27-04-2014، 16:40
اين روزها با شدت گرفتن آلودگي هوا يا بر سر زبان افتادن نام گونههاي در حال انقراضي همچون يوزپلنگ ايراني يا گونههاي منقرض شدهاي همچون ببر مازندران که ببرهاي همسايه مان روسيه هم نتوانستند جاي آنها را بگيرند و بيماري مشمشه يا شايد از غم انقراض اين پسرعموي ايراني دق کردند نام «سازمان حفاظت محيط زيست» نيز در گوشمان زنگ مي زند. اما تاريخچه تشکيل اين سازمان باز ميگردد به يک رسم قديمي و تاريخي در کشورمان يعني شکار؛ رسمي که هرچند در روزگاري دور مطابق غارنوشتهها براي بقاي انسانها بود اما تکرار بي رويه آن موجب شده تا امروز بسياري از حيوانات بومي اين سرزمين مانند ببر ميانکاله فقط نامشان باقي بماند زيرا خودشان در طول تاريخ به وسيلهاي براي تفريح و سرگرمي پادشاهان خوشگذران و اطرفيانشان تبديل شدند بي آنکه هيچ نهادي سازماني از آنها حمايت کند. تاريخچه تشکيل سازمان حفاظت محيط زيست با تاريخ رسم شکار در ايران گره خورده است و بازخواني تاريخي اين رسم کهن در دوران هاي گوناگون خالي از لطف نيست.
شکار مکتبي براي تعليم و تربيت در روزگار هخامنشيان
کشورما ايران، به دليل تنوع گياهي و اقليمي کم نظير، داراي حيات وحش بسيارمتنوع بوده و از جنبه شکار در سراسر دنيا، شکار و شکارگري در ايران ريشهاي ديرينه دارد و ايرانيان، خاصه شاهان اين سرزمين و ايلخانان عشاير اين ديار ، به شکار همچون سنتي تاريخي علاقهمند بودهاند.
هخامنشيان شکار را مناسبترين مکتب براي تعليم و تربيت و آموزگار حقيقي فنون جنگ، سحرخيزي، بردباري، تحمل سختيها، آموختن نظم و ترتيب به کودکان و نوجوانان ميدانستند و فرزندانشان را از کودکي در اين مکتب ميپروراندند. نخجيرگاههاي وسيعي در دوره هخامنشيان مختص شکار پادشاهان احداث شد که در آن گونههاي وحشي همچون شير، ببر، پلنگ، خرگوش، غزال، گورخر و ... را در فضاي آزاد، که به صورت مشجر درآمده بود، رها، و به شکار آنها اقدام مي کردند، تا حدي که شکار در زندگي شخصي شاه هخامنشي از ويژگي خاصي برخوردار بود و از حالت تفنن و سرگرمي فراتر رفته و ارزش اعتقادي پيدا کرده بود و از افتخارات شاه محسوب ميشد، چنانکه بر کتيبه گور کوروش نوشته شده است: «من دوستدار دوستانم بودم. من بهترين سوار و زبردستترين تيرانداز و سرآمد شکاربانان شدم».
علاقه و وابستگي به شکار، بعد از ۵۰۰ سال به ساسانيان، که خود را وارث هخامنشيان ميدانستند، منتقل شد و تا آنجا گسترش يافت که فعاليت عمده و تفريح پادشاهان و بزرگان ساساني را شکل داد. اهميت شکار براي پادشاهان ساساني تا حدي بود که لقب «نرسي»، که نام هفتمين پادشاه ساساني است، را از نخشيرگرد (نخجيرگان) ــ يعني شکارکننده حيوانات ــ گرفتهاند و بهرام پنجم، که در شکار تبحر و مهارت خاصي داشت، به «بهرام گور» شهرت يافت. 1
ولع خونريزي و بيجان کردن حيوانات در سلسلههاي بعدي
شواهد فراوان ادبي و تاريخي در منابع فارسي بيانگر اين نکته است که سلاطين سلسلههاي متوالي در ايران ــ از قبيل غزنويان، سلجوقيان و اتابکان، مغولان و تيموريان ــ و همچنين خلفاي اموي و عباسي به شکار حيوانات ولع خاصي داشتند و گاهي در خونريزي و بيجان کردن حيوانات، درندهخويي را به نهايت ميرساندند.
در دوران صفويه، اميرشکار را «امير شکارچي باشي» ــ يعني رئيس ميرشکاران ــ ميخواندند و در عداد امراي بزرگ مملکتي بود. بنابه نوشته شاردن، چهارمين شغل دستگاه سلطنتي، شغل امير شکار بود که هزاران تن شکاريار را در سراسر مملکت در اختيار داشت و در ضمن رسيدگي به جنگلها و شکارگاههاي مملکتي را نيز عهده دار بود.
دوران حکومت قاجاريه، خصوصاً سلطنت طولاني ناصرالدين شاه، دوران رواج انواع تفريحات، شکار و گرمي بازار قوشدارباشيها، ميرشکارباشيها و تفنگدارباشيها بود. در اين زمان مناطق و املاک بسياري به قرقگاههاي سلطنتي و خصوصي براي شکار اختصاص داده شد. دست نوشتهها و خاطراتي که از حکام، سلاطين و شاهزادگان به جاي مانده، خود نشان دهنده بسياري از سهل انگاريهاي ايشان در قبال حفظ حيات وحش ايران است.
ناصرالدين شاه چندين ماه از سال را، با وجود مشکلات و خطرات آن زمان، در سفر و شکار ميگذرانيد و بسياري از کارگزاران حکومتي را، که چندان علاقه و شايد بنيهاي براي اين کار نداشتند، با خود همراه ميکرد که حتي گاه به مرگ برخي از آنان که از لحاظ سني فرتوت بودند منجر ميشد؛ چنان که عينالملک، که مورد محبت شاه بود، در منطقه کن در شمال غربي تهران در حين شکار شاهانه جان داد که موجبات تکدر خاطر شاه را فراهم کرد، به طوري که از آن سال ديگر براي شکار به کن نرفت.
![شکار در تاريخ سرزمينم؛ چگونه سازمان حفاظت از محيط زيست شکل گرفت 1](http://www.iichs.org/docimages/A_Shekar_1.jpg)
قليانكشي ناصرالدين شاه بر قوچ شكارشده در دوشان تپه طهران
شکار در سراسر مملکت براي همه در همه جا مجاز بود، به استثناي شکارگاههاي سلطنتي مجاور پايتخت که تحت حفاظت شکاربانان قرار داشت. اين شکاربانان، طبق معمول، در قبال گرفتن رشوه شکارچيان را بدان مناطق راه ميدادند.
شکارگاههاي پايتخت
مراکز شکار اطراف تهران عبارت بودند از: کَن، دوشانتپه، درهلار، شهرستانک، سرخه حصار و قلعه حسنخان. البته در مسافرتهاي طولاني شاه نيز مناطق بسياري از ايران در زمره مناطق قرق شده قرار ميگرفتند. حيواناتي که شکار ميشدند، عبارت بودند از: کفتار، گرگ، شغال، روباه، دله، يوزپلنگ، سياهگوش، شير بدون يال خوزستان، پلنگ، خرس، قوچ ، آهو و... .
سازمان حفاظت محيط زيست به مدد حيوانات شکاري آمد
پس از انقلاب مشروطه و انقراض قاجاريه، مالکان بزرگ و سران ايلات و عشاير رونق دوبارهاي به شکار بخشيدند. قبل از شکلگيري قشرشکارچيان محلي، شکار منحصر به طبقهاي خاص بود که شکارگاههاي اختصاصي و کليه لوازم و امکانات شکار را در اختيار داشتند. ولي با برکناري اين قشر، شکارگاههاي اختصاصي نيز در معرض تجاوز ديگران، به ويژه شکارچيان محلي، قرار گرفت و موجب کاهش قابل توجه جمعيت بسياري از جانوران قابل شکار ايران شد. شکار بيش از حد، به تشکيل «کانون شکار ايران» در سال ۱۳۳۵، و وضع مقررات مربوط به شکار در ايران انجاميد. در 1346 «سازمان شکارباني و نظارت بر صيد: جايگزين کانون شکار و در۱۳۵۰ «سازمان حفاظت محيط زيست» جايگزين سازمان مذکور گرديد.
راه ورسم شکار آهو در رساله «نخجيرنامه»
اهميت به شکار را ميتوان در نوشتههاي آن دوران نيز دنبال کرد. رساله «نخجيرنامه»، که در 1331 توسط مصلحالسلطنه ولد مرحوم محمد ابراهيمخان صدر اصفهاني نوشته شده است، شامل چند فصل در شکار آهو و قوچ و ميش و بزپازن است. نمونهاي از مندرجات اين رساله را در زير نقل مي کنيم:
هرگاه شخص شکارچي بخواهد در صحرايي که تنها سواره آهو بزند ، بايد وارد بر آن صحرا که شد، اولاً آرام حرکت کند. هرگاه دو نفر يا سه نفر باشند، بايد پس و پيش بيفتند، بهاتفاق با هم حرکت کنند و از هم سوا نشوند و آهو را رم ندهند. زيرا که اگر پس و پيش بيست قدم از يکديگر [دور و پراکنده] شدند، آن دسته آهو رم کرده ديگر بهزودي نميتوان دماق آهو را گرفت. بايد اول که در صحرا آهو را با دوربين يا چشم که ديديد، هرچند سوار که هستند، قافلهوار، برادر من، پهلوي هم بياييد، ملايم، نه چهارنعل؛ ملايم به راه رفتن اسب حرکت کرده به سمت آهو بروند؛ پهلوي آهو را گرفته، آهو را کم کم از مکاني که هست و به تو نگاه ميکند، او را بدون رم انداخته به دماق آهو بروند به طرف دست راست آهو، به دماق او، که او به دست چپ شما حرکت کرده بيايد که براي تفنگ انداختن خوش دست بشود. کمکم بياييد تا به جايي که اگر آهو رم کند، سوار بتواند در سر آهو برسد و جلوگيري کند و اسب بتازند تا آنکه برسند به دماق آهو و تفنگ بيندازند. 2
![شکار در تاريخ سرزمينم؛ چگونه سازمان حفاظت از محيط زيست شکل گرفت 1](http://www.iichs.org/docimages/A_Shekar_2.jpg)
اردشير زاهدي و عبدالكريم ايادي در هندوستان
شکار در دوره پهلوي
در دوره پهلوي، صيد و شکار محدود به گروههاي خاصي از متمکنين شد و قرقگاهها و شکارگاههاي سلطنتي فراواني با خرج هنگفت در گوشه و کنار ايران ايجاد گرديد. اداره شکارباني دربار، زيرنظر خانواده آتاباي ــ ابوالفتح و کامبيز ــ داراي ارج و قرب زيادي بود. از اعضاي خانواده پهلوي، عبدالرضا پهلوي تبديل به شکارچي بينالمللي شده بود و حتي در بسياري از کشورها که ارتباط چنداني هم با ايران نداشتند، مانند کره شمالي و مغولستان، به شکار نايابترين گونههاي حيات وحش ميپرداخت. از مجموعه شکارهاي وي موزه نسبتاً وسيعي در کاخ سعدآباد شکل يافته است.
![شکار در تاريخ سرزمينم؛ چگونه سازمان حفاظت از محيط زيست شکل گرفت 1](http://www.iichs.org/docimages/A_Shekar_3.jpg)
حفاظت از محيط زيست پس از انقلاب
به حفظ محيط زيست و صدور قوانين در اين رابطه پس از انقلاب توجه دو چنداني شد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، براي اولين بار در قانون اساسي ايران يک اصل (اصل ۵۰) به امر حفاظت از محيط زيست اختصاص يافت که ضرورت و اهميت اين مسئله را از ديدگاه جمهوري اسلامي ايران نشان ميدهد طبق اين قانون، هر نوع فعاليتي که باعث تغيير و تخريب غيرقابل جبران محيط زيست انسان، اعم از خشکي و دريا شود، ممنوع است. اگر تخريب را از بين بردن شرايط و موقعيت طبيعي يک منطقه و يا بهرهبرداري بيش از ظرفيت محيط تعريف کنيم، پس هر عملي که توسط انسان در طبيعت صورت گيرد، موجب تخريب آن ميشود. اگر تخريب در حد قابل جبران باشد، طبيعت پس از يک دوره دوباره آن را ترميم خواهد کرد.
سازمان حفاظت محيط زيست هر ساله پس از برآورد تعداد وحوش کشور، تعدادي پروانه شکار و صيد، به ميزاني که لطمهاي به طبيعت و تنوع زيستي کشور وارد نياورد، صادر ميکند. صدور پروانه شکار براساس مقرراتي خاص صورت ميگيرد و همه افراد متقاضي پروانه شکار ملزم به طي مراحلي هستند. سازمان مذکور اين امکان را در اختيار علاقهمندان به شکار و صيد و کساني که از اين راه امرار معاش مينمايند، قرار ميدهد تا در قالب يک طرح مطالعه شده و در محدوده قوانين به اين امر پرداخته و در عين حال طبيعت و تنوع زيستي بينظير کشورنيز براي نسلهاي آينده و فرزندان ايران زمين حفظ شود. 3 و يادمان باشد محيط زيست تنها ميراث گذشتگان نيست، بلکه امانت آيندگان است در دست ما.
شکار مکتبي براي تعليم و تربيت در روزگار هخامنشيان
کشورما ايران، به دليل تنوع گياهي و اقليمي کم نظير، داراي حيات وحش بسيارمتنوع بوده و از جنبه شکار در سراسر دنيا، شکار و شکارگري در ايران ريشهاي ديرينه دارد و ايرانيان، خاصه شاهان اين سرزمين و ايلخانان عشاير اين ديار ، به شکار همچون سنتي تاريخي علاقهمند بودهاند.
هخامنشيان شکار را مناسبترين مکتب براي تعليم و تربيت و آموزگار حقيقي فنون جنگ، سحرخيزي، بردباري، تحمل سختيها، آموختن نظم و ترتيب به کودکان و نوجوانان ميدانستند و فرزندانشان را از کودکي در اين مکتب ميپروراندند. نخجيرگاههاي وسيعي در دوره هخامنشيان مختص شکار پادشاهان احداث شد که در آن گونههاي وحشي همچون شير، ببر، پلنگ، خرگوش، غزال، گورخر و ... را در فضاي آزاد، که به صورت مشجر درآمده بود، رها، و به شکار آنها اقدام مي کردند، تا حدي که شکار در زندگي شخصي شاه هخامنشي از ويژگي خاصي برخوردار بود و از حالت تفنن و سرگرمي فراتر رفته و ارزش اعتقادي پيدا کرده بود و از افتخارات شاه محسوب ميشد، چنانکه بر کتيبه گور کوروش نوشته شده است: «من دوستدار دوستانم بودم. من بهترين سوار و زبردستترين تيرانداز و سرآمد شکاربانان شدم».
علاقه و وابستگي به شکار، بعد از ۵۰۰ سال به ساسانيان، که خود را وارث هخامنشيان ميدانستند، منتقل شد و تا آنجا گسترش يافت که فعاليت عمده و تفريح پادشاهان و بزرگان ساساني را شکل داد. اهميت شکار براي پادشاهان ساساني تا حدي بود که لقب «نرسي»، که نام هفتمين پادشاه ساساني است، را از نخشيرگرد (نخجيرگان) ــ يعني شکارکننده حيوانات ــ گرفتهاند و بهرام پنجم، که در شکار تبحر و مهارت خاصي داشت، به «بهرام گور» شهرت يافت. 1
ولع خونريزي و بيجان کردن حيوانات در سلسلههاي بعدي
شواهد فراوان ادبي و تاريخي در منابع فارسي بيانگر اين نکته است که سلاطين سلسلههاي متوالي در ايران ــ از قبيل غزنويان، سلجوقيان و اتابکان، مغولان و تيموريان ــ و همچنين خلفاي اموي و عباسي به شکار حيوانات ولع خاصي داشتند و گاهي در خونريزي و بيجان کردن حيوانات، درندهخويي را به نهايت ميرساندند.
در دوران صفويه، اميرشکار را «امير شکارچي باشي» ــ يعني رئيس ميرشکاران ــ ميخواندند و در عداد امراي بزرگ مملکتي بود. بنابه نوشته شاردن، چهارمين شغل دستگاه سلطنتي، شغل امير شکار بود که هزاران تن شکاريار را در سراسر مملکت در اختيار داشت و در ضمن رسيدگي به جنگلها و شکارگاههاي مملکتي را نيز عهده دار بود.
دوران حکومت قاجاريه، خصوصاً سلطنت طولاني ناصرالدين شاه، دوران رواج انواع تفريحات، شکار و گرمي بازار قوشدارباشيها، ميرشکارباشيها و تفنگدارباشيها بود. در اين زمان مناطق و املاک بسياري به قرقگاههاي سلطنتي و خصوصي براي شکار اختصاص داده شد. دست نوشتهها و خاطراتي که از حکام، سلاطين و شاهزادگان به جاي مانده، خود نشان دهنده بسياري از سهل انگاريهاي ايشان در قبال حفظ حيات وحش ايران است.
ناصرالدين شاه چندين ماه از سال را، با وجود مشکلات و خطرات آن زمان، در سفر و شکار ميگذرانيد و بسياري از کارگزاران حکومتي را، که چندان علاقه و شايد بنيهاي براي اين کار نداشتند، با خود همراه ميکرد که حتي گاه به مرگ برخي از آنان که از لحاظ سني فرتوت بودند منجر ميشد؛ چنان که عينالملک، که مورد محبت شاه بود، در منطقه کن در شمال غربي تهران در حين شکار شاهانه جان داد که موجبات تکدر خاطر شاه را فراهم کرد، به طوري که از آن سال ديگر براي شکار به کن نرفت.
![شکار در تاريخ سرزمينم؛ چگونه سازمان حفاظت از محيط زيست شکل گرفت 1](http://www.iichs.org/docimages/A_Shekar_1.jpg)
قليانكشي ناصرالدين شاه بر قوچ شكارشده در دوشان تپه طهران
شکار در سراسر مملکت براي همه در همه جا مجاز بود، به استثناي شکارگاههاي سلطنتي مجاور پايتخت که تحت حفاظت شکاربانان قرار داشت. اين شکاربانان، طبق معمول، در قبال گرفتن رشوه شکارچيان را بدان مناطق راه ميدادند.
شکارگاههاي پايتخت
مراکز شکار اطراف تهران عبارت بودند از: کَن، دوشانتپه، درهلار، شهرستانک، سرخه حصار و قلعه حسنخان. البته در مسافرتهاي طولاني شاه نيز مناطق بسياري از ايران در زمره مناطق قرق شده قرار ميگرفتند. حيواناتي که شکار ميشدند، عبارت بودند از: کفتار، گرگ، شغال، روباه، دله، يوزپلنگ، سياهگوش، شير بدون يال خوزستان، پلنگ، خرس، قوچ ، آهو و... .
سازمان حفاظت محيط زيست به مدد حيوانات شکاري آمد
پس از انقلاب مشروطه و انقراض قاجاريه، مالکان بزرگ و سران ايلات و عشاير رونق دوبارهاي به شکار بخشيدند. قبل از شکلگيري قشرشکارچيان محلي، شکار منحصر به طبقهاي خاص بود که شکارگاههاي اختصاصي و کليه لوازم و امکانات شکار را در اختيار داشتند. ولي با برکناري اين قشر، شکارگاههاي اختصاصي نيز در معرض تجاوز ديگران، به ويژه شکارچيان محلي، قرار گرفت و موجب کاهش قابل توجه جمعيت بسياري از جانوران قابل شکار ايران شد. شکار بيش از حد، به تشکيل «کانون شکار ايران» در سال ۱۳۳۵، و وضع مقررات مربوط به شکار در ايران انجاميد. در 1346 «سازمان شکارباني و نظارت بر صيد: جايگزين کانون شکار و در۱۳۵۰ «سازمان حفاظت محيط زيست» جايگزين سازمان مذکور گرديد.
راه ورسم شکار آهو در رساله «نخجيرنامه»
اهميت به شکار را ميتوان در نوشتههاي آن دوران نيز دنبال کرد. رساله «نخجيرنامه»، که در 1331 توسط مصلحالسلطنه ولد مرحوم محمد ابراهيمخان صدر اصفهاني نوشته شده است، شامل چند فصل در شکار آهو و قوچ و ميش و بزپازن است. نمونهاي از مندرجات اين رساله را در زير نقل مي کنيم:
هرگاه شخص شکارچي بخواهد در صحرايي که تنها سواره آهو بزند ، بايد وارد بر آن صحرا که شد، اولاً آرام حرکت کند. هرگاه دو نفر يا سه نفر باشند، بايد پس و پيش بيفتند، بهاتفاق با هم حرکت کنند و از هم سوا نشوند و آهو را رم ندهند. زيرا که اگر پس و پيش بيست قدم از يکديگر [دور و پراکنده] شدند، آن دسته آهو رم کرده ديگر بهزودي نميتوان دماق آهو را گرفت. بايد اول که در صحرا آهو را با دوربين يا چشم که ديديد، هرچند سوار که هستند، قافلهوار، برادر من، پهلوي هم بياييد، ملايم، نه چهارنعل؛ ملايم به راه رفتن اسب حرکت کرده به سمت آهو بروند؛ پهلوي آهو را گرفته، آهو را کم کم از مکاني که هست و به تو نگاه ميکند، او را بدون رم انداخته به دماق آهو بروند به طرف دست راست آهو، به دماق او، که او به دست چپ شما حرکت کرده بيايد که براي تفنگ انداختن خوش دست بشود. کمکم بياييد تا به جايي که اگر آهو رم کند، سوار بتواند در سر آهو برسد و جلوگيري کند و اسب بتازند تا آنکه برسند به دماق آهو و تفنگ بيندازند. 2
![شکار در تاريخ سرزمينم؛ چگونه سازمان حفاظت از محيط زيست شکل گرفت 1](http://www.iichs.org/docimages/A_Shekar_2.jpg)
اردشير زاهدي و عبدالكريم ايادي در هندوستان
شکار در دوره پهلوي
در دوره پهلوي، صيد و شکار محدود به گروههاي خاصي از متمکنين شد و قرقگاهها و شکارگاههاي سلطنتي فراواني با خرج هنگفت در گوشه و کنار ايران ايجاد گرديد. اداره شکارباني دربار، زيرنظر خانواده آتاباي ــ ابوالفتح و کامبيز ــ داراي ارج و قرب زيادي بود. از اعضاي خانواده پهلوي، عبدالرضا پهلوي تبديل به شکارچي بينالمللي شده بود و حتي در بسياري از کشورها که ارتباط چنداني هم با ايران نداشتند، مانند کره شمالي و مغولستان، به شکار نايابترين گونههاي حيات وحش ميپرداخت. از مجموعه شکارهاي وي موزه نسبتاً وسيعي در کاخ سعدآباد شکل يافته است.
![شکار در تاريخ سرزمينم؛ چگونه سازمان حفاظت از محيط زيست شکل گرفت 1](http://www.iichs.org/docimages/A_Shekar_3.jpg)
حفاظت از محيط زيست پس از انقلاب
به حفظ محيط زيست و صدور قوانين در اين رابطه پس از انقلاب توجه دو چنداني شد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، براي اولين بار در قانون اساسي ايران يک اصل (اصل ۵۰) به امر حفاظت از محيط زيست اختصاص يافت که ضرورت و اهميت اين مسئله را از ديدگاه جمهوري اسلامي ايران نشان ميدهد طبق اين قانون، هر نوع فعاليتي که باعث تغيير و تخريب غيرقابل جبران محيط زيست انسان، اعم از خشکي و دريا شود، ممنوع است. اگر تخريب را از بين بردن شرايط و موقعيت طبيعي يک منطقه و يا بهرهبرداري بيش از ظرفيت محيط تعريف کنيم، پس هر عملي که توسط انسان در طبيعت صورت گيرد، موجب تخريب آن ميشود. اگر تخريب در حد قابل جبران باشد، طبيعت پس از يک دوره دوباره آن را ترميم خواهد کرد.
سازمان حفاظت محيط زيست هر ساله پس از برآورد تعداد وحوش کشور، تعدادي پروانه شکار و صيد، به ميزاني که لطمهاي به طبيعت و تنوع زيستي کشور وارد نياورد، صادر ميکند. صدور پروانه شکار براساس مقرراتي خاص صورت ميگيرد و همه افراد متقاضي پروانه شکار ملزم به طي مراحلي هستند. سازمان مذکور اين امکان را در اختيار علاقهمندان به شکار و صيد و کساني که از اين راه امرار معاش مينمايند، قرار ميدهد تا در قالب يک طرح مطالعه شده و در محدوده قوانين به اين امر پرداخته و در عين حال طبيعت و تنوع زيستي بينظير کشورنيز براي نسلهاي آينده و فرزندان ايران زمين حفظ شود. 3 و يادمان باشد محيط زيست تنها ميراث گذشتگان نيست، بلکه امانت آيندگان است در دست ما.
![شکار در تاريخ سرزمينم؛ چگونه سازمان حفاظت از محيط زيست شکل گرفت 1](http://www.iichs.org/docimages/A_Shekar_4.jpg)