30-08-2014، 0:28
ديروز تو منطقه ما ميخواستن يه حکمو اجرا کنن
سنگثار يه زن
خيلي وحشتناک بود، زن رو گذاشته بودن تو چاله وتا سينه زير خاک بود،
التماس شوهرش ميکرد که ببخشتش،
اما مرده دستاشو پر سنگ کرده بود واماده دستور قاضي،
ميگفت چرا خيانت کردي،
مگه من چي برات کم گذاشتم،
زنه ميگفت اخه اون خيلي بيشتر دوستم داشت، عاشقم بود،
اينو بفهم،شوهره دادميزد بي انصاف مگه من عاشقت نبودم،
من براي کي اينقدر کار ميکردم،
همش بخاطرتو و دخترمون بود،خيلي دردناک بود،
اون مردخيانتکارميگفت فقط بخاطرهوس بود همين،زنه دادميزد نامرد، کثافت، آشغال..
شوهرش گفت:حالاديدي هيچکس بيشتر از من دوستت نداره....
زنه التماس ميکرد بخاطردخترمون منو ببخش
جبران ميکنم..
عده اي دادميزدن ببخشش ببخش،
عده اي ميگفتن بکشش بکش
شوهره گفت آقاي قاضي حکمو اجرا کنيد...
قاضي رو به زن کرد و گفت
وصيتي نداري،
زنه گفت بزاريد براآخرين بار بچمو شير بدم،
يه بچه 20ماهه، رواوردن توبغل مادرش،
اما هر کارکردن شيرنخورد تابچه روجدا ميکردن ميگفت شيرشير
پدرش اومدجلوگرفتش وگفت پس چراشيرنميخوري،
باورتون نميشه بچه گفت آخه بابا بستنيش خوشمزتره.....
روانی هم خودتی ...
سنگثار يه زن
خيلي وحشتناک بود، زن رو گذاشته بودن تو چاله وتا سينه زير خاک بود،
التماس شوهرش ميکرد که ببخشتش،
اما مرده دستاشو پر سنگ کرده بود واماده دستور قاضي،
ميگفت چرا خيانت کردي،
مگه من چي برات کم گذاشتم،
زنه ميگفت اخه اون خيلي بيشتر دوستم داشت، عاشقم بود،
اينو بفهم،شوهره دادميزد بي انصاف مگه من عاشقت نبودم،
من براي کي اينقدر کار ميکردم،
همش بخاطرتو و دخترمون بود،خيلي دردناک بود،
اون مردخيانتکارميگفت فقط بخاطرهوس بود همين،زنه دادميزد نامرد، کثافت، آشغال..
شوهرش گفت:حالاديدي هيچکس بيشتر از من دوستت نداره....
زنه التماس ميکرد بخاطردخترمون منو ببخش
جبران ميکنم..
عده اي دادميزدن ببخشش ببخش،
عده اي ميگفتن بکشش بکش
شوهره گفت آقاي قاضي حکمو اجرا کنيد...
قاضي رو به زن کرد و گفت
وصيتي نداري،
زنه گفت بزاريد براآخرين بار بچمو شير بدم،
يه بچه 20ماهه، رواوردن توبغل مادرش،
اما هر کارکردن شيرنخورد تابچه روجدا ميکردن ميگفت شيرشير
پدرش اومدجلوگرفتش وگفت پس چراشيرنميخوري،
باورتون نميشه بچه گفت آخه بابا بستنيش خوشمزتره.....
روانی هم خودتی ...