26-08-2014، 13:11
همه چیز درباره
امیرهوشنگ ابتهاج (سایه)
امیرهوشنگ ابتهاج (هـ. الف. سایه) شاعر و ادیب
- متولد ۱۳۰۶ رشت
- پایان تحصیلات متوسطه در زادگاه
- چاپ اولین مجموعه اشعار با نام "نخستین نغمه ها" در رشت ۱۳۲۵ كه در قالب شعر كلاسیك بود
- انتشار مجموعه "سراب" نخستین تجربه در زمینه شعر نو ۱۳۳۰ انتشارات صفى على شاه
- انتشار اولین مجموعه از سیاه مشق دربرگیرنده شعرهاى ۲۵ تا ۲۹
- انتشار مجموعه "شبگیر" ۱۳۳۲ نشر توس و زوار
- انتشار مجموعه "زمین" ۱۳۳۴ انتشارات نیل
- "چند برگ از یلدا" مجموعه شعر، تهران ۱۳۳۴
- "یادگار خون سرو" ۱۳۶۰
- انتشار مجموعه "سیاه مشق" ۱ و ۲ و ۳ شامل مجموعه غزلیات، رباعى ها، مثنوى ها، دوبیتى و قطعه
- سرپرست واحد موسیقى رادیو حدفاصل ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶
- مدیر برنامه هاى جاودان موسیقى رادیو: گل هاى تازه و گلچین هفته
- پایه گذار گروه موسیقى چاووش
متشكل از بهترین موسیقیدانان مركز حفظ و اشاعه، محمدرضا لطفى، شجریان و... كه سروده هاى انقلابى اش درآستانه انقلاب، بر حافظه همگان نقش بسته است.
- متولد ۱۳۰۶ رشت
- پایان تحصیلات متوسطه در زادگاه
- چاپ اولین مجموعه اشعار با نام "نخستین نغمه ها" در رشت ۱۳۲۵ كه در قالب شعر كلاسیك بود
- انتشار مجموعه "سراب" نخستین تجربه در زمینه شعر نو ۱۳۳۰ انتشارات صفى على شاه
- انتشار اولین مجموعه از سیاه مشق دربرگیرنده شعرهاى ۲۵ تا ۲۹
- انتشار مجموعه "شبگیر" ۱۳۳۲ نشر توس و زوار
- انتشار مجموعه "زمین" ۱۳۳۴ انتشارات نیل
- "چند برگ از یلدا" مجموعه شعر، تهران ۱۳۳۴
- "یادگار خون سرو" ۱۳۶۰
- انتشار مجموعه "سیاه مشق" ۱ و ۲ و ۳ شامل مجموعه غزلیات، رباعى ها، مثنوى ها، دوبیتى و قطعه
- سرپرست واحد موسیقى رادیو حدفاصل ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶
- مدیر برنامه هاى جاودان موسیقى رادیو: گل هاى تازه و گلچین هفته
- پایه گذار گروه موسیقى چاووش
متشكل از بهترین موسیقیدانان مركز حفظ و اشاعه، محمدرضا لطفى، شجریان و... كه سروده هاى انقلابى اش درآستانه انقلاب، بر حافظه همگان نقش بسته است.
- سرودن ترانه هاى جاویدانى همچون "تو اى پرى كجایى" با صداى قوامى و دیگران
- انتشار مجموعه "آینه در آینه" گزیده اشعار به انتخاب دكترمحمدرضا شفیعى كدكنى ۱۳۶۹ كه تاكنون از چاپ دهم نیز گذشته است.
- تصحیح دیوان حافظ با نام "حافظ به سعى سایه" كه از معتبرترین تصحیحات دیوان خواجه است.
درباره شعر گفته اند كه باید انعكاس صداى روزانه باشد. سایه اى از واقعیت بنماید و فراتر از زمان و زمانه خود پیش برود. دراین تعریف مسلماً شعر شعراى بسیارى از دوران معاصر گنجانده مى شود. با این همه اما در میان نام هاى ریز و درشتى كه در صد سال اخیر سنگ بزرگ شعر را به پیش كشانده اند، نام هایى هستندكه هم عوام مى شناسندشان و هم خواص. هوشنگ ابتهاج یا به قول خودش (ه- .ا.سایه) در این میان شاید زبانزدترین و سرشناس ترین شاعر دوران ما باشد. كسى كه بزرگان ادب و ادبیات اورا "حافظ زمانه" نامیده اند به قدرى در میان لایه ها و طبقات گوناگون مردم و جامعه كاهش نفوذ داشته كه از امى وعامى تا ملا و مكلا مى شناسندش و شعرش را از برند.
این البته هنر اوست. هنر والاى فرزند زمان خویشتن بودن ودر زمانهاى فرار و زیستن.
شعر ابتهاج آینه اى را مى ماندكه شاید تا نسل ها بعد بشود خود را درقاب كلماتش دید.
شعر ابتهاج داراى ابعاد و گستردگى بسیار است. ابتهاج از شعر به اشكال گوناگون استفاده مى كند. چنانكه زمانى شعر او داراى پیچیدگى هاى زبانى و هنرى است و زمانى دیگر براى بیان افكارش از شعر استفاده مى كند. گاهى شعر براى ابتهاج نقش یك رسانه را دارد كه آگاهى مى دهد و گاهى تصویر وتصاویر ذهن خلاق و بسیط اوست. به یك معنا امیر هوشنگ ابتهاج یا همان ه-. ا.سایه با شعر زندگى كرده . شعر هم هنر اوست و هم ابزار اوبه عنوان یك روشنفكر كه در اجتماع اثرگذارى مى كند. با این وصف ابتهاج شعر را از زوایاى متعدد مى بیند و از هر زاویه هم با آن یك نوع برخورد مى كند. گاه دقت او در خدمت ترانه است، ترانه هایى كه به حافظه تاریخى مردم گره خورده اند مثل "تو اى پرى كجایى" و گاه ذوق اش حسرت جوانى و حكمت پیرى را متصور مى شود و گاه شعرش اندرز است و آگاهى. در واقع شعر ابتهاج منشورى است از هر زاویه كه درنور قرار مى گیرد به یك رنگ در مى آید و این همان ویژگى است كه شعر حافظ و شور مولانا را جاودانه كرده است. از این منظر شایدعنایت ابتهاج به غزل و قصیده ارادت او به حافظ است. گرچه شور مولانا در میان اغلب غزل هاى او موج مى زند.
ارادت و جان نثارى ابتهاج به حافظ را مى توان در كتاب ژرف و گرانبارش "حافظ به سعى سایه" دید. كه در آن نگاه پژوهنده یك شاعر مسلط و بسیط بر غزل و قصیده وكلام را مى بینیم كه توانسته با اعراب گذارى هاى دقیق و مطنطن و قیاس نسخه هاى متعدد خطى اختلاف میان نسخ گوناگون را كشف كند و با درك وآشكار ساختن واژه هاى مشكوك موضوعات پیش پا افتاده حافظ شناسان را رفع و رجوع كند ونگاهى تازه به همراه درایتى تمام ناشدنى و زوال ناپذیر حافظ پژوهان عرضه كند. از این نظر "حافظ به سعى سایه" نقطه پایانى براى بسیارى از مباحث حافظ پژوهشى و نقطه آغازى براى مباحث تازه است.
شاید بتوان مدعى شد كه درمیان تمام قالب هاى شعر فارسى، ارادت ابتهاج به غزل بیش از سایر قالب هاست. چه غزل ازمنظر او بامفاهیم بلندى كه ایرانى جماعت قرنها با آن زیسته است و با آن نفس كشیده از قبیل عشق و رندى و قلندرى و ملامت ومرگ آگاهى و... در آمیخته است وآنقدر این كلمه جامد نزد شاعران، شخصیتى دارد كه رفتار خاص خود را مى طلبد.
هنر ابتهاج و همقطارانش در مورد غزل آن است كه آنها غزل را از روح بى زمان ایرانى اش خالى كرده اند و روح زمانمند خود را بر آن دمیده اند و از این منظر شاید ابتهاج با اشعار نئوكلاسیك سیاسى - عرفانى اش تلاش مى كند تا پیش از آنكه شاعر بودن خود را به رخ مخاطب بكشد، انسان بودن و انسان قرن بیست و یكمى بودن خودرا به غزل بدمد و به دلیل ارج نهادن او به روح ایرانى غزل است كه همه و همه او را مى شناسند یا لااقل شعرى از او شنیده اند و شعرى از او خوانده اند.
ممكن است گفته شود كه دلیل نفوذ اشعار ابتهاج در میان طبقات مختلف اجتماعى و دو، سه نسل گذشته و امروز توسل خوانندگان موسیقى به اشعار اوست. این جمله غلطى نیست و ادعاى بى راهى نمى نماید. اما باید اضافه كرد كه تسلط و مهارت وشناخت ابتهاج بر موسیقى چنان است كه با اشعارش بارها به موسیقیدانهاى ایرانى بویژه موسیقیدانان سرشناسى چون محمدرضا شجریان و لطفى و... جهت واقعى را نمایانده. و این كار او نه از طریق زد و بند و نصیحت ونقد و غیره كه تنها از طریق همان شعر صورت پذیرفته است.
ابتهاج راهبر گروه چاووش یكى از مهمترین گروه هاى موسیقى در آستانه انقلاب مردمى ایران بود كه با حضور كسانى چون لطفى ، علیزاده، مشكاتیان، شجریان و... ماندگارترین تصنیف ها وترانه هاى انقلابى بعداز مشروطه را رقم زد. و یكى از دلایل مراجعه بسیار هنرمندان و موسیقیدانان و موسیقى شناسان به اشعار ابتهاج، روح موسیقیایى نهفته در اشعار اوست. چنانكه همایون خرم آهنگساز معروف برنامه گلها كه با ترانه هاى ابتهاج آهنگ ساخته، دلیل اصلى استفاده موسیقیدانان از اشعار ابتهاج را منبع سرشار والهام دهنده این اشعار به موسیقى دانان مى داند. و ابتهاج پیش از آنكه شاعر باشد اهل موسیقى است و مى داند كه كلام آهنگ و نت و ریتم و ملودى قوى تر و نافذتر از كلمه است و به همین علت اغلب اشعارش در موسیقى غرق است. و جالب آن است كه در منزل این بزرگمرد ادبیات معاصر ما، بیش از آن كه سخن از شعر و شاعرى در میان باشد، صحبت از موسیقى و بحث درباره آن است كه سایه چه موسیقى كلاسیك غربى و چه موسیقى كلاسیك ایرانى را به غایت عمیق و درست مى شناسد.
دراین سراى بى كسى، كسى به در نمى زند / به دشت پر ملال ما پرنده پر نمى زند / یكى ز شب گرفتگان چراغ بر نمى كند/ كسى به كوچه سار شب در سحر نمى زند/ نشسته ام در انتظار این غبار بى سوار/ دریغ كز شبى چنین سپیده سر نمى زند/ دل خراب من دگر خرابتر نمى شود/ كه خنجر غمت از این خرابتر نمى زند/ گذرگهى است پر ستم كه اندرو به غیر غم / یكى صداى آشنا به رهگذر نمى زند/ چه چشم پاسخ است از این دریچه هاى بسته ات؟/ برو كه هیچ كس ندا به گوش كر نمى زند/ نه سایه دارم و نه بر، بیفكنندم و سزاست/ اگرنه، بر درخت تر كسى تبر نمى زند
امیرهوشنگ در سال ۱۳۰۶ در رشت به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى را در این شهرسپرى كرد و سپس به تهران آمد و دوره دبیرستان را در تهران گذرانید. آثار او كه "سایه" تخلص مى كنداز بدو شروع به شاعرى مورد توجه اهل ادب قرار گرفت و سخن منظوم او به تدریج در مطبوعات كشور منتشر شد تا آنكه هرچندگاه مجموعه اى از این آثار به طور مدون طبع گردید.
ابتهاج شعر گفتن را خیلى زودتر از تصور ما آغاز كرده است. اووقتى هنوز در دبیرستان تحصیل مى كرد اولین مجموعه شعرش را منتشر كرد. سایه در قالب غزل شاعرى شناخته شده و محبوب است كه خوب مى داند چطور از واژه ها وتركیبات در این قالب استفاده كند. او شعرهاى ماندگار بسیارى هم در قالب تازه و شعر نو سروده است. درونمایه هاى حسى شعر او در بسیارى از موارد با مضامین اجتماعى پیوند خورده است. یكى از نمونه هاى خوبى كه دغدغه هاى اجتماعى شعر سایه را نشان مى دهد، شعر "كاروان" است كه هنوز خیلى از بزرگترهاى مان جوانهاى دهه سى و چهل، آن را از حفظ مى خوانند:
دیریست گالیا!/درگوش من فسانه دلدادگى مخوان!/دیگر زمن ترانه شوریدگى مخواه!/دیر است گالیا! به ره افتاده كاروان./عشق من و تو؟... آه/این هم حكایتى است/اما، درین زمانه كه درمانده هركسى/از بهر نان شب/دیگر براى عشق و حكایت مجال نیست./...
درواقع ابتهاج یكى از مطرح ترین و بهترین شعر سرایان معاصر است كه گرچه در قالب هاى كلاسیك در قله نشسته است اما در زمینه هاى مختلف شعر نو نیمایى نیز اشعارى والا و توانا سروده است. سایه یك نو اندیش غزلسراست و دراین راه و روال، در بین معاصران همتایى ندارد.
سایه در سایه بهره گیرى بجا و بهنجار از ناب ترین و زلالترین شاخه جریان غزل سبك عراقى، این اقبال را یافته كه نیروى بالیدن در كناردرختان برومند و تنومند غزل فارسى را به دست آورد. او در سال ۱۳۲۵ مجموعه "نخستین نغمه ها" را كه شامل اشعارى به شیوه كهن است، منتشركرد. "سراب" نخستین مجموعه دوست به اسلوب جدید، اما قالب، همان چهارپاره است با مضمونى از نوعى تغزل و بیان احساسات و عواطف فردى، عواطفى واقعى و طبیعى. مجموعه "سیاه مشق" با آنكه پس از سراب منتشرشده، شعرهاى سالهاى ۲۵ تا ۲۹ شاعر را دربرمى گیرد. دراین مجموعه، سایه تعدادى از غزلهاى خود را چاپ كرد و توانایى خویش را در سرودن غزل نشان داد تا آنجا كه مى توان گفت تعدادى از غزلهاى او از بهترین غزل هاى دوران معاصر به شمار مى رود.
اما سایه در مجموعه هاى بعدى، آواى دل دردمند و ترانه هاى عاشقانه را رها كرده با مردم همگام مى شود و مجموعه شبگیر، پاسخگوى این اندیشه تازه اوست كه دراین رابطه اشعار اجتماعى با ارزشى را پدید مى آورد.
سایه را مى توان از تواناترین شاعران وبهترین غزلسراى معاصر دانست كه با زبانى توانا و دركى تازه درمجموعه "چندبرگ از یلدا" در سال ۱۳۳۴ راه روشن و تازه اى در شعر معاصر گشود.
مضامین گیرا و دلكش، تشبیهات و استعارات و صور خیال بدیع، زبان روان و موزون و خوش تركیب و هم آهنگ با غزل از ویژگى هاى شعر سایه است.
گذشته از اینها هوشنگ ابتهاج را مى توان از تواناترین شعراى آرمانگراى نمادپرداز دانست. چه او هم در غزل و هم دركارهاى نو لحظه اى از اندیشه به "هدف" غافل نمى ماند و درعین حال "جوهر شعرى" را با ظرافت تمام چون شیشه اى در بغل سنگ نگاه مى دارد.
دیگر این پنجره بگشاى كه من/به ستوه آمدم از این شب تنگ./دیرگاهى است كه در خانه همسایه من خوانده خروس./وین شب تلخ عبوس/مى فشارد به دلم پاى درنگ
دیرگاهى است كه من در دل این شام سیاه/،پشت این پنجره بیدار و خموش/،مانده ام چشم به راه./همه چشم و همه گوش./مست آن بانگ دلاویز كه مى آید نرم/محو آن اختر شبتاب كه مى سوزد گرم/مات این پرده شبگیر كه مى بازد رنگ./آرى این پنجره بگشاى كه صبح/مى درخشد پس این پرده تار./مى رسد از دل خونین سحر بانگ خروس./وز رخ آینه ام مى سترد زنگ فسوس/بوسه مهر كه در چشم من افشانده شرار/خنده روز كه با اشك من آمیخته رنگ...
شعر ابتهاج و نام سایه را هرگز نمى توان فراموش كرد، اگر قرار باشد كه از ادب و ادبیات صدسال اخیر سخن گفت و حرفى زد و مطلبى نوشت. غزل هاى او را بسیارى از بزرگان ادبیات دوران اخیر تحسین كرده اند و شاعر نوجویى مثل فروغ غزل معروفى در استقبال از شعر سایه سروده است و دكتر شفیعى كدكنى كه گزینه اشعار او را با نام "آینه در آینه" جمع آورى كرده، درباره اش مى گوید: "كمتر حافظه فرهیخته اى است كه شعرى از روزگار ما به یادداشته باشد و در میان ذخایرش نمونه هایى از شعر و غزل سایه نباشد.
- انتشار مجموعه "آینه در آینه" گزیده اشعار به انتخاب دكترمحمدرضا شفیعى كدكنى ۱۳۶۹ كه تاكنون از چاپ دهم نیز گذشته است.
- تصحیح دیوان حافظ با نام "حافظ به سعى سایه" كه از معتبرترین تصحیحات دیوان خواجه است.
درباره شعر گفته اند كه باید انعكاس صداى روزانه باشد. سایه اى از واقعیت بنماید و فراتر از زمان و زمانه خود پیش برود. دراین تعریف مسلماً شعر شعراى بسیارى از دوران معاصر گنجانده مى شود. با این همه اما در میان نام هاى ریز و درشتى كه در صد سال اخیر سنگ بزرگ شعر را به پیش كشانده اند، نام هایى هستندكه هم عوام مى شناسندشان و هم خواص. هوشنگ ابتهاج یا به قول خودش (ه- .ا.سایه) در این میان شاید زبانزدترین و سرشناس ترین شاعر دوران ما باشد. كسى كه بزرگان ادب و ادبیات اورا "حافظ زمانه" نامیده اند به قدرى در میان لایه ها و طبقات گوناگون مردم و جامعه كاهش نفوذ داشته كه از امى وعامى تا ملا و مكلا مى شناسندش و شعرش را از برند.
این البته هنر اوست. هنر والاى فرزند زمان خویشتن بودن ودر زمانهاى فرار و زیستن.
شعر ابتهاج آینه اى را مى ماندكه شاید تا نسل ها بعد بشود خود را درقاب كلماتش دید.
شعر ابتهاج داراى ابعاد و گستردگى بسیار است. ابتهاج از شعر به اشكال گوناگون استفاده مى كند. چنانكه زمانى شعر او داراى پیچیدگى هاى زبانى و هنرى است و زمانى دیگر براى بیان افكارش از شعر استفاده مى كند. گاهى شعر براى ابتهاج نقش یك رسانه را دارد كه آگاهى مى دهد و گاهى تصویر وتصاویر ذهن خلاق و بسیط اوست. به یك معنا امیر هوشنگ ابتهاج یا همان ه-. ا.سایه با شعر زندگى كرده . شعر هم هنر اوست و هم ابزار اوبه عنوان یك روشنفكر كه در اجتماع اثرگذارى مى كند. با این وصف ابتهاج شعر را از زوایاى متعدد مى بیند و از هر زاویه هم با آن یك نوع برخورد مى كند. گاه دقت او در خدمت ترانه است، ترانه هایى كه به حافظه تاریخى مردم گره خورده اند مثل "تو اى پرى كجایى" و گاه ذوق اش حسرت جوانى و حكمت پیرى را متصور مى شود و گاه شعرش اندرز است و آگاهى. در واقع شعر ابتهاج منشورى است از هر زاویه كه درنور قرار مى گیرد به یك رنگ در مى آید و این همان ویژگى است كه شعر حافظ و شور مولانا را جاودانه كرده است. از این منظر شایدعنایت ابتهاج به غزل و قصیده ارادت او به حافظ است. گرچه شور مولانا در میان اغلب غزل هاى او موج مى زند.
ارادت و جان نثارى ابتهاج به حافظ را مى توان در كتاب ژرف و گرانبارش "حافظ به سعى سایه" دید. كه در آن نگاه پژوهنده یك شاعر مسلط و بسیط بر غزل و قصیده وكلام را مى بینیم كه توانسته با اعراب گذارى هاى دقیق و مطنطن و قیاس نسخه هاى متعدد خطى اختلاف میان نسخ گوناگون را كشف كند و با درك وآشكار ساختن واژه هاى مشكوك موضوعات پیش پا افتاده حافظ شناسان را رفع و رجوع كند ونگاهى تازه به همراه درایتى تمام ناشدنى و زوال ناپذیر حافظ پژوهان عرضه كند. از این نظر "حافظ به سعى سایه" نقطه پایانى براى بسیارى از مباحث حافظ پژوهشى و نقطه آغازى براى مباحث تازه است.
شاید بتوان مدعى شد كه درمیان تمام قالب هاى شعر فارسى، ارادت ابتهاج به غزل بیش از سایر قالب هاست. چه غزل ازمنظر او بامفاهیم بلندى كه ایرانى جماعت قرنها با آن زیسته است و با آن نفس كشیده از قبیل عشق و رندى و قلندرى و ملامت ومرگ آگاهى و... در آمیخته است وآنقدر این كلمه جامد نزد شاعران، شخصیتى دارد كه رفتار خاص خود را مى طلبد.
هنر ابتهاج و همقطارانش در مورد غزل آن است كه آنها غزل را از روح بى زمان ایرانى اش خالى كرده اند و روح زمانمند خود را بر آن دمیده اند و از این منظر شاید ابتهاج با اشعار نئوكلاسیك سیاسى - عرفانى اش تلاش مى كند تا پیش از آنكه شاعر بودن خود را به رخ مخاطب بكشد، انسان بودن و انسان قرن بیست و یكمى بودن خودرا به غزل بدمد و به دلیل ارج نهادن او به روح ایرانى غزل است كه همه و همه او را مى شناسند یا لااقل شعرى از او شنیده اند و شعرى از او خوانده اند.
ممكن است گفته شود كه دلیل نفوذ اشعار ابتهاج در میان طبقات مختلف اجتماعى و دو، سه نسل گذشته و امروز توسل خوانندگان موسیقى به اشعار اوست. این جمله غلطى نیست و ادعاى بى راهى نمى نماید. اما باید اضافه كرد كه تسلط و مهارت وشناخت ابتهاج بر موسیقى چنان است كه با اشعارش بارها به موسیقیدانهاى ایرانى بویژه موسیقیدانان سرشناسى چون محمدرضا شجریان و لطفى و... جهت واقعى را نمایانده. و این كار او نه از طریق زد و بند و نصیحت ونقد و غیره كه تنها از طریق همان شعر صورت پذیرفته است.
ابتهاج راهبر گروه چاووش یكى از مهمترین گروه هاى موسیقى در آستانه انقلاب مردمى ایران بود كه با حضور كسانى چون لطفى ، علیزاده، مشكاتیان، شجریان و... ماندگارترین تصنیف ها وترانه هاى انقلابى بعداز مشروطه را رقم زد. و یكى از دلایل مراجعه بسیار هنرمندان و موسیقیدانان و موسیقى شناسان به اشعار ابتهاج، روح موسیقیایى نهفته در اشعار اوست. چنانكه همایون خرم آهنگساز معروف برنامه گلها كه با ترانه هاى ابتهاج آهنگ ساخته، دلیل اصلى استفاده موسیقیدانان از اشعار ابتهاج را منبع سرشار والهام دهنده این اشعار به موسیقى دانان مى داند. و ابتهاج پیش از آنكه شاعر باشد اهل موسیقى است و مى داند كه كلام آهنگ و نت و ریتم و ملودى قوى تر و نافذتر از كلمه است و به همین علت اغلب اشعارش در موسیقى غرق است. و جالب آن است كه در منزل این بزرگمرد ادبیات معاصر ما، بیش از آن كه سخن از شعر و شاعرى در میان باشد، صحبت از موسیقى و بحث درباره آن است كه سایه چه موسیقى كلاسیك غربى و چه موسیقى كلاسیك ایرانى را به غایت عمیق و درست مى شناسد.
دراین سراى بى كسى، كسى به در نمى زند / به دشت پر ملال ما پرنده پر نمى زند / یكى ز شب گرفتگان چراغ بر نمى كند/ كسى به كوچه سار شب در سحر نمى زند/ نشسته ام در انتظار این غبار بى سوار/ دریغ كز شبى چنین سپیده سر نمى زند/ دل خراب من دگر خرابتر نمى شود/ كه خنجر غمت از این خرابتر نمى زند/ گذرگهى است پر ستم كه اندرو به غیر غم / یكى صداى آشنا به رهگذر نمى زند/ چه چشم پاسخ است از این دریچه هاى بسته ات؟/ برو كه هیچ كس ندا به گوش كر نمى زند/ نه سایه دارم و نه بر، بیفكنندم و سزاست/ اگرنه، بر درخت تر كسى تبر نمى زند
امیرهوشنگ در سال ۱۳۰۶ در رشت به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى را در این شهرسپرى كرد و سپس به تهران آمد و دوره دبیرستان را در تهران گذرانید. آثار او كه "سایه" تخلص مى كنداز بدو شروع به شاعرى مورد توجه اهل ادب قرار گرفت و سخن منظوم او به تدریج در مطبوعات كشور منتشر شد تا آنكه هرچندگاه مجموعه اى از این آثار به طور مدون طبع گردید.
ابتهاج شعر گفتن را خیلى زودتر از تصور ما آغاز كرده است. اووقتى هنوز در دبیرستان تحصیل مى كرد اولین مجموعه شعرش را منتشر كرد. سایه در قالب غزل شاعرى شناخته شده و محبوب است كه خوب مى داند چطور از واژه ها وتركیبات در این قالب استفاده كند. او شعرهاى ماندگار بسیارى هم در قالب تازه و شعر نو سروده است. درونمایه هاى حسى شعر او در بسیارى از موارد با مضامین اجتماعى پیوند خورده است. یكى از نمونه هاى خوبى كه دغدغه هاى اجتماعى شعر سایه را نشان مى دهد، شعر "كاروان" است كه هنوز خیلى از بزرگترهاى مان جوانهاى دهه سى و چهل، آن را از حفظ مى خوانند:
دیریست گالیا!/درگوش من فسانه دلدادگى مخوان!/دیگر زمن ترانه شوریدگى مخواه!/دیر است گالیا! به ره افتاده كاروان./عشق من و تو؟... آه/این هم حكایتى است/اما، درین زمانه كه درمانده هركسى/از بهر نان شب/دیگر براى عشق و حكایت مجال نیست./...
درواقع ابتهاج یكى از مطرح ترین و بهترین شعر سرایان معاصر است كه گرچه در قالب هاى كلاسیك در قله نشسته است اما در زمینه هاى مختلف شعر نو نیمایى نیز اشعارى والا و توانا سروده است. سایه یك نو اندیش غزلسراست و دراین راه و روال، در بین معاصران همتایى ندارد.
سایه در سایه بهره گیرى بجا و بهنجار از ناب ترین و زلالترین شاخه جریان غزل سبك عراقى، این اقبال را یافته كه نیروى بالیدن در كناردرختان برومند و تنومند غزل فارسى را به دست آورد. او در سال ۱۳۲۵ مجموعه "نخستین نغمه ها" را كه شامل اشعارى به شیوه كهن است، منتشركرد. "سراب" نخستین مجموعه دوست به اسلوب جدید، اما قالب، همان چهارپاره است با مضمونى از نوعى تغزل و بیان احساسات و عواطف فردى، عواطفى واقعى و طبیعى. مجموعه "سیاه مشق" با آنكه پس از سراب منتشرشده، شعرهاى سالهاى ۲۵ تا ۲۹ شاعر را دربرمى گیرد. دراین مجموعه، سایه تعدادى از غزلهاى خود را چاپ كرد و توانایى خویش را در سرودن غزل نشان داد تا آنجا كه مى توان گفت تعدادى از غزلهاى او از بهترین غزل هاى دوران معاصر به شمار مى رود.
اما سایه در مجموعه هاى بعدى، آواى دل دردمند و ترانه هاى عاشقانه را رها كرده با مردم همگام مى شود و مجموعه شبگیر، پاسخگوى این اندیشه تازه اوست كه دراین رابطه اشعار اجتماعى با ارزشى را پدید مى آورد.
سایه را مى توان از تواناترین شاعران وبهترین غزلسراى معاصر دانست كه با زبانى توانا و دركى تازه درمجموعه "چندبرگ از یلدا" در سال ۱۳۳۴ راه روشن و تازه اى در شعر معاصر گشود.
مضامین گیرا و دلكش، تشبیهات و استعارات و صور خیال بدیع، زبان روان و موزون و خوش تركیب و هم آهنگ با غزل از ویژگى هاى شعر سایه است.
گذشته از اینها هوشنگ ابتهاج را مى توان از تواناترین شعراى آرمانگراى نمادپرداز دانست. چه او هم در غزل و هم دركارهاى نو لحظه اى از اندیشه به "هدف" غافل نمى ماند و درعین حال "جوهر شعرى" را با ظرافت تمام چون شیشه اى در بغل سنگ نگاه مى دارد.
دیگر این پنجره بگشاى كه من/به ستوه آمدم از این شب تنگ./دیرگاهى است كه در خانه همسایه من خوانده خروس./وین شب تلخ عبوس/مى فشارد به دلم پاى درنگ
دیرگاهى است كه من در دل این شام سیاه/،پشت این پنجره بیدار و خموش/،مانده ام چشم به راه./همه چشم و همه گوش./مست آن بانگ دلاویز كه مى آید نرم/محو آن اختر شبتاب كه مى سوزد گرم/مات این پرده شبگیر كه مى بازد رنگ./آرى این پنجره بگشاى كه صبح/مى درخشد پس این پرده تار./مى رسد از دل خونین سحر بانگ خروس./وز رخ آینه ام مى سترد زنگ فسوس/بوسه مهر كه در چشم من افشانده شرار/خنده روز كه با اشك من آمیخته رنگ...
شعر ابتهاج و نام سایه را هرگز نمى توان فراموش كرد، اگر قرار باشد كه از ادب و ادبیات صدسال اخیر سخن گفت و حرفى زد و مطلبى نوشت. غزل هاى او را بسیارى از بزرگان ادبیات دوران اخیر تحسین كرده اند و شاعر نوجویى مثل فروغ غزل معروفى در استقبال از شعر سایه سروده است و دكتر شفیعى كدكنى كه گزینه اشعار او را با نام "آینه در آینه" جمع آورى كرده، درباره اش مى گوید: "كمتر حافظه فرهیخته اى است كه شعرى از روزگار ما به یادداشته باشد و در میان ذخایرش نمونه هایى از شعر و غزل سایه نباشد.