05-09-2013، 20:25
یه روز یه زن و شوهری با هم با موتورشون داشتن تو خیابون میرفتن
شوهر داشت خیلی تند میرفت برا همین زن بهش گفت=عزیزم میشه یه کم اروم تر بری
شوهر بهش گفت =اول باید کلاهه منو بر داری و بزاری سرت
زن این کار رو کرد بهد به شوهر گفت = خب سرم کردم حالا میشه اروم تر بری
شوهر کفت =باید اول منو محکم بچسبی تا اروم برم
زن هم که ترسیده بود این کار رو کرد زن گفت = حالا دیگه اروم برو
مرد به زنش گفت =اول باید بگی دوسم داری تا اروم برم زن با حالتی وحشت زده گفت =من عاشقتم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
صبح روزه بعد تو روزنامه ها نوشته بودن
که یک زن و مرد جوان با یک تریلی تصادف کرده بودن و از اون دو نفر فقط یکی از اونا زنده مونده بود اون یک نفر یک زن جوان بود
.
.
.
.
بله! مرد که از خراب بودن موتور خبر داشت و پول هم نداشت که اونو درست کنه جونه خودشو فدای عشقش کرده بود تا اون سالم بمونه
هر کی دوست داشت سپاس بده
شوهر داشت خیلی تند میرفت برا همین زن بهش گفت=عزیزم میشه یه کم اروم تر بری
شوهر بهش گفت =اول باید کلاهه منو بر داری و بزاری سرت
زن این کار رو کرد بهد به شوهر گفت = خب سرم کردم حالا میشه اروم تر بری
شوهر کفت =باید اول منو محکم بچسبی تا اروم برم
زن هم که ترسیده بود این کار رو کرد زن گفت = حالا دیگه اروم برو
مرد به زنش گفت =اول باید بگی دوسم داری تا اروم برم زن با حالتی وحشت زده گفت =من عاشقتم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
صبح روزه بعد تو روزنامه ها نوشته بودن
که یک زن و مرد جوان با یک تریلی تصادف کرده بودن و از اون دو نفر فقط یکی از اونا زنده مونده بود اون یک نفر یک زن جوان بود
.
.
.
.
بله! مرد که از خراب بودن موتور خبر داشت و پول هم نداشت که اونو درست کنه جونه خودشو فدای عشقش کرده بود تا اون سالم بمونه
هر کی دوست داشت سپاس بده