07-09-2014، 16:37
(آخرین ویرایش در این ارسال: 07-09-2014، 18:22، توسط Modern Thinking.)
روپوش نو،کتاب و دفتر و مداد،یه عالمه بچه که مامانشونو میخوان و میزنن زیر گریه.....:492::492:
روز اول مدر3 یا کلا کلاس اولتون چه جوری گذشت؟؟؟
وا3 من که اینجوری گذشته:
صبح مامانم هی صدام میزد و میگفت پاشو دیگه!!!باید بریم!!من اول نخواستم پاشم ولی مامانم اومد خواهرمو که اون موقع 2 سالش بود،انداخت رو من!!!یه چنگی انداخت به صورتم که جاش هنوز هست...!!!
بعد صبحونه و کارای دیگه،راه افتادیم بریم مدر3.مانتو شلوار زرشکی و مقعه ی سفید و موهای مصری خیلی کوتاه.با کیف باربی و دفتر چه یادداشت پینوکیو.وقتی رسیدم،دیدم مامان!!!چه قیامتیه!!یه سری از بچه ها زده بودن زیر گریه.یه سری دیگه مامانشونو میخواستن و بقیه مثل من،انگار که روح دیدن!!از جاشون جم
نمیخوردن!!
اگه خوشت اومد،این لایک بدبختو بزن!
خلاصه،رفتیم سر کلاس.معلمون هی ومیگفت بنویسین الف،ب،آآآآآآآآآآآب-باااابااا-باااااااا
دیگه ما هی مینوشتیم،هی میگفت نه!!این شکلی بنویسین!!!این غلطه!!
دستمون درد گرفته بود و خسته شده بودیم.با بچه ها نقشه کشیدیم که در بریم ولی......:4fv::4fv::4fv::4fv:
بقیه ش گریه داره.ترجیح میدم نگم!!
روز اول مدر3 یا کلا کلاس اولتون چه جوری گذشت؟؟؟
وا3 من که اینجوری گذشته:
صبح مامانم هی صدام میزد و میگفت پاشو دیگه!!!باید بریم!!من اول نخواستم پاشم ولی مامانم اومد خواهرمو که اون موقع 2 سالش بود،انداخت رو من!!!یه چنگی انداخت به صورتم که جاش هنوز هست...!!!
بعد صبحونه و کارای دیگه،راه افتادیم بریم مدر3.مانتو شلوار زرشکی و مقعه ی سفید و موهای مصری خیلی کوتاه.با کیف باربی و دفتر چه یادداشت پینوکیو.وقتی رسیدم،دیدم مامان!!!چه قیامتیه!!یه سری از بچه ها زده بودن زیر گریه.یه سری دیگه مامانشونو میخواستن و بقیه مثل من،انگار که روح دیدن!!از جاشون جم
نمیخوردن!!
اگه خوشت اومد،این لایک بدبختو بزن!
خلاصه،رفتیم سر کلاس.معلمون هی ومیگفت بنویسین الف،ب،آآآآآآآآآآآب-باااابااا-باااااااا
دیگه ما هی مینوشتیم،هی میگفت نه!!این شکلی بنویسین!!!این غلطه!!
دستمون درد گرفته بود و خسته شده بودیم.با بچه ها نقشه کشیدیم که در بریم ولی......:4fv::4fv::4fv::4fv:
بقیه ش گریه داره.ترجیح میدم نگم!!