22-07-2014، 15:49
مدتی بودكه رضا پهلوی به فكر ازدواج افتاده بود وكمبود زن در زندگیش آتش این هوس را بیشتر كرده بود. به ویژه كه آن قدر آهی (دوست رضا) از زیباییهای عشق رمانتیك برایش سخن گفته بود كه با تمام وجود به دنبال عشق زنی بود و از اطرافیان میخواست همسر مناسبی برای او پیدا كنند.
تا آن كه در اواخر بهار سال 1985احمد اویسی دختری را كه با خواهر همسرش دوست بود به وی معرفی كرد. چند وعده شام در آپارتمان خودش و بعد تیر مژگانی كه بر دل نشست. دیدارها ادامه یافت. تابستان كه فرا رسید و دختر از درس و مشق مدرسه آسوده شد با هم راهی فرانسه شدند و در منزل دكتر رام كه خانه بزرگ و باشكوهی بر تپههای زیبای مشرف بر دریاچه واقع در شهرك اویان در مرز فرانسه و سوییس بود، به استراحت پرداختند. با وزش نخستین بادهای ملایم كهآمدن پائیز را نوید میداد دو دلداده به امریكا بازگشتند و چون سالی دیگر به اتمام دبیرستان یاسمین اعتماد امینی مانده بود، و یاسمین با خانوادهاش در شهر سانفرانسیسكو زندگی میكرد، رضا هم بر آن شد كه همراه یار تا اتمام تحصیلاتش بدان شهر كوچ كند. آپارتمانی برای او اجاره كردیم و با چند تن از خدمه و اویسی و مسعود معاون بدانجا رخت كشید. دیگران چون من و آهی هر یك مدتی به دیدارش میرفتیم. زمستان آن سال هم چند سفری با همسر آیندهاش به سواحل زیبای هاوایی رفتند و ایام را به خوشی گذرانید.
عواملی چند رضا را شیفته یاسمین كرده بود. اولاً رضا جوان بود و سخت نیازمند زن و عشق. چون برعكس تمام امكاناتش از نظر دوست دختر در مضیقه بود سخت آمادگی دلبستگی به هر زنی را داشت. ثانیاً اویسی كه قصد داشت با انتخاب همسر رضا پایگاه قدرت خود را تحكیم بخشد و به روحیات رضا نیز از كودكی آشنا بود، به خوبی میدانست چگونه دختری را كه در نظر گرفته بود آموزش دهد. به ویژه كه چون خانواده دختر سرشناس و ثروتمند، و یا به قول معروف از هزار فامیل، نبودند از او كه ترتیب پیوندشان را با شاه جوان میداد بسیار حرفشنوی داشتند. البته این حمایت اویسی خود عامل بزرگی برای استحكام روابط رضا و یاسمین بود، زیرا اگر او كسی را نمیخواست رابطه را بر هم میزد. به همین سبب وقتی رضا به دنبال همسر بود من و دیگران از ترس كارشكنی اویسی زنی را به او معرفی نمیكردیم. زیرا میدانستیم كار به پایان نمیرسد به طور كلی این ضعف شخصیت رضا و دهنبینی او سبب شده بود كه بر خلاف میل خودش زنانی چند را رها كند. همانگونه كه فرح مانع از ازدواج او با شاهپری شد. و با تمام عشق شدید رضا به دختر یول براینر، كه از غم دوری او اشك میریخت، به تحریك اویسی از ازدواج با او منصرف شد و بالاخره از خود یاسمین باید گفت كه با بیشتر دخترهایی كه رضا آشنا شده بود تفاوت داشت. زیرا تقریباً عموم زنانی كه در زندگی رضا وارد شدند در رابطه جنسی بیپروا بودند قلعهای كه به آسانی تسخیر شود مرد ایرانی را بر سر شوق و عشق نمیآورد، گلی است چیده شده كه به زودی عطر و بویش را از دست میدهد. اما یاسمین به گونهای دیگر مینمود. او در تمام مدت پا از جاده عفاف بیرون نمیگذاشت و عاشق خود را همچنان تشنه نگه میداشت. هر چند در جریان ازدواج نیز به كمك پزشكان و روانپزشكان نیاز افتاد تا روابط زن و شوهری آن دو شكل طبیعی خود را پیدا كند.
عبداله خان اعتماد امینی، پدر دختر كه مدعی است از خوانین زنجان است، به همراه مادر عروس آینده برای تخلیه آپارتمان آمده بودند. آنان حتی از شیشه نیمه خالی نوشابهها، یا تكه پنیر ماندهای كه دیری بود در گوشه یخچال فراموش شده بود هم نمیگذشتند. شنیده بودم كه پدر دختر كه روزگاری از مخالفین سلطنت بوده تنها به امید ثروت رضا به این ازدواج تن در داده است، اما درستی این نظر را یكی دو سال بعد بهتردرك كردم. وقتی مرتب زن و شوهر از هم میپرسیدند چرا رضا فرم مالیاتی خود را در امریكا پر نمیكند. من هم مثل آنان اطلاع داشتم كه پركردن فرم مالیاتی مستلزم اعلام دارایی و منابع درآمد در سراسر جهان است. چون بر طبق قوانین امریكا همسر شریك اموال شوهر خود میشود و در صورت طلاق بخش قابل ملاحظهای از آن را خواهد گرفت. لذا تنها كافی بود كه خانواده دختر از ثروت رضا و منابع آن مطلع شوند. ثروتی كه حتی خود او هم دقیقاً نمیدانست كجاست، و پدرش در دست وكلای مختلفی گذاشته بود تا به تدریج تا دوران سیسالگی او بخش اعظم آن را به او بدهند.
ازدواج عاقد میخواست و عباس مهاجرانی به توصیه اردشیر زاهدی برای این منظور در نظر گرفته شد. وی از لندن به امریكا آمد و من به علت مذهبی بودنم میزبان او شدم. تا شب عقد فرا رسید، چانه زدن بر سرنرخ خواندن صیغه یكی از سرگرمیها شد. مهاجرانی میگفت با توجه به حساسیت جمهوری اسلامی و خطری كه برای همكاری آشكار او با خاندان پهلوی و خواندن صیغه عقد مدعی تاج و تخت دارد انتظار دارد كه یك خانه به عنوان حقالزحمه برای او خریده شود. ولی رضا در نظر داشت سر و ته قضیه را بایك ساعت سه هزار دلاری، یا چیز دیگری در این حدود، به هم آورد. با واسطگی من در رد و بدل پیامها رضا به دادن پنج هزار دلار رضایت داد. اما مهاجرانی بیش از آن میخواست. به هر طریق كه میتوانست خواستهاش را به گوش رضا و خانوادهاش میرساند، تا بالاخره فرح دخالت كرد و به توصیه من از رضا خواست كه ده هزار دلار به او بدهد. مهاجرانی هم الحق كه آن شب سنگ تمام گذاشت. خطبه غرائی خواند و صیغه عقد را به انواع روایات تكرار كرد. سخنرانی زیبایی كرد، و خلاصه یك ساعتی مجلس را گرم داشت.
به هر حال، این عشق و عاشقی با روحیه رضا، كه خود را در تعطیلات دایمی میدید، شور خاصی داشت. وی كه بیشترین غصه و نگرانی سیاست را به دیگران واگذاشته، با ثروت فراوانی كه از پدر به ارث برده بود در دنیای شیرین خود به سر میبرد و از زندگی نهایت لذت را میبرد و ایام خوشی را در گشت و گذار میگذرانید.
تا آن كه در اواخر بهار سال 1985احمد اویسی دختری را كه با خواهر همسرش دوست بود به وی معرفی كرد. چند وعده شام در آپارتمان خودش و بعد تیر مژگانی كه بر دل نشست. دیدارها ادامه یافت. تابستان كه فرا رسید و دختر از درس و مشق مدرسه آسوده شد با هم راهی فرانسه شدند و در منزل دكتر رام كه خانه بزرگ و باشكوهی بر تپههای زیبای مشرف بر دریاچه واقع در شهرك اویان در مرز فرانسه و سوییس بود، به استراحت پرداختند. با وزش نخستین بادهای ملایم كهآمدن پائیز را نوید میداد دو دلداده به امریكا بازگشتند و چون سالی دیگر به اتمام دبیرستان یاسمین اعتماد امینی مانده بود، و یاسمین با خانوادهاش در شهر سانفرانسیسكو زندگی میكرد، رضا هم بر آن شد كه همراه یار تا اتمام تحصیلاتش بدان شهر كوچ كند. آپارتمانی برای او اجاره كردیم و با چند تن از خدمه و اویسی و مسعود معاون بدانجا رخت كشید. دیگران چون من و آهی هر یك مدتی به دیدارش میرفتیم. زمستان آن سال هم چند سفری با همسر آیندهاش به سواحل زیبای هاوایی رفتند و ایام را به خوشی گذرانید.
عواملی چند رضا را شیفته یاسمین كرده بود. اولاً رضا جوان بود و سخت نیازمند زن و عشق. چون برعكس تمام امكاناتش از نظر دوست دختر در مضیقه بود سخت آمادگی دلبستگی به هر زنی را داشت. ثانیاً اویسی كه قصد داشت با انتخاب همسر رضا پایگاه قدرت خود را تحكیم بخشد و به روحیات رضا نیز از كودكی آشنا بود، به خوبی میدانست چگونه دختری را كه در نظر گرفته بود آموزش دهد. به ویژه كه چون خانواده دختر سرشناس و ثروتمند، و یا به قول معروف از هزار فامیل، نبودند از او كه ترتیب پیوندشان را با شاه جوان میداد بسیار حرفشنوی داشتند. البته این حمایت اویسی خود عامل بزرگی برای استحكام روابط رضا و یاسمین بود، زیرا اگر او كسی را نمیخواست رابطه را بر هم میزد. به همین سبب وقتی رضا به دنبال همسر بود من و دیگران از ترس كارشكنی اویسی زنی را به او معرفی نمیكردیم. زیرا میدانستیم كار به پایان نمیرسد به طور كلی این ضعف شخصیت رضا و دهنبینی او سبب شده بود كه بر خلاف میل خودش زنانی چند را رها كند. همانگونه كه فرح مانع از ازدواج او با شاهپری شد. و با تمام عشق شدید رضا به دختر یول براینر، كه از غم دوری او اشك میریخت، به تحریك اویسی از ازدواج با او منصرف شد و بالاخره از خود یاسمین باید گفت كه با بیشتر دخترهایی كه رضا آشنا شده بود تفاوت داشت. زیرا تقریباً عموم زنانی كه در زندگی رضا وارد شدند در رابطه جنسی بیپروا بودند قلعهای كه به آسانی تسخیر شود مرد ایرانی را بر سر شوق و عشق نمیآورد، گلی است چیده شده كه به زودی عطر و بویش را از دست میدهد. اما یاسمین به گونهای دیگر مینمود. او در تمام مدت پا از جاده عفاف بیرون نمیگذاشت و عاشق خود را همچنان تشنه نگه میداشت. هر چند در جریان ازدواج نیز به كمك پزشكان و روانپزشكان نیاز افتاد تا روابط زن و شوهری آن دو شكل طبیعی خود را پیدا كند.
زیرا میدانستیم كار به پایان نمیرسد به طور كلی این ضعف شخصیت رضا و دهنبینی او سبب شده بود كه بر خلاف میل خودش زنانی چند را رها كند
بهار 86 فرا رسید. درس یاسمین تمام شد و زمان پیوند همسری فرا رسید. با آن كه اویسی خود معرف یاسمین بود اما نمیخواست ازدواج به آن زودی سر بگیرد. زیرا میدانست وجود همسر، با توجه به ضعف رضا در مقابل زن، از قدرت او خواهد كاست. ولی رضا اصرار به ازدواج داشت. بالاخره قرار بر آن شد كه دو دلداده به كنتیكت خانه رضا بیایند و در خانه داماد پیمان زناشویی را جشن بگیرند. با رفتن رضا آپارتمان سانفرانسیسكو هم باید تخلیه میشد. در آنجا بود كه آنچه از خست و پولدوستی خانواده دختر در این ایام شنیده بودم به چشم خود مشاهده كردم.عبداله خان اعتماد امینی، پدر دختر كه مدعی است از خوانین زنجان است، به همراه مادر عروس آینده برای تخلیه آپارتمان آمده بودند. آنان حتی از شیشه نیمه خالی نوشابهها، یا تكه پنیر ماندهای كه دیری بود در گوشه یخچال فراموش شده بود هم نمیگذشتند. شنیده بودم كه پدر دختر كه روزگاری از مخالفین سلطنت بوده تنها به امید ثروت رضا به این ازدواج تن در داده است، اما درستی این نظر را یكی دو سال بعد بهتردرك كردم. وقتی مرتب زن و شوهر از هم میپرسیدند چرا رضا فرم مالیاتی خود را در امریكا پر نمیكند. من هم مثل آنان اطلاع داشتم كه پركردن فرم مالیاتی مستلزم اعلام دارایی و منابع درآمد در سراسر جهان است. چون بر طبق قوانین امریكا همسر شریك اموال شوهر خود میشود و در صورت طلاق بخش قابل ملاحظهای از آن را خواهد گرفت. لذا تنها كافی بود كه خانواده دختر از ثروت رضا و منابع آن مطلع شوند. ثروتی كه حتی خود او هم دقیقاً نمیدانست كجاست، و پدرش در دست وكلای مختلفی گذاشته بود تا به تدریج تا دوران سیسالگی او بخش اعظم آن را به او بدهند.
ازدواج عاقد میخواست و عباس مهاجرانی به توصیه اردشیر زاهدی برای این منظور در نظر گرفته شد. وی از لندن به امریكا آمد و من به علت مذهبی بودنم میزبان او شدم. تا شب عقد فرا رسید، چانه زدن بر سرنرخ خواندن صیغه یكی از سرگرمیها شد. مهاجرانی میگفت با توجه به حساسیت جمهوری اسلامی و خطری كه برای همكاری آشكار او با خاندان پهلوی و خواندن صیغه عقد مدعی تاج و تخت دارد انتظار دارد كه یك خانه به عنوان حقالزحمه برای او خریده شود. ولی رضا در نظر داشت سر و ته قضیه را بایك ساعت سه هزار دلاری، یا چیز دیگری در این حدود، به هم آورد. با واسطگی من در رد و بدل پیامها رضا به دادن پنج هزار دلار رضایت داد. اما مهاجرانی بیش از آن میخواست. به هر طریق كه میتوانست خواستهاش را به گوش رضا و خانوادهاش میرساند، تا بالاخره فرح دخالت كرد و به توصیه من از رضا خواست كه ده هزار دلار به او بدهد. مهاجرانی هم الحق كه آن شب سنگ تمام گذاشت. خطبه غرائی خواند و صیغه عقد را به انواع روایات تكرار كرد. سخنرانی زیبایی كرد، و خلاصه یك ساعتی مجلس را گرم داشت.
گفتنی است كه آمدن رضا از كنتیكت و همسایگی مادرش به واشنگتن از نقشههای اویسی بود. زیرا اویسی میخواست رضا را هر چه بیشتر از مادرش دور كند و نزدیكی رضا با مادرش را خطری برای نفوذ قدرت خود میدید. به همین سبب هم آن قدر به گوش رضا خواند تا او را به آمدن به واشنگتن، كه خانواده اویسی نیز در آن زندگی میكردند، قانع كرد
پس از اتمام مراسم نوبت ماه عسل بود. عروس و داماد راهی جنوب فرانسه و سوییس، میعادگاه تعطیلات تابستانی هر ساله رضا شدند، تا در كنار مادر و خواهر و برادرها، كه هر ساله به ویلای مجللی كه فرح در سواحل زیبای جنوب فرانسه در حدود صد هزار دلار در ماه اجاره میكند میروند، بیشتر تابستان را به سرآورند. در بازگشت همانگونه كه قرار بود به واشنگتن آمدند، تا خانه مجللی كه ساختمان آن را در سال 85 شروع كرده بودند و هنوز تزئینات داخلی آن تمام نشده بود آماده شود، خانهای كه برای او اجاره كردیم. گفتنی است كه آمدن رضا از كنتیكت و همسایگی مادرش به واشنگتن از نقشههای اویسی بود. زیرا اویسی میخواست رضا را هر چه بیشتر از مادرش دور كند و نزدیكی رضا با مادرش را خطری برای نفوذ قدرت خود میدید. به همین سبب هم آن قدر به گوش رضا خواند تا او را به آمدن به واشنگتن، كه خانواده اویسی نیز در آن زندگی میكردند، قانع كرد. البته میتوانید حدس بزنید كه با وجود داشتن حامی و مدافعی چون یاسمین در كنار رضا، اویسی آسانتر میتوانست نظرش را اعمال كند.به هر حال، این عشق و عاشقی با روحیه رضا، كه خود را در تعطیلات دایمی میدید، شور خاصی داشت. وی كه بیشترین غصه و نگرانی سیاست را به دیگران واگذاشته، با ثروت فراوانی كه از پدر به ارث برده بود در دنیای شیرین خود به سر میبرد و از زندگی نهایت لذت را میبرد و ایام خوشی را در گشت و گذار میگذرانید.