09-10-2014، 21:51
نخستین واکنش ها:
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
وقتی خبر اشغال سفارت امریکا پخش شد، سایه ای از ابهام و سوال در جامعه ایجاد شده بود. کسی نمی دانست که این حرکت را باید تایید کرد یا نفی نمود؟ آیا این حرکت از سوی مارکسیستها و چپی هاست که منحصرا خود را ضد امپریالیست دانسته و این را چنان به جامعه القاء کرده بودند که هر حرکت ضد امریکایی که اتفاق می افتاد ابتدا به ساکن این توهم را بوجود می آورد که از سوی مارکسیستهاست و اگر چنین باشد آنها می خواهند با این ترفندها انقلاب را دنبال خود بکشانند؟ آیا این یک توطئه است؟ توطئه ای خارجی برای کشاندن ایران به قتلگاه جنگ با امریکا و قدرتهای غربی؟ آیا افرادی مجهول الهویه هستند؟ تشویش و دلهره ایجاد شده بود و ابهام سنگین، "ماجرا چیست؟ " بر ذهن ها سنگینی می کرد. حتی رسانه های عمومی و رسمی هم در بادی امر بدان اعتنا نکردند و حیران بودند که چه موضعی باید اتخاذ کرد.
انتشار نخستین اطلاعیه با امضای "دانشجویان مسلمان پیرو خط امام" (که برای نخستین بار اصطلاح خط امام را در فرهنگ سیاسی انقلاب خلق کرد و این اصطلاح بعدها در پروسه انقلاب نقش ها آفرید) تردیدها را شکست و معلوم کرد که آنان هویتی جدا از همه گروهها و باندهای دیگر دارند، اما باز نگرانی هایی وجود داشت.
آیا محتمل نیست که اشغالگران سفارت بخواهند با چسباندن خود به امام، مورد اعتماد قرار گیرند و ایشان را با خود همسو کنند تا منزوی نشوند و حرکتشان با شکست مواجه نشود؟
امام خمینی در نخستین سخنرانی خود در تاریخ 14 آبان 58، یکروز پس از اشغال لانه جاسوسی، توسط دانشجویان پیرو خط امام، ضمن تائید اقدام دانشجویان، امریکا را "شیطان بزرگ" نامیده و به سفارت امریکا لقب لانه جاسوسی دادند. و در شرایطی که در اثر تنش های شدید داخلی نوعی غفلت عمومی نسبت به توطئه های دشمنان اصلی انقلاب بوجود آمده بود امام خمینی بدان توجه کرده و ضمن حمایت از دانشجویان دلایل مهم حمایت خود را نیز بیان کردند:
"امروز خیانت های زیر زمینی است، یک توطئه های زیرزمینی است که توطئه های زیرزمینی در همین سفارتخانه ها که هست، دارد درست می شود، که مهمش و عمده اش مال شیطان بزرگ است که امریکا باشد و نمی شود بنشینید و آنها توطئه شان را بکنند یک وقت ما بفهمیم که از بین رفت یک مملکتی و با حرف های نامربوط دمکراسی و امثال ذلک ما را اغفال کنند که مملکت دمکراسی است و هر کس حق دارد در اینجا بماند، هرکس حق دارد توطئه بکند ... و شاه را که خزائن ما را برده است و در بانک ها مقادیر بسیار زیادی که ما حالا شاید بعضی از آنها را مطلع باشیم در بانک ها سپرده است و همه مال ملت است. تا این را برنگرداند و اگر این را برنگردانند ما طور دیگری با آنها رفتار می کنیم با انگلستان هم طور دیگر رفتار می کنیم. اینها خیال نکنند که همین طور نشستیم گوش می کنیم که هر غلطی اینها می خواهند بکنند. نخیر، اینطور نیست، مساله، مساله - باز - انقلاب است یک انقلاب زیادتر از انقلاب اول خواهد شد. باید سرجای خودشان بنشینند و این خائن را او (امریکا) برگرداند و آن خائن، بختیار خائن را هم او برگرداند ... آن مرکزی که جوان های ما رفتند آنطور که اطلاع دادند مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است. امریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پایگاهی هم اینجا برای توطئه درست کند و جوان های ما بنشینند و تماشا کنند!؟ ..."
امام خمینی در موضع گیری بعدی خود در جمع دانشجویان دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان و گروه فنی اعزامی به پاکستان در تاریخ 16/8/58 طی بیاناتی مجددا و بصورت رسمی دانشجویان را مورد تائید قرار دادند و اشغال سفارت امریکا را عکس العمل طبیعی ملت ایران دانستند و با بیان تلویحی عدم اطلاع قبلی خویش و سایر دولتمردان، آنرا حرکتی خودجوش و مردمی معرفی کردند که در نتیجه آن دولت امریکا دیگر رودرروی یک دولت نبود که با ابزارهای شناخته شده سیاسی و بین المللی بتوان به مقابله با آن رفت.
پس از تائیدهای امام خمینی از این حرکت بود که با اعتماد و اطمینانی که ایجاد کرد، امواج انسانها در تمام ساعات شبانه روز به سوی سفارت حرکت کرده و با راهپیمایی و شعار ابراز احساسات می کردند. احساسات ضد امریکایی در کشور اوج گرفت و پرچم امریکا و مترسک کارتر رئیس جمهور امریکا و شاه به نشانه ابراز تنفر هر روز آتش زده می شد و مقامات امریکایی در نوشته های خویش، ناراحتی خود را از این امور پنهان نکرده اند.
[b]استعفای دولت بازرگان: [/b]
دولت امریکا امیدوار بود با دخالت دولت مهندس بازرگان هرچه سریعتر مسئله خاتمه پیدا کند. بروس لینکن که به وزارت خارجه ایران پناهنده شده بود با وزیر خارجه امریکا تماس گرفته و می گوید یزدی وزیر خارجه ایران تلاش زیادی برای حل مسئله کرده ولی کسی حرف او را گوش نمی کند. با آیت الله بهشتی هم که از نزدیکان آیت الله خمینی است تماس گرفته ولی او هم از اشغال کنندگان سفارت پشتیبانی کرد. (12)
روز 13 آبان 58 (مطابق با چهارم نوامبر 79) لانه جاسوسی امریکا اشغال شد و در پی حمایت های رهبر انقلاب از دانشجویان دولت مهندس بازرگان دو روز بعد استعفا داد.
امام خمینی استعفای دولت موقت را در حالی پذیرفت که انتظار نمی رفت و اعضای هیئت دولت انتظار داشتند که امام خمینی مانند دفعات قبل با استعفای آنها مخالفت کند و آنان بدین وسیله دانشجویان را برای آزادی گروگانها تحت فشار قرار دهند و امام خمینی ضمن قبول استعفای دولت، بجای معرفی دولت جدید، حکومت را تا تشکیل اولین مجلس شورا، به شورای انقلاب واگذار کرد و شورای انقلاب برخلاف دولت موقت یکدست نبود و مرکب بود از عناصر میانه رو، تندرو، روحانی و غیر روحانی. با کناره گیری دولت موقت و واگذاری امور به شورای انقلاب همه خوش بینی های دولت امریکا برای خاتمه گروگانگیری به یاس مبدل شد و امید به حل سریع مسئله را بر باد داد و بر اضطراب آنها افزود. آنها اینک در برابر سرسختی رهبری انقلاب قرار گرفته بودند.
در پی تصرف لانه جاسوسی امریکا توسط "دانشجویان مسلمان پیرو خط امام "موضع نیروهای مذهبی انقلاب به ماورای چپ رفت و جلو تکرار تجربه سال 32 را گرفت که امریکا و انگلیس توانسته بودند با عمده کردن خطر کمونیزم، بخشی از نیروهای انقلابی را جدا کرده و آنان را از روی این ترس و توهم بی تفاوت ساخته یا در برابر نهضت قرار دهند.
از سوی دیگر مبارزه با امپریالیسم از انحصار گروههای چپ خارج شد و آنها را که فخر پیشتازی جنبش بین المللی سوسیالیستی را بر نیروهای مذهبی انقلاب می فروختند پس راند و دنباله رو ساخت. آنها در دو راهی بن بست قرار گرفتند. اگر در برابر تسخیر لانه جاسوسی سکوت می کردند دیگر در ادعای مبارزه با امپریالیسم صادق نبودند و نزد هواداران خویش زیر سوال می رفتند و آشکار می شد که هدف از این شعارها کسب وجهه و پز ضد امپریالیستی و ایجاد جنگ روانی - تبلیغی با رقبای مذهبی است و اگر به تائید آن می پرداختند از برج پیشتازی فروآمده و به دنباله روی از نیروهایی کشیده می شدند که تا دیروز لقب ارتجاع، ایادی امپریالیسم، سازشکار و ... بدانها داده بودند و همه بافته های قبلی شان پنبه می شد. آنهایی هم که حسن نیت نشان می دادند از ناتوانی نیروهای مذهبی در استمرار مبارزه و سرانجام به سازش کشیده شدن با امپریالیسم و تیغ کشیدن بروی نیروهای انقلابی و چپ سخن می گفتند.
سازمانها و گروههای چپ تا ساعت ها و بعضا تا چند روز آشفته و سردرگم بودند و اوجگیری احساسات ضد امریکایی در سراسر ایران و امواج بی پایان مردمی در حمایت از "دانشجویان خط امام" و تظاهرات شبانه روزی مردم آنان را چنان به حاشیه افکند که برای حفظ موقعیت در حال سقوط خود به دنباله روی کشیده شدند و به صدور بیانیه در حمایت از دانشجویان خط امام پرداختند و چون اکتفا به صدور بیانیه، از نظر افکار عمومی، ناشی از اجبار برای حفظ حیثیت تلقی می شد و لذا باز هم به معنای رودررویی با مردمی بود که آنها مدعی نمایندگی شان بودند، ناچار به سازماندهی تظاهرات و راهپیمایی در حمایت از اشغال لانه جاسوسی و دانشجویان خط امام شدند تا بدینوسیله صداقت ضدامپریالیستی خود را به اثبات رسانند.
بنابراین همان شرایطی که از زمینه های تسخیر لانه جاسوسی بود با این اقدام دگرگون شد و هولناک ترین ضربه حیثیتی، روانی، تبلیغی و سیاسی بر سازمانهای چپ در ایران وارد شد. امام خمینی از شرایط جدید بوجود آمده برای رسوایی و انفعال سازمانهایی که ادعاهای پرطمطراق داشتند استفاده کرده و در موضع گیری های علنی خود در قبال اشغال سفارت امریکا طی بیاناتی در 16/ 8/ 58 با اشاره به اینکه خطر دخالت نظامی خارجی مطرح نیست فرمودند:
توطئه گران بجای استفاده از قوای خودشان برای دخالت نظامی، از قوای خود ما استفاده می کنند و نمونه اش کردستان است که در آنجا نیروهای ارتش را می کشند و سر می برند و سپس می افزایند: " این اشخاصی که هی فدایی خلق خودشان را معرفی می کنند من در این چیزهایی که برای پشتیبانی از این جوان ها بود که آنجا را [سفارت امر یکا] گرفتند به گوش من نخورد که اینها پشتیبانی کرده باشند، اگر اینها امریکایی نیستند چطور پشتیبانی نکردند از اینها؟ اگر اینها مال شوروی هستند خودشان یا خیر ملی هستند، آدمی که ملی است با امریکا خوب دشمن است، همانطوری که همه ملت ما دشمن است ... ما و شمایی که و ملت ما که دشمن شماره یکش را امریکا می داند و حالا هم که جوان ها رفتند آنجا را گرفتند، دیدند که مرکز توطئه بوده آنجا، بگوش من نخورد که از [طرف] این فدائیان خلق یک پشتیبانی از اینها شده باشد."
با گذشت اندک زمانی گروهها که در ابتدا غافلگیر شده بودند روش های جدیدی را برای موضعگیری در برابر اشغال لانه جاسوسی سازمان دادند. برخی از آنها مانند سازمان مجاهدین خلق کوشیدند بر موج سوار شوند. یکی از روش های آنان برای خروج از انفعال و دنباله روی و بازگشت به موقعیت پیشتازی در ذهن اعضا و هواداران خود این بود که دست به اقدامی برای همعرض شدن با دانشجویان خط امام بزنند و لذا همراه با مردم و دانشجویان و نیروهای سپاه پاسداران (یکروز پس از اشغال سفارت
امریکا در تهران) هواداران سازمان مجاهدین خلق نیز طبق یک دستورالعمل سازمانی در تبریز و شیراز به کنسولگری امریکا حمله کردند و آنجا را تصرف نمودند و حتی پس از درخواست مقامات مسئول مبنی بر تخلیه آنجا، هواداران آنها محل را ترک نکردند و در آنجا ماندند تا از ارج و اهمیت اقدام دانشجویان خط امام بکاهند یا در مرکز توجه جهانی قرار گرفتن با آنها شریک شوند و از ارج عظیمی که آنها بدست آورده اند تغذیه کنند.
منبع: پایگاه حوزه (باتلخیص)
تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
وقتی خبر اشغال سفارت امریکا پخش شد، سایه ای از ابهام و سوال در جامعه ایجاد شده بود. کسی نمی دانست که این حرکت را باید تایید کرد یا نفی نمود؟ آیا این حرکت از سوی مارکسیستها و چپی هاست که منحصرا خود را ضد امپریالیست دانسته و این را چنان به جامعه القاء کرده بودند که هر حرکت ضد امریکایی که اتفاق می افتاد ابتدا به ساکن این توهم را بوجود می آورد که از سوی مارکسیستهاست و اگر چنین باشد آنها می خواهند با این ترفندها انقلاب را دنبال خود بکشانند؟ آیا این یک توطئه است؟ توطئه ای خارجی برای کشاندن ایران به قتلگاه جنگ با امریکا و قدرتهای غربی؟ آیا افرادی مجهول الهویه هستند؟ تشویش و دلهره ایجاد شده بود و ابهام سنگین، "ماجرا چیست؟ " بر ذهن ها سنگینی می کرد. حتی رسانه های عمومی و رسمی هم در بادی امر بدان اعتنا نکردند و حیران بودند که چه موضعی باید اتخاذ کرد.
انتشار نخستین اطلاعیه با امضای "دانشجویان مسلمان پیرو خط امام" (که برای نخستین بار اصطلاح خط امام را در فرهنگ سیاسی انقلاب خلق کرد و این اصطلاح بعدها در پروسه انقلاب نقش ها آفرید) تردیدها را شکست و معلوم کرد که آنان هویتی جدا از همه گروهها و باندهای دیگر دارند، اما باز نگرانی هایی وجود داشت.
آیا محتمل نیست که اشغالگران سفارت بخواهند با چسباندن خود به امام، مورد اعتماد قرار گیرند و ایشان را با خود همسو کنند تا منزوی نشوند و حرکتشان با شکست مواجه نشود؟
امام خمینی استعفای دولت موقت را در حالی پذیرفت که انتظار نمی رفت و اعضای هیئت دولت انتظار داشتند که امام خمینی مانند دفعات قبل با استعفای آنها مخالفت کند و آنان بدین وسیله دانشجویان را برای آزادی گروگانها تحت فشار قرار دهند
[b]موضعگیری امام و ایجاد موج اطمینان: [/b]امام خمینی در نخستین سخنرانی خود در تاریخ 14 آبان 58، یکروز پس از اشغال لانه جاسوسی، توسط دانشجویان پیرو خط امام، ضمن تائید اقدام دانشجویان، امریکا را "شیطان بزرگ" نامیده و به سفارت امریکا لقب لانه جاسوسی دادند. و در شرایطی که در اثر تنش های شدید داخلی نوعی غفلت عمومی نسبت به توطئه های دشمنان اصلی انقلاب بوجود آمده بود امام خمینی بدان توجه کرده و ضمن حمایت از دانشجویان دلایل مهم حمایت خود را نیز بیان کردند:
"امروز خیانت های زیر زمینی است، یک توطئه های زیرزمینی است که توطئه های زیرزمینی در همین سفارتخانه ها که هست، دارد درست می شود، که مهمش و عمده اش مال شیطان بزرگ است که امریکا باشد و نمی شود بنشینید و آنها توطئه شان را بکنند یک وقت ما بفهمیم که از بین رفت یک مملکتی و با حرف های نامربوط دمکراسی و امثال ذلک ما را اغفال کنند که مملکت دمکراسی است و هر کس حق دارد در اینجا بماند، هرکس حق دارد توطئه بکند ... و شاه را که خزائن ما را برده است و در بانک ها مقادیر بسیار زیادی که ما حالا شاید بعضی از آنها را مطلع باشیم در بانک ها سپرده است و همه مال ملت است. تا این را برنگرداند و اگر این را برنگردانند ما طور دیگری با آنها رفتار می کنیم با انگلستان هم طور دیگر رفتار می کنیم. اینها خیال نکنند که همین طور نشستیم گوش می کنیم که هر غلطی اینها می خواهند بکنند. نخیر، اینطور نیست، مساله، مساله - باز - انقلاب است یک انقلاب زیادتر از انقلاب اول خواهد شد. باید سرجای خودشان بنشینند و این خائن را او (امریکا) برگرداند و آن خائن، بختیار خائن را هم او برگرداند ... آن مرکزی که جوان های ما رفتند آنطور که اطلاع دادند مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است. امریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پایگاهی هم اینجا برای توطئه درست کند و جوان های ما بنشینند و تماشا کنند!؟ ..."
امام خمینی در موضع گیری بعدی خود در جمع دانشجویان دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان و گروه فنی اعزامی به پاکستان در تاریخ 16/8/58 طی بیاناتی مجددا و بصورت رسمی دانشجویان را مورد تائید قرار دادند و اشغال سفارت امریکا را عکس العمل طبیعی ملت ایران دانستند و با بیان تلویحی عدم اطلاع قبلی خویش و سایر دولتمردان، آنرا حرکتی خودجوش و مردمی معرفی کردند که در نتیجه آن دولت امریکا دیگر رودرروی یک دولت نبود که با ابزارهای شناخته شده سیاسی و بین المللی بتوان به مقابله با آن رفت.
پس از تائیدهای امام خمینی از این حرکت بود که با اعتماد و اطمینانی که ایجاد کرد، امواج انسانها در تمام ساعات شبانه روز به سوی سفارت حرکت کرده و با راهپیمایی و شعار ابراز احساسات می کردند. احساسات ضد امریکایی در کشور اوج گرفت و پرچم امریکا و مترسک کارتر رئیس جمهور امریکا و شاه به نشانه ابراز تنفر هر روز آتش زده می شد و مقامات امریکایی در نوشته های خویش، ناراحتی خود را از این امور پنهان نکرده اند.
[b]استعفای دولت بازرگان: [/b]
دولت امریکا امیدوار بود با دخالت دولت مهندس بازرگان هرچه سریعتر مسئله خاتمه پیدا کند. بروس لینکن که به وزارت خارجه ایران پناهنده شده بود با وزیر خارجه امریکا تماس گرفته و می گوید یزدی وزیر خارجه ایران تلاش زیادی برای حل مسئله کرده ولی کسی حرف او را گوش نمی کند. با آیت الله بهشتی هم که از نزدیکان آیت الله خمینی است تماس گرفته ولی او هم از اشغال کنندگان سفارت پشتیبانی کرد. (12)
روز 13 آبان 58 (مطابق با چهارم نوامبر 79) لانه جاسوسی امریکا اشغال شد و در پی حمایت های رهبر انقلاب از دانشجویان دولت مهندس بازرگان دو روز بعد استعفا داد.
امام خمینی استعفای دولت موقت را در حالی پذیرفت که انتظار نمی رفت و اعضای هیئت دولت انتظار داشتند که امام خمینی مانند دفعات قبل با استعفای آنها مخالفت کند و آنان بدین وسیله دانشجویان را برای آزادی گروگانها تحت فشار قرار دهند و امام خمینی ضمن قبول استعفای دولت، بجای معرفی دولت جدید، حکومت را تا تشکیل اولین مجلس شورا، به شورای انقلاب واگذار کرد و شورای انقلاب برخلاف دولت موقت یکدست نبود و مرکب بود از عناصر میانه رو، تندرو، روحانی و غیر روحانی. با کناره گیری دولت موقت و واگذاری امور به شورای انقلاب همه خوش بینی های دولت امریکا برای خاتمه گروگانگیری به یاس مبدل شد و امید به حل سریع مسئله را بر باد داد و بر اضطراب آنها افزود. آنها اینک در برابر سرسختی رهبری انقلاب قرار گرفته بودند.
امام خمینی در موضع گیری بعدی خود در جمع دانشجویان دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان و گروه فنی اعزامی به پاکستان در تاریخ 16/8/58 طی بیاناتی مجددا و بصورت رسمی دانشجویان را مورد تائید قرار دادند و اشغال سفارت امریکا را عکس العمل طبیعی ملت ایران دانستند
[b]انفعال گروههای چپ و معادلات سیاسی جدید: [/b]در پی تصرف لانه جاسوسی امریکا توسط "دانشجویان مسلمان پیرو خط امام "موضع نیروهای مذهبی انقلاب به ماورای چپ رفت و جلو تکرار تجربه سال 32 را گرفت که امریکا و انگلیس توانسته بودند با عمده کردن خطر کمونیزم، بخشی از نیروهای انقلابی را جدا کرده و آنان را از روی این ترس و توهم بی تفاوت ساخته یا در برابر نهضت قرار دهند.
از سوی دیگر مبارزه با امپریالیسم از انحصار گروههای چپ خارج شد و آنها را که فخر پیشتازی جنبش بین المللی سوسیالیستی را بر نیروهای مذهبی انقلاب می فروختند پس راند و دنباله رو ساخت. آنها در دو راهی بن بست قرار گرفتند. اگر در برابر تسخیر لانه جاسوسی سکوت می کردند دیگر در ادعای مبارزه با امپریالیسم صادق نبودند و نزد هواداران خویش زیر سوال می رفتند و آشکار می شد که هدف از این شعارها کسب وجهه و پز ضد امپریالیستی و ایجاد جنگ روانی - تبلیغی با رقبای مذهبی است و اگر به تائید آن می پرداختند از برج پیشتازی فروآمده و به دنباله روی از نیروهایی کشیده می شدند که تا دیروز لقب ارتجاع، ایادی امپریالیسم، سازشکار و ... بدانها داده بودند و همه بافته های قبلی شان پنبه می شد. آنهایی هم که حسن نیت نشان می دادند از ناتوانی نیروهای مذهبی در استمرار مبارزه و سرانجام به سازش کشیده شدن با امپریالیسم و تیغ کشیدن بروی نیروهای انقلابی و چپ سخن می گفتند.
سازمانها و گروههای چپ تا ساعت ها و بعضا تا چند روز آشفته و سردرگم بودند و اوجگیری احساسات ضد امریکایی در سراسر ایران و امواج بی پایان مردمی در حمایت از "دانشجویان خط امام" و تظاهرات شبانه روزی مردم آنان را چنان به حاشیه افکند که برای حفظ موقعیت در حال سقوط خود به دنباله روی کشیده شدند و به صدور بیانیه در حمایت از دانشجویان خط امام پرداختند و چون اکتفا به صدور بیانیه، از نظر افکار عمومی، ناشی از اجبار برای حفظ حیثیت تلقی می شد و لذا باز هم به معنای رودررویی با مردمی بود که آنها مدعی نمایندگی شان بودند، ناچار به سازماندهی تظاهرات و راهپیمایی در حمایت از اشغال لانه جاسوسی و دانشجویان خط امام شدند تا بدینوسیله صداقت ضدامپریالیستی خود را به اثبات رسانند.
بنابراین همان شرایطی که از زمینه های تسخیر لانه جاسوسی بود با این اقدام دگرگون شد و هولناک ترین ضربه حیثیتی، روانی، تبلیغی و سیاسی بر سازمانهای چپ در ایران وارد شد. امام خمینی از شرایط جدید بوجود آمده برای رسوایی و انفعال سازمانهایی که ادعاهای پرطمطراق داشتند استفاده کرده و در موضع گیری های علنی خود در قبال اشغال سفارت امریکا طی بیاناتی در 16/ 8/ 58 با اشاره به اینکه خطر دخالت نظامی خارجی مطرح نیست فرمودند:
توطئه گران بجای استفاده از قوای خودشان برای دخالت نظامی، از قوای خود ما استفاده می کنند و نمونه اش کردستان است که در آنجا نیروهای ارتش را می کشند و سر می برند و سپس می افزایند: " این اشخاصی که هی فدایی خلق خودشان را معرفی می کنند من در این چیزهایی که برای پشتیبانی از این جوان ها بود که آنجا را [سفارت امر یکا] گرفتند به گوش من نخورد که اینها پشتیبانی کرده باشند، اگر اینها امریکایی نیستند چطور پشتیبانی نکردند از اینها؟ اگر اینها مال شوروی هستند خودشان یا خیر ملی هستند، آدمی که ملی است با امریکا خوب دشمن است، همانطوری که همه ملت ما دشمن است ... ما و شمایی که و ملت ما که دشمن شماره یکش را امریکا می داند و حالا هم که جوان ها رفتند آنجا را گرفتند، دیدند که مرکز توطئه بوده آنجا، بگوش من نخورد که از [طرف] این فدائیان خلق یک پشتیبانی از اینها شده باشد."
با گذشت اندک زمانی گروهها که در ابتدا غافلگیر شده بودند روش های جدیدی را برای موضعگیری در برابر اشغال لانه جاسوسی سازمان دادند. برخی از آنها مانند سازمان مجاهدین خلق کوشیدند بر موج سوار شوند. یکی از روش های آنان برای خروج از انفعال و دنباله روی و بازگشت به موقعیت پیشتازی در ذهن اعضا و هواداران خود این بود که دست به اقدامی برای همعرض شدن با دانشجویان خط امام بزنند و لذا همراه با مردم و دانشجویان و نیروهای سپاه پاسداران (یکروز پس از اشغال سفارت
امریکا در تهران) هواداران سازمان مجاهدین خلق نیز طبق یک دستورالعمل سازمانی در تبریز و شیراز به کنسولگری امریکا حمله کردند و آنجا را تصرف نمودند و حتی پس از درخواست مقامات مسئول مبنی بر تخلیه آنجا، هواداران آنها محل را ترک نکردند و در آنجا ماندند تا از ارج و اهمیت اقدام دانشجویان خط امام بکاهند یا در مرکز توجه جهانی قرار گرفتن با آنها شریک شوند و از ارج عظیمی که آنها بدست آورده اند تغذیه کنند.
منبع: پایگاه حوزه (باتلخیص)
تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور