06-03-2014، 13:08
چه لذتی بالاتر از اینکه
اسمت
قسم راست یک نفر باشه
هیچ کجا…
جز خواب روی بازوهای مردانه ات ،امنیت را معنا نمیکند
برایم…
خواب در بازوان مردانه ات
بهترین آرامش دنیا برای من است
بگذار حسودان هر چه دلشان میخواهد
بگویند
کمی
در آغوشم بگیر
عاشقانه مرا سیر بوسه کن
بگذار
بهشتم را زیباتر بدانم
من از داشتن
تو به خود میبالم
کمی از دلتنگی هایم کم کن
به من برس
من از رسیدن تو
خوب میشوم
تختی که هر شب،
تنها ؛
با یاد کسی روش بخوابی ،
تخت که نیست…
تابوته...
کـُـــل ِ دُنیا را هَم کـِﮧ داشتِـﮧ باشــے ..
باز هَم دِلَت میخواهَد...
بَعضــے وَقتها .. فَقَط بَعضــے وَقتها ...
بَراے یـِک لَحظِـﮧ هَم کِـﮧ شُده ...
هَمِـﮧے ِ دُنیاے یــِک نَفَر باشــے!!
دلم تنگ شده برا روزایی که:
شبا اس میدادی" مال خودمی "
روزا بیست بار اس میدادی" دوست دارم "
ولی قهر میکردم،قبل از اینکه بخوابی اس میدادی" آشتی نکردیمااااااا "
" هنوز قهری "
دلم تنگ شده
اگه به یــــــه نفر قول دادے باهــــــاش بمونے ...
دیگه حق ندارے چراغ امیــــــد دلشو خــــــاموش کنے ...
رو حرفــــــت باش و عاشقش بــــــاش...
مطمــــــئن باش دنیــــــاشو به پات میــــــریزه...
زود اومدم تو دنیای آدم بزرگا...
چقدر زود سنگ شدنو یاد گرفتم...
بچه که بودم همه چیز برام قشنگ تر بود...
اره...بچه که بودم...
روزای روشن تر...
شبای مهتابی تر....
هاهاها...
روزای خوبم باهاش...
خدایا چطور؟؟
همه چی تموم؟
باورم نمیشه
"چقدر زود"
.
در کودکی از تکلیف می ترسیدیم و اکنون از بلاتکلیفی...
کتاب زندگی چاپ دوم ندارد...
پس عاشقانه زندگی کن...
دوری عشق های کوچک را از بین می برد...
ولی به عشق های بزرگ عظمت می دهد...
مثل باد که کبریت را خاموش می کند...
اما شعله های آتش را بزرگتر...
می پسندم زمستان را...
که معافم می کند از پنهان کردن دردی که در صدایم می پیچد...
اشکی که در نگاهم می چرخد...
آخر همه می دانند که سرما خورده ام!!!!
اسمت
قسم راست یک نفر باشه
هیچ کجا…
جز خواب روی بازوهای مردانه ات ،امنیت را معنا نمیکند
برایم…
خواب در بازوان مردانه ات
بهترین آرامش دنیا برای من است
بگذار حسودان هر چه دلشان میخواهد
بگویند
کمی
در آغوشم بگیر
عاشقانه مرا سیر بوسه کن
بگذار
بهشتم را زیباتر بدانم
من از داشتن
تو به خود میبالم
کمی از دلتنگی هایم کم کن
به من برس
من از رسیدن تو
خوب میشوم
تختی که هر شب،
تنها ؛
با یاد کسی روش بخوابی ،
تخت که نیست…
تابوته...
کـُـــل ِ دُنیا را هَم کـِﮧ داشتِـﮧ باشــے ..
باز هَم دِلَت میخواهَد...
بَعضــے وَقتها .. فَقَط بَعضــے وَقتها ...
بَراے یـِک لَحظِـﮧ هَم کِـﮧ شُده ...
هَمِـﮧے ِ دُنیاے یــِک نَفَر باشــے!!
دلم تنگ شده برا روزایی که:
شبا اس میدادی" مال خودمی "
روزا بیست بار اس میدادی" دوست دارم "
ولی قهر میکردم،قبل از اینکه بخوابی اس میدادی" آشتی نکردیمااااااا "
" هنوز قهری "
دلم تنگ شده
اگه به یــــــه نفر قول دادے باهــــــاش بمونے ...
دیگه حق ندارے چراغ امیــــــد دلشو خــــــاموش کنے ...
رو حرفــــــت باش و عاشقش بــــــاش...
مطمــــــئن باش دنیــــــاشو به پات میــــــریزه...
زود اومدم تو دنیای آدم بزرگا...
چقدر زود سنگ شدنو یاد گرفتم...
بچه که بودم همه چیز برام قشنگ تر بود...
اره...بچه که بودم...
روزای روشن تر...
شبای مهتابی تر....
هاهاها...
روزای خوبم باهاش...
خدایا چطور؟؟
همه چی تموم؟
باورم نمیشه
"چقدر زود"
.
در کودکی از تکلیف می ترسیدیم و اکنون از بلاتکلیفی...
کتاب زندگی چاپ دوم ندارد...
پس عاشقانه زندگی کن...
دوری عشق های کوچک را از بین می برد...
ولی به عشق های بزرگ عظمت می دهد...
مثل باد که کبریت را خاموش می کند...
اما شعله های آتش را بزرگتر...
می پسندم زمستان را...
که معافم می کند از پنهان کردن دردی که در صدایم می پیچد...
اشکی که در نگاهم می چرخد...
آخر همه می دانند که سرما خورده ام!!!!