15-10-2014، 10:34
داستان «رساله الطیر» در زمره داستان های رمزی ابن سینا محسوب می شود. هنگامی که ابن سینا در قلعه فردجان همدان در اسارت بود، آن را به رشته تحریر در آورد (کربن، ۱۳۸۴، ۳۳۸) و بعدها سهروردی آن را ترجمه کرد و شهرزوری، شاگرد او، آن را در فهرست کتب سهروردی گنجاند و آن را با این مدخل آغاز کرد: «ترجمه لسان الحق و هو رساله الطیر از تالیف امام العالم علامه الزمان سلطان العلماء و الحکماء شیخ شهاب الدین السهروردی رحمه الله علیه.»
این رساله داستان سفر روح است که اسیر تخته بند تن است و در پی آن است که از جسم رها شود و به حالت تجرد صرف دست یابد. این روح پیش از این بودن در عالم ماوراء را تجربه کرده و مایل است هر از گاهی به همان مکان بازگردد. از این روست که در داستان آمده حضرت حق رسولی را با او می فرستد تا راه رهایی را به او بنمایاند.
داستان رساله الطیر با مطلع گرفتاری پرنده ها در دام آغاز می گردد و این موضوعی است که نه تنها سهروردی که نویسنده ها و شعرای زیادی به آن پرداخته اند. «منطق الطیر» عطار، «حدیقه الحقیقه» سنایی و حتی کمدی الهی دانته همگی داستان سفرهای روحانی هستند. کل این داستان ها حول محور نجات انسان از چنگال امور دنیوی و رهایی بهسوی روحانیت می گردند. این داستان به زبان رمزی شرح حال تعدادی پرنده را بیان می کند که در دام صیادان گرفتار شده اند و قادر نیستند خود را از بندها رها سازند. راوی که خود نیز یکی از پرندگان است، شاهد آن است که برخی همنوعانش توانسته اند از قید دام ها رها شوند؛ در حالی که هنوز بندی بر پایشان است. او از دوستانش کمک می خواهد تا او را نیز برهانند. دوستان به او کمک می کنند و با بندی که همچنان بر پای آنهاست سفری را آغاز می کنند و به حضور حضرت ملک مشرف می شوند تا از قید آن بند نیز رها شوند.
آنها هفت کوه را پشت سر می گذارند؛ هفت کوهی که در هر کدام از آنها بوهای خوش و نواهای گوشنواز جان و روح آنها را می نوازد، اما آنها بی توجه به آنچه می بینند و می شنوند، به سفر خود ادامه می دهند تا به حضور حضرت ملک برسند و شرح ماوقع خویش گویند. در دیدار با حضرت ملک از او می خواهند آنها را از آن بند رها کند ولی حضرت ملک به آنها می فرماید هنوز زمان رهایی کامل از بند نرسیده ولی رسولی می فرستد تا به آنها کمک کند.
رساله الطیر قصه کسانی است که سعی دارند خود را از دام سرنوشت رها کنند و قدم به دروازه روحانیت گذارند. اشاره به سرنوشت محتوم با ذکر نام صیادان و گستردن دام ها و بی تقصیر بودن پرندگان در افتادن در دام در داستان ذکر شده است. پرندگان با آن که در دام افتاده اند، سعی دارند خود را رها سازند و شکایت پیش کسی برند که به آنها کمک کند تا دیگر در دام گرفتار نشوند. پرندگان به دنبال رهایی هستند. از این رو راهی صعب العبور را آغاز می کنند که هر کسی را پروای گذر از آن نیست.
آنها باید از هفت وادی گذر کنند؛ هفت وادی یا هفت عالمی که هر کدام آنها را به ماندن در آنجا و فراموش کردن ادامه سفر فرا می خوانند. آنچنان که راوی داستان می گوید در آنجا «بوستان های آراسته دیدیم و بناهای نیکو و کوشک های خوش و درختان میوه دار و آب های روان چنان که نعیم او دیده می بست و زیبایی او عقل از تن جدا می کرد و الحان مرغان که مثل آن نشنیده بودیم و بوهایی که هرگز به مشام ما نرسیده بود.» پرندگان به هیچ کدام از آنها توجهی ندارند تا بلکه خود را به دیدار حضرت حق برسانند. از این روست که در رساله الطیر راوی با رسول ملک باز می گردد تا بلکه از بقایای بند خلاص شود. «و اکنون در راهیم با رسول ملک می آییم.» (سهروردی، ۱۳۸۳،۲۰۲)
داستان رساله الطیر با نیاز آدمی به رهایی آغاز می شود و با کمکی که از جانب خداوند به انسان می رسد، پایان می یابد. رسول ملک در دوران مختلف به شکل انبیای مختلف یا استادان روحانی جلوه کرده است، اما امروز همچنان که خداوند فرموده هیچ گاه زمین از حجت حق خالی نمی ماند، راوی رساله الطیر رساننده این مژده به آدمی است که حجت حق در راه است تا ضعیفان را یاری رساند و ستمدیدگان را تسلا دهد.
زندگی انسان ها روی زمین، از زمانی که به دنیا می آیند تا زمانی که از دنیا می روند، دوره پیچیده از اتفاقاتی است که آنها را برای رسیدن به معنا و هدف زندگی آماده می سازد.
این دوره زندگی شامل رخدادهایی است که خانواده و جامعه تأثیر زیادی بر آن دارند، اما در این میان این سرنوشت است که تعیین می کند آدمی در چه خانواده و چه اجتماعی به دنیا بیاید. در عین حال خداوند به انسان نیروی عقل افاضه کرده که به وسیله آن می تواند راه صحیح زندگی را بیابد. آدمی در این مسیر علاوه بر عقل و نیروی تفکر به کمک کسانی نیازمند است که راه درست را به او بنمایانند. از این رو، زندگی آدمی محصور جبر مطلق نیست و انسان حق انتخاب دارد؛ چرا که خداوند همواره و در همه دوران رسولانی را برای هدایت انسان ها فرستاده است. از این رو مَثل انسان هایی که به وسیله عقل خود و راهنمایی فرستادگان در پی تغییر وضع خود هستند و می دانند در پس این دنیا جهان دیگری هست، با مَثل مردی که از شتر مست گریخت و خود را در چاهی انداخت، متفاوت است. آن مرد، دو شاخه را که در چاه آویزان بودند، گرفت و پای خود را بر جایی قرار داد. خوب که نگریست، دید پای خود را بر سر چهار مار که از سوراخ بیرون آمده بودند، گذاشته است. به ته چاه نگاه کرد، اژدهایی با دهان باز دید که منتظر افتادن او به قعر چاه است و وقتی بن چاه را دید، از دیدن دو موشی که بسرعت در حال جویدن شاخه هایی بودند که او خود را با آنها نگه داشته بود، وحشت کرد. او در پی یافتن راه رهایی پیش روی خود کندوی عسلی دید. با دیدن عسل تمامی محنت های خود را فراموش کرد و مشغول خوردن عسل شد و البته دیری نگذشت که در دهان اژدها افتاد. (پور نامداریان، ۱۳۸۳،۱۵۰)
راوی رساله الطیر همانند پرندگان دیگر با بندهایی که بر پایش بود، خو نگرفت. «یک چند همچنان بودیم تا بر آن خو کردیم و قاعده اول خویش را فراموش کردیم و با این بندها بیارامیدیم و با تنگی قفس تن در دادیم» و با آگاهی از مسیر پیش روی خود خیر را برای خود برگزید. او نه تنها توانست زندگی خود را نجات دهد که توانست به دیگران نیز کمک کند. او انسان کامل یا برگزیده ای است که از سوی خداوند انتخاب شده تا راه درست را به دیگران بنمایاند. پس ابن سینا با اعتقاد به عالم غیب و با روشی تمثیلی وجود چنین شخصی را متذکر شده تا بلکه داستان او تسلادهنده روح آدمی باشد.
این رساله داستان سفر روح است که اسیر تخته بند تن است و در پی آن است که از جسم رها شود و به حالت تجرد صرف دست یابد. این روح پیش از این بودن در عالم ماوراء را تجربه کرده و مایل است هر از گاهی به همان مکان بازگردد. از این روست که در داستان آمده حضرت حق رسولی را با او می فرستد تا راه رهایی را به او بنمایاند.
داستان رساله الطیر با مطلع گرفتاری پرنده ها در دام آغاز می گردد و این موضوعی است که نه تنها سهروردی که نویسنده ها و شعرای زیادی به آن پرداخته اند. «منطق الطیر» عطار، «حدیقه الحقیقه» سنایی و حتی کمدی الهی دانته همگی داستان سفرهای روحانی هستند. کل این داستان ها حول محور نجات انسان از چنگال امور دنیوی و رهایی بهسوی روحانیت می گردند. این داستان به زبان رمزی شرح حال تعدادی پرنده را بیان می کند که در دام صیادان گرفتار شده اند و قادر نیستند خود را از بندها رها سازند. راوی که خود نیز یکی از پرندگان است، شاهد آن است که برخی همنوعانش توانسته اند از قید دام ها رها شوند؛ در حالی که هنوز بندی بر پایشان است. او از دوستانش کمک می خواهد تا او را نیز برهانند. دوستان به او کمک می کنند و با بندی که همچنان بر پای آنهاست سفری را آغاز می کنند و به حضور حضرت ملک مشرف می شوند تا از قید آن بند نیز رها شوند.
آنها هفت کوه را پشت سر می گذارند؛ هفت کوهی که در هر کدام از آنها بوهای خوش و نواهای گوشنواز جان و روح آنها را می نوازد، اما آنها بی توجه به آنچه می بینند و می شنوند، به سفر خود ادامه می دهند تا به حضور حضرت ملک برسند و شرح ماوقع خویش گویند. در دیدار با حضرت ملک از او می خواهند آنها را از آن بند رها کند ولی حضرت ملک به آنها می فرماید هنوز زمان رهایی کامل از بند نرسیده ولی رسولی می فرستد تا به آنها کمک کند.
رساله الطیر قصه کسانی است که سعی دارند خود را از دام سرنوشت رها کنند و قدم به دروازه روحانیت گذارند. اشاره به سرنوشت محتوم با ذکر نام صیادان و گستردن دام ها و بی تقصیر بودن پرندگان در افتادن در دام در داستان ذکر شده است. پرندگان با آن که در دام افتاده اند، سعی دارند خود را رها سازند و شکایت پیش کسی برند که به آنها کمک کند تا دیگر در دام گرفتار نشوند. پرندگان به دنبال رهایی هستند. از این رو راهی صعب العبور را آغاز می کنند که هر کسی را پروای گذر از آن نیست.
آنها باید از هفت وادی گذر کنند؛ هفت وادی یا هفت عالمی که هر کدام آنها را به ماندن در آنجا و فراموش کردن ادامه سفر فرا می خوانند. آنچنان که راوی داستان می گوید در آنجا «بوستان های آراسته دیدیم و بناهای نیکو و کوشک های خوش و درختان میوه دار و آب های روان چنان که نعیم او دیده می بست و زیبایی او عقل از تن جدا می کرد و الحان مرغان که مثل آن نشنیده بودیم و بوهایی که هرگز به مشام ما نرسیده بود.» پرندگان به هیچ کدام از آنها توجهی ندارند تا بلکه خود را به دیدار حضرت حق برسانند. از این روست که در رساله الطیر راوی با رسول ملک باز می گردد تا بلکه از بقایای بند خلاص شود. «و اکنون در راهیم با رسول ملک می آییم.» (سهروردی، ۱۳۸۳،۲۰۲)
داستان رساله الطیر با نیاز آدمی به رهایی آغاز می شود و با کمکی که از جانب خداوند به انسان می رسد، پایان می یابد. رسول ملک در دوران مختلف به شکل انبیای مختلف یا استادان روحانی جلوه کرده است، اما امروز همچنان که خداوند فرموده هیچ گاه زمین از حجت حق خالی نمی ماند، راوی رساله الطیر رساننده این مژده به آدمی است که حجت حق در راه است تا ضعیفان را یاری رساند و ستمدیدگان را تسلا دهد.
زندگی انسان ها روی زمین، از زمانی که به دنیا می آیند تا زمانی که از دنیا می روند، دوره پیچیده از اتفاقاتی است که آنها را برای رسیدن به معنا و هدف زندگی آماده می سازد.
این دوره زندگی شامل رخدادهایی است که خانواده و جامعه تأثیر زیادی بر آن دارند، اما در این میان این سرنوشت است که تعیین می کند آدمی در چه خانواده و چه اجتماعی به دنیا بیاید. در عین حال خداوند به انسان نیروی عقل افاضه کرده که به وسیله آن می تواند راه صحیح زندگی را بیابد. آدمی در این مسیر علاوه بر عقل و نیروی تفکر به کمک کسانی نیازمند است که راه درست را به او بنمایانند. از این رو، زندگی آدمی محصور جبر مطلق نیست و انسان حق انتخاب دارد؛ چرا که خداوند همواره و در همه دوران رسولانی را برای هدایت انسان ها فرستاده است. از این رو مَثل انسان هایی که به وسیله عقل خود و راهنمایی فرستادگان در پی تغییر وضع خود هستند و می دانند در پس این دنیا جهان دیگری هست، با مَثل مردی که از شتر مست گریخت و خود را در چاهی انداخت، متفاوت است. آن مرد، دو شاخه را که در چاه آویزان بودند، گرفت و پای خود را بر جایی قرار داد. خوب که نگریست، دید پای خود را بر سر چهار مار که از سوراخ بیرون آمده بودند، گذاشته است. به ته چاه نگاه کرد، اژدهایی با دهان باز دید که منتظر افتادن او به قعر چاه است و وقتی بن چاه را دید، از دیدن دو موشی که بسرعت در حال جویدن شاخه هایی بودند که او خود را با آنها نگه داشته بود، وحشت کرد. او در پی یافتن راه رهایی پیش روی خود کندوی عسلی دید. با دیدن عسل تمامی محنت های خود را فراموش کرد و مشغول خوردن عسل شد و البته دیری نگذشت که در دهان اژدها افتاد. (پور نامداریان، ۱۳۸۳،۱۵۰)
راوی رساله الطیر همانند پرندگان دیگر با بندهایی که بر پایش بود، خو نگرفت. «یک چند همچنان بودیم تا بر آن خو کردیم و قاعده اول خویش را فراموش کردیم و با این بندها بیارامیدیم و با تنگی قفس تن در دادیم» و با آگاهی از مسیر پیش روی خود خیر را برای خود برگزید. او نه تنها توانست زندگی خود را نجات دهد که توانست به دیگران نیز کمک کند. او انسان کامل یا برگزیده ای است که از سوی خداوند انتخاب شده تا راه درست را به دیگران بنمایاند. پس ابن سینا با اعتقاد به عالم غیب و با روشی تمثیلی وجود چنین شخصی را متذکر شده تا بلکه داستان او تسلادهنده روح آدمی باشد.