امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مجموعه اعترافات دیگران!! (طنز)

#1
دوره دبستان امتحان جغرافي داشتيم يه سوالش اين بود: تنها قمر کره زمين؟
من هم با اطمينان کامل نوشتم قمر بني هاشم!!!

بچه كه بودم با دختر و پسر خاله هام لباس كهنه ميپوشيديم
ميرفتيم گدايي با درامدش بستني ميگرفتيم كه همسايمون مارو لو داد و كتك خورديم!!

سوم دبستان که بودم يه روز معلممون مدرسه نيومد منم ظهرش رفتم در خونشون
که يه کوچه بالاتر از ما بود تکليف شبمو ازش گرفتم!!!!!!

به عنوان 1 مهندس ميخواستم ديوار رو سوراخ کنم، شک داشتم که از زير جايي که ميخوام سوراخ کنم
سيم برق رد شده باشه، واسه اينکه برق نگيرتم فيوز رو قطع کردم،
تازه وقتي ديدم دريل کار نميکنه کلي غصه خوردم که دريل سوخت !!

بچه که بودم، جو گير بودم نماز بخونم .... بعد چادر گل منگوليمو ميذاشتم مهرم ميذاشتم
رو به قبله وا ميستادم شروع ميکردم به نماز خوندن ... اما جاي سوره ها شعر کلاه قرمزيو مي خوندم....
>>>آقاي راننده...آقاي راننده...يالا بزن توو دنده....!!!!


چهار سال پيش بايد آندوسکوپي ميکردم. از يه لوله باد ميفرستن تو باسن مبارک که راحت ديده شه.
دکتره نميدونم چي بود داستان که باد خالي نکرد. يه تاکسي گرفتم برم خونه.
وسطا راه ديگه داغون فشار آورده بود از دستم در رفت گوزيدم.
منم ديگه ديدم آبروم رفته دلدرد شديدم دارم از فشار باد، هر چي بود دادم.
انقدم فشارش زياد بود کل ماشين رفته بود رو ويبره.
راننده لامصب جاده رو ول کرده بود نعره ميزد يا امام هشتم...يا حسين.
يه پيرمرده هم داد ميزد حواست به جلو باشه.
راننده فهميد من گوزيدم زد بقل گفت يابوو گم شو پايين فک کردم آمريکا حمله کرده

بچه که بودم شبا پيش خواهرم ميخوابيدم وسطاي شب که مطمئن ميشدم
که خوابش سنگين شده دستشو مي*کردم تو دماغم!

راهنمايي که بودم به شدت جو گير بودم، همسايگيمون يه خانومه بود که تازه از شوهرش طلاق گرفته بود،
شوهره هم هر روز ميومد و جلو در خونش سر و صدا راه مينداخت، خيلي دلم واسه خانومه ميسوخت.
يه روز که طرف اومده بود عربده کشي، تصميم گرفتم که برم و جلوش در بيام.
رفتم تو کوچه و گفتم آهاي چيکارش داري؟ يارو يه نگاه بهم انداخت و يه پوزخندي زد و به کارش ادمه داد،
منم سه پيچش شدم، وقتي ديد من بيخيالش نميشم گفت اصلا تو چيکارشي؟ منم جوگير، گفتم لعنتي زنمه!!

تو عروسي نشسته بودم يه بچه 3 ، 4 ساله اومد يک هسته هلو داد بهم،
منم نازش کردم هسته رو گرفتم انداختم زير ميز، چند ثانيه بعد ديدم دوباره آوردش،
اين دفعه پرتش کردم يه جاي دور ديدم دوباره آورد!!
مي خواستم اين بار خيلي دور بندازمش که بغل دستيم بهم گفت آقا اين بچس سگ نيست!
طرف باباي بچه بود!!


روز تولد 19سالگيم خودم يادم نبود، اومدم خونه ديدم در قفله چراغ ها هم خاموشه، يه باد گنده اي ول دادم
وسط خونه كه انقد صداش بلند بود خودم جا خوردم، بعد چراغ ها رو كه روشن كردم ديدم دوستام وسط سالن
با كلاه بوقي و برف شادي افتادن كف سالن هي ميخندن بعد يكسري هم سرخ شدن
ميگن تولد تولدِت مبارك... كيكم از دست يكي از دوستام افتاد وسط سالن، خلاصه شب به ياد ماندني شد ...

سوار اتوبوس شدم، رفتم تو، قسمت آقايون پيش يه آقايي نشستم و از خستگي خوابم برد،
نزديک مقصد ديدم زانوم درد ميکنه فهميدم آقايه کناري 3-2 بار با کيفش کوبيده تو پام تا بيدارم کنه
چون ميخواست پياده بشه و من جلوش رو گرفته بودم، خيلي شاکي نگاش کردم، راننده هم بالا سرم بود.
آقاهه گفت : ببخشيد خانم 5 بار صداتون کردم نشنيدين، ترسيديم.
براي اينکه ضايع نشم که مثل خرس خواب بودم وانمود کردم که کَر هستم و
با زبون کر و لالي و طلبکارانه عصبانيتم رو نشون دادم، مرد بيچاره اينقدررررر ناراحت شده بود 10 دفعه
با دست و ايما و اشاره از من معذرت خواهي ميکرد!!

وقتي پدرم روزنامه ميخونه روزنامه رو وسط آسمون و زمين تو هوا جلوي صورتش نگه ميداره
بچه که بودم يواشکي ميرفتم پشت روزنامه طوري که پدرم منو نبينه و با مشت چنان ميکوبيدم
وسط روزنامه، پاره که ميشد هيچ، عينکش مي افتاد و بابا کل مطلب رو گم ميکرد.
کلاً پدرم 30ثانيه هنگ ميکرد.
بعد يک نگاه عاقل اندر سفيهي به من ميکرد و حرص ميخورد.
اما هيچي بهم نميگفت و من مانند خر کيف ميکردم.
تا اينکه يه روز پدرم پيش دستي کرد و قبل از من روزنامه رو کشيد
و با داد گفت: نکن بچـه. منم هول شدم مشت رو کوبيدم تو عينکه بابام. عينک شکست.
من 5 روز تو شوک بودم!!

بچه که بودم هميشه دلم ميخواس يه جوري داداش کوچيکمو سر به نيس کنم!
رفتم بقالي مرگ موش بگيرم آقاهه که ميدونس چه فسقل مشنگيم بجاش آرد بهم داد
منم ريختم تو قابلمه نهار! سر سفره وقتي همه شروع کردن به خوردن يهو گريه*ام گرفت!
با چشاي خيس تا ته غذامو خوردم ک همه با هم بميريم!!!!

تا سنه 13-12 سالگي تحت تاثير حرفاي مادربزرگم که خيلي تو قيد و بند حجاب بود با روسري مي*شستم
جلوي تلويزيون مخصوصا از ايرج طهماسب خيلي خجالت ميکشيدم.
زياد ميخنديد فکر ميکردم بهم نظر داره !!!!!

مامان بزرگ خدا بيامرز ما تو 95 سالگي فوت کرد.
صبح روزي که مامان بزرگم فوت کرده بود همه دور جنازش نشسته بوديم و همه داشتن گريه ميکردن.
جمعيتم زياد بود ... منو داداشمم تو بغل هم داشتيم گريه ميکرديم .... اشک فراوون بود و خلاصه جو گريه بود
يهو دختر خالم که تازه رسيده بود اومد تو حياط و با جديت داد کشيد : مامان بزرگ زود رفتي ...
يهو کل خونه رفت رو هوا ...حالا خندمون قطع نميشد!!

يه شب مادرم مريض بود داشتم ازش پرستاري ميکردم بعد گفت برو برام آب بيار رفتم آب آوردم
ديدم خوابش برده اومدم تريپ بايزيد بسطامي بردارم صبر کنم بيدار شه
يه دفعه يه لحظه خوابم برد آبو ريختم رو مامانم !!!!!!!!
پاسخ
 سپاس شده توسط sara ss501 ، Volkan ، kimia1381 ، مهدی خطر ، ✿♥нα৳є ...ℓσνє✿♥ ، noora91 ، MAHTA .S
آگهی
#2
خیلی طولانیه ولی واقعا ممنونم
یک مثال کامپیوتری هست که می گوید :
حال ما اینقدرهاهم خوب نیست فتوشاپهConfusediv:یه سپاسیم بده محض رضای خدا
مجموعه اعترافات دیگران!! (طنز) 1
پاسخ
 سپاس شده توسط L.A.78
#3
خیلی خنده دار بودن مرسیییییییییییییی
هراسهای بیهوده
تا بوده، همین بوده...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://iraniangraphic.com/samples/larg_21449-4080628720.jpg
پاسخ
 سپاس شده توسط L.A.78
#4
آره خیلی خنده دار بودش
یک مثال کامپیوتری هست که می گوید :
حال ما اینقدرهاهم خوب نیست فتوشاپهConfusediv:یه سپاسیم بده محض رضای خدا
مجموعه اعترافات دیگران!! (طنز) 1
پاسخ
 سپاس شده توسط L.A.78
#5
باحال بود25r30
اگه موافقید لطفا 3پا3 بدینTongue
زندگی بی رحم ترین معلم چون اول امتحان میگیره بعد درس میدهHeart
پاسخ
 سپاس شده توسط L.A.78 ، kimia1381 ، مهدی خطر ، ✿♥нα৳є ...ℓσνє✿♥
#6
excellentHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeart
thanksBig GrinBig Grin
پاسخ
#7
طولانیهConfused
پاسخ
#8
باحاله
رفیق فابریک roxi

هميشه حرفي رو بزن که بتوني بنويسيش

چيزي رو بنويس که بتوني پاش امضا کني

چيزي رو امضا کن که بتوني پاش بايستي ناپلئون


پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  فال جالب حروف اول اسم مجموعه : انواع فال های گوناگون فال جالب حروف اول اسم توجه : در
  ازحرف اول نام دیگران پی به شخصیت آنها ببرید
  مجموعه فرار از کرونا
  آیامحبوب دیگران هستید؟؟؟!! (تست روانشناسی)
Star یه خاطره که دیگران رو ضایع کردی بگو
  صد درجه به راست،صد درجه به چپ(اخر خنده)!!! مجموعه : مطالب طنز صد درجه به راست،صد درجه
  آیا واقعا دیگران را بخشیده اید ؟؟؟؟
  استاتوس های طنز و خنده دار فیسبوک (طنز جدید اعترافات خنده دار طنز اول مهر طنز مورد د
  برخی افراد 3 برابر سریع تر از دیگران پیر می شوند
  جملات خنده دار ، قصار و طنز آلود پشت کامیونی ! مجموعه : مطالب طنز جملات خنده دار ، قص

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان