نظرسنجی: خوشتون اومد ؟؟؟
آره خيلي
خوب بود
بد نبود
[نمایش نتایج]
 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان ♥ღღ♥ وفا ♥ღღ♥ خيلي قشنگه حتما بخونيد

#1
✿سلام به همه دوستاي گلم ✿
خوبين ؟؟ نماز و روزتون قبول باشه
اميدوارم از اين داستان خوشتون بياد و با " سپاس و نظراتون " منو خوشحال كنيد(◡‿◡✿)

دوتا عاشق با هم ازدواج کردن وضع پسره زیاد خوب نبود برا همین همیشه کار میکرد تا زنش راحت زندگی کنه گاهی وقتا حتی شبا هم کار میکرد. همه کار میکرد.کارگری فروشندگی حمالی عملگی .سخت کار میکرد اما حلال.هیچ وقت دست خالی نمیومد خونه.وقتی میومد دختره با جون و دل ازش استقبال میکرد.ماساژش میداد براش غذا میذاشت پاهاشو پاشوره میکرد .همیشه به عشق شوهرش خونه تمیز بود و برق میزد و با چیزایی که داشتن بهترین غذای ممکن رو درست میکرد.هیچ وقت دستشونو جلو کسی دراز نمیکردن.ساده زندگی میکردن اما خوشبخت بودن.تا اینکه............. یه شب که پسره برای کار دیر کرده بود یه اس ام اس رو کوشی دختره اومد.کارت شارژ بود.دختره تعجب کرده بود.بعد از اون هیچ کس زنگ نزد.منتظر شد اما خبری نشد.فکر کرد اشتباهی اومده.خوابید.صبح که بیدار شد از رو کنجکاوی کارت شارژ رو کارد کرد.شارژ شد.دختره تعجب کرده بود.فکر کرد شاید کسی براش دلسوزی کرده.خیلی با خودش کلنجار رفت.شب بعد دوباره یکی اومد.باز شارژ شد.اما نه کسی زنگ میزد نه اس میداد.از اون شب به بعد دختره هر شب براش شارژ میومد.گوشیش پر بود.فکر میکرد یکی داره اینجوری بهشون کمک میکنه.میخواست به شوهرش کمک کنه اما نمیخواست به غرور شوهرش بربخوره.بعد از اون این کارش بود .شبا شارژ میکرد و روزا اونو به دوستاش و همسایه ها میفروخت و پولشو هر چند که کم بود جمع میکرد.یک ماه گدشت.یه شب دختره هر چی منتظر موند اس ام اس نیومد.هزارتا فکر و خیال کرد.اخرش این تصمیمو گرفت.چادر سرش کرد و رفت سر کوچه و با تلفن عمومی زنگ زد.یه پسر گوشی رو برداشت.دختره نتونست حرف بزنه.پسره گفت من این گوشی رو پیدا کردم صاحبش هم تصادف کرده و فلان بیمارستانه.دختره قطع کرد و رفت خونه.تا صبح گریه کرد.برای مردی که بدون چشم داشت به اون کمک میکرد.روز بعد دوباره زنگ زد.این بار با گوشی خودش.پسره خودش برداشت.حالش بهتر شده بود.دختره کلی گریه کرد و تشکر کرد و قطع کرد.اون شب دوتا کارت شارژ اومد.دختره به رسم ادب براش اس فرستاد ممنونم داداش.اما جوابی نیومد.از اون شب هر موقع شارژ میرسید دختره پیام تشکر میفرستاد.تا اینکه........ شوهر دختره اومد خونه.خیلی زود خوابش برد.دختره پیشونیشو بوسید و رفت که لباساشو بشوره.دست تو جیبش کرد قلبش ایستاد.پاکت سیگار بود.بی اختیار اشک از چشمش جاری شد.رفت یه گوشه و شروع کرد گریه کردن.پسره شارژ فرستاد اما دختره متوجه نشد تا اس تشکر بفرسته.بعد از نیم ساعت پسره زنگ زد.نگران شده بود.دختره هم بی اختیار گریه میکرد و شروع کرد به درددل کردن.از اون روز به بعد هر چند وقت یکبار دختره تو جیب شوهره سیگار میدید .دیگه اروم اروم عادی شده بود براش.اما به شوهرش نمیگفت.گریه ها و درددلاشو میبرد پیش پسره.دیگه بهش نمیگفت داداش.دیگه اگه اس نمیداد نگران میشد.دیگه کمتر و کمتر شوهرشو ماساژ میداد.دیگه لباساشو خوب تمیز نمیشست.دیگه براش نمیخندید.به پسره میگفت شوهرم لیاقت نداره اکه داشت ترک میکرد.اروم اروم مهر پسره تو دلش نشست.از شوهر قبلی فقط اسمی که تو شناسنامه ش بود مونده بود و اگه کاری میکرد یا از سر اجبار بود یا از روی عادت.دختره گفت... میخوام ببینمت.پسره هم از خداش بود.قرار گذاشتن.یه ماشین باکلاس جلوش ترمز زد.دختره تازه داشت میفهمید این یعنی زندگی .با شوهرش فقط جوونیش حروم میشد.شده بودن دوتا دوست صمیمی.یه روز دختره بهش گفت بیا خونه شوهرم تا شب نمیاد.پسره قبول کرد اما گفت اول بریم بیرون دور بزنیم.سوار شد.یه خیابون دو خیابون یه چهار راه دو چهار راه.اما پسره حرف نمیزد و فقط میگفت طاقت داشته باش یه سورپرایز برات دارم.رسیدن به یه جایی.پسره گفت اونجا رو ببین.یه مرد بود با چهره ای خسته.شیک بود اما کمرش خم شده بود.سیگار فروش بود.آره شوهره میفروخت نمیکشید.حرف اخر پسره این بود.برو پایین بی وفا...

خوشتون اومد ؟؟
اگه خوشتون اومده
بده اون سپاس و نظرو
به افتخار متولدين  "‌ دي "  كه هميشه شيرين و باحالن ....... 
پاسخ
 سپاس شده توسط زینب طلا74 ، Cute+Girl ، . . . P oo R ! A . . . ، عاغامحمدپارسا:الکی ، fakhte ، **zeinab** ، ♥zed bazi♥ ، باران20 ، adminSurd Girl # ، دخی خرگوشی ، تینا45 ، عشق بارسا23 ، ستایش*** ، Apathetic ، nanali
آگهی
#2
(28-06-2015، 20:14)زینب طلا74 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
مرسی قشنگ بود

خواهش عزيزم
به افتخار متولدين  "‌ دي "  كه هميشه شيرين و باحالن ....... 
پاسخ
#3
یه چیزی بگم؟؟!؟!؟!؟....زیاد بود نخوندم!
ولی سپاسو دادم
پاسخ
 سپاس شده توسط Apathetic
#4
خیلییییییییییییییی گشنگ بود
پاسخ
#5
ممنونم خيلى قشنگ بود
Heart شريف ترين دل ها دلى است كه انديشه ى ازار كسان در ان نباشد Heart 
پاسخ
#6
مرسی خیلی قشنگ بود
صِــــ‌داتــــ‌و نَــــــ‌‌‌‌ـ‌شــــ‌نــ‌ـ‌یـــ‌دَمــــــــــ
خـ‌‌ــــ‌ـــــ‌ـالـــــــــی بـــــود
جــ‍‌‌‍ــــــــاتــــــــــ‌و مـــــیـــگـــمـــــ
خــــــــــالـــــــــی بــــــود
جـــــــــاىـــــــــی صــــِــــ‌داتــــــ
جــــــــاىـــــــــی نـــوتـــ‌هــاتـــ
خـــــــالــــــــــی بـــــــود
جـــــــــاىـــــــــی پــَــنــجــُـمـــیـنــ‌صـِـدا
نــِـمـــیــدونــَمــ‌ اَصــَنــ پـُـر مــیــشــه‍ـ؟
ولــــــی مـــیــخــامــ پـُـرشـــه‍ـ
بـــا صـــِـدایـــــــــ‌تـــــو
زِیـــــنــــَـــمـــــــ❤


داستان ♥ღღ♥ وفا  ♥ღღ♥ خيلي قشنگه حتما بخونيد 1





پاسخ
#7
شنیده بودم ولی با این حال خیلی عالی بود دستت درد نکنه
محض رضای خاطرم
بهم نگو فقط یه خاطرم
پاسخ
#8
وااااااااااااااای فوق العاده بود
اونـــیـــ کِـــ میـــبـخشـــه یـــه مِهرَبونـــِ
وَاـــی اونـــیـــ کِـــ فرصـــتِ دوبـــارِه مـــیدِه
~~~~~~~ یـــه اَحمـــقـــِ ~~~~~~~
پاسخ
#9
خخخخخخخخخخخححخیلی باحال بود
پاسخ
#10
منو تحت تاثیر قرار داد... Sad
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان ♥ღღ♥ وفا  ♥ღღ♥ خيلي قشنگه حتما بخونيد 1
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  داستان کوتاه عاشقانه
  بار کج هیچ گاه به مقصد نمی رسد: داستان الاغ سخت کوش و بز حسود
  داستان اموزنده به خدایت نگو چرا
  داستان عشق مرا بغل کن
  دخترانی که مانتو می پوشند / حتما حتما بخوانند
Book داستان ترسناک
  داستان وحشتناک(یکمی)
  داستان خنده دار و طنزی
  داستان به دنیا اومدن سید پوتین
  داستان واقعی ترسناک درباره اتفاقات عجیب

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان