودات جاندار به گونه مجسمه مانند, پیکرتراشی و تندیس.
تصویر موجودات با روح, به گونه نقش و عکس بر روی کاغذ و دیوار و پارچه.
تصویر موجودات بی روح, به شکل مجسمه وتندیس.
تصویر موجودات بی روح, به طور نقاشی و عکاسی.
صرف رنگ آمیزی و نقش و نگاری به طور خطوط متوازی, یا مربع شکل و… بدون این که نمودار شکل و صورت موجود جاندار یا بی جانی از قبیل انسان و درخت باشد.
چهار قسم اول را بیشتر فقیهان یاد کرده اند و قسم پنجم را محقق اردبیلی و صاحب مفتاح الکرامه افزوده اند.

از قسم پنجم, در روایات به عنوان ثوب مُعَلَّمْ یا مُعْلَمْ, تعبیر شده است.

از امام سؤال می شود از حکم نمازگزاردن در لباسی که رنگارنگ و زینت و رنگ آمیزی شده است؟

امام(ع) می فرماید: اگر رنگ آمیزی و نقاشی, نمودار شکل و صورت موجود جاندار نباشد, بلکه صرف راه راهی کردن لباس باشد, بی اشکال است.

نقش و مجسمه های ناقص و نیم تنه. از بعضی عبارات استفاده می شود که بین نقش و مجسمه کامل و تمام قد و بین نقش و مجسمه های ناقص و نیم فرق است.
بنابراین, از أقسام مجسمه و نقاشی مجسمه و نقش ناقص و نیم تنه است, چنانکه در هنر تصویری از دیر باز مرسوم و متعارف بوده و امروز نیز رواج دارد.

تصویر فرشته و جنّ, خواه به گونه مجسمه یا به طور منقوش. این قسم از تصویر, چنانکه در کلمات فقها مطرح شده است, شاید حکمش با تصویر سایر موجودات فرق داشته باشد, همان طوری که فقها عنوان کرده اند.
تصویر موجود تخیّلی و موهوم که عبارتند از همان مجسمه های تجریدی و انتزاعی.
تصویر برقی یا کامپیوتری, مجسمه یا نقش و عکسی که توسط دور بینهای عکاسی و دستگاه کامپیوتر انجام می گیرد.
تصویرهای کاریکاتوری و کارتنی.
انواع و أقسام دیگری نیز قابل تصور است که از کلمات فقهاء استفاده می شود.

یادآوری: آنچه بیان کردیم صرف فرض و مجرد تقسیم بندی نیست, بلکه أقسام یاد شده از نظر حکمی باهم فرق دارند. بعضی از أقسام حرام و بعضی جایز و در بعضی موارد, فقها اختلاف دارند.

آرا و نظرات فقها در مسأله تصویر
۱) قولِ به حرمت تصویر مطلقاً, خواه به طور مجسمه باشد یا منقوش, موجود جاندار باشد یا بی جان. این رأی به استناد استظهار علامه در کتاب مختلف به ابوصلاح حلبی و قاضی بن براج نسبت داده شده است.

۲) قولِ به حرمت مجسمه سازی فقط, خواه مجسمَه موجود با روح باشد یا بی روح. این نظر, به شیخ مفید و شیخ طوسی و سلاّر دیلمی و علاّمه نسبت داده شده است.

۳)قولِ به حرمت تصویر خصوص موجودات جاندار, خواه به طور مجسمه باشد یا نقش و عکس. این نظر را ابن ادریس حلّی در سرائر, صریحاً, و محقق کرکی در جامع المقاصد, ظاهراً, اختیار کرده اند.

۴) قولِ به حرمتِ خصوص تصویر موجودات جاندار, به طور مجسمه. این رأی در اکثر کتابهای فقهی از نظر اکثریت قاطع فقها, تلقّی به قبول شده و بعضی بر آن ادعای اجماع کرده اند.

۵) قولِ به جواز تصویر مطلقاً در مقابل قولِ اوّل. چه تصویر موجود جاندار باشد یا بی جان, به طور مجسمه باشد یا نقش و عکس. این نظر را از قدمای اصحاب, شیخ طوسی در تفسیر تبیان و امین الاسلام طبرسی در تفسیر مجمع البیان, صریحاً, برگزیده اند. و از فقهای متأخر و معاصر نیز, بعضی بر این نظرند.

یادآوری: آنچه را که در رابطه با أقسام مجسمه سازی و نقاشی و اقوال و آرای پیرامون آن بیان کردیم, در کتابهای فقهی و روایی و تفسیری اهل سنت نیز, مطرح و موجود است و در ضمن مباحث, مورد اشاره قرار خواهیم داد. در میان علمای اهل سنت نیز, از قائلِ به حرمت مطلقاً تا قائلِ به جواز مطلقاً وجود دارد و برخی از این صاحب نظران و فقها, رساله یا مقاله مستقل وجداگانه نوشته اند.

معنای صورت و تمثال و فرق بین آن دو
موضوع حکم شرعی و محور فتوای فقهی در مسأله مجسمه و نقاشی, عبارت است از عناوین و موضوعاتی مثل: صورت, تمثال, مثال روحانی, تمثال جسد و دیگر مشتقات این الفاظ, با تعابیر گونه گون که گاه جمع, گاه مفرد و در بعضی موارد به گونه عطف بر یکدیگر و در مواردی هم به گونه مستقل استعمال و اطلاق شده اند.

با توجّه به این که منشأ عمده اختلاف آرای فقها در مسأله, از جهت جواز و منع نسبت به ساخت مجسمه جانداران و غیر جانداران و همچنین نقاشی موجودات با روح و بی روح, اختلاف تعابیری است که در روایات آمده, شناخت دقیق موضوع حکم با همه قیود و حدودش, که شرط اساسی استنباط صحیح است, ضرورتی اجتناب ناپذیر است. موضوع شناسی و تبیین و تعیین دقیق قیود و حدود موضوع, بخش مهمّی از ابهامات و اشکالات را می تواند بزداید.

تمثال: در قرآن کریم, کلمه تماثیل, جمع تمثال, در دو مورد ذکر شده است. در یک جا به معنای أصنام و بتهای مورد تعظیم و پرستش برای سرزنش و ملامت سازندگان و نگهدارندگان و پرستش کنندگان آن مطرح شده است:

(اذ قال لأبیه وقومه ماهذه التماثیل التی أنتم لها عاکفون۱۵.)

به یادآور زمانی را که ابراهیم(ع) در مقام اعتراض و سرزنش به بستگان و اقوام خود و قومش, که بت می پرستیدند, گفت: چیست این هیاکل و بتهایی که شما در برابر آنها تعظیم و عبادت می کنید؟

به طور قطع, مراد از تماثیل در این آیه, مجسمه های گوناگون فلزی, سنگی, چوبی و… است که به عنوان بت, مورد عبادت و پرستش مشرکان از قوم حضرت ابراهیم بوده است. زیرا در آیات بعد از این آیه, در جواب حضرت ابراهیم(ع) مشرکان گفتند: پدران ما این تماثیل و بتها را می پرستیدند.

حضرت ابراهیم می فرماید: پروردگار شما پروردگار عالم است.

و در آیه بعد, به جای تماثیل, أصنامَکم آمده است و در آیه دیگر به جای تماثیل و اصنام, آلهة. تماثیل و اصنام و آلهه همان بتهایی هستند که ابراهیم(ع) آنها را با تبر درهم شکست۱۶.

در جای دیگر, ساختن مجسمه ها را به جنیان نسبت می دهد که به دستور حضرت سلیمان به چنین کاری پرداختند و از آن به عنوان نعمتی شایان تشکر یاد می کند:

(یعملون له مایشاء من محاریب و تماثیل۱۷).

هرچه سلیمان می خواست برای او می ساختند, از محرابها و تمثالها.

صورت: کلمه صورت, به صیغه ماضی, مضارع و اسم فاعل در شش مورد از آیات ذکر شده است.

۱) (هو الذی یصوّرکم فی الارحام کیف یشاء۱۸).

اوست خدایی که صورتگری می کند در عالم رحم به هرکیفیتی که بخواهد.

۲) (ولقد خلقناکم ثم صوّرناکم۱۹)

شما را آفریدیم و آن گاه شما را چهره ها نگاشتیم.

۳) (و صوّرکم فاحسن صُوَرَکم و رزقکم من الطیبات۲۰.)

صورتگری کرد و شکل و صورتی زیبا به شما داد, آن گاه به شما از پاکیها روزی داد.

۴) (هو اـ الخالق المُصوّر۲۱.)

اوست خدای آفریننده صورتگر

۵) (وصوّرکم فاحسن صورکم والیه المصیر۲۲.)

وصورتگری کرد و زیبا شکل و صورتی به شما داد و به سوی اوست بازگشت.

۶) (فی ای صورة ماشاء رکّبک۲۳.)

در هر شکل و صورتی که بخواهد تو را می آفریند.

تصویر در این آیات, به عنوان فعل خدا ذکر شده است و بعضی از آیات, ظهور در حصر صورتگری به خدا دارند که معنای حقیقی مراد است: (هو المصوّر) مثل: (هو الشافی) یعنی صورتگری, در حقیقت و شفابخشی در واقع, تنها از آن خدای بزرگ است.این اختصاص به صورتگری و شفادهی ندارد, بلکه بالاصالة و بالذات و به طور حقیقت, فاعل و خالق و جاعل همه چیز خداست: (اذ لامؤثر فی الوجود الاّ اـ.) امّا اسناد حقیقی به خدا, با اسناد طولی و ترتبی این امور به غیر خدا به اذن حق و به قدرت و حول و قوت او, بی اشکال است و همانند در قرآن بسیار دارد.

تصویر در آیات یاد شده, به معنای نقش و رسم و مانند آن نیست, بلکه به امور مادی و جسمانی نسبت داده شده که هیئات و شکل برجسته و مجسم دارند. با این تفاوت که تماثیل, بر مجسمه هایی اطلاق شده است که خودشان جان ندارند. هرچند آنچه این مجسمه ها به شکل آنها ساخته شده اند, جاندار و با روح باشند, ولی تصویر در همه این موارد, به موجود جانداری به نام انسان نسبت داده شده است.

نَحت: کلمه نَحت به معنای پیکرتراشی و سنگ و چوب تراشی و مجسمه سازی, در آیات قرآن سه بار ذکر شده است.

دو مورد آن, مربوطِ به کوه و سنگ تراشی جهت خانه و ساختمان سازی که از آن به عنوان نعمت یاد شده است.

و تنها در یک مورد به معنای تندیس و پیکرتراشی و مجسمه سازی آمده, آن هم جهت بت سازی و ترویج شرک.

(وتَنْحِتون الجبال بیوتاً فاذکروا آلاء اـ ولاتَعْثَوا فی الارضِ مفسدین۲۴.)
کوهها را برای ساختن خانه ها می تراشید. پس به یادآورید نعمتهای الهی را و در زمین به فساد و تباهی نروید.

وتَنْحِتُون من الجبال بیوتاً فارهین۲۵.)
و می تراشید از کوهها خانه هایی را, در حالی که خیلی حاذق و مهارت دارید.

قال أتَعْبُدون ماتَنْحِتُون۲۶.)
گفت: آیا چیزهایی را که خود می تراشید, می پرستید.

در این آیات, از اصل قدرت تراشکاری و مهارت براین کار به عنوان نعمت یاد شده است و در ضمن هشدار داده شده که از این نعمت و قدرت خدادادی, سوء استفاده نکنید و در روی زمین به افساد نپردازید.

در جریان حضرت ابراهیم و مبارزه با شرک و بت شکنی ایشان, استفاده از قدرت و مهارت تراشگری در جهت فساد در زمین و ترویج شرک و بت پرستی, از پیکر تراشی و مجسمه سازی, به عنوان بت و پرستش غیر خدا یاد شده است.نجّاری و سنگ تراشی و پیکرتراشی نعمت و قدرت خدادادی است, مثل بسیاری از نعمتهای الهی, منتهی باید تلاش کرد این نعمت و این مهارت و هنرمندی را در جهت مثبت و پیشرفت و خدمت به بشر به کار بست, نه در جهت منفی و افساد و انحطاط.

در هر صورت, در قرآن, (تماثیل), (صورت) و(نحت) به معنای ایجاد چیز برجسته و دارای جسم استعمال شده است.

منتهی تصویر که به خدا اسناد داده شده, مورد مدح و ستایش است و امّا تمثیل و نحت, یعنی مجسمه سازی و پیکرتراشی که به انسان نسبت داده شده, دو بُعدی و دو جهتی است. یک بُعد و جهتش مثبت و جایز است, بُعد دیگرش که منحط کردن جامعه انسانی و فاسد کردن زندگی است, منفی و ممنوع.

صورت و تمثال در روایات
در روایات مربوط به احکام مجسمه و نقاشی, چه از جهت ساختن و کشیدن, یا از حیث نگهداشتن و به کارگرفتن, گاهی موضوع صورت یا تصاویر و گاهی تمثال یا تماثیل و گاهی هر دو باهم, قرار داده شده اند و برای این که روشن شود که آیا هر یک از صورت و تمثال, معنای خاص و حکم ویژه ای دارند, یا هر دو به یک معنی و دارای احکام واحدی هستند, ناگزیریم با دقت بیشتری روایات را از این جهت مورد بحث و بررسی قرار دهیم. تعابیر روایات مختلف و گونه گونند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

(من مثّل تِمثالاً)۲۷.
(من مثّل مِثالاً)۲۸.
(رجل صوّر تماثیل)۲۹.
(من صوّر صورة)۳۰.
(من صوّر صورة حیوان) ۳۱.
(ان ربّک ینهی عن التماثیل)۳۲.
(سألت عن تماثیل الشجر؟ فقال:
لابأس مالم یکن شیئاً من الحیوان)۳۳.

(ماهی تماثیل الرجال و النساء ولکنها الشجر وشبهه)۳۴.
(لابأس بتماثیل الشجر۳۵.)
ساختن مجسمه و کشیدن شکل درخت جایز است.

(لاتدع صورة الاّ محوتها۳۶.)
هیچ مجسمه ای را باقی نگذار, همه را محو و نابود ساز.

(سألته عن التماثیل هل یصلح ان یُلعَب بها؟ قال:
لا.۳۷)

آیا بازی با مجسمه عروسکها جایز است؟ فرمود: خیر.

(لابأس بان تکون التماثیل فی البیوت اذا غیّرت رؤوسها۳۸.)
نگهداری مجسمه ها در خانه ها جایز است, به شرط این که سر آنها با شکستن و مانند آن تغییر داده شود.

(ان علیّاً, علیه السلام, کره الصور فی البیوت۳۹.)
همانا علی, علیه السلام, از وجود مجسمه ها در خانه کراهت داشت.

(اُصَلّی وبین یدیّ وسادة فیها تماثیل الشجر؟.۴۰)
نماز می گزارم در حالی که رو به رو, و مقابل من پُشتی و متکایی که در آن شکل و صورت درخت نقاشی شده است, آیا جایز است؟

(تزویق البیوت هو تصاویر التماثیل.۴۱)
تزیین و رنگ آمیزی خانه عبارت از تصویر مجسه ها و شکلهاست.

سألته عن الخاتم تکون فیه نقش تماثیل سبع او طیر یُصلّی فیه۴۲؟)
سؤال کردم از امام راجع به حکم نمازگزاردن با انگشتری که شکل جانداران, درنده یا پرنده, بر آن نقاشی شده است؟

(سألته عن البیت قد صوّر فیه طیر او سمکة او شبهه یَلعَب به اهل البیت هل تصلح الصلاة فیه؟ قال:
لا حتی یقطع رأسه۴۳.)

از امام, علیه السلام, سؤال کردم در باره خانه ای که در او مجسمه پرنده و ماهی و مانند آن ساخته شده و اهل آن خانه با آنها بازی می کنند, آیا جایز است در چنین خانه ای نمازگزارده شود؟

فرمود: جایز نیست, مگر این که سر آن مجسمه قطع و شکسته شود.

(ونهی صلی اـ علیه وآله:
ان ینقش بشیء من الحیوان علی الخاتم۴۴.)

رسول خدا, صلی الله علیه وآله, نهی فرمود از این که شکل چیزی از جانداران, بر روی انگشتری نقاشی شود.

(انا نبسط عندنا الوسائد فیها التماثیل ونفترشها؟ فقال:
لابأس بما یبسط منها ویفترش ویوطأ۴۵.)

سؤال شد از امام, علیه السلام, ماپُشتیهایی داریم که در آنها تمثال است و ما آنها را زیردست و پا می گذاریم و از آنها استفاده می کنیم, آیا جایز است؟

امام فرمود: آنچه را که پهن می کنید و زیر خودتان فرش می کنید وزیر دست و پا می اندازید, جایز است.

(انا معاشر الملائکه لاندخل بیتاً فیه کلب ولاتمثال جَسد۴۶.)
ماگروه فرشتگان, داخل خانه ای که در آن سگ یا مجسمه انسان باشد, نمی شویم.

(انا لاندخل بیتاً فیه صورة انسان۴۷.)
مافرشتگان, داخل خانه ای که صورت و مجسمه انسان باشد نمی شویم

(انا لاندخل بیتاً فیه کلب… ولاتمثال لایوطأ۴۸.)
مافرشتگان, داخل خانه ای که در آن سگ باشد, یا مجسمه ای که زیر دست و پا انداخته نشده باشد, نمی شویم.

(سألت الرضا, علیه السلام, عن الصلاة فی الثوب المُعَلَّم فکره مافیه التماثیل۴۹.)
از امام رضا, علیه السلام, در باره نمازگزاردن در لباس رنگ آمیزی شده سؤال کردم, امام از نماز گزاردن در لباسی که دارای تماثیل باشد, اظهار کراهت کردند.

(فی الثوب یکون فی عَلَمه مثال الطیر او غیر ذلک أیُصلّی فیه؟قال:
لا۵۰.)

آیا در لباسی که مثال و شکل پرنده یا غیر پرنده کشیده شده است, می شود نماز خواند؟ فرمود خیر.

(الرجل یلبس الخاتم فیه نقش مثال الطیر او غیر ذلک۵۱.)
مردی انگشتری که در آن مثال پرنده یا غیر آن را نقش کرده اند, به دست می کند آیا جایز است؟

این بود نمونه ای از روایاتی که هر یک از لفظ صورت, تمثال, نقش, مُعْلَمْ, مُعَلَّم تمثال جسد و مانند آنها بر موجودات جاندار, مثل: پرنده, درنده, ماهی, انسان و بی جان, مثل: درخت, و مانند آن گاهی به طور برجسته و مجسمه و گاهی به گونه رسم و خط و نقاشی استعمال و اطلاق شده است.

چنانکه ملاحظه شد, موارد کاربرد و استعمال هر یک از این الفاظ, به گونه ای است که تشخیص معنای حقیقی و مراد از معنای مجازی و غیر مراد, چه از جهت جاندار و غیر جاندار و چه از حیث مجسم و منقوش, بسیار دشوار است. آیا صورت و تمثال, دارای دو معنای ناسازگارند, یا دو لفظ مترادف و دارای معنای واحدند, آیا ظهور در موجودات با روح دارند, یا موجودات بی روح, آیا ظهور در مجسمه دارند, یا ظهور در نقش و عکس.

اینها یک سلسله پرسشهایی است که باید بعد از نقل کلمات فقهاء و لغویین و جمع بندی بین آنها, با در نظر گرفتن آیات و روایات در این بحث, پاسخ داده شوند.

یادآوری: غرض ما از ذکر این جملات از روایات برای بررسی موارد کاربرد و استعمال لفظ صورت و تمثال است و بحث و بررسی سندی و دلالی وفقه الحدیثی در فصل خاص خودش, به شرح مطرح خواهد شد.

تمثال و صورت در عبارات فقها
دو واژه صورت و تمثال, با مشتقات آنها در کتابهای فقهی و عبارات فقها در سه مورد, استعمال شده اند: در مکان و لباس نمازگزار و در مکاسب محرّمه.

لباس نمازگزار: در کلمات برخی از فقیهان, واژه صورت, موضوعِ حکم قرار داده شده و در عبارات بعضی, لفظ تمثال یا مثال ذکر شده و در سخنان گروهی هم هردو لفظ به طور عطف, مورد بحث واقع شده و برای این که بدانیم آیا صورت و تمثال, از حیث معنی و حکم باهم فرق دارند یا نه و آیا نظر فقها در این مسأله, مختلف است یا متحد, لازم است نمونه هایی از عبارات فقها را که بیانگر اختلاف در تعبیراست بازگو کنیم تاحقِ در مقام روشن شود.

ـ شیخ مفید, در بحث لباس و مکان نمازگزار چنین می نویسد:

(و یکره للانسان ان یصلّی و فی قبلته صورة۵۲.)

کراهت دارد انسان نماز را در جایی بخواند که در قبله اش صورت است.

ـ صدوق در مقنع می نویسد:

(لاتصلّ و قُدّامک تماثیل ولافی بیت فیه تماثیل۵۳.)

نماز نگزارید در حالی که رو به روی شما تماثیل است و در خانه ای که تماثیل دارد, نماز نگزارید.

ـ شیخ طوسی در مبسوط و نهایة می نویسد:

(الثوب اذا کان فیه تمثال و صورة لاتجوز الصلاة فیه.۵۴)

نمازگزاردن در لباس که دارای تمثال و صورت است, جایز نیست.

در مورد دیگری از مبسوط می نویسد:

(لایصلّی فی ثوب فیه تماثیل ولافی خاتم کذلک۵۵.)

جایز نیست نمازگزاردن در لباس و انگشتری که دارای تماثیل است.

ـ سلاّر دیلمی در کتاب الصلاة (مراسم) می نویسد:

(تکره الصلاة فی ثوب فیه صورة۵۶.)

کراهت دارد نمازگزاردن در لباس که دارای صورت است.

ـ محقق در شرائع می نویسد:

(ویکره الصلاة فی ثوب فیه تماثیل او خاتم فیه صورة۵۷.)

کراهت دارد نمازگزاردن در لباس دارای تماثیل و در انگشتر دارای صورت.

نظیر عبارت شرایع را در معتبر و مختصر آورده با این اختلاف که در مختصر به جای ثوب قباء آورده است. علاّمه در قواعد و کتابهای دیگرش, نظیر عبارت و تعبیر محقق را ذکر کرده یعنی هم تماثیل را آورده است و هم صورت را و تماثیل را به لباس نسبت داده و صورت را به انگشتری.

ـ برخی از فقهاء, مثل ابن ادریس حلّی, در صلات (سرائر) صورت و تمثال را به شکل جمع و به طور عطف ذکر کرده اند و هردو را به لباس اسناد داده اند و فرقی بین آن دو از این جهت نگذاشته اند, با این که مقیّد به صورت و تمثال جانداران کرده اند.

(وکذا تکره فی الثوب الذی علیه الصور والتماثیل من الحیوان فامّا صور غیر الحیوان فلابأس ولاکراهة فی ذلک کصور الأشجار۵۸.)

کراهت دارد نمازگزاردن در لباسی که بر روی آن صورتها و تمثالهای جانداران نقاشی شده و امّا نقاشی صورت غیر جانداران, مثل درختها جایز است و کراهت هم ندارد.

نکاتی که در عبارت (سرائر) در خور درنگ است:

ـ تمثال و صورت, عطف بر یکدیگرند.

ـ هردو, به لباس اسناد داده شده اند.

ـ هر دو بر حیوان و جاندار, اطلاق شده اند.

ـ در غیر جانداران, فقط صورت به کار برده شده است نه تمثال.

ـ همو, در جای دیگر می نویسد:

(ویکره الصلاة فی الخاتم الذی فیه صورة حیوان۵۹.)

کراهت دارد نماز خواندن با انگشتری که دارای صورت و نقش جاندار است.

ـ محقق سبزواری در کفایة, تماثیل و صورت را به یکدیگر عطف گرفته و هردو را به انگشتری اسناد داده, امّا متعرض حکم لباس نشده است:

(ویکره الصلاة فی التماثیل والصورة فی الخاتم۶۰.)

و کراهت دارد نمازگزاردن باانگشتر دارای تمثال و صورت.

این بود چند نمونه از عبارات فقهاء در دوره های مختلف فقهی که بیشتر , مربوط باب لباس نمازگزار بود.

چنانکه ملاحظه شد, کار برد و استعمال هریک از دو واژه: صورت و تمثال, به جای یکدیگر, چنان زیاد است که تشخیص معنای حقیقی, بسیار مشکل است.

مکان نمازگزار: عبارات فقها در بحث مکان نمازگزار نیز همانند تعبیراتی است که در بحث لباس نمازگزار نقل کردیم.

در مقنعه و خلاف و شرائع به تصاویر و صورت تعبیر شده و در جامع الشرائع و بسیاری از کتابهای علاّمه, مثل: نهایة, تحریر, تذکرة و در مجمع الفائدة, صور و تماثیل هر دو باهم ذکر شده اند. در مفتاح الکرامة۶۱ و جواهرالکلام۶۲ به این اختلافِ در تعابیر اشاره شده ووجه آن نیز بیان شده است.

مکاسب محرمه: تعبیرات فقها در بحث مکاسب محرّمه نیز متفاوت و مختلف است: (الصور المجسمة) (التماثیل المجسمه وغیر المجسمه), (التماثیل) (التماثیل والصور ذات الارواح).

ـ شیخ مفید و شیخ طوسی و سلاّر دیلمی, نوشته اند:

(یحرم عمل التماثیل المجسمة۶۳.)

حرام است ساختن شکلهای مجسم

ـ ابو صلاح حلبی, می نویسد:

(تحرم التماثیل۶۴.)

حرام است تمثال گری

ـ قاضی بن برّاج می نویسد:

(تحرم التماثیل المجسمة وغیر المجسة۶۵)

تمثال گری حرام است, چه به طور مجسمه باشد یا غیر مجسمه

ـ ابن ادریس ضمن بر شمردن مکاسب محرّمه می نویسد:

(وسائر التماثیل والصور ذات الارواح مجسمةً کانت او غیرها۶۶.)

وهمچنین حرام است همه تمثال و صورتهای موجودات با روح, چه به طور مجسم باشند, یا غیر مجسم.

ـ محقق در شرائع وعلامه در قواعد و بعضی دیگر از فقهاء می نویسند:

(وعمل الصور المجسمة.۶۷)

و حرام است ساختن صورتهای مجسم

ـ شیخ اعظم در مکاسب محرّمه می نویسد:

(تصویر صُوَر ذوات الارواح حرام اذا کانت الصورة مجسمة۶۸.)

تصویر صور موجودات جاندار, در صورتی که به گونه مجسمه باشد حرام است.

با توجه به اختلافِ تعبیراتی که در کلمات فقهاء دیده می شود, حکمِ به این که صورت به معنای مجسمه جانداران و تمثال به معنای عکس و نقش غیر جانداران باشد, یا به عکس, چنانکه بعضی ادعا کرده اند, یا صورت اعم از مجسمه و عکس و نقش و ذی روح و غیر ذی روح و تمثال أخص از آن باشد؟ یا به عکس, همان گونه که گروهی اظهار کرده اند مشکل است.

خلاصه بین صورت و تمثال تباین باشد, یا ترادف, یا عموم من وجه, یا عموم مطلق و… که در کتابهای لغوی و فقهی ذکر شده است, کدام صحیح و کدام غلط است؟

از عبارات یاد شده فقها, نمی شود به خوبی مطلب را پاسخ داد.
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  ارایش پسرا(هرچی فک کردم دیدم موضوع ساده ز خوبه همین ارایش پسرا)
  قرآن شناسی(آشنایی با سوره های قرآن)
  جنجال علمای دینی ورس بر موضوع ازدواج با دختر سادات
  جنبن شناسی در قران
  موضوع بسیار مهم برای دوستان مذهبی
  حجاب ; مسئله فقهی یا حقوقی و سیاسی
  درآمدی بر مبانی کلی فقهی حجاب و مسئولیت دولت اسلامی
  آسیب شناسی تقریب مذاهب اسلامی در بعد روان و رفتار
  ترمز زندگی ات را می شناسی؟
  وبرای اعتماد به روایت باید راویان رابشناسیم که علم رجال را برای همین موضوع است.

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان