امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان کوتاه و عاشقانه (خعلی قشنگن باور بنمایید)

#1

پسر: ضعیفه!دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم!
دختر: توباز گفتی ضعیفه؟
پسر: خب… منزل بگم چطوره؟
دختر: وااااای… از دست تو!
پسر: باشه… باشه ببخشید ویکتوریا خوبه؟
دختر:اه…اصلاباهات قهرم.
پسر: باشه بابا… توعزیز منی، خوب شد؟… آشتی؟
دختر:آشتی… راستی گفتی دلت چی شده بود؟
پسر: دلم! آها یه کم می پیچه…! ازدیشب تاحالا.
دختر: … واقعا که!
پسر: خب چیه؟ نمیگم مریضم اصلا… خوبه؟
دختر: لوووس!
پسر: ای بابا… ضعیفه! این نوبه اگه قهرکنی دیگه نازکش نداری ها!
دختر: بازم گفت این کلمه رو…!
پسر: خب تقصرخودته! میدونی که من اونایی رو که دوست دارم اذیت میکنم… هی نقطه ضعف میدی دست من!
دختر: من ازدست توچی کارکنم؟
پسر: شکرخدا…! دلم هم پیچ میخوره چون تو تب وتاب ملاقات توبودم… لیلی قرن بیست ویکم من!
دختر: چه دل قشنگی داری تو! چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه!
پسر: صفای وجودت خانوم!
دختر: می دونی! دلم… برای پیاده روی هامون… برای سرک کشیدن تومغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها… برای بوی کاغذ نو… برای شونه به شونه ات را رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه… آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره!
پسر: می دونم… می دونم… دل منم تنگه… برای دیدن آسمون چشمای تو… برای بستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم… برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم….!
دختر: یادته همیشه میگفتی به من میگفتی “خاتون”
پسر: آره… آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی!
دختر: ولی من که بور بودم!
پسر: باشه… فرقی نمی کنه!
دختر: آخ چه روزهایی بودن… چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده… وقتی توی دستام گره می خوردن… مجنون من…
پسر: …
دختر: چت شد چرا چیزی نمیگی؟
پسر: …
دختر: نگاه کن ببینم! منو نگاه کن…
پسر: …
دختر: الهی من بمیرم… چشات چرا نمناکه… فدای توبشم…
پسر: خدا… نه… (گریه)
دختر: چراگریه میکنی؟
پسر: چرا نکنم… ها؟
دختر: گریه نکن … من دوست ندارم مرد گریه کنه… جلو این همه آدم… بخند دیگه… بخند… زودباش…
پسر: وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم؟ کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم…
دختر: بخند… و گرنه منم گریه میکنماا
پسر: باشه… باشه… تسلیم… گریه نمی کنم… ولی نمی تونم بخندم
دختر: آفرین! حالا بگو برای کادو ولنتاین چی خریدی؟
پسر: توکه میدونی من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد… ولی امسال برات یه کادو خوب آوردم…
دختر: چی…؟ زودباش بگو… آب از لب و لوچه ام آویزون شد …
پسر: …
دختر: دوباره ساکت شدی؟
پسر: برات… کادو… (هق هق گریه)… برات یه دسته گل گلایل!… یه شیشه گلاب… ویه بغض طولانی آوردم…!
تک عروس گورستان!
پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره…!
اینجاکناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم…
نه… اشک و فاتحه
نه… اشک و فاتحه و دلتنگی
امان… خاتون من! توخیلی وقته که…
آرام بخواب بای کوچ کرده ی من…
دیگر نگران قرصهای نخورده ام… لباس اتو نکشیده ام…. و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش…!
نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش..۰!
بعد از تودیگر مرد نیستم اگر بخندم…
اما… تـوآرام بخواب…


“عشق ابدی”



۶سالمه … با اینکه سرما خوردم اما اومدم تو کوچه …
لیلا چشاش خیلی قشنگه … روشنه …
ولی هیچوقت منو تو بازی راه نمی ده …


۱۷ سالمه …مامانم رو از دست دادم….
لیلا بازم قهر کرده …
جدیدا خیلی بی رحم شده … هرچی دلش می خواد میگه …

۲۴ سالمه … صدای موزیک همسایه داره دیوونم می کنه …
به سلامتی لیلا خانوم عروس شده …
دوست داشتم ببینمش … هی …


۳۱ سالمه … بابا به رحمت ایزدی شتافت …
شوهر لیلا می خواست خونه رو بخره …
دو برابر قیمت … ولی واسه اینکه حرصش در بیاد ندادم …


۴۶ سالمه … خونه … کله پزی … اداره …
چلوکبابی … اداره … خونه … حتی جمعه ها !


۵۲ سالمه … پسر لیلا کارمند منه … پسر لیلا فتوکپی باباشه …


۶۱ سالمه … یه بارون ساده بهونه خوبی بود
که هیچکس سر خاک من نباشه …

به جز یه نفر … عینک دودیش نمی ذاره چشای روشنشو ببینم …
all falling stars one day will land
all broken hearts one day will mend
and the end is still the end whether you want it or not
پاسخ
 سپاس شده توسط mahrana ، صنوبر ، _ʀᴇᴠᴇʀsᴇ sᴇɴsᴇ_ ، Magical Girl ، Mσηѕтєя Gιяℓ ، دختر شاعر ، پریفام 2013 ، ღ ツ setareh ツ ღ ، سایه22 ، maryamam ، nah!d♣ ، نیلوفر جوووووووووون ، ~~SARA:HIVA~~ ، عزیز دردونه ، ℙ@я☤ᾔ@ℨ
آگهی
#2
(17-10-2013، 12:40)mahrana نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
cryingcryingcryingcryingcryingConfused گریم گرفت حالا دختره مرده بود؟

اره دیگه
all falling stars one day will land
all broken hearts one day will mend
and the end is still the end whether you want it or not
پاسخ
#3
ماماטּ ؟!



لحـافـ ـ مـטּ صـوُرتے بــوُد، چــرا سفـیـد شـده؟؟ !!

بـــالشم مثـل پنـبـــہ بــود، چـــرا مثـل سنـگـ ـ شـده ؟؟ !!! !



بــابـا ؟!



تــو ڪہ میدونسـتے از تــاریڪے میتــرسم.. چـرا لـامپــو روشـטּ نڪردی؟

مـگـہ داره بـــاروטּ میــاد.. !!!؟؟ چــرا هـمـہ جــا بـوُی خـاڪ ـ میـده ؟؟

مـטּ ڪہ دیـروُز حـمــوم بــودم.. چــرا منـو شستـטּ ؟؟ !



عشـقم .. ؟!!!



چــرا گـریـہ میڪنے؟؟ !



..::اروُم بــاش::..



مگـہ وقتـے زنـده بــوُدم ارزشــمـو فہـمیـدیــد؟ Smile
cryingcryingcrying


خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی قشنگ بود
داستان کوتاه و عاشقانه (خعلی قشنگن باور بنمایید) 1
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان