سلام
این داستان واقعیه
من علیم 14 سالمه
1 روز من با دوستم داشتیم تو پارک قدم می زدیم
می خواستیم بریم فوتبال
یه 1 ساعتی فوتبال بازی کردیم
بعد دیدیم 2 تا دختر هی تو خودشون می لولن
ما ام فهمیدیم ماجرا چیه
ازشون شمارهایشون رو گرفتیم
تا 1 ماه خوب بودیم،شاد بودیم
ولی
فقط 1 ماه
بعد از اون نه دیگه جواب اس هام رو داد نه جواب زنگامو
1 روز دوباره عصری باسه فوتبال دوباره رفتیم پارک
اون روز من دیدم ادم چه قدر می تونه پست باشه
دیدم اون انگش کوچیکه ی یکی دیگه رو گرفته دار لاس میزنن
اون موقع علی نبودم
بشکه ی اب بودم
رفتم خونه
میشه گفت روانی شده بودم
تا 1 هفته مث روانی ها بودم
بعد از چند وقت
با یکی دیگه دوست شدم
دختر خوبیه
همه ی حرفامونم زدیم
قبول شد ولی من
یه شب به یه دختر دیگه اشنا شدم به اونم دخواست دوستی دادم
مشخصاتمم دادم
ولی
2 دقیقه هم نکشید2 تا چیز یادم اومد
1-اون دختر اولیه گفت:من دوست ندارم با یکی دوسشم بعد از 2 روز بیاد بگه دیگه ازت متنفرم
2-من هم همین جوری به هم خیانت کردن
به دختر گفتم نه ما نمی توینیم باهم دیگه دوس باشیم
ماجرارو برا همون اولیه توضیح دادم ولی ج نداد
اره گفتم نامرد نیستم ولی نامردی کردم
اره گفتم خیانت کار نیستم ولی خیانت کردم
من الان رو پل نامردام
نه رفتم قاطی نامردا
نه رفتم قاطی مردا
نمی دونم ولی
یه چیزو خوب می دونم
من حتی از اون کاری که باهام کردن هممن بد تر کردم
این داستان واقعیه
من علیم 14 سالمه
1 روز من با دوستم داشتیم تو پارک قدم می زدیم
می خواستیم بریم فوتبال
یه 1 ساعتی فوتبال بازی کردیم
بعد دیدیم 2 تا دختر هی تو خودشون می لولن
ما ام فهمیدیم ماجرا چیه
ازشون شمارهایشون رو گرفتیم
تا 1 ماه خوب بودیم،شاد بودیم
ولی
فقط 1 ماه
بعد از اون نه دیگه جواب اس هام رو داد نه جواب زنگامو
1 روز دوباره عصری باسه فوتبال دوباره رفتیم پارک
اون روز من دیدم ادم چه قدر می تونه پست باشه
دیدم اون انگش کوچیکه ی یکی دیگه رو گرفته دار لاس میزنن
اون موقع علی نبودم
بشکه ی اب بودم
رفتم خونه
میشه گفت روانی شده بودم
تا 1 هفته مث روانی ها بودم
بعد از چند وقت
با یکی دیگه دوست شدم
دختر خوبیه
همه ی حرفامونم زدیم
قبول شد ولی من
یه شب به یه دختر دیگه اشنا شدم به اونم دخواست دوستی دادم
مشخصاتمم دادم
ولی
2 دقیقه هم نکشید2 تا چیز یادم اومد
1-اون دختر اولیه گفت:من دوست ندارم با یکی دوسشم بعد از 2 روز بیاد بگه دیگه ازت متنفرم
2-من هم همین جوری به هم خیانت کردن
به دختر گفتم نه ما نمی توینیم باهم دیگه دوس باشیم
ماجرارو برا همون اولیه توضیح دادم ولی ج نداد
اره گفتم نامرد نیستم ولی نامردی کردم
اره گفتم خیانت کار نیستم ولی خیانت کردم
من الان رو پل نامردام
نه رفتم قاطی نامردا
نه رفتم قاطی مردا
نمی دونم ولی
یه چیزو خوب می دونم
من حتی از اون کاری که باهام کردن هممن بد تر کردم