01-09-2014، 17:19
انصار حزبالله، شلمچه، صبح دوکوهه، جبهه، برخوردهای فیزیکی کف خیابان، نهی از منکرهای دستجمعی و... بخشی از تصویر ذهنی بسیاری از جوانان دهههای هفتاد و هشتاد ایران به ویژه در شهرهای بزرگ را شکل میدهد. تصاویری که از سوی رسانهها، سیاستمداران و بسیاری از جوانان منتقد همگی در دایرهای به نام گروههای فشار جای میگرفتند. اگر از جوانان آن دههها بپرسید که پس از شنیدن واژههایی که در ابتدای این جملات قطار شدهاند، چه نامهایی در ذهن شما متبادر میشود، بدون شک نام حاج حسین الله کرم نیز به یاد بسیاری از آنها خواهد آمد. چهرهای که بسیاری از رسانهها وی را یکی از سران گروههای آن دوره بهشمار میآوردند.
حسین الله کرم اما امروز تلاش میکند نه در مقام کنشگر میدانی سیاسی که از جایگاه یک استاد علوم سیاسی دانشگاه به محاجه بپردازد. آنچه میخوانید بخشهایی از گفتوگوی الله کرم با ماهنامه «نسیم بیداری» است:
* در پارادایم شما، الله کرمها تا زمانی ارزش دارند که آماده باشند روی میدان مین بروند، تا زمانی به آنها علاقه دارید که در جبههها از منافع شما دفاع کنند. نفت کشور را برگردانند که شما بتوانید در سایه فروش آن درس خود را ادامه بدهید، اما اگر دخالت بکنند در کوی دانشگاه آنها را رد میکنید.
* شما سؤال کردید آیا الله کرم جزء گروه فشار حمله کننده به کوی دانشگاه بوده است یا نه، من هم گفتم شورای امنیت آقای خاتمی این مسائل را الله کرم فاکتور گرفته، بعد شما در اینجا به خواسته خود میرسید که الله کرم در برابر ارزشها دیدگاه محکمی نداشته و ندارد، بنابراین همپارادایمیها هر کاری میخواهید انجام دهید. این نتیجه کار شما است، یعنی اگر الله کرم بپذیرد در کوی دانشگاه دخالت کرده فاشیست است، اگر بگوید دخالت نکرده لیبرال است. برادر عزیز شما باید به عنوان یک خبرنگار این موضوع را تحقیق میکردید که در نتیجهگیری شورای امنیت درباره کوی چه کسانی به عنوان گروه فشار مطرح شدند. اصلا این گروه فشار از سوی یک پارادایم ویژه مطرح شد تا جامعه را به جنجال بکشاند. شما میتوانید به یک رفتاری اعتراض داشته باشید، مثل زمانی که رئیسجمهور از نیویورک آمد، خیلیها از وی حمایت کردند و بعضی هم نسبت به او معترض بودند. من جزء معترضین هستم، اما اینکه معترضین او را با لنگه کفش و گوجه مورد استقبال قرار دادند، من موافق نبودم. من میگویم کسانی این کار را کردند که میخواستند اعتراض ما را به یک اعتراض خشونتآمیز تشبیه کنند، اینها نمیخواهند در جامعه همه معترضین اعتراض کنند و موافقین حمایت کنند، بلکه میخواهند یک گروه فشاری درست کنند که رئیسجمهور را مورد حمله قرار دهد. ما معترض هستیم، اما اعتقاد نداریم جنگ حیدری- نعمتی به نفع این مملکت است. ما معتقدیم اینها نفوذی بودند. البته برخی میگویند از بین ما بودند که اگر هم بودند، متمرد هستند.
* آقای منتظری نسبت به بعضی از اعدامهای محدود منافقین که در حمله به مرزها تا نزدیکی کرمانشاه آمده بودند، اعتراض کرد که به نوعی حمایت از جریان نفاق بود. این اعدامها خیلی محدود بوده است. آقای هاشمی هم در حوادث پس از انتخابات ۸۸ از فتنهگران حمایت کرد. اما یکی از مسائل دیگر مربوط به آقای هاشمی آنجایی است که وی میگوید ما جنگی با اسرائیل نداریم. من دارم این دو را با هم مقایسه میکنم. بعد هم لازم نیست حتما مثالی از گذشته دور بیاوریم، آن هم وقتی دورهاش گذشته است. من معتقدم بحث خاطره ایشان در رابطه با برداشته شدن شعار مرگ بر آمریکا و دشمن ندانستن اسرائیل در چارچوب دیدگاههای همسو است، وی نگاه ضد استکباری و ضد اشغالگری امام(ره) را زیر سؤال میبرد. به نظر من، هر دو د