14-12-2012، 17:40
چند وقتیست...
نمی دانم کجاست و چگــونه می گذرد...
چند وقتیست از "حالم" بی خبرم !
نمی دانم کجاست و چگــونه می گذرد...
چند وقتیست از "حالم" بی خبرم !
|
به آسمان که می نگرم دلم بیشتر می گیرد... |
|||||||||||||||||||||||
14-12-2012، 17:40
چند وقتیست...
نمی دانم کجاست و چگــونه می گذرد... چند وقتیست از "حالم" بی خبرم !
14-12-2012، 23:59
عجیبه،
دنیا برعکس شده، یه زمانی من دوستت داشتم و تو نه حالا تو دوستم داری و من نه
15-12-2012، 15:36
من"ندار"بودم عروسک قصه ام پرید!!!
"دارا"که باشی"سارا"به پای خودش سراغت خواهد آمد..
17-12-2012، 21:25
اينگونه باش:شاد اما دلسوز...ساده اما زيبا...مصمم اما بي خيال...متواضع اما سربلند...مهربان اما جدي...سبز اما بي ريا...عاشق اما عاقل...!!!!؟؟؟؟
20-12-2012، 13:30
بَعضی وَقتا تو دَعوا فَفَط بایَد نِگاه کُنی
سُکـــــوت کُنی ... فُحشاش و بِده و بَهونه هاشو بِ جون بِخَری تَموم کِ شُد بَغَلِش کُنی وَ اروم دَر گوشِش بِگی با مَن نَجَنگ مَن دوسِت دارَم
20-12-2012، 13:38
آدم گاهی تهی می شود ...
خالی می شود دلش یک گوش می خواهد که فقط برایش حرف بزند ...... دلش می خواهد ... زیر باران ساعت ها قدم بزند و خیس شود.. دلش می خواهد ... برود ... ولی نرسد.. دلش می خواهد .. فقط به صدای باران گوش دهد... دلش می خواهد ... ساعت ها بخار دهانش را نگاه کند.. دلش می خواهد .. . چشمانش را ببندد ... به هیچ چیز فکر نکند... دلش می خواهد ... خودش را لوس کند ... دلش یک آغوش اَمن می خواهد
20-12-2012، 14:13
وَقتـ هايے هـَـستـ
ڪـِہ جُـز بــِہ بـودنـَـتـ دلـَـمـ رضـایـَـتـ نــِـمے دهَـد حـالا مــَـלּ از ڪـُـجـا "تـ ُـو" بیـاوَرمـ ؟ ! ؟
20-12-2012، 17:00
منتظر لحظه اي هستم كه دستانت را بگيرم
در چشمانت خيره شوم دوستت دارم را بر لبانم جاري كنم منتظر لحظه اي هستم كه در كنارت بنشينم سر رو شونه هايت بگذارم….از عشق تو….. از داشتن تو…اشك شوق ريزم منتظر لحظه ي مقدس كه تو را در اغوش بگيرم بوسه اي از سر عشق به تو تقديم كنم وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هديه كنم اري من تورا دوست دارم وعاشقانه تو را مي ستايم
21-12-2012، 11:16
بــه ســلامتیــه هر کــی کـــــه ،
دلـش واســه یـــه بــی معــرفـت تنـــگ شـــده!!!
21-12-2012، 11:25
ﺧﻮﺍبيدﻩﺑﻮﺩم
ﮐﺎﺑﻮﺱ ميديدم ﺍﺯﺧﻮﺍﺏ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪم ﺗﺎﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﭘـﻨﺎﻩ ﺑﺒﺮم ... ﺍﻓﺴﻮﺱ ... يادم رفته بـود كه از نبودنت به خواب پـناه برده بودم ...! | |||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|
موضوعات مرتبط با این موضوع... | |||||
وقتی ۱۶سال بیشتر نداشت | |||||
طلاق اقتصادی میان همسران از کجا نشأت می گیرد؟ | |||||
چشم ها بیشتر می فهمند |