03-09-2014، 9:13
(آخرین ویرایش در این ارسال: 03-09-2014، 9:15، توسط MOHSENEBRAHIMI.)
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
روزنامه اطلاعات
انشاءالله که اینطور نیست! (درباره سینما رکس)
محمود عنایت
۱۱ مرداد ۱۳۵۸
من خودم میدانم که تجدید خاطره تلخ آتشسوزی سینما رکس آبادان در این حال و هوایی که هوش و حواس قالب نخبگان و زبدگان مملکت مصروف ورود به مجلس خبرگان است عاری از مناسبت است و خاطر خطیر حضرات را مکدر میکند اما وقتی در نظر بگیریم که آتشسوزی سینما رکس یکی از عوامل مهم تشدید خشم و نفرت مردم نسبت به رژیم سابق به شمار میرفت و سقوط آن رژیم و تحویل قدرت به رهبران رژیم کنونی را تسریع کرد برای قدردانی از خاطره آن شهیدان و ادای احترام به روان پاک ایشان هم شده جای آنست که حواس خود را برای لحظهای از غریو و غوغای کنونی منفک کنیم و به گذشتهای که چندان هم دور از ما نیست بازگردیم، نگذارید آیندگان چنین تعبیر کنند که ذکر مصیبت شهدای آن واقعه تا وقتی سود و صرفه داشت که مخالفین آن روز و سردمداران امروز خانهنشین و معزول و مغضوب بودند و وقتی نقش روزگار عوض شد و حاکمان و محکمان جای خود را عوض کردند همه چیز از یادها رفت. از قضا همین چند روز پیش که شمارههای قدیم جراید دوران انقلاب را زیر و رو میکردم به شمارهای از روزنامه کیهان برخوردم که مورخ شنبه پنجم اسفند ۱۳۵۷ بود، در این تاریخ حدود دو هفته از انقلاب گذشته بود، بالای صفحه هفتم این روزنامه عکسی از جنازه یک افسر شهربانی به نام سروان طاهری و در توضیح آن هم نوشته شده است که «سروان منیر طاهری افسر شهربانی به اتهام شرکت در فاجعه سینما رکس آبادان و قتل سه جوان در رودسر در دادگاه انقلاب اسلامی رودسر محاکمه و به مرگ محکوم شد و سحرگاه دیروز در این شهر تیرباران شد.»
سروان طاهری در دفاع از خود همینقدر گفته است که در هنگام آتشسوزی سینما رکس در آبادان نبوده و در اهواز بوده است ـ و روزنامه اضافه میکند که «وی به دخالت مستقیم در کشتارهای رودسر اعتراف کرد» اما همه آنها که ماجرا را در جراید ما تعقیب کردهاند حتما به یاد دارند برادر همین سروان معدوم چند روز بعد از اعدام او نامه مفصلی در جراید به چاپ رساند و ضمن آن با ارائه دلایلی همه اتهامات منتسبه به برادرش را تکذیب کرد. متاسفانه من آرشیوی در اختیار ندارم ولی به خاطرم هست که وی در نامهاش ادعا کرد سروان طاهری هنگام وقوع فجایع آبادان و رودسر نه در آبادان بوده است و نه در رودسر و اعدام او بر مبنای سوءتفاهمی صورت گرفته است.
الان پنج ماه از آن ماجرا میگذرد. همه چیز تمام شده و آتش خشم و خروش مردم هم فرو نشسته است ولی تازه همین چند روز پیش خبری در روزنامهها آمده بود که اسرار فاجعه سینما رکس آبادان هنوز فاش نشده و بازماندگان مقتولین در آخرین نامه به دادستان تهدید کردهاند که اگر اقدام اساسی برای شناخت مسببین آن حادثه نکنند خود آنها راسا دست به اقداماتی خواهند زد.
یعنی هر چه تا حالا در این بابت خواندهاید و شنیدهاید با همه تعبیرها و تفسیرها و احکامی که در این مورد صادر کردهاند، مالیده و حالا روز از نو، روزی از نو ـ برگشتیم سر نقطه اول که سبب چیست و مسبب کیست و کدام ملعونی باعث شد که چند صد انسان بیگناه زنده زنده بسوزند و خاکستر شوند؟
باز اگر هنوز رژیم علیه ما، علیه پادشاهی در مملکت مستقر بود میگفتیم مراکز قدرت و عوامل شاه مخلوع مانع افشاء مطلب هستند و مامورین کشف جرم از ترس او جرات ندارند حقیقت را اعلام کنند ولی حالا که رژیم طاغوتی سرنگون شده و رایت جمهوری در اهتزاز است و ارتش و پلیس و دادگستری در اختیار شماست و همه آنها که در راس این دستگاهها نشستهاند منصوب و مبعوث خودتان هستند چه چیز باعث شده است که جنایت همچنان مکتوم بماند و مسببین فاجعه شناخته نشوند؟
من نمیدانم آنها که پارسال از شدت خشم و اندوه ناشی از این واقعه لحظهای قرار و آرام نداشتند و با سوگندهای غلاظ و شداد مسببین را به مجازاتهای سخت وعده میدادند چه شد که امسال خاموش شدند و همه آن حرفها را به طاق نسیان سپردند؟ ظاهر امر اینست که نه تنها عطش خونخواهی و شوق انتقام آن بیداد از بین رفته بلکه غمی نیست که انسانهای بیگناه دیگری هم به عمد یا به سهو به نام خونخواهی آن چند صد تن هلاک شوند.
اینکه جماعتی در ابتدای انقلاب هشدار میدادند که نگذارید ارزشهای انسانی در تب و تاب انقلاب از بین برود و نگذارید خشم و نفرت کور جای تفکر و تعقل سنجیده انقلابی را بگیرد از همین نظر بود که وقتی کار به افسارگسیختگی و طغیان کور بکشد بیگناه و گناهکار و شیخ و شاب و زاهد و فاسد عنان در عنان میروند و سگ صاحبش را نمیشناسد و مقصر اصلی با استفاده از همین آشوب پریشانی از چنگال عدالت میگریزند. امثال من اگر به کرات گفتیم و نوشتیم که از جان هیچ انسانی نباید به سهلانگاری گذشت و تجاوز به جان و حیثیت هر انسانی را باید تجاوز به جان و حیثیت همه انسانها تلقی کرد و تمامی جامعه را باید در برابر آن بسیج کرد، از این نظر بود که فقط به نازکی و ضعف قلب دچار بودیم یا روحیه انقلابی نداشتیم. حرف امثال من این بود که در جامعهای که تب انتقام شدت میگیرد و عروق و اعصاب مردم از فرط خشونت مسموم میشود غالبا اصل فدای فرع میشود و هوش و حواس مردم به جای اینکه معطوف و مصروف ایجاد نظم نوین انقلابی و آینده انقلابی شود یکسره به گذشته و خرده حسابهای گذشته میپردازد. چه شده است که وقتی چریکهای ساندینیست با انقلاب قهرمانانه خود رژیم سوموزا را سرنگون میکنند بلافاصله پس از تشکیل حکومت اعلام میکنند که دوران خونریزی تمام شده و دوران عرقریزی برای ساختمان جامعهای نو آغاز شده و هیچ کس حق ندارد که با تحریک خشم و نفرت مردم به اختلاف و تشتت دامن بزند؟ آیا آنها انقلابی و آزادیخواه نیستند یا در طریق مبارزه با امپریالیسم کمتر از ما قاطعیت دارند؟ خیر، اگر بیش از ما انقلابی نباشند کمتر نیستند و وطن خود را هم مثل ما دوست دارند ولی آنها با عبرتآموزی از سرنوشت انقلابات مهم دنیا میدانند که وقتی رکن رکین انقلابی را خونریزی و انتقام تشکیل بدهد اولا جان آدمی در چنین جامعهای بیارزش میشود و ثانیا تنها دشمنان نیستند که از این وضع صدمه میبینند بلکه هیولای خونریزی و انتقام بعد از آنکه حساب همه دشمنان را رسید به دوستان و فرزندان انقلاب میپردازد و این چنین است که میگویند انقلاب فرزندان خود را میبلعد و در شرایطی که همه نیروها باید مصروف ایجاد وحدت و تمرکز انقلابی شود همه به جان هم میافتند و دوست و دشمن و عارف و عامی و انقلابی و ضد انقلابی در لهیب آتشی که به دست خود افروختهاند میسوزند.
عجبا همان افرادی که بیش از همه دم از قهر و غضب انقلابی میزنند و در مقابله با حریفان ذرهای رحم و گذشت ندارند اکنون در پیگیری برای کشف مسببین فاجعه سینما رکس آبادان کمتر از همه جدیت میکنند و ظاهرا آتششان از همه سردتر شده است. عوام میگویند آیا واقعا این فاجعه فقط تا آنجا اهمیت داشت که رژیم طاغوتی سرنگون شود و گروهی بروند و گروهی دیگر جای ایشان را بگیرند؟ عوام میگویند واقعا آیا همه دعواها بر سر این بود که دستهای که تا دیروز دستشان از قدرت کوتاه بود امروز قاف تا قاف مملکت را زیر بال و پر بگیرند و فردا هم در مجلس خبرگان نزول اجلال کنند و قانون بنویسد؟ انشاءالله که اینطور نیست.
سروان طاهری در دفاع از خود همینقدر گفته است که در هنگام آتشسوزی سینما رکس در آبادان نبوده و در اهواز بوده است ـ و روزنامه اضافه میکند که «وی به دخالت مستقیم در کشتارهای رودسر اعتراف کرد» اما همه آنها که ماجرا را در جراید ما تعقیب کردهاند حتما به یاد دارند برادر همین سروان معدوم چند روز بعد از اعدام او نامه مفصلی در جراید به چاپ رساند و ضمن آن با ارائه دلایلی همه اتهامات منتسبه به برادرش را تکذیب کرد. متاسفانه من آرشیوی در اختیار ندارم ولی به خاطرم هست که وی در نامهاش ادعا کرد سروان طاهری هنگام وقوع فجایع آبادان و رودسر نه در آبادان بوده است و نه در رودسر و اعدام او بر مبنای سوءتفاهمی صورت گرفته است.
الان پنج ماه از آن ماجرا میگذرد. همه چیز تمام شده و آتش خشم و خروش مردم هم فرو نشسته است ولی تازه همین چند روز پیش خبری در روزنامهها آمده بود که اسرار فاجعه سینما رکس آبادان هنوز فاش نشده و بازماندگان مقتولین در آخرین نامه به دادستان تهدید کردهاند که اگر اقدام اساسی برای شناخت مسببین آن حادثه نکنند خود آنها راسا دست به اقداماتی خواهند زد.
یعنی هر چه تا حالا در این بابت خواندهاید و شنیدهاید با همه تعبیرها و تفسیرها و احکامی که در این مورد صادر کردهاند، مالیده و حالا روز از نو، روزی از نو ـ برگشتیم سر نقطه اول که سبب چیست و مسبب کیست و کدام ملعونی باعث شد که چند صد انسان بیگناه زنده زنده بسوزند و خاکستر شوند؟
باز اگر هنوز رژیم علیه ما، علیه پادشاهی در مملکت مستقر بود میگفتیم مراکز قدرت و عوامل شاه مخلوع مانع افشاء مطلب هستند و مامورین کشف جرم از ترس او جرات ندارند حقیقت را اعلام کنند ولی حالا که رژیم طاغوتی سرنگون شده و رایت جمهوری در اهتزاز است و ارتش و پلیس و دادگستری در اختیار شماست و همه آنها که در راس این دستگاهها نشستهاند منصوب و مبعوث خودتان هستند چه چیز باعث شده است که جنایت همچنان مکتوم بماند و مسببین فاجعه شناخته نشوند؟
من نمیدانم آنها که پارسال از شدت خشم و اندوه ناشی از این واقعه لحظهای قرار و آرام نداشتند و با سوگندهای غلاظ و شداد مسببین را به مجازاتهای سخت وعده میدادند چه شد که امسال خاموش شدند و همه آن حرفها را به طاق نسیان سپردند؟ ظاهر امر اینست که نه تنها عطش خونخواهی و شوق انتقام آن بیداد از بین رفته بلکه غمی نیست که انسانهای بیگناه دیگری هم به عمد یا به سهو به نام خونخواهی آن چند صد تن هلاک شوند.
اینکه جماعتی در ابتدای انقلاب هشدار میدادند که نگذارید ارزشهای انسانی در تب و تاب انقلاب از بین برود و نگذارید خشم و نفرت کور جای تفکر و تعقل سنجیده انقلابی را بگیرد از همین نظر بود که وقتی کار به افسارگسیختگی و طغیان کور بکشد بیگناه و گناهکار و شیخ و شاب و زاهد و فاسد عنان در عنان میروند و سگ صاحبش را نمیشناسد و مقصر اصلی با استفاده از همین آشوب پریشانی از چنگال عدالت میگریزند. امثال من اگر به کرات گفتیم و نوشتیم که از جان هیچ انسانی نباید به سهلانگاری گذشت و تجاوز به جان و حیثیت هر انسانی را باید تجاوز به جان و حیثیت همه انسانها تلقی کرد و تمامی جامعه را باید در برابر آن بسیج کرد، از این نظر بود که فقط به نازکی و ضعف قلب دچار بودیم یا روحیه انقلابی نداشتیم. حرف امثال من این بود که در جامعهای که تب انتقام شدت میگیرد و عروق و اعصاب مردم از فرط خشونت مسموم میشود غالبا اصل فدای فرع میشود و هوش و حواس مردم به جای اینکه معطوف و مصروف ایجاد نظم نوین انقلابی و آینده انقلابی شود یکسره به گذشته و خرده حسابهای گذشته میپردازد. چه شده است که وقتی چریکهای ساندینیست با انقلاب قهرمانانه خود رژیم سوموزا را سرنگون میکنند بلافاصله پس از تشکیل حکومت اعلام میکنند که دوران خونریزی تمام شده و دوران عرقریزی برای ساختمان جامعهای نو آغاز شده و هیچ کس حق ندارد که با تحریک خشم و نفرت مردم به اختلاف و تشتت دامن بزند؟ آیا آنها انقلابی و آزادیخواه نیستند یا در طریق مبارزه با امپریالیسم کمتر از ما قاطعیت دارند؟ خیر، اگر بیش از ما انقلابی نباشند کمتر نیستند و وطن خود را هم مثل ما دوست دارند ولی آنها با عبرتآموزی از سرنوشت انقلابات مهم دنیا میدانند که وقتی رکن رکین انقلابی را خونریزی و انتقام تشکیل بدهد اولا جان آدمی در چنین جامعهای بیارزش میشود و ثانیا تنها دشمنان نیستند که از این وضع صدمه میبینند بلکه هیولای خونریزی و انتقام بعد از آنکه حساب همه دشمنان را رسید به دوستان و فرزندان انقلاب میپردازد و این چنین است که میگویند انقلاب فرزندان خود را میبلعد و در شرایطی که همه نیروها باید مصروف ایجاد وحدت و تمرکز انقلابی شود همه به جان هم میافتند و دوست و دشمن و عارف و عامی و انقلابی و ضد انقلابی در لهیب آتشی که به دست خود افروختهاند میسوزند.
عجبا همان افرادی که بیش از همه دم از قهر و غضب انقلابی میزنند و در مقابله با حریفان ذرهای رحم و گذشت ندارند اکنون در پیگیری برای کشف مسببین فاجعه سینما رکس آبادان کمتر از همه جدیت میکنند و ظاهرا آتششان از همه سردتر شده است. عوام میگویند آیا واقعا این فاجعه فقط تا آنجا اهمیت داشت که رژیم طاغوتی سرنگون شود و گروهی بروند و گروهی دیگر جای ایشان را بگیرند؟ عوام میگویند واقعا آیا همه دعواها بر سر این بود که دستهای که تا دیروز دستشان از قدرت کوتاه بود امروز قاف تا قاف مملکت را زیر بال و پر بگیرند و فردا هم در مجلس خبرگان نزول اجلال کنند و قانون بنویسد؟ انشاءالله که اینطور نیست.