11-08-2013، 11:42
(آخرین ویرایش در این ارسال: 24-02-2014، 20:39، توسط ♪♫ ¥MËLØÐ ♪♫.)
همشون از دم دکتر و مهندسن و کارخونه دارن.
ولی در اصل دیپلمم نگرفتن به عنوان کارگر این ور اونور کار میکنن وآشغال دونی هم ندارن.
با هیچ دختری سلام علیک نکردن چه برسه به اینکه باهاشون دوست شن.
اما در واقعیت اونقدر دوست دختر داشتن که اسماشونم یادشون نیست.
اون جمله ای هم که میگن تا آخرش باهات هستم واسه شخص من مثل فحش میمونه
ادامه ی مطلب بعد از خرشدن دختر:
یک گفتگو بعداز دوست شدن:
پسر: عزیزم عاشقتم دوست دارم کاش میشد زندگیم و به پات بریزم.
دختر بدبخت که فکر میکنه همش واقعیت داره:منم همینطور عزیزم.
پسر:عزیزم یکم که بیش تر همدیگر و شناختیم میام خواستگاریت.
دختر:بی صبرانه منتظر اون روزم جیگرم.
پسر:عزیزم از شرکت زنگ زدن باید برم اونجا فعلا بای.
دختر:بای عشقم.
معنی دروغ پسر:یا با اونیکی دوست دخترش قرار داره میره واسه اون دختره این دروغارو سرهم کنه. یا ام مامانش میگه بیا اتاقتو جمع کن.
بعد از دو ماه: دختره دوست پسرش رو با یک دختره دیگه میبینه و می ره به معشوقش میگه دلم راشکستی آشغال من که عاشقت بودم.وپسره میگه من فکرمیکردم دوست دارم اما دراصل دوستت نداشتم و فقط یه هوس بود.
دختر دلشکسته با گریه میره و کارش به روانپزشک و دیوونه خونه میکشه.
عاقبت پسر:اونیکی دوستشم که اسمش شبنم بود تف میندازه تو صورتش و میره و شبنم هم میشه مثل اونیکی.
اما پسره هیچیش نمیشه و به اونیکی دوست دخترش زنگ میزنه.
پسرا لطفا جنبه داشته باشید و حقیقت را هر چه قدر هم تلخ باشه.
البته میدونم همه ی پسرا اینطوری نیستن و گاهی اوقات کِرم از دختراس
ولی در اصل دیپلمم نگرفتن به عنوان کارگر این ور اونور کار میکنن وآشغال دونی هم ندارن.
با هیچ دختری سلام علیک نکردن چه برسه به اینکه باهاشون دوست شن.
اما در واقعیت اونقدر دوست دختر داشتن که اسماشونم یادشون نیست.
اون جمله ای هم که میگن تا آخرش باهات هستم واسه شخص من مثل فحش میمونه
ادامه ی مطلب بعد از خرشدن دختر:
یک گفتگو بعداز دوست شدن:
پسر: عزیزم عاشقتم دوست دارم کاش میشد زندگیم و به پات بریزم.
دختر بدبخت که فکر میکنه همش واقعیت داره:منم همینطور عزیزم.
پسر:عزیزم یکم که بیش تر همدیگر و شناختیم میام خواستگاریت.
دختر:بی صبرانه منتظر اون روزم جیگرم.
پسر:عزیزم از شرکت زنگ زدن باید برم اونجا فعلا بای.
دختر:بای عشقم.
معنی دروغ پسر:یا با اونیکی دوست دخترش قرار داره میره واسه اون دختره این دروغارو سرهم کنه. یا ام مامانش میگه بیا اتاقتو جمع کن.
بعد از دو ماه: دختره دوست پسرش رو با یک دختره دیگه میبینه و می ره به معشوقش میگه دلم راشکستی آشغال من که عاشقت بودم.وپسره میگه من فکرمیکردم دوست دارم اما دراصل دوستت نداشتم و فقط یه هوس بود.
دختر دلشکسته با گریه میره و کارش به روانپزشک و دیوونه خونه میکشه.
عاقبت پسر:اونیکی دوستشم که اسمش شبنم بود تف میندازه تو صورتش و میره و شبنم هم میشه مثل اونیکی.
اما پسره هیچیش نمیشه و به اونیکی دوست دخترش زنگ میزنه.
پسرا لطفا جنبه داشته باشید و حقیقت را هر چه قدر هم تلخ باشه.
البته میدونم همه ی پسرا اینطوری نیستن و گاهی اوقات کِرم از دختراس