21-02-2012، 19:35
آلبرت انيشتين در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم آلمان از پدري به نام هرمان انيشتين به دنيا آمد. او پسر اول خانواده بود. او در شش سالگي وارد مدرسه شد. او در سالهاي نخست مدرسه شاگردي ضعيف بود، اما واقع امر آن است كه نمرههايي عالي ميگرفت و برخلاف روش يادگيري حفظي آزاردهنده و سخت مدرسه بارها شاگرد اول كلاس نيز شد و در سن پانزده سالگي معلم درس يوناني او زماني به پدر او گفته بود كه فرقي نميكند كه آلبرت چه رشتهاي را براي حرفه آينده خود انتخاب كند، هريك را برگزيند در آن ناكام خواهد ماند.
يكي از اشخاص مؤثر در زندگي انيشتين، ماكس تالمود از دوستان نزديك خانواده او بود. او به انيشتين كتابهايي درباره علوم و بعداً درباره فلسفه براي خواندن ميداد و بعد ساعتها با او درباره آنها به گفتگو مينشست. سرگرمي ذوقي اصلي انيشتين چه در روزهاي دبيرستان و چه در سالهاي آينده زندگي، موسيقي بود. آلبرت با خودآموزي نوازندگي پيانو را ياد گرفت و تا پايان عمر به نواختن پيانو و ويولن ادامه داد.
آلبرت در سالهاي آخر دبيرستان از كار مدرسه دل كنده و به آن بياعتنا شد. نمرات امتحانياش لطمه ديد و كار او به آنجا كشيد كه يكي از معلمان از وي خواست از مدرسه برود. آلبرت اين پيشنهاد را پذيرفت و بيآنكه والدينش را مطلع كند، مدرسه را بدون اخذ مدرك ديپلم ترك كرد.
در سال 1896 در امتحان ورودي مؤسسه پليتكنيك زوريخ شركت كرده و براي گذرانيدن يك دوره چهار ساله كه وي را واجد شرايط شغلي ديري ميكرد، پذيرفته شد.
او پس از اتمام تحصيل خود در چند شركت بهصورت پارهوقت مشغول بهكار گرديد. او كه اكنون 26 ساله بود، خلاقيت فكري او از هر زمان ديگري بيشتر بود. انيشتين در ماه مي سال 1905 كار تأليف مكالمهاي را به پايان آورد كه هفده سال بعد جايزه نوبل را نصيب او كرد. او در ژوئن آن سال نيز مقاله ديگري نوشت كه به پاس آن، به دريافت درجه دكتراي دانشگاه زوريخ نائل آمد.
او پس از آن، چهار مقاله علمي ديگر نوشت كه مقاله سوم آن نظريه نسبيت خاص، ديد انسان درباره جهان هستي را براي هميشه تغيير داد. او همه اين توفيقات را با كار در تنهايي در اتاق پشتي آپارتمان كوچك خود در برن بهدست آورد.
نظريه نسبيت خاص را بدين صورت بيان كرد:
-1 سرعت نور همواره ثابت است.
-2 در حركت با سرعت نور زمان متوقف ميشود.
-3 در حركت با سرعت نور، جرم متحرك بينهايت ميشود. E= MC2
بايد گفت نظريه نسبيت خاص، مدعي نسبيبودن همهچيز نيست و فقط ميگويد كه چيزهايي مانند مكان (فضا) كه از نظر دنيا مطلق بودند، نسبي هستند و چيزي مانند سرعت نور كه نسبي انگاشته ميشد، مطلق است.
بنا به اظهارت او نسبيت سبب ميشود كه حوادث براي يك ناظر در مقايسه با ناظري ديگر كندتر پيش بروند و اين شامل وقايع مربوط به زندگي مانند فرآيند پيري نيز ميشود.
او پس از نظريه نسبيت خاص، فرضيه نسبيت عام را پيشنهاد داد:
-1 جرم لختي (اينرسي) دو كلمه مختلف براي چيز واحدي است )اصل همارزي)
-2 در انديشه پيرامون فضا بايد چهار بعد را درنظر گرفت: طول، عرض، ارتفاع و زمان. زمان بعد چهارم است در هر حادثه كه در كيهان رخ ميدهد در يك چهاربعدي فضا – زمان است كه روي ميدهد.
-3 فضا – زمان به سبب اجرام بزرگي مانند خورشيد خميده يا تورفته است. ميزان اين تورفتگي، ميزان قوت يا شدت ميدان جاذبه ثقلي (گراني) است.
انيشتين علاوهبر اين نظريهها ادعا ميكند كه كائنات پايانپذير نيست بلكه فضايي درخود بسته است و پايانپذير است. در كنار اينكه او در مقاله ديگر در سال 1917 انتشار داد. يكي از اين دو مقاله به برانگيزگي الكترونها به تابش نور ميپرداخت كه مفهومي بود كه سرانجام اساس كار ليزرها شد و ديگري به ساختار كيهان ميپرداخت كه امروز آن را عموماً اساس دانش كيهانشناسي جديد ميدانند.
اين تلاشهاي فكري زياد و مدتي به آن كوتاهي، سرانجام لطمه خود را زد و او نيز مانند «نيوتن» و «ماكسول» در اثر آن كارهاي فكري دشوار، دچار ناراحتي عصبي شد و وضع جسمي او نيز به هم خورده بود. در سالهاي پاياني زندگي ديگر تندرستي او رو به زوال بود، بهطوري كه ديگر نه ويولني ميتوانست بنوازد و نه توان انداختن قايق بادباني خود را به آب داشت.
انيشتين در تاريخ 19 آوريل سال 1955 در سن 76 سالگي درحاليكه خواب بود، درگذشت. او چيزي بيش از يك دانشمند، فيلسوف و يك سياستمدار بود.فردي متعهد و فروتن كه نبوغ علمي او شناخته و آگاهيهاي جديدي را از اسرار عالم براي تمام جهانيان بهارمغان آورد و در تاريخ بشر بهعنوان يكي از بزرگترين متفكران كه در زمين وجود داشته به شمار مي آيد.آلبرت انيشتين در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم آلمان از پدري به نام هرمان انيشتين به دنيا آمد. او پسر اول خانواده بود. او در شش سالگي وارد مدرسه شد. او در سالهاي نخست مدرسه شاگردي ضعيف بود، اما واقع امر آن است كه نمرههايي عالي ميگرفت و برخلاف روش يادگيري حفظي آزاردهنده و سخت مدرسه بارها شاگرد اول كلاس نيز شد و در سن پانزده سالگي معلم درس يوناني او زماني به پدر او گفته بود كه فرقي نميكند كه آلبرت چه رشتهاي را براي حرفه آينده خود انتخاب كند، هريك را برگزيند در آن ناكام خواهد ماند.
يكي از اشخاص مؤثر در زندگي انيشتين، ماكس تالمود از دوستان نزديك خانواده او بود. او به انيشتين كتابهايي درباره علوم و بعداً درباره فلسفه براي خواندن ميداد و بعد ساعتها با او درباره آنها به گفتگو مينشست. سرگرمي ذوقي اصلي انيشتين چه در روزهاي دبيرستان و چه در سالهاي آينده زندگي، موسيقي بود. آلبرت با خودآموزي نوازندگي پيانو را ياد گرفت و تا پايان عمر به نواختن پيانو و ويولن ادامه داد.
آلبرت در سالهاي آخر دبيرستان از كار مدرسه دل كنده و به آن بياعتنا شد. نمرات امتحانياش لطمه ديد و كار او به آنجا كشيد كه يكي از معلمان از وي خواست از مدرسه برود. آلبرت اين پيشنهاد را پذيرفت و بيآنكه والدينش را مطلع كند، مدرسه را بدون اخذ مدرك ديپلم ترك كرد.
در سال 1896 در امتحان ورودي مؤسسه پليتكنيك زوريخ شركت كرده و براي گذرانيدن يك دوره چهار ساله كه وي را واجد شرايط شغلي ديري ميكرد، پذيرفته شد.
او پس از اتمام تحصيل خود در چند شركت بهصورت پارهوقت مشغول بهكار گرديد. او كه اكنون 26 ساله بود، خلاقيت فكري او از هر زمان ديگري بيشتر بود. انيشتين در ماه مي سال 1905 كار تأليف مكالمهاي را به پايان آورد كه هفده سال بعد جايزه نوبل را نصيب او كرد. او در ژوئن آن سال نيز مقاله ديگري نوشت كه به پاس آن، به دريافت درجه دكتراي دانشگاه زوريخ نائل آمد.
او پس از آن، چهار مقاله علمي ديگر نوشت كه مقاله سوم آن نظريه نسبيت خاص، ديد انسان درباره جهان هستي را براي هميشه تغيير داد. او همه اين توفيقات را با كار در تنهايي در اتاق پشتي آپارتمان كوچك خود در برن بهدست آورد.
نظريه نسبيت خاص را بدين صورت بيان كرد:
-1 سرعت نور همواره ثابت است.
-2 در حركت با سرعت نور زمان متوقف ميشود.
-3 در حركت با سرعت نور، جرم متحرك بينهايت ميشود. E= MC2
بايد گفت نظريه نسبيت خاص، مدعي نسبيبودن همهچيز نيست و فقط ميگويد كه چيزهايي مانند مكان (فضا) كه از نظر دنيا مطلق بودند، نسبي هستند و چيزي مانند سرعت نور كه نسبي انگاشته ميشد، مطلق است.
بنا به اظهارت او نسبيت سبب ميشود كه حوادث براي يك ناظر در مقايسه با ناظري ديگر كندتر پيش بروند و اين شامل وقايع مربوط به زندگي مانند فرآيند پيري نيز ميشود.
او پس از نظريه نسبيت خاص، فرضيه نسبيت عام را پيشنهاد داد:
-1 جرم لختي (اينرسي) دو كلمه مختلف براي چيز واحدي است )اصل همارزي)
-2 در انديشه پيرامون فضا بايد چهار بعد را درنظر گرفت: طول، عرض، ارتفاع و زمان. زمان بعد چهارم است در هر حادثه كه در كيهان رخ ميدهد در يك چهاربعدي فضا – زمان است كه روي ميدهد.
-3 فضا – زمان به سبب اجرام بزرگي مانند خورشيد خميده يا تورفته است. ميزان اين تورفتگي، ميزان قوت يا شدت ميدان جاذبه ثقلي (گراني) است.
انيشتين علاوهبر اين نظريهها ادعا ميكند كه كائنات پايانپذير نيست بلكه فضايي درخود بسته است و پايانپذير است. در كنار اينكه او در مقاله ديگر در سال 1917 انتشار داد. يكي از اين دو مقاله به برانگيزگي الكترونها به تابش نور ميپرداخت كه مفهومي بود كه سرانجام اساس كار ليزرها شد و ديگري به ساختار كيهان ميپرداخت كه امروز آن را عموماً اساس دانش كيهانشناسي جديد ميدانند.
اين تلاشهاي فكري زياد و مدتي به آن كوتاهي، سرانجام لطمه خود را زد و او نيز مانند «نيوتن» و «ماكسول» در اثر آن كارهاي فكري دشوار، دچار ناراحتي عصبي شد و وضع جسمي او نيز به هم خورده بود. در سالهاي پاياني زندگي ديگر تندرستي او رو به زوال بود، بهطوري كه ديگر نه ويولني ميتوانست بنوازد و نه توان انداختن قايق بادباني خود را به آب داشت.
انيشتين در تاريخ 19 آوريل سال 1955 در سن 76 سالگي درحاليكه خواب بود، درگذشت. او چيزي بيش از يك دانشمند، فيلسوف و يك سياستمدار بود.فردي متعهد و فروتن كه نبوغ علمي او شناخته و آگاهيهاي جديدي را از اسرار عالم براي تمام جهانيان بهارمغان آورد و در تاريخ بشر بهعنوان يكي از بزرگترين متفكران كه در زمين وجود داشته به شمار مي آيد.آلبرت انيشتين در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم آلمان از پدري به نام هرمان انيشتين به دنيا آمد. او پسر اول خانواده بود. او در شش سالگي وارد مدرسه شد. او در سالهاي نخست مدرسه شاگردي ضعيف بود، اما واقع امر آن است كه نمرههايي عالي ميگرفت و برخلاف روش يادگيري حفظي آزاردهنده و سخت مدرسه بارها شاگرد اول كلاس نيز شد و در سن پانزده سالگي معلم درس يوناني او زماني به پدر او گفته بود كه فرقي نميكند كه آلبرت چه رشتهاي را براي حرفه آينده خود انتخاب كند، هريك را برگزيند در آن ناكام خواهد ماند.
يكي از اشخاص مؤثر در زندگي انيشتين، ماكس تالمود از دوستان نزديك خانواده او بود. او به انيشتين كتابهايي درباره علوم و بعداً درباره فلسفه براي خواندن ميداد و بعد ساعتها با او درباره آنها به گفتگو مينشست. سرگرمي ذوقي اصلي انيشتين چه در روزهاي دبيرستان و چه در سالهاي آينده زندگي، موسيقي بود. آلبرت با خودآموزي نوازندگي پيانو را ياد گرفت و تا پايان عمر به نواختن پيانو و ويولن ادامه داد.
آلبرت در سالهاي آخر دبيرستان از كار مدرسه دل كنده و به آن بياعتنا شد. نمرات امتحانياش لطمه ديد و كار او به آنجا كشيد كه يكي از معلمان از وي خواست از مدرسه برود. آلبرت اين پيشنهاد را پذيرفت و بيآنكه والدينش را مطلع كند، مدرسه را بدون اخذ مدرك ديپلم ترك كرد.
در سال 1896 در امتحان ورودي مؤسسه پليتكنيك زوريخ شركت كرده و براي گذرانيدن يك دوره چهار ساله كه وي را واجد شرايط شغلي ديري ميكرد، پذيرفته شد.
او پس از اتمام تحصيل خود در چند شركت بهصورت پارهوقت مشغول بهكار گرديد. او كه اكنون 26 ساله بود، خلاقيت فكري او از هر زمان ديگري بيشتر بود. انيشتين در ماه مي سال 1905 كار تأليف مكالمهاي را به پايان آورد كه هفده سال بعد جايزه نوبل را نصيب او كرد. او در ژوئن آن سال نيز مقاله ديگري نوشت كه به پاس آن، به دريافت درجه دكتراي دانشگاه زوريخ نائل آمد.
او پس از آن، چهار مقاله علمي ديگر نوشت كه مقاله سوم آن نظريه نسبيت خاص، ديد انسان درباره جهان هستي را براي هميشه تغيير داد. او همه اين توفيقات را با كار در تنهايي در اتاق پشتي آپارتمان كوچك خود در برن بهدست آورد.
نظريه نسبيت خاص را بدين صورت بيان كرد:
-1 سرعت نور همواره ثابت است.
-2 در حركت با سرعت نور زمان متوقف ميشود.
-3 در حركت با سرعت نور، جرم متحرك بينهايت ميشود. E= MC2
بايد گفت نظريه نسبيت خاص، مدعي نسبيبودن همهچيز نيست و فقط ميگويد كه چيزهايي مانند مكان (فضا) كه از نظر دنيا مطلق بودند، نسبي هستند و چيزي مانند سرعت نور كه نسبي انگاشته ميشد، مطلق است.
بنا به اظهارت او نسبيت سبب ميشود كه حوادث براي يك ناظر در مقايسه با ناظري ديگر كندتر پيش بروند و اين شامل وقايع مربوط به زندگي مانند فرآيند پيري نيز ميشود.
او پس از نظريه نسبيت خاص، فرضيه نسبيت عام را پيشنهاد داد:
-1 جرم لختي (اينرسي) دو كلمه مختلف براي چيز واحدي است )اصل همارزي)
-2 در انديشه پيرامون فضا بايد چهار بعد را درنظر گرفت: طول، عرض، ارتفاع و زمان. زمان بعد چهارم است در هر حادثه كه در كيهان رخ ميدهد در يك چهاربعدي فضا – زمان است كه روي ميدهد.
-3 فضا – زمان به سبب اجرام بزرگي مانند خورشيد خميده يا تورفته است. ميزان اين تورفتگي، ميزان قوت يا شدت ميدان جاذبه ثقلي (گراني) است.
انيشتين علاوهبر اين نظريهها ادعا ميكند كه كائنات پايانپذير نيست بلكه فضايي درخود بسته است و پايانپذير است. در كنار اينكه او در مقاله ديگر در سال 1917 انتشار داد. يكي از اين دو مقاله به برانگيزگي الكترونها به تابش نور ميپرداخت كه مفهومي بود كه سرانجام اساس كار ليزرها شد و ديگري به ساختار كيهان ميپرداخت كه امروز آن را عموماً اساس دانش كيهانشناسي جديد ميدانند.
اين تلاشهاي فكري زياد و مدتي به آن كوتاهي، سرانجام لطمه خود را زد و او نيز مانند «نيوتن» و «ماكسول» در اثر آن كارهاي فكري دشوار، دچار ناراحتي عصبي شد و وضع جسمي او نيز به هم خورده بود. در سالهاي پاياني زندگي ديگر تندرستي او رو به زوال بود، بهطوري كه ديگر نه ويولني ميتوانست بنوازد و نه توان انداختن قايق بادباني خود را به آب داشت.
انيشتين در تاريخ 19 آوريل سال 1955 در سن 76 سالگي درحاليكه خواب بود، درگذشت. او چيزي بيش از يك دانشمند، فيلسوف و يك سياستمدار بود.فردي متعهد و فروتن كه نبوغ علمي او شناخته و آگاهيهاي جديدي را از اسرار عالم براي تمام جهانيان بهارمغان آورد و در تاريخ بشر بهعنوان يكي از بزرگترين متفكران كه در زمين وجود داشته به شمار مي آيد.
يكي از اشخاص مؤثر در زندگي انيشتين، ماكس تالمود از دوستان نزديك خانواده او بود. او به انيشتين كتابهايي درباره علوم و بعداً درباره فلسفه براي خواندن ميداد و بعد ساعتها با او درباره آنها به گفتگو مينشست. سرگرمي ذوقي اصلي انيشتين چه در روزهاي دبيرستان و چه در سالهاي آينده زندگي، موسيقي بود. آلبرت با خودآموزي نوازندگي پيانو را ياد گرفت و تا پايان عمر به نواختن پيانو و ويولن ادامه داد.
آلبرت در سالهاي آخر دبيرستان از كار مدرسه دل كنده و به آن بياعتنا شد. نمرات امتحانياش لطمه ديد و كار او به آنجا كشيد كه يكي از معلمان از وي خواست از مدرسه برود. آلبرت اين پيشنهاد را پذيرفت و بيآنكه والدينش را مطلع كند، مدرسه را بدون اخذ مدرك ديپلم ترك كرد.
در سال 1896 در امتحان ورودي مؤسسه پليتكنيك زوريخ شركت كرده و براي گذرانيدن يك دوره چهار ساله كه وي را واجد شرايط شغلي ديري ميكرد، پذيرفته شد.
او پس از اتمام تحصيل خود در چند شركت بهصورت پارهوقت مشغول بهكار گرديد. او كه اكنون 26 ساله بود، خلاقيت فكري او از هر زمان ديگري بيشتر بود. انيشتين در ماه مي سال 1905 كار تأليف مكالمهاي را به پايان آورد كه هفده سال بعد جايزه نوبل را نصيب او كرد. او در ژوئن آن سال نيز مقاله ديگري نوشت كه به پاس آن، به دريافت درجه دكتراي دانشگاه زوريخ نائل آمد.
او پس از آن، چهار مقاله علمي ديگر نوشت كه مقاله سوم آن نظريه نسبيت خاص، ديد انسان درباره جهان هستي را براي هميشه تغيير داد. او همه اين توفيقات را با كار در تنهايي در اتاق پشتي آپارتمان كوچك خود در برن بهدست آورد.
نظريه نسبيت خاص را بدين صورت بيان كرد:
-1 سرعت نور همواره ثابت است.
-2 در حركت با سرعت نور زمان متوقف ميشود.
-3 در حركت با سرعت نور، جرم متحرك بينهايت ميشود. E= MC2
بايد گفت نظريه نسبيت خاص، مدعي نسبيبودن همهچيز نيست و فقط ميگويد كه چيزهايي مانند مكان (فضا) كه از نظر دنيا مطلق بودند، نسبي هستند و چيزي مانند سرعت نور كه نسبي انگاشته ميشد، مطلق است.
بنا به اظهارت او نسبيت سبب ميشود كه حوادث براي يك ناظر در مقايسه با ناظري ديگر كندتر پيش بروند و اين شامل وقايع مربوط به زندگي مانند فرآيند پيري نيز ميشود.
او پس از نظريه نسبيت خاص، فرضيه نسبيت عام را پيشنهاد داد:
-1 جرم لختي (اينرسي) دو كلمه مختلف براي چيز واحدي است )اصل همارزي)
-2 در انديشه پيرامون فضا بايد چهار بعد را درنظر گرفت: طول، عرض، ارتفاع و زمان. زمان بعد چهارم است در هر حادثه كه در كيهان رخ ميدهد در يك چهاربعدي فضا – زمان است كه روي ميدهد.
-3 فضا – زمان به سبب اجرام بزرگي مانند خورشيد خميده يا تورفته است. ميزان اين تورفتگي، ميزان قوت يا شدت ميدان جاذبه ثقلي (گراني) است.
انيشتين علاوهبر اين نظريهها ادعا ميكند كه كائنات پايانپذير نيست بلكه فضايي درخود بسته است و پايانپذير است. در كنار اينكه او در مقاله ديگر در سال 1917 انتشار داد. يكي از اين دو مقاله به برانگيزگي الكترونها به تابش نور ميپرداخت كه مفهومي بود كه سرانجام اساس كار ليزرها شد و ديگري به ساختار كيهان ميپرداخت كه امروز آن را عموماً اساس دانش كيهانشناسي جديد ميدانند.
اين تلاشهاي فكري زياد و مدتي به آن كوتاهي، سرانجام لطمه خود را زد و او نيز مانند «نيوتن» و «ماكسول» در اثر آن كارهاي فكري دشوار، دچار ناراحتي عصبي شد و وضع جسمي او نيز به هم خورده بود. در سالهاي پاياني زندگي ديگر تندرستي او رو به زوال بود، بهطوري كه ديگر نه ويولني ميتوانست بنوازد و نه توان انداختن قايق بادباني خود را به آب داشت.
انيشتين در تاريخ 19 آوريل سال 1955 در سن 76 سالگي درحاليكه خواب بود، درگذشت. او چيزي بيش از يك دانشمند، فيلسوف و يك سياستمدار بود.فردي متعهد و فروتن كه نبوغ علمي او شناخته و آگاهيهاي جديدي را از اسرار عالم براي تمام جهانيان بهارمغان آورد و در تاريخ بشر بهعنوان يكي از بزرگترين متفكران كه در زمين وجود داشته به شمار مي آيد.آلبرت انيشتين در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم آلمان از پدري به نام هرمان انيشتين به دنيا آمد. او پسر اول خانواده بود. او در شش سالگي وارد مدرسه شد. او در سالهاي نخست مدرسه شاگردي ضعيف بود، اما واقع امر آن است كه نمرههايي عالي ميگرفت و برخلاف روش يادگيري حفظي آزاردهنده و سخت مدرسه بارها شاگرد اول كلاس نيز شد و در سن پانزده سالگي معلم درس يوناني او زماني به پدر او گفته بود كه فرقي نميكند كه آلبرت چه رشتهاي را براي حرفه آينده خود انتخاب كند، هريك را برگزيند در آن ناكام خواهد ماند.
يكي از اشخاص مؤثر در زندگي انيشتين، ماكس تالمود از دوستان نزديك خانواده او بود. او به انيشتين كتابهايي درباره علوم و بعداً درباره فلسفه براي خواندن ميداد و بعد ساعتها با او درباره آنها به گفتگو مينشست. سرگرمي ذوقي اصلي انيشتين چه در روزهاي دبيرستان و چه در سالهاي آينده زندگي، موسيقي بود. آلبرت با خودآموزي نوازندگي پيانو را ياد گرفت و تا پايان عمر به نواختن پيانو و ويولن ادامه داد.
آلبرت در سالهاي آخر دبيرستان از كار مدرسه دل كنده و به آن بياعتنا شد. نمرات امتحانياش لطمه ديد و كار او به آنجا كشيد كه يكي از معلمان از وي خواست از مدرسه برود. آلبرت اين پيشنهاد را پذيرفت و بيآنكه والدينش را مطلع كند، مدرسه را بدون اخذ مدرك ديپلم ترك كرد.
در سال 1896 در امتحان ورودي مؤسسه پليتكنيك زوريخ شركت كرده و براي گذرانيدن يك دوره چهار ساله كه وي را واجد شرايط شغلي ديري ميكرد، پذيرفته شد.
او پس از اتمام تحصيل خود در چند شركت بهصورت پارهوقت مشغول بهكار گرديد. او كه اكنون 26 ساله بود، خلاقيت فكري او از هر زمان ديگري بيشتر بود. انيشتين در ماه مي سال 1905 كار تأليف مكالمهاي را به پايان آورد كه هفده سال بعد جايزه نوبل را نصيب او كرد. او در ژوئن آن سال نيز مقاله ديگري نوشت كه به پاس آن، به دريافت درجه دكتراي دانشگاه زوريخ نائل آمد.
او پس از آن، چهار مقاله علمي ديگر نوشت كه مقاله سوم آن نظريه نسبيت خاص، ديد انسان درباره جهان هستي را براي هميشه تغيير داد. او همه اين توفيقات را با كار در تنهايي در اتاق پشتي آپارتمان كوچك خود در برن بهدست آورد.
نظريه نسبيت خاص را بدين صورت بيان كرد:
-1 سرعت نور همواره ثابت است.
-2 در حركت با سرعت نور زمان متوقف ميشود.
-3 در حركت با سرعت نور، جرم متحرك بينهايت ميشود. E= MC2
بايد گفت نظريه نسبيت خاص، مدعي نسبيبودن همهچيز نيست و فقط ميگويد كه چيزهايي مانند مكان (فضا) كه از نظر دنيا مطلق بودند، نسبي هستند و چيزي مانند سرعت نور كه نسبي انگاشته ميشد، مطلق است.
بنا به اظهارت او نسبيت سبب ميشود كه حوادث براي يك ناظر در مقايسه با ناظري ديگر كندتر پيش بروند و اين شامل وقايع مربوط به زندگي مانند فرآيند پيري نيز ميشود.
او پس از نظريه نسبيت خاص، فرضيه نسبيت عام را پيشنهاد داد:
-1 جرم لختي (اينرسي) دو كلمه مختلف براي چيز واحدي است )اصل همارزي)
-2 در انديشه پيرامون فضا بايد چهار بعد را درنظر گرفت: طول، عرض، ارتفاع و زمان. زمان بعد چهارم است در هر حادثه كه در كيهان رخ ميدهد در يك چهاربعدي فضا – زمان است كه روي ميدهد.
-3 فضا – زمان به سبب اجرام بزرگي مانند خورشيد خميده يا تورفته است. ميزان اين تورفتگي، ميزان قوت يا شدت ميدان جاذبه ثقلي (گراني) است.
انيشتين علاوهبر اين نظريهها ادعا ميكند كه كائنات پايانپذير نيست بلكه فضايي درخود بسته است و پايانپذير است. در كنار اينكه او در مقاله ديگر در سال 1917 انتشار داد. يكي از اين دو مقاله به برانگيزگي الكترونها به تابش نور ميپرداخت كه مفهومي بود كه سرانجام اساس كار ليزرها شد و ديگري به ساختار كيهان ميپرداخت كه امروز آن را عموماً اساس دانش كيهانشناسي جديد ميدانند.
اين تلاشهاي فكري زياد و مدتي به آن كوتاهي، سرانجام لطمه خود را زد و او نيز مانند «نيوتن» و «ماكسول» در اثر آن كارهاي فكري دشوار، دچار ناراحتي عصبي شد و وضع جسمي او نيز به هم خورده بود. در سالهاي پاياني زندگي ديگر تندرستي او رو به زوال بود، بهطوري كه ديگر نه ويولني ميتوانست بنوازد و نه توان انداختن قايق بادباني خود را به آب داشت.
انيشتين در تاريخ 19 آوريل سال 1955 در سن 76 سالگي درحاليكه خواب بود، درگذشت. او چيزي بيش از يك دانشمند، فيلسوف و يك سياستمدار بود.فردي متعهد و فروتن كه نبوغ علمي او شناخته و آگاهيهاي جديدي را از اسرار عالم براي تمام جهانيان بهارمغان آورد و در تاريخ بشر بهعنوان يكي از بزرگترين متفكران كه در زمين وجود داشته به شمار مي آيد.آلبرت انيشتين در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم آلمان از پدري به نام هرمان انيشتين به دنيا آمد. او پسر اول خانواده بود. او در شش سالگي وارد مدرسه شد. او در سالهاي نخست مدرسه شاگردي ضعيف بود، اما واقع امر آن است كه نمرههايي عالي ميگرفت و برخلاف روش يادگيري حفظي آزاردهنده و سخت مدرسه بارها شاگرد اول كلاس نيز شد و در سن پانزده سالگي معلم درس يوناني او زماني به پدر او گفته بود كه فرقي نميكند كه آلبرت چه رشتهاي را براي حرفه آينده خود انتخاب كند، هريك را برگزيند در آن ناكام خواهد ماند.
يكي از اشخاص مؤثر در زندگي انيشتين، ماكس تالمود از دوستان نزديك خانواده او بود. او به انيشتين كتابهايي درباره علوم و بعداً درباره فلسفه براي خواندن ميداد و بعد ساعتها با او درباره آنها به گفتگو مينشست. سرگرمي ذوقي اصلي انيشتين چه در روزهاي دبيرستان و چه در سالهاي آينده زندگي، موسيقي بود. آلبرت با خودآموزي نوازندگي پيانو را ياد گرفت و تا پايان عمر به نواختن پيانو و ويولن ادامه داد.
آلبرت در سالهاي آخر دبيرستان از كار مدرسه دل كنده و به آن بياعتنا شد. نمرات امتحانياش لطمه ديد و كار او به آنجا كشيد كه يكي از معلمان از وي خواست از مدرسه برود. آلبرت اين پيشنهاد را پذيرفت و بيآنكه والدينش را مطلع كند، مدرسه را بدون اخذ مدرك ديپلم ترك كرد.
در سال 1896 در امتحان ورودي مؤسسه پليتكنيك زوريخ شركت كرده و براي گذرانيدن يك دوره چهار ساله كه وي را واجد شرايط شغلي ديري ميكرد، پذيرفته شد.
او پس از اتمام تحصيل خود در چند شركت بهصورت پارهوقت مشغول بهكار گرديد. او كه اكنون 26 ساله بود، خلاقيت فكري او از هر زمان ديگري بيشتر بود. انيشتين در ماه مي سال 1905 كار تأليف مكالمهاي را به پايان آورد كه هفده سال بعد جايزه نوبل را نصيب او كرد. او در ژوئن آن سال نيز مقاله ديگري نوشت كه به پاس آن، به دريافت درجه دكتراي دانشگاه زوريخ نائل آمد.
او پس از آن، چهار مقاله علمي ديگر نوشت كه مقاله سوم آن نظريه نسبيت خاص، ديد انسان درباره جهان هستي را براي هميشه تغيير داد. او همه اين توفيقات را با كار در تنهايي در اتاق پشتي آپارتمان كوچك خود در برن بهدست آورد.
نظريه نسبيت خاص را بدين صورت بيان كرد:
-1 سرعت نور همواره ثابت است.
-2 در حركت با سرعت نور زمان متوقف ميشود.
-3 در حركت با سرعت نور، جرم متحرك بينهايت ميشود. E= MC2
بايد گفت نظريه نسبيت خاص، مدعي نسبيبودن همهچيز نيست و فقط ميگويد كه چيزهايي مانند مكان (فضا) كه از نظر دنيا مطلق بودند، نسبي هستند و چيزي مانند سرعت نور كه نسبي انگاشته ميشد، مطلق است.
بنا به اظهارت او نسبيت سبب ميشود كه حوادث براي يك ناظر در مقايسه با ناظري ديگر كندتر پيش بروند و اين شامل وقايع مربوط به زندگي مانند فرآيند پيري نيز ميشود.
او پس از نظريه نسبيت خاص، فرضيه نسبيت عام را پيشنهاد داد:
-1 جرم لختي (اينرسي) دو كلمه مختلف براي چيز واحدي است )اصل همارزي)
-2 در انديشه پيرامون فضا بايد چهار بعد را درنظر گرفت: طول، عرض، ارتفاع و زمان. زمان بعد چهارم است در هر حادثه كه در كيهان رخ ميدهد در يك چهاربعدي فضا – زمان است كه روي ميدهد.
-3 فضا – زمان به سبب اجرام بزرگي مانند خورشيد خميده يا تورفته است. ميزان اين تورفتگي، ميزان قوت يا شدت ميدان جاذبه ثقلي (گراني) است.
انيشتين علاوهبر اين نظريهها ادعا ميكند كه كائنات پايانپذير نيست بلكه فضايي درخود بسته است و پايانپذير است. در كنار اينكه او در مقاله ديگر در سال 1917 انتشار داد. يكي از اين دو مقاله به برانگيزگي الكترونها به تابش نور ميپرداخت كه مفهومي بود كه سرانجام اساس كار ليزرها شد و ديگري به ساختار كيهان ميپرداخت كه امروز آن را عموماً اساس دانش كيهانشناسي جديد ميدانند.
اين تلاشهاي فكري زياد و مدتي به آن كوتاهي، سرانجام لطمه خود را زد و او نيز مانند «نيوتن» و «ماكسول» در اثر آن كارهاي فكري دشوار، دچار ناراحتي عصبي شد و وضع جسمي او نيز به هم خورده بود. در سالهاي پاياني زندگي ديگر تندرستي او رو به زوال بود، بهطوري كه ديگر نه ويولني ميتوانست بنوازد و نه توان انداختن قايق بادباني خود را به آب داشت.
انيشتين در تاريخ 19 آوريل سال 1955 در سن 76 سالگي درحاليكه خواب بود، درگذشت. او چيزي بيش از يك دانشمند، فيلسوف و يك سياستمدار بود.فردي متعهد و فروتن كه نبوغ علمي او شناخته و آگاهيهاي جديدي را از اسرار عالم براي تمام جهانيان بهارمغان آورد و در تاريخ بشر بهعنوان يكي از بزرگترين متفكران كه در زمين وجود داشته به شمار مي آيد.