11-06-2014، 19:21
فرید امین الاسلام
ساخت گرایان معتقدند معنای نشانه ها با قرارگرفتن در کنار هم آشکار می شود . در این اعتقاد ، اصل بر تقابل های دوتایی است . تقابل هایی که کامرانی در یازده نقاشی خودش با عنوان «آنجا که مهم نیست کجاست » به مخاطبش نشان می دهد . تابلو ها بیشتر در اندازه های ۱۰۰*۱۵۰ و ۸۰*۱۲۰ و ۱۸۰*۱۲۰ سانتیمتر و با تکنیک اکریلیک روی بوم به نمایش در آمده بودند. مرد زنجیر به دست در اندازه کوچک روی سر بروس لی همراه با گلهای سرخ که بصورت pattern استفاده شده ، چارلی چاپلین در حال هدیه دادن گل به زنان قاجاری نوازنده و سامورایی با مرد قرمز پوش کوچک شده روی سرش که تداعی کننده نمایش خوانهای تعزیه است و میکی موس و کوتوله قاجاری ……. همگی شمایل های استعاری هستند که کامرانی از طریق آنها خواسته مخاطب امروزی را به گذشته و حال و آینده خودش مرتبط سازد . کامرانی معتقد است که تاریخ فرهنگی معاصر ما قدرت ساختن شمایل (icon) را نداشته است و اگر ساخته نسل امروزی به فراموشی سپرده است (مانند کوتوله قاجاری )لذا سعی کرده در این نقاشی ها به تلفیقی از شمایل های جهانی شده غربی و شمایل های فراموش شده خودمان برسد.در شمایل های استعاری ، رابطه بین دال و مدلول بر اساس شباهت یا تقلید ایجاد می شود. کامرانی در نقاشی هایش به دنبال راهکارهای جدیدی است و استفاده از عکس در این سری از نقاشی هایش کاملا مشهود است (تابلو بروس لی) . در تاریخ هنر معاصر عکس رسانه پرقدرتی در ساخت و ثبت شمایل ها (icon) بوده است. مانند عکس های قاجاریه و وجه اسنادی آن که در کارهای قبلی کامرانی به چشم می خورد(پرتره مرد قاجاری و شیری که از درون حلقه بالای کلاه او می پرد). ساز و کار عکّاسانه ، بیانگری و هیجان ناشی از آن را در این نقاشی ها بیشتر کرده است.
با حذف پس زمینه ، این نقاشی ها «لامکان و لازمان» شده اند و چشم بیننده متمرکز بر روی شمایل ها شده و مخاطب را به کارکرد و وجه هستی شناسانه آنها کنجکاوتر می کند(مانند مرد موتور سوار با کلاه پهلوی و انواع کلاژه ها روی آن).
این نمایشگاه فضای جدیدی ایجاد می کند و اگر مخاطبی طبق عادت به دنبال برخوردهای مدرنیستی باشد با مجموعه ای کاملا نقّاشانه و منسجم و قابل درکِ سریع روبرو نخواهد بود و از این جهت سرخورده می شود. مخاطب دائما با اختلال هایی در عمل دیدن مواجه می شود. چیدمان نقاشی ها پشت سر هم نیست . در بیشتر نقاشی ها با قلم مو تصویری تخت ایجاد شده است و البته تکنیک در هر تابلویی مشابه تابلو دیگر نیست زیرا هر نقاشی بر اساس مفهوم خودش خلق شده است و نه مفهوم کلی نمایشگاه و این برای مخاطب سهل الوصول نیست .چندگونه بودن اجراها و کولاژ وار بودن نقاشی ها ، خصلتی چند وجهی به اکثر تابلو ها (و نه همه آنها ) داده که باعث بر هم ریختن تمرکز مخاطب می شود که شاید با ماهیت زندگی اجتماعی معاصر ما سازگار باشد اما با عادت های بصری ما همخوانی ندارد .
فرآیند نقاشی در آثار به نمایش درآمده تمام نشده است . شُرّه ها و نحوه رنگ آمیزی و قلم گیری ها همه نشان دهنده سعی هنرمند در ایجاد فضایی نو است . صرفنظر از اینکه مخاطبان ،کامرانی را در این زمینه موفق یا ناموفق بدانند باید این جمله معروف را به یاد بیاورند که : « نقاشی هر گز تمام نمی شود بلکه در نقطه قابل توجهی نقاش دست از کار می کشد ».