05-06-2014، 11:35
در تاریخ سیاسی ایران، یکی از اتفاقات مهم پیش آمده، صدور فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه قاجار است که در تاریخ چهاردهم مرداد سال 1285 ه. ش اتفاق افتاد و این صدور فرمان، خود زمینهساز بسیاری اتفاقات بعدی سیاسی، اجتماعی، ادبی و... در آینده شد.
آنچه از بررسی تاریخ دویست ساله برمیآید، آن است که در دوران حکومت پنجاهساله ناصرالدین شاه بخصوص اواخر آن یک دوره مستبدانه پدید آمد و خاندان قاجار برای آنکه بتوانند حرکتهای مردمی را در هر جا و هر مکانی ساکت کنند، رویهای مستبدانه را در پی گرفتند. غافل از آنکه به سبب رفت و آمد روشنفکران جامعه به اروپا و دیدن رشد و شکوفایی ممالک اروپایی، این ذهنیت در جامعه پدید آمد که لازم است در کشوری چون ایران که به نوعی شاهراهی میان غرب و شرق محسوب می شد، یک حرکت نوین و جدید پیش آید. چنانچه در این بین روشنفکران یا همان منورالفکران چون «حاج زینالعابدین مراغهای»، «عبدالرحیم طالبوف»، «میرزا فتحعلی آخوندزاده»، «میرزا ملکم خان»، «میرزا آقا خان کرمانی» و «سید جمالالدین اسدآبادی» و... با نوشتن مطالبی در روزنامههایی چون «حبل المتین»، «چهرهنما»، «حکمت» و هم چنین نگارش رمان هایی چون «سیاحتنامه ابراهیم بیگ» و «مسالک المحسنین» و نیز سخنرانیهای تکان دهنده و اثرگذار مرحوم «سیدجمالالدین اسدآبادی»، خود به خود باعث بیداری مردم در اواخر دوران حکومت ناصرالدین شاه شد و این چنین در بین طبقات مردم یک حرکت به ظاهر پنهان سیاسی را علیه حکومت وقت ایجاد کرد. چناچه این حرکت پنهانی مردم در دوران حکومت مظفرالدین شاه و به چوب بستن تعدادی از تاجران تهرانی به خاطر گران شدن قیمت قند توسط علاءالدوله، حاکم تهران به اوج خودش رسید و اغلب روحانیان و در کنار ایشان روشنفکران با ایراد سخنرانیها و نگارش مطالب مختلف خواهان تاسیس عدالتخانه و نیز رفع اختیارات بیش از حد شاه شدند که خود به خود باعث آن شد که مظفرالدین شاه به اجبار فرمان مشروطه را امضاء کند اما این پایان کار نبود. زیرا محمدعلی شاه، پسر مستبد مظفرالدین شاه پس از به حکومت رسیدن با وزیر خود اتابک اعظم، وزیر زمان ناصرالدین شاه، بار دیگر تلاش کرد جو خفقان را در سراسر ایران گسترش دهد. به همین دلیل و به دستور وی لیاخوف روسی، رئیس نظمیه آن زمان تهران و فرمانده سربازان قزاق، مجلس را در بهارستان به توپ بست و همین حرکت عجولانه شعلههای انقلابی را پدیدار ساخت که از آن به نام انقلاب مشروطه یاد میشود، انقلابی که از شهرهایی چون تهران و تبریز آغاز شد و در مناطقی چون گیلان و اصفهان امتداد یافت و سرانجام آن شد که محمدعلی شاه از حکومت خلع و پسر خردسالش، احمد شاه جانشین وی شد.
بیتردید انقلاب مشروطه و نیز حوادث بعد از چهارده مرداد سال 1285 ه. ش در اشکال گوناگون قابل بررسی است که ما در این مقال تلاش میکنیم از بعد ادبی آن به کنکاش کوتاهی بپردازیم. اما قبل از آن لازم است اشاره به این نکته کنیم که قبل از انقلاب مشروطه، ادبیات، دیگر دوران باشکوه خود را از دست داده بود، هر چند عدهای تحت عناوینی چون دوران بازگشت تلاش میکردند، ادبیات دوران سعدی، حافظ، مولوی، فردوسی و... را زنده کنند و در این بین به شیوه و تقلید از آنها اشعاری میسرودند و یا نوشتاری به رشته تحریر در میآوردند، اما در این راه چندان موفق نبودند. فیالمثل اشعاری که «فروغی بسطامی» به تقلید از غزلیات سعدی میسراید، «منشآت» که «قائم مقام فراهانی» به تقلید از گلستان سعدی مینویسد و ادبیاتی که «قاآنی» به تقلید از شاعران گذشته میسراید، چندان مطلوب و دل چسب نمیباشند. پس در این بین وقتی شاعران با استقبال چندانی از جانب مخاطبان روبرو نمیشوند، به ناچار ادبیات را در خدمت دربار و درباریان قرار میدهند و محافل شعری چون دربار فتحعلیشاه قاجار و نیز ناصرالدین شاه پدید میآید که شعر بیشتر در خدمت درباریان و یا در خدمت فردیت است تا اینکه برای جامعه ثمربخش باشد.
در این اوضاع و احوال لازم است یک اتفاق جدید بیفتد و به قول سهراب سپهری احساس هوایی بخورد. اما دوران خفقان حکومت قاجاریه از یک طرف و تنگ نظری برخی شاعران به ظاهر صاحب سبک آن دوران از طرفی باعث میشود که هرگونه فریاد ادبی نو و جدیدی در همان نطفه خفه شود. جالب آنکه هر گاه شاعر یا نویسندهای قلم برمیدارد و به تقلید از بزرگان ادبی اروپا مطلبی مینویسد، آن چنان مورد تحقیر قرار میگیرد که دیگر کسی جرات این کار را پیدا نمیکند و این چنین ادبیات در یک دوران رکود و دور خود چرخیدن حرکت میکند.
باید گفت وقتی مظفرالدین شاه به اکراه فرمان مشروطه را امضاء میکند، اولین نسیم روح بخش ادبی در جامعه آن زمان وزیدن میگیرد و شاعران و نویسندگان به خودشان جرات میدهند که این پوستین کهنه گرایی را از تن به در کنند و اوج این کارشان زمانی است که محمدعلی شاه قاجار از کار برکنار میشود و کمیتهای تحت عنوان کمیته انقلاب مشروطه زمام امور را مدتی در اختیار میگیرد. بعد از این دوران است که رمانهایی چون «کنت مونت کریستو»، «سه تفنگدار» و «ژیل پلاس» ترجمه میشود و در کنار اینها اشعاری نیز از زبانهای دیگر ترجمه شده و در مجلات آن دوران به چاپ میرسد. شعر از آن حالت درباری و نیز فردیت خارج شده و به میان مردم کوچه و بازار میآید. نثر نیز از آن حالت دشوار و به اصطلاح متکلف بیرون آمده، ساده و روان میشود تا همگان بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. جالب آنکه در شعر و نثر این دوران برای اولین بار مسائل و اتفاقات اجتماعی بیان میشود و شاعران و نویسندگان نزد خودشان این رسالت را احساس میکنند که به عنوان روشنفکران جامعه لازم است چشم و گوش همه را به واقعیات روز روشنتر و بیناتر کنند. حال در این بین عدهای هم چون «سید اشرفالدین گیلانی» مورد آزار قرار میگیرند و یا عدهای چون «میرزاده عشقی» و «محمد مسعود» جان خودشان را از دست میدهند. اما حرکت باید ادامه پیدا کند تا رفته رفته جامعه و افراد آن بیدارتر شود.
در ادامه باید اذعان داشت یکی از شاخصههای ادبیات مشروطه پدیدار شدن جدی طنز است. البته این به آن معنا نیست که قبل از آن طنز وجود نداشت بلکه به این معناست که در این زمان طنز حالتی اجتماعی و به تبع آن انتقادی پیدا میکند و به جای آنکه چون گذشته فرد را مورد انتقاد قرار دهد، جامعه و دستگاه حکومتی را مورد انتقاد شدید قرار میدهد. شاعرانی چون «نسیم شمال» و نویسندگانی چون «علی اکبر دهخدا» پیشروی این حرکت ادبی هستند و در این میان آثاری ماندگار به یادگار میگذارند. اما در این حرکت ادبی وسیع که تقریبا تمام جامعه آن زمان را گرفته بود، داستان نویسی و به تبع آن نمایشنامهنویسی در شکلی جدید و به تقلید از اروپاییان پدید میآید، به طوری که داستان از حالت قصه و حکایت که فقط برای سرگرم کردن مخاطبان گفته میشد، به شکل داستان کوتاه و رمان عرض اندام میکند که در لایههای مختلف آنها بهترین و نابترین پیامهای اجتماعی و سیاسی گفته میشود.
آنچه بیان شد، شمهای کوتاه از ادبیات مشروطه بود، ادبیاتی که به نوعی زیربنای ادبیات مدرن امروز ایران است. هر چند این نوع ادبیات همانند خود انقلاب مشروطه در برخی موارد از آن رسالت خود جدا شد و به جای رهسپار شدن به قلههای آگاه ساختن افراد جامعه، رو به انزوا و گوشهنشینی در سالهای بعدی رهنمون شد، اما در کنار آن آثاری خوب و نغز پدید آمد که مهمترین شاخصههای آن در ادبیات انقلاب اسلامی و به دنبالش ادبیات دفاع مقدس نمود پیدا میکند، آن طور که در بسیاری موارد شعر و داستان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس از بهترین نمونههای ادبی معاصر به حساب میآیند.