12-01-2016، 10:22
آنچه در فيلم هاي هاليوود،به نظر مهم و انحرافي جلوه مي کند،وجود نگاه تقدس زدا، شريعت زدا و غيرالهي معرفي کردن رسولان الهي است.شخصيت پيامبران الهي در اين فيلم ها کاملاً منطبق با ديدگاه اومانيستي امروز است.
مساله اهانت به اولياء و پيامبران الهي و مقدسات اديان توحيدي امري تازه و جديد نيست. اهانت، استهزاء و تکذيب سه شيوه رايج در ميان اقوام سابق در مقابله با هدايت پيامبران بوده است. اهانت به پيامبران و دروغگو، ساحر، مجنون، قدرتطلب و سفيه و... خواندن آنان از جمله روشهاي رايج در ميان امتهاي گمراه گذشته و دشمنان پيامبران بوده است.در اين بين رسانه هاي غربي به خصوص سينما و تلويزيون نقش توهين و تحريف رسالت پيامبران را عهده دار بوده و هر از گاهي مصاديقي از اين کارکرد رسانهاي در غرب و حتي داخل جهان اسلام ديده ميشود.
تهيه فيلم هاي انحرافي مصائب مسيح (ع)، آخرين وسوسه هاي مسيح (ع)، مصاحبه با محمد (ص)، فتنه، ده فرمان و فيلم سراسر توهين آميز "برائت از مسلمين" ... همه و همه نشان از رويکرد انحرافي، سياسي و شريعت زداي رسانه هاي غربي است.در اين نوشتار به گوشه اي از سناريوهاي رسانهاي و تصويرسازي غرب عليه پيامبران به خصوص نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم اشاره خواهيم کرد..
وجود صحنه هاي طولاني شکنجه مسيح
هاليوود آيينه تمام عيار تفکر اومانيستي نسبت به پيامبران
در کنار اهانت دولت هاي غربي، صنعت هاليوود نيز در برهههاي مختلف با کمک حاميان صهيونيست و ضد دين خود، تقريبا تمامي پيامبران اولوالعزم را زير سؤال برده و با سناريوهاي مختلف چه در قالب انيميشن و چه در قالب فيلم سينمايي، اهانتهاي مختلفي را نسبت به اين فرستادگان الهي روا داشت است.
فيلم کتاب آفرينش نيز اثري مطرح ساخته "جان هيوستون" درباره پيامبران است که زندگي حضرت آدم، حضرت حوا، حضرت نوح، حضرت لوط، حضرت ابراهيم، حضرت اسماعيل و حضرت اسحاق (عليهم السلام) را با قرائت"هاليوودي توراتي"نشان مي دهد.حضرت آدم در کتاب آفرينش تنها اين ويژگي را دارد که اولين انسان است، اما در اينکه او پيامبر نيز هست کاملاً ترديد است.
در واقع در اينگونه آثار تلاش شده است از آغاز با مخدوش کردن تاريخچه پيامبري، آنان را از سطح عالمان علوم الهي و مبلّغان شريعت به سطح انساني عادي تنزّل دهند و بعد از القاي اين مقدمه، بنابر اهداف سياسي، اجتماعي و فرهنگي خود روايتهاي مختلفي نسبت به پيامبران الهي بيان داشته اند که از متن اصلي کتب مقدس دور بوده و حتي ضد آن بوده است.در يک فيلم شاهديم که فرستاده خداوند انساني نادان و جاهل قلمداد مي شود، در فيلم ديگر رسول الهي در نقش يک نجار ساده و پير قلمداد ميشود، در جاي ديگر با پيامبري هوس ران و شهوت پرست روبروييم و حتي ريشه خشونت و اعمال تروريستي از زندگي پيامبران نشأت مي گيرد.
برخي فيلمهاي توهين آميز نسبت به پيامبران الهي
در فيلمهاي ساخت آمريکا، ايتاليا و آلمان، زندگي و تاريخ پيامبران بيشتر از آنکه جنبهاي واقعي داشته باشند بر محور تحريفات انجيل و يا تحريفات آگاهانه جهان سياست ساخته شده و ويژگيهاي شخصيتي و تاريخي پيامبران به وضوح دگرگون ميگردند.اين فيلمها معمولاً دچار تحريفات و ويژگيهايي چون عدم برنامه تبليغي پيامبران، سادهلوحي و عرفي بودن آنان و شبهه افکني در نظام ديني آنان است.
شخصيت پيامبراني چون حضرت موسي، حضرت ابراهيم، حضرت ارمياي نبي و حضرت نوح دچار نوعي شکاکيت دکارتي و ترديد ديني است. اگرچه مسأله زنان و ماجراي عشقهاي زميني نيز در اين آثار خود بحث جداگانه و مفصلي را ميطلبد؛ لکن آنچه در اين فيلم ها به نظر مهم و انحرافي جلوه مي کند، وجود نگاه تقدس زدا، شريعت زدا و غيرالهي معرفي کردن رسولان الهي است.شخصيت پيامبران الهي در فيلمهاي ساخت هاليوود و دنياي غرب کاملاً منطبق با ديدگاه اومانيستي امروز است و در آثار آمريکائي از حدّ و اندازه يک انسان معمولي فراتر نميرود.
فيلم ده فرمان: (1956) The Ten Commandments
فيلم ده فرمان با دو نسخه متفاوت ساخته شده است اما هردو اثر با کارگرداني مشترک يک فيلمساز و هدفي مشخص توليد شده است، در فيلم ده فرمان ساخته "سيسيل بي دميل" موسي يک انسان است پس بايد تمام آرزوها و کنشهاي فردي يک انسان آن هم از نوع غربي را دارا باشد؛ موساي هاليوود در برابر فرعون تعظيم ميکند و بر دست او بوسه ميزند، او گرفتار عشق خواهرزاده فرعون شده، همچون ديگر انسانها مجذوب زيبايي او ميگردد و بعدها دلباختة دختر بزرگ حضرت شعيب ميشود؛
فيلم وسوسه هاي مسيح که به کارگرداني "مارتين اسکورسيزي" ساخته شده است، شخصيت مسيح را به صورت شخصيتي دوگانه و معلق ميان دنيا و آخرت به تصوير مي کشد و ابعاد زميني بودن و هوس ران بودن مسيح را بيش از بعد معنوي او نشان مي دهد. نام فيلم از آنجا اقتباس شده است مسيح فريب شيطان را مي خورد و با زن بدکاره اي همبستر مي شود. صحنه هاي زننده اي که بدون هيچگونه محدوديتي براي مخاطبان تهيه شده است.
او از دختران شعيب روي نميگرداند و حياي ديني ندارد چون يک انسان است و در حوزة مدرکات، احساسات، جوشش عشق و تمنيات با ديگران تفاوتي ندارد، در واقع چرا خوشگذراني نکند در حالي که قلب و جسمش به اين کار رضايت ميدهند و مسلّماً بر طبق تفکر غربي حيا و ايمان مفاهيمي انتزاعياند و موسي هم هنوز گرفتار شکاکيت خويش است. پس هنوز معنويت و ايمان الهي بر او سايهگستر نگشته است. آنچه دنياي غرب به ويژه هاليوود، آشکارا از آن روي ميگرداند وجود نيروي وحي و خواست الهي در پرورش يک انسان خارق العاده است که عصمت و طهارت او موجب تعالياش ميگردد.
فيلم کتاب آفرينش: (1966) The Bible: In the Beginning...
فيلم کتاب آفرينش نيز اثري مطرح ساخته "جان هيوستون" درباره پيامبران است که زندگي حضرت آدم، حضرت حوا، حضرت نوح، حضرت لوط، حضرت ابراهيم، حضرت اسماعيل و حضرت اسحاق (عليهم السلام) را با قرائت"هاليوودي توراتي"نشان مي دهد.حضرت آدم در کتاب آفرينش تنها اين ويژگي را دارد که اولين انسان است، اما در اينکه او پيامبر نيز هست کاملاً ترديد است. او مردي ساده و منفعل است که با اولين وسوسه شيطان، سيب را از دست حوّا گرفته و ميخورد و پس از تنزّل به سطح زمين، کشاورزي ساده ميگردد.
آدم با ديدن کشته شدن قابيل حتي واکنش احساسي يک انسان را نيز از خود بروز نميدهد. آدم در اين فيلم مظهر علم ربوبي نيست و چيزي بر تر از فرشتگان ندارد. او چهرة کشاورزي ساده و بيسواد را دارد که در جهل و بيخبري به سر برده و تا حدي همچون اقوام اوليه «بربر» است. فيلمساز با اين چهره پردازي و پرداخت شخصيتي غلط براي آدم با همان پيش فرضهاي قبلي شخصيت حضرت نوح را نيز ميکاود.
در واقع به عقيدة فيلمساز ميان حضرت نوح و يک پير مرد کشتيساز فرقي نيست و چيزي فراتر در شخصيت او يافت نميشود، نوح يک پيامبر است، اما سؤال اينجاست که او چگونه پيامبري است که هيچگونه مؤمني به دين خويش ندارد و حتي همسر و فرزندانش نيز با ديده ترديد به او مينگرند و گاه اعمال او را انکار ميکنند؛ در اين فيلم حضرت نوح، روزي از خانه بيرون ميآيد و صدايي ميشنود که براي خودت و حيوانات يک کشتي نجات بساز اما از کجا معلوم که شنيدن اين نوا نوعي توهّم نبوده است؛ در فيلم کتاب آفرينش، نوح در برابر قوم خود هيچگونه نقش و تبشير يا انذاري برعهده ندارد.
فيلم کتاب آفرينش
در اين فيلم همچنين تحقير عمدي حضرت اسماعيل جد بزرگ پيامبر اکرم (ص) پيداست، پس از تولد حضرت اسحاق که جد بني اسرائيل محسوب مي شود، جشن هاي مفصلي که نوع به تصوير کشيدن آن متناسب با شان حضرت ابراهيم نيست برگزار مي شود و در مقابل حضرت هاجر و حضرت اسماعيل عليهما السلام تبعيد شدگاني نمايش داده مي شوند که به دليل اختلاف افکني به صحراي حجاز تبعيد شده اند.
فيلم ارمياي نبي: (Jeremiah (1998
ارمياي نبي ساخته "هري وينو" نيز با همين ديدگاه ساخته ميشود، فيلم با اين سؤال تقديري آغاز ميشود که آيا ارميا، انساني برتر است؟ در واقع اين فيلم به نحوي نمايان در تضاد با تمام مفاهيمي است که در اديان بزرگ الهي راجع به پيامبران آمده است؛ ارميا انساني ساده و معمولي است که در بيابان سحر و جادو ميکند و حرفهايي غير عادي ميزند. در واقع فيلم ميخواهد بگويد او در سن پيامبري است و در حال پذيرش و القاي وحي است اما پس از کاشت اين اطلاعات، فيلمساز روي شخصيت ارميا متمرکز مي شود و مخاطب درمييابد که او مردي ساده و شيفته پيامبري است نه پيامبر!!!
فيلم ارمياي نبي
در ادامه درمي يابيم که ارميا نه تنها يک الگو و قهرمان توحيدي نيست، بلکه بشري است ترسو، فقير و ساده تر از حدّ معمول که وحي بر او نازل مي شود، ولي او با شنيدن نواي الهي پا به فرار مي گذارد و از پذيرش کلام وحياني سر باز مي زند...!
غرب و هاليوود به پيامبر مسيحيت هم رحم نمي کند
هاليوود و سينماي غرب، به دنبال نسخه ضد ديني و ترويج نگاه اومانيستي خود حتي شخصيت پيامبر مسيحيت را در حد يک انسان فرومايه زميني تنزل مي دهد و ذهن مخاطب را با نکات انحرافي نوازش داده و جهت دهي مي کند.
فيلم آخرين وسوسه هاي مسيح: (The Last Temptation of Christ (1988
اين فيلم که به کارگرداني "مارتين اسکورسيزي" ساخته شده است، شخصيت مسيح را به صورت شخصيتي دوگانه و معلق ميان دنيا و آخرت به تصوير مي کشد و ابعاد زميني بودن و هوس ران بودن مسيح را بيش از بعد معنوي او نشان مي دهد. نام فيلم از آنجا اقتباس شده است مسيح فريب شيطان را مي خورد و با زن بدکاره اي همبستر مي شود. صحنه هاي زننده اي که بدون هيچگونه محدوديتي براي مخاطبان تهيه شده است.
بعد از حادثه يازده سپتامبر، هرازگاهي به بهانه سالگرد اين حادثه ساختگي توسط دولتمردان آمريکا و صهيونيزم جهاني، اهانت هايي به ساحت مقدس پيامبر اکرم (ص) ديده مي شود،پروژه کاريکاتورهاي دانمارکي، پروژه ساخت فيلم فتنه توسط کارگردان هلندي، آتش زدن قرآن توسط کشيش مسيحي آمريکايي و آخرين اهانت و بي سابقه ترين آن ساخت فيلم موهن "Innocence Of Muslims"، همه و همه نشان از پروژه اي حساب شده براي مقابله با گسترش دين مبين اسلام و مسلمين جهان است.
مسيح اسکورسيزي داراي دوگانگي خاصي است و اين دوگانگي هم در محتوا و هم در فرم فيلم نمايش داده ميشود. در اين فيلم شاهد فردي هستيم که در عين دلبستن به خشونت يا رابطه جنسي با يک زن، تلاش ميکنند براي ايجاد عدالت يا رستگاري زندگي کند و فدا شود(!) اين فيلم حس دوگانهاي در بيننده ميآفرينند.مسيح در آخرين وسوسه مسيح بين انسان و يا خدا بودن خود متلاطم است و از طرفي مکاشفات رحماني او را به سوي فداء و تصليب ميکشاند و از طرفي وسوسههاي شيطاني و زميني او را به سوي قدرت و زن و دنيا ميکشاند.
شخصيت مسيح در اين فيلم کاملاً زميني شده و بدون تقدس به نمايش درآمده است. انگار تقدسزدايي خود به يک بت جديد در هاليوود بدل گشته که حتي به مسيح هم رحم نميشود؛ عيساي مجعول اسکورسيزي تمام تلاش خود را ميکند تا خدا، مسئوليت پيامبري و فدا شدن را از دوشش بردارد و او راحت شود و به صليب کشيده نشود ولي بالاخره ميپذيرد و به تبشير ميپردازد ولي ديني صرفاً عشقي را تبليغ ميکند و نه ديني به همراه مبارزهاي عليه ظلم و ستم روميان و يهوديان.
نمايي از فيلم آخرين وسوسه هاي مسيح
امّا شيطان حتي بر روي صليب هم مسيح را رها نميکند و به شکل فرشته نجات او ظاهر ميشود و وي را از صليب پايين آورده و با فريب ميگويد: تو در امتحانت پيروز شدي و اکنون ميتواني با زن مورد علاقهات مريم مجدليه (فاحشة توبه کرده) ازدواج کني، مسيح نيز اسير حيله ابليس شده، و با معشوقهاش ازدواج ميکند و بچهدار ميشود.
بعد از پير شدن در هنگام مرگ، يهودا بر بالينش حاضر شده و به او گلايه ميکند که: من به خود قبولاندم که تو را لو دهم تا تو به صليب کشيده شوي (و مسيحيان به رستگاري برسند)، ولي تو اسير شيطان شدي و زندگي معمولي و ازدواج را برگزيدي. در اينجا مسيح متوجه فريب شيطان شده و از خدا ميخواهد که او را بر روي صليب برگرداند تا فداي گناهان بشر شود و چنين ميشود و مسيح بر روي صليب فرياد ميزند: "مأموريت من انجام شد"
فيلم کد داوينچي: (2006) The Da Vinci Code
اين فيلم به کارگرداني"ران هاوارد"، داستان دختري است که بنابر داستان فيلم، از نوادگان و نتيجه ارتباط ميان مسيح ادعا شده هاليوود با مريم مجدليه است که توسط محافظان معبد صهيون تا آن زمان پنهان نگه داشته شده است.در اين فيلم ادعا مي شود کليسا قصد داشته تصويري مقدس و روحاني از مسيح ارائه دهد و براي همين از افشاي وجود اين دختر در هراس بوده است.دختري که اثبات کننده دين زميني و زندگي شهواني پيامبر خداست.ماجراي داستان حول يک تئوري خاص در مورد تاريخ مسيحيت ميگردد که پيش از اين نيز در موردش صحبت شده است و تاريخداناني با آن موافقند.
کتاب"خون مقدس، جام مقدس" منبع اصلي براي اين تئوريها بوده است. طبق اين تئوري عيسي مسيح با مريم مجدليه ازدواج کرده است و صاحب فرزند شده است و کليساي کاتوليک و واتيکان با اطلاع از اين قضايا قصد در پنهان کردن آنها داشتهاند. در ضمن "جام مقدس" نه يک شيئي بلکه خود مريم مجدليه است.آنچه در اين فيلم زير سؤال مي رود، اعتراف فيلم به عمل اشتباه حضرت مسيح عليه السلام بر اساس تحريفات تاريخي است و بدتر آنکه ادعا مي شود کليسا براي اينکه اشتباه مسيح فاش نشود، تمامي بچه هاي تازه متولد شده را کشته تا اين مسئله عيان نشود.
سناريوهاي هاليوود براي تصويرسازي و اهانت به پيامبر اکرم (ص)
فارغ از سناريوها و تفکر ليبرال دموکراسي و اومانيستي غرب و هاليوود به مقوله دين و عالم وحي، قرار گرفتن همه جانبه غرب عليه دين مبين اسلام، به تنهايي يکي از عوامل زنده ماندن مکتب اومانيستي ليبرال دموکراسي است.تفکرغربي بواسطه نفي ديگران قادر به احياي معلق خود است و در اين بين، بعد از جنگ جهاني اول و دوم و تغييرات در هندسه سياسي جهان، کمونيسم به عنوان اولين خطر جهان در ذهن افکار عمومي به شمار مي رفت و رسانه هاي غربي به خصوص هاليوود به خوبي اين هدف را تشخيص داده و براي آن تلاش کردند،
فيلم موهن برائت از مسلمين آخرين و جديدترين تصويرسازي موهن غرب عليه پيامبر اکرم (ص) است که ايشان را فردي هوس ران، ضعيف النفس و ساده نشان مي دهد.در تصوير سازي ديگري به کارگرداني احسان فرجامي از هلند، فيلمي ده دقيقه به نام مصاحبه با محمد، بر روي خروجي رسانه ها قرار گرفت که گفتگويي ميان فرجامي و پيامبر اکرم (ص) است.
لکن بعد از فروپاشي شوروي و ايجاد خلا براي غرب در معرفي خود به ديگران بواسطه نفي رقيب، اين بار و براي آخرين بار، دين مبين اسلام و خطر اسلامگرايي افراطي و يا به زعم غرب و هاليوود اسلام بنيادگرا بود که مي بايست به عنوان دشمن بشريت و غرب معرفي شود و اين پروژه با حوادث يازده سپتامبر وارد فاز عملياتي شد و واژه "جنگ با ترور" و يا "مقابله با تروريسم" به افکار عمومي جهان به خصوص شهروند غربي مخابره و ايجاد شد.
در اين بين بعد از حادثه يازده سپتامبر، هرازگاهي به بهانه سالگرد اين حادثه ساختگي توسط دولتمردان آمريکا و صهيونيزم جهاني، اهانت هايي به ساحت مقدس پيامبر اکرم (ص) ديده مي شود، پروژه کاريکاتورهاي دانمارکي، پروژه ساخت فيلم فتنه توسط کارگردان هلندي، آتش زدن قرآن توسط کشيش مسيحي آمريکايي و آخرين اهانت و بي سابقه ترين آن ساخت فيلم موهن "Innocence Of Muslims"، همه و همه نشان از پروژه اي حساب شده براي مقابله با گسترش دين مبين اسلام و مسلمين جهان است.در اين بين سناريوهاي رسانه اي غرب به خصوص هاليوود عليه شخصيت پيامبر اکرم (ص) نيز داراي ابعاد مختلفي است که به آن اشاره مي شود.
نمايي از فيلم موهن برائت از مسلمين
1- عرفي جلوه دادن پيامبر اکرم
يکي از سناريوهاي پيگيري شده توسط غرب، عرفي نشان دادن پيامبر اکرم (ص) است، هاليوود همواره به دنبال تقدس زدايي و يا به عبارتي شريعت زدايي از پيامبر اسلام است، غرب در فيلم موهن و جديد خود به نام "برائت از مسلمين" به کارگرداني "سام باسيل" يهودي عملا اين پروژه را به اجرا گذاشته و بازيگري را بدون پنهان کردن تصويرش به جاي پيامبر عظيم الشان اسلام قرار داده است.با نگاه جريان شناسانه به سينماي هاليوود، فيلم محمد رسول الله اگرچه در نوع خود فيلم مثبتي قلمداد مي شود لکن در اين فيلم پروژه عرفي کردن و تقدس زدايي از پيامبر اکرم (ص) کليد خورد.
در اين فيلم اگرچه به زندگي پيامبر اشاره دارد، لکن هيچ تمرکزي بر چهره نوراني و معنوي پيامبر نشده است، هيچ بعدي از ابعاد عبادي پيامبر به مخاطب عرضه نشده است و تنها به جنگ ها و نبردهاي پيامبر تا فتح مکه اشاره مي کند و خبري از زندگي معنوي پيامبر اکرم (ص) نيست، از سوي ديگر، حاميان اين فيلم به دنبال پروژه عرفي کردن چهره پيامبر اکرم (ص) در اين فيلم بودند که با مخالفت گسترده از سوي علماي جهان اسلام مواجه شدند.
2- تحريف، جعل و نپرداختن به واقعيات تاريخي
از ديگر سناريوهاي غربي و هاليوودي براي مقابله با اسلام و پيامبر اکرم (ص)، بحث پنهان نگه داشتن و نپرداختن به مسلمات تاريخي است که ما بين اهل سنت و تشيع مورد توافق است، به عنوان مثال عدم پرداختن به نقش بي بديل حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام در دوران صدر اسلام و بزرگ کردن ديگر شخصيت ها به صورت غير واقعي يکي از تحريفاتي است که در اين فيلم ديده مي شود و يا در فيلم فتنه که اسلام را به نوان نماد خشونت و تروريزم معرفي مي کند همين سناريو دنبال مي شود.
3- خشن نشان دادن اسلام و مسلمين در جهت نماد سازي براي تروريسم
يکي ديگر از سناريوهاي غرب و هاليوود عليه شخصيت پيامبر اکرم (ص)، بحث خشن نشان دادن پيامبر و مسلمانان است که در فيلم موهن به برائت از مسلمانان ساخته شده توسط سام باسيل يهودي به وضوح ديده مي شود.اين فيلم با صحنههايي از حملات گروههاي تندرو به يک داروخانه مربوط به پزشکي قبطي در مصر آغاز ميشود.
نمايي از فيلم موهن برائت از مسلمين
در اين صحنه چند مسلمان با محاسن بلند با چوب و چماق به داروخانه اين پزشک حمله ميکنند و با حمله ناجوانمردانه به همسر وي، مغازه اش را ويران مي کنند؛ اما پليس مصر تنها نظاره گر اين حادثه است.فيلم پس از اين بخش، به حيات پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله) در صدر اسلام منتقل ميشود و با پخش صحنه هاي مبتذل، علاوه بر توهين به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله)، دين اسلام به عنوان "سرطان" و مسلمانان را افرادي خشن، عقب مانده و طرفدار خونريزي نشان مي دهد.
4- تحريف سيما و زندگي پيامبر اکرم
يکي ديگر از سناريوهاي غربي و هاليوودي عليه پيامبر عظيم الشان اسلام، تحريف سيما و زندگي پيامبر اکرم (ص) در ميان مردم است به نوعي که هاليوود و غرب به مانند فيلم آخرين وسوسه هاي مسيح، به دنبال هوس ران معرفي کردن و زميني جلوه دادن پيامبر اسلام هستند. فيلم موهن برائت از مسلمين آخرين و جديدترين تصويرسازي موهن غرب عليه پيامبر اکرم (ص) است که ايشان را فردي هوس ران، ضعيف النفس و ساده نشان مي دهد.در تصوير سازي ديگري به کارگرداني احسان فرجامي از هلند، فيلمي ده دقيقه به نام مصاحبه با محمد، بر روي خروجي رسانه ها قرار گرفت که گفتگويي ميان فرجامي و پيامبر اکرم (ص) است.
مصاحبه در مورد دوران کودکي حضرت محمد(ص) و والدينش آغاز ميشود و به همسران متعدد وي ميرسد؛در اين مصاحبه، گرچه احسان جامي با کمال وقاحت و پررويي حضرت محمد را در مورد برخي آيات به چالش ميکشد، اما در واقع سعي ميکند که نشان دهد که ايشان در حال تغيير و وفق دادن خود با شرايط "نوين" است. در اين فيلم، حضرت محمد معتدل و مدرن نمايش داده ميشود. در اين مصاحبه آن حضرت رهروانش را به اعتدال فرا ميخواند و از آنها ميخواهد که به مخالفين اسلام حمله نکنند.
نتيجه گيري:
آنچه در رسانه هاي غربي و هاليوودي عليه سيما و واقعيت دين مبين اسلام و پيامبر عظيم الشأنش ديده مي شود چيزي جز مبارزه باطل عليه حق و حقيقت نيست، جهان کفر به خصوص سران غربي با احساس عدم مقابله و عدم توانايي براي شکست اسلام و گسترش مکتب اومانيستي ليبرال دموکراسي، هرازگاهي براي ايجاد موج و اختلاف افکني ميان مسلمانان و همچنين منفي کردن جلوه اسلام ميان مسيحيان و مردم غرب، با استفاده از تکنيک هاي رسانه اي اقداماتي انجام مي دهد که بنابر فرمايش خداوند: وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاکِرِين (54 - آل عمران)، نتيجه عکس و خلاف اهداف خود را مي گيرند.
منبع : پايگاه ديدبان
تهيه فيلم هاي انحرافي مصائب مسيح (ع)، آخرين وسوسه هاي مسيح (ع)، مصاحبه با محمد (ص)، فتنه، ده فرمان و فيلم سراسر توهين آميز "برائت از مسلمين" ... همه و همه نشان از رويکرد انحرافي، سياسي و شريعت زداي رسانه هاي غربي است.در اين نوشتار به گوشه اي از سناريوهاي رسانهاي و تصويرسازي غرب عليه پيامبران به خصوص نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم اشاره خواهيم کرد..
هاليوود آيينه تمام عيار تفکر اومانيستي نسبت به پيامبران
در کنار اهانت دولت هاي غربي، صنعت هاليوود نيز در برهههاي مختلف با کمک حاميان صهيونيست و ضد دين خود، تقريبا تمامي پيامبران اولوالعزم را زير سؤال برده و با سناريوهاي مختلف چه در قالب انيميشن و چه در قالب فيلم سينمايي، اهانتهاي مختلفي را نسبت به اين فرستادگان الهي روا داشت است.
فيلم کتاب آفرينش نيز اثري مطرح ساخته "جان هيوستون" درباره پيامبران است که زندگي حضرت آدم، حضرت حوا، حضرت نوح، حضرت لوط، حضرت ابراهيم، حضرت اسماعيل و حضرت اسحاق (عليهم السلام) را با قرائت"هاليوودي توراتي"نشان مي دهد.حضرت آدم در کتاب آفرينش تنها اين ويژگي را دارد که اولين انسان است، اما در اينکه او پيامبر نيز هست کاملاً ترديد است.
در واقع در اينگونه آثار تلاش شده است از آغاز با مخدوش کردن تاريخچه پيامبري، آنان را از سطح عالمان علوم الهي و مبلّغان شريعت به سطح انساني عادي تنزّل دهند و بعد از القاي اين مقدمه، بنابر اهداف سياسي، اجتماعي و فرهنگي خود روايتهاي مختلفي نسبت به پيامبران الهي بيان داشته اند که از متن اصلي کتب مقدس دور بوده و حتي ضد آن بوده است.در يک فيلم شاهديم که فرستاده خداوند انساني نادان و جاهل قلمداد مي شود، در فيلم ديگر رسول الهي در نقش يک نجار ساده و پير قلمداد ميشود، در جاي ديگر با پيامبري هوس ران و شهوت پرست روبروييم و حتي ريشه خشونت و اعمال تروريستي از زندگي پيامبران نشأت مي گيرد.
برخي فيلمهاي توهين آميز نسبت به پيامبران الهي
در فيلمهاي ساخت آمريکا، ايتاليا و آلمان، زندگي و تاريخ پيامبران بيشتر از آنکه جنبهاي واقعي داشته باشند بر محور تحريفات انجيل و يا تحريفات آگاهانه جهان سياست ساخته شده و ويژگيهاي شخصيتي و تاريخي پيامبران به وضوح دگرگون ميگردند.اين فيلمها معمولاً دچار تحريفات و ويژگيهايي چون عدم برنامه تبليغي پيامبران، سادهلوحي و عرفي بودن آنان و شبهه افکني در نظام ديني آنان است.
شخصيت پيامبراني چون حضرت موسي، حضرت ابراهيم، حضرت ارمياي نبي و حضرت نوح دچار نوعي شکاکيت دکارتي و ترديد ديني است. اگرچه مسأله زنان و ماجراي عشقهاي زميني نيز در اين آثار خود بحث جداگانه و مفصلي را ميطلبد؛ لکن آنچه در اين فيلم ها به نظر مهم و انحرافي جلوه مي کند، وجود نگاه تقدس زدا، شريعت زدا و غيرالهي معرفي کردن رسولان الهي است.شخصيت پيامبران الهي در فيلمهاي ساخت هاليوود و دنياي غرب کاملاً منطبق با ديدگاه اومانيستي امروز است و در آثار آمريکائي از حدّ و اندازه يک انسان معمولي فراتر نميرود.
فيلم ده فرمان: (1956) The Ten Commandments
فيلم ده فرمان با دو نسخه متفاوت ساخته شده است اما هردو اثر با کارگرداني مشترک يک فيلمساز و هدفي مشخص توليد شده است، در فيلم ده فرمان ساخته "سيسيل بي دميل" موسي يک انسان است پس بايد تمام آرزوها و کنشهاي فردي يک انسان آن هم از نوع غربي را دارا باشد؛ موساي هاليوود در برابر فرعون تعظيم ميکند و بر دست او بوسه ميزند، او گرفتار عشق خواهرزاده فرعون شده، همچون ديگر انسانها مجذوب زيبايي او ميگردد و بعدها دلباختة دختر بزرگ حضرت شعيب ميشود؛
فيلم وسوسه هاي مسيح که به کارگرداني "مارتين اسکورسيزي" ساخته شده است، شخصيت مسيح را به صورت شخصيتي دوگانه و معلق ميان دنيا و آخرت به تصوير مي کشد و ابعاد زميني بودن و هوس ران بودن مسيح را بيش از بعد معنوي او نشان مي دهد. نام فيلم از آنجا اقتباس شده است مسيح فريب شيطان را مي خورد و با زن بدکاره اي همبستر مي شود. صحنه هاي زننده اي که بدون هيچگونه محدوديتي براي مخاطبان تهيه شده است.
او از دختران شعيب روي نميگرداند و حياي ديني ندارد چون يک انسان است و در حوزة مدرکات، احساسات، جوشش عشق و تمنيات با ديگران تفاوتي ندارد، در واقع چرا خوشگذراني نکند در حالي که قلب و جسمش به اين کار رضايت ميدهند و مسلّماً بر طبق تفکر غربي حيا و ايمان مفاهيمي انتزاعياند و موسي هم هنوز گرفتار شکاکيت خويش است. پس هنوز معنويت و ايمان الهي بر او سايهگستر نگشته است. آنچه دنياي غرب به ويژه هاليوود، آشکارا از آن روي ميگرداند وجود نيروي وحي و خواست الهي در پرورش يک انسان خارق العاده است که عصمت و طهارت او موجب تعالياش ميگردد.
فيلم کتاب آفرينش نيز اثري مطرح ساخته "جان هيوستون" درباره پيامبران است که زندگي حضرت آدم، حضرت حوا، حضرت نوح، حضرت لوط، حضرت ابراهيم، حضرت اسماعيل و حضرت اسحاق (عليهم السلام) را با قرائت"هاليوودي توراتي"نشان مي دهد.حضرت آدم در کتاب آفرينش تنها اين ويژگي را دارد که اولين انسان است، اما در اينکه او پيامبر نيز هست کاملاً ترديد است. او مردي ساده و منفعل است که با اولين وسوسه شيطان، سيب را از دست حوّا گرفته و ميخورد و پس از تنزّل به سطح زمين، کشاورزي ساده ميگردد.
آدم با ديدن کشته شدن قابيل حتي واکنش احساسي يک انسان را نيز از خود بروز نميدهد. آدم در اين فيلم مظهر علم ربوبي نيست و چيزي بر تر از فرشتگان ندارد. او چهرة کشاورزي ساده و بيسواد را دارد که در جهل و بيخبري به سر برده و تا حدي همچون اقوام اوليه «بربر» است. فيلمساز با اين چهره پردازي و پرداخت شخصيتي غلط براي آدم با همان پيش فرضهاي قبلي شخصيت حضرت نوح را نيز ميکاود.
در واقع به عقيدة فيلمساز ميان حضرت نوح و يک پير مرد کشتيساز فرقي نيست و چيزي فراتر در شخصيت او يافت نميشود، نوح يک پيامبر است، اما سؤال اينجاست که او چگونه پيامبري است که هيچگونه مؤمني به دين خويش ندارد و حتي همسر و فرزندانش نيز با ديده ترديد به او مينگرند و گاه اعمال او را انکار ميکنند؛ در اين فيلم حضرت نوح، روزي از خانه بيرون ميآيد و صدايي ميشنود که براي خودت و حيوانات يک کشتي نجات بساز اما از کجا معلوم که شنيدن اين نوا نوعي توهّم نبوده است؛ در فيلم کتاب آفرينش، نوح در برابر قوم خود هيچگونه نقش و تبشير يا انذاري برعهده ندارد.
فيلم کتاب آفرينش
در اين فيلم همچنين تحقير عمدي حضرت اسماعيل جد بزرگ پيامبر اکرم (ص) پيداست، پس از تولد حضرت اسحاق که جد بني اسرائيل محسوب مي شود، جشن هاي مفصلي که نوع به تصوير کشيدن آن متناسب با شان حضرت ابراهيم نيست برگزار مي شود و در مقابل حضرت هاجر و حضرت اسماعيل عليهما السلام تبعيد شدگاني نمايش داده مي شوند که به دليل اختلاف افکني به صحراي حجاز تبعيد شده اند.
فيلم ارمياي نبي: (Jeremiah (1998
ارمياي نبي ساخته "هري وينو" نيز با همين ديدگاه ساخته ميشود، فيلم با اين سؤال تقديري آغاز ميشود که آيا ارميا، انساني برتر است؟ در واقع اين فيلم به نحوي نمايان در تضاد با تمام مفاهيمي است که در اديان بزرگ الهي راجع به پيامبران آمده است؛ ارميا انساني ساده و معمولي است که در بيابان سحر و جادو ميکند و حرفهايي غير عادي ميزند. در واقع فيلم ميخواهد بگويد او در سن پيامبري است و در حال پذيرش و القاي وحي است اما پس از کاشت اين اطلاعات، فيلمساز روي شخصيت ارميا متمرکز مي شود و مخاطب درمييابد که او مردي ساده و شيفته پيامبري است نه پيامبر!!!
در ادامه درمي يابيم که ارميا نه تنها يک الگو و قهرمان توحيدي نيست، بلکه بشري است ترسو، فقير و ساده تر از حدّ معمول که وحي بر او نازل مي شود، ولي او با شنيدن نواي الهي پا به فرار مي گذارد و از پذيرش کلام وحياني سر باز مي زند...!
غرب و هاليوود به پيامبر مسيحيت هم رحم نمي کند
هاليوود و سينماي غرب، به دنبال نسخه ضد ديني و ترويج نگاه اومانيستي خود حتي شخصيت پيامبر مسيحيت را در حد يک انسان فرومايه زميني تنزل مي دهد و ذهن مخاطب را با نکات انحرافي نوازش داده و جهت دهي مي کند.
فيلم آخرين وسوسه هاي مسيح: (The Last Temptation of Christ (1988
اين فيلم که به کارگرداني "مارتين اسکورسيزي" ساخته شده است، شخصيت مسيح را به صورت شخصيتي دوگانه و معلق ميان دنيا و آخرت به تصوير مي کشد و ابعاد زميني بودن و هوس ران بودن مسيح را بيش از بعد معنوي او نشان مي دهد. نام فيلم از آنجا اقتباس شده است مسيح فريب شيطان را مي خورد و با زن بدکاره اي همبستر مي شود. صحنه هاي زننده اي که بدون هيچگونه محدوديتي براي مخاطبان تهيه شده است.
بعد از حادثه يازده سپتامبر، هرازگاهي به بهانه سالگرد اين حادثه ساختگي توسط دولتمردان آمريکا و صهيونيزم جهاني، اهانت هايي به ساحت مقدس پيامبر اکرم (ص) ديده مي شود،پروژه کاريکاتورهاي دانمارکي، پروژه ساخت فيلم فتنه توسط کارگردان هلندي، آتش زدن قرآن توسط کشيش مسيحي آمريکايي و آخرين اهانت و بي سابقه ترين آن ساخت فيلم موهن "Innocence Of Muslims"، همه و همه نشان از پروژه اي حساب شده براي مقابله با گسترش دين مبين اسلام و مسلمين جهان است.
مسيح اسکورسيزي داراي دوگانگي خاصي است و اين دوگانگي هم در محتوا و هم در فرم فيلم نمايش داده ميشود. در اين فيلم شاهد فردي هستيم که در عين دلبستن به خشونت يا رابطه جنسي با يک زن، تلاش ميکنند براي ايجاد عدالت يا رستگاري زندگي کند و فدا شود(!) اين فيلم حس دوگانهاي در بيننده ميآفرينند.مسيح در آخرين وسوسه مسيح بين انسان و يا خدا بودن خود متلاطم است و از طرفي مکاشفات رحماني او را به سوي فداء و تصليب ميکشاند و از طرفي وسوسههاي شيطاني و زميني او را به سوي قدرت و زن و دنيا ميکشاند.
شخصيت مسيح در اين فيلم کاملاً زميني شده و بدون تقدس به نمايش درآمده است. انگار تقدسزدايي خود به يک بت جديد در هاليوود بدل گشته که حتي به مسيح هم رحم نميشود؛ عيساي مجعول اسکورسيزي تمام تلاش خود را ميکند تا خدا، مسئوليت پيامبري و فدا شدن را از دوشش بردارد و او راحت شود و به صليب کشيده نشود ولي بالاخره ميپذيرد و به تبشير ميپردازد ولي ديني صرفاً عشقي را تبليغ ميکند و نه ديني به همراه مبارزهاي عليه ظلم و ستم روميان و يهوديان.
امّا شيطان حتي بر روي صليب هم مسيح را رها نميکند و به شکل فرشته نجات او ظاهر ميشود و وي را از صليب پايين آورده و با فريب ميگويد: تو در امتحانت پيروز شدي و اکنون ميتواني با زن مورد علاقهات مريم مجدليه (فاحشة توبه کرده) ازدواج کني، مسيح نيز اسير حيله ابليس شده، و با معشوقهاش ازدواج ميکند و بچهدار ميشود.
بعد از پير شدن در هنگام مرگ، يهودا بر بالينش حاضر شده و به او گلايه ميکند که: من به خود قبولاندم که تو را لو دهم تا تو به صليب کشيده شوي (و مسيحيان به رستگاري برسند)، ولي تو اسير شيطان شدي و زندگي معمولي و ازدواج را برگزيدي. در اينجا مسيح متوجه فريب شيطان شده و از خدا ميخواهد که او را بر روي صليب برگرداند تا فداي گناهان بشر شود و چنين ميشود و مسيح بر روي صليب فرياد ميزند: "مأموريت من انجام شد"
فيلم کد داوينچي: (2006) The Da Vinci Code
اين فيلم به کارگرداني"ران هاوارد"، داستان دختري است که بنابر داستان فيلم، از نوادگان و نتيجه ارتباط ميان مسيح ادعا شده هاليوود با مريم مجدليه است که توسط محافظان معبد صهيون تا آن زمان پنهان نگه داشته شده است.در اين فيلم ادعا مي شود کليسا قصد داشته تصويري مقدس و روحاني از مسيح ارائه دهد و براي همين از افشاي وجود اين دختر در هراس بوده است.دختري که اثبات کننده دين زميني و زندگي شهواني پيامبر خداست.ماجراي داستان حول يک تئوري خاص در مورد تاريخ مسيحيت ميگردد که پيش از اين نيز در موردش صحبت شده است و تاريخداناني با آن موافقند.
سناريوهاي هاليوود براي تصويرسازي و اهانت به پيامبر اکرم (ص)
فارغ از سناريوها و تفکر ليبرال دموکراسي و اومانيستي غرب و هاليوود به مقوله دين و عالم وحي، قرار گرفتن همه جانبه غرب عليه دين مبين اسلام، به تنهايي يکي از عوامل زنده ماندن مکتب اومانيستي ليبرال دموکراسي است.تفکرغربي بواسطه نفي ديگران قادر به احياي معلق خود است و در اين بين، بعد از جنگ جهاني اول و دوم و تغييرات در هندسه سياسي جهان، کمونيسم به عنوان اولين خطر جهان در ذهن افکار عمومي به شمار مي رفت و رسانه هاي غربي به خصوص هاليوود به خوبي اين هدف را تشخيص داده و براي آن تلاش کردند،
فيلم موهن برائت از مسلمين آخرين و جديدترين تصويرسازي موهن غرب عليه پيامبر اکرم (ص) است که ايشان را فردي هوس ران، ضعيف النفس و ساده نشان مي دهد.در تصوير سازي ديگري به کارگرداني احسان فرجامي از هلند، فيلمي ده دقيقه به نام مصاحبه با محمد، بر روي خروجي رسانه ها قرار گرفت که گفتگويي ميان فرجامي و پيامبر اکرم (ص) است.
لکن بعد از فروپاشي شوروي و ايجاد خلا براي غرب در معرفي خود به ديگران بواسطه نفي رقيب، اين بار و براي آخرين بار، دين مبين اسلام و خطر اسلامگرايي افراطي و يا به زعم غرب و هاليوود اسلام بنيادگرا بود که مي بايست به عنوان دشمن بشريت و غرب معرفي شود و اين پروژه با حوادث يازده سپتامبر وارد فاز عملياتي شد و واژه "جنگ با ترور" و يا "مقابله با تروريسم" به افکار عمومي جهان به خصوص شهروند غربي مخابره و ايجاد شد.
در اين بين بعد از حادثه يازده سپتامبر، هرازگاهي به بهانه سالگرد اين حادثه ساختگي توسط دولتمردان آمريکا و صهيونيزم جهاني، اهانت هايي به ساحت مقدس پيامبر اکرم (ص) ديده مي شود، پروژه کاريکاتورهاي دانمارکي، پروژه ساخت فيلم فتنه توسط کارگردان هلندي، آتش زدن قرآن توسط کشيش مسيحي آمريکايي و آخرين اهانت و بي سابقه ترين آن ساخت فيلم موهن "Innocence Of Muslims"، همه و همه نشان از پروژه اي حساب شده براي مقابله با گسترش دين مبين اسلام و مسلمين جهان است.در اين بين سناريوهاي رسانه اي غرب به خصوص هاليوود عليه شخصيت پيامبر اکرم (ص) نيز داراي ابعاد مختلفي است که به آن اشاره مي شود.
نمايي از فيلم موهن برائت از مسلمين
1- عرفي جلوه دادن پيامبر اکرم
يکي از سناريوهاي پيگيري شده توسط غرب، عرفي نشان دادن پيامبر اکرم (ص) است، هاليوود همواره به دنبال تقدس زدايي و يا به عبارتي شريعت زدايي از پيامبر اسلام است، غرب در فيلم موهن و جديد خود به نام "برائت از مسلمين" به کارگرداني "سام باسيل" يهودي عملا اين پروژه را به اجرا گذاشته و بازيگري را بدون پنهان کردن تصويرش به جاي پيامبر عظيم الشان اسلام قرار داده است.با نگاه جريان شناسانه به سينماي هاليوود، فيلم محمد رسول الله اگرچه در نوع خود فيلم مثبتي قلمداد مي شود لکن در اين فيلم پروژه عرفي کردن و تقدس زدايي از پيامبر اکرم (ص) کليد خورد.
در اين فيلم اگرچه به زندگي پيامبر اشاره دارد، لکن هيچ تمرکزي بر چهره نوراني و معنوي پيامبر نشده است، هيچ بعدي از ابعاد عبادي پيامبر به مخاطب عرضه نشده است و تنها به جنگ ها و نبردهاي پيامبر تا فتح مکه اشاره مي کند و خبري از زندگي معنوي پيامبر اکرم (ص) نيست، از سوي ديگر، حاميان اين فيلم به دنبال پروژه عرفي کردن چهره پيامبر اکرم (ص) در اين فيلم بودند که با مخالفت گسترده از سوي علماي جهان اسلام مواجه شدند.
2- تحريف، جعل و نپرداختن به واقعيات تاريخي
از ديگر سناريوهاي غربي و هاليوودي براي مقابله با اسلام و پيامبر اکرم (ص)، بحث پنهان نگه داشتن و نپرداختن به مسلمات تاريخي است که ما بين اهل سنت و تشيع مورد توافق است، به عنوان مثال عدم پرداختن به نقش بي بديل حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام در دوران صدر اسلام و بزرگ کردن ديگر شخصيت ها به صورت غير واقعي يکي از تحريفاتي است که در اين فيلم ديده مي شود و يا در فيلم فتنه که اسلام را به نوان نماد خشونت و تروريزم معرفي مي کند همين سناريو دنبال مي شود.
3- خشن نشان دادن اسلام و مسلمين در جهت نماد سازي براي تروريسم
يکي ديگر از سناريوهاي غرب و هاليوود عليه شخصيت پيامبر اکرم (ص)، بحث خشن نشان دادن پيامبر و مسلمانان است که در فيلم موهن به برائت از مسلمانان ساخته شده توسط سام باسيل يهودي به وضوح ديده مي شود.اين فيلم با صحنههايي از حملات گروههاي تندرو به يک داروخانه مربوط به پزشکي قبطي در مصر آغاز ميشود.
در اين صحنه چند مسلمان با محاسن بلند با چوب و چماق به داروخانه اين پزشک حمله ميکنند و با حمله ناجوانمردانه به همسر وي، مغازه اش را ويران مي کنند؛ اما پليس مصر تنها نظاره گر اين حادثه است.فيلم پس از اين بخش، به حيات پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله) در صدر اسلام منتقل ميشود و با پخش صحنه هاي مبتذل، علاوه بر توهين به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله)، دين اسلام به عنوان "سرطان" و مسلمانان را افرادي خشن، عقب مانده و طرفدار خونريزي نشان مي دهد.
4- تحريف سيما و زندگي پيامبر اکرم
يکي ديگر از سناريوهاي غربي و هاليوودي عليه پيامبر عظيم الشان اسلام، تحريف سيما و زندگي پيامبر اکرم (ص) در ميان مردم است به نوعي که هاليوود و غرب به مانند فيلم آخرين وسوسه هاي مسيح، به دنبال هوس ران معرفي کردن و زميني جلوه دادن پيامبر اسلام هستند. فيلم موهن برائت از مسلمين آخرين و جديدترين تصويرسازي موهن غرب عليه پيامبر اکرم (ص) است که ايشان را فردي هوس ران، ضعيف النفس و ساده نشان مي دهد.در تصوير سازي ديگري به کارگرداني احسان فرجامي از هلند، فيلمي ده دقيقه به نام مصاحبه با محمد، بر روي خروجي رسانه ها قرار گرفت که گفتگويي ميان فرجامي و پيامبر اکرم (ص) است.
مصاحبه در مورد دوران کودکي حضرت محمد(ص) و والدينش آغاز ميشود و به همسران متعدد وي ميرسد؛در اين مصاحبه، گرچه احسان جامي با کمال وقاحت و پررويي حضرت محمد را در مورد برخي آيات به چالش ميکشد، اما در واقع سعي ميکند که نشان دهد که ايشان در حال تغيير و وفق دادن خود با شرايط "نوين" است. در اين فيلم، حضرت محمد معتدل و مدرن نمايش داده ميشود. در اين مصاحبه آن حضرت رهروانش را به اعتدال فرا ميخواند و از آنها ميخواهد که به مخالفين اسلام حمله نکنند.
نتيجه گيري:
آنچه در رسانه هاي غربي و هاليوودي عليه سيما و واقعيت دين مبين اسلام و پيامبر عظيم الشأنش ديده مي شود چيزي جز مبارزه باطل عليه حق و حقيقت نيست، جهان کفر به خصوص سران غربي با احساس عدم مقابله و عدم توانايي براي شکست اسلام و گسترش مکتب اومانيستي ليبرال دموکراسي، هرازگاهي براي ايجاد موج و اختلاف افکني ميان مسلمانان و همچنين منفي کردن جلوه اسلام ميان مسيحيان و مردم غرب، با استفاده از تکنيک هاي رسانه اي اقداماتي انجام مي دهد که بنابر فرمايش خداوند: وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاکِرِين (54 - آل عمران)، نتيجه عکس و خلاف اهداف خود را مي گيرند.
منبع : پايگاه ديدبان