16-07-2014، 9:38
تورج اتابکی، استاد تاریخ اجتماعی و رییس بخش خاورمیانه موسسه تحقیقات تاریخ اجتماعی در آمستردام، روزنامه صوراسرافیل را منادی تجدد واقعی در ایران میداند و نقشی مهم برای این نشریه در عصر مشروطه و دوران پس از آن قائل است. او صوراسرافیل را پیش برنده اندیشهای میداند که هواخواه تجدد از پایین است و این هدف را در سرمقالات و مطالب منتشر شده در شمارههای مختلف آن باز میتاباند. به اعتقاد اتابکی اهمیت صوراسرافیل را باید فراتر از مرزهای ایران جستجو کرد. "تاریخ ایرانی" در گفتوگوی پیش رو که بصورت تلفنی انجام شد با تورج اتابکی درباره صوراسرافیل گفتوشنود داشت که در پی میآید:
***
روزنامه صوراسرافیل کمتر از یکسال بعد از پیروزی مشروطه منتشر شد و برخلاف نشریات همعصر خود در خیابانها به صورت تکفروشی به فروش میرفت. آیا همانطور که ادعا شده است روزنامه صوراسرافیل از مهمترین و تاثیرگذارترین نشریات دوران مشروطه است؟ دلیل محبوبیت مردمی صوراسرافیل در مقایسه با دیگر نشریات همعصر خود در چیست؟ و اصلا وجه ممیزه این روزنامه در مقایسه با دیگر روزنامههای همعصر خود چه بوده است؟
به گمان من یکی از برجستگیهای صوراسرافیل ارائه تعریف درستی از تجدد بود. صوراسرافیل نخستین نشریهای بود که به چنین تعریفی رسید. در نشریاتی که هم زمان با صوراسرافیل منتشر میشدند همسنگ صوراسرافیل را سراغ نداریم. جان مایه تجدد، فردانیت و خودمختاری فردی است از یکسو و خرد نقاد از سوی دیگر. وقتی به نشریات دوران مشروطه میرسیم درمییابیم که تنها نشریه صوراسرافیل است که درک بسیار درستی از جان مایه تجدد داشت. نمونهها بسیارند، به یکی اشاره میکنم: سرمقاله شماره ۱۲ روزنامه صوراسرافیل به تاریخ پنجشنبه دوازدهم رجب ۱۳۲۵ پرسشی را پیش میکشد و آن اینکه آیا برای کمال و ترقی بشری سرحدی است؟ و سپس آراء کهنهپرستان و نوگرایان را در برابر یکدیگر قرار میدهد و به تعریفی از تجدد میرسد که به گمان من بسیار یگانه و درست است. صوراسرافیل مینویسد: «...اعانت و کمک هیچ پادشاه رعیت پرور، هدایت و راهنمایی هیچ مقتدای تام و ارشاد و همت هیچ پیر طریقت، قدر یک خردل در تهیه و تدارک لوازم ترقی و کمال بشری معنی نخواهد داشت. فقط واگذاردن انسان را به خود او برای پیروی طریق ترقی خود و یافتن راه کمال نفس کافی است... تنها خواهشی که از هر رییس روحانی و جسمانی باید کرد این است که بعد از این لازم نیست نه به زور چوب، نه با تجشم استدلال و نه تازیانه طریقت کمال منتظره ما را به ما معرفی فرمایید. شما فقط اجازه بدهید که ما در تمیز و تشخیص کمال خودمان به شخصه مختار باشیم و بعد از آن هم قدغن بفرمایید که هواخواهان ترقی ملت، طریق و راه آن را به روی ما سد نکنند.»
به گمان من در بازخوانی هیچ نشریه دوران مشروطه به این فصاحت و روشنی به تعریف تجدد نمیرسیم که خواهان رهایی انسان از صغارت است و وانهادن انسان به خود را برای پیمودن طریق ترقی. خودمختاریای که صوراسرافیل پیش میکشد همان جان مایه تجدد است که به آن اشاره داشتم. نحوه مواجهه صوراسرافیل با خرد نقاد نیز چنین است و وقتی هیچکدام از نشریات منتشر شده حتی در تبعید در دوران استبداد صغیر جرات نمیکردند به فصاحت و صراحت سخن بگویند، صوراسرافیل همه چیز را زیرسئوال میبرد، حتی در خطاب به شاه قاجار از حقوق حقه ملت برای تعین نوع حکومت گفت. نشریهای با این صراحت و انسجام کلام در آن دوران سراغ ندارم.
اما همین مشی صوراسرافیل از جانب برخی تاریخنگاران و حتی همعصران با انتقاد مواجه بود و صوراسرافیل متهم به افراطیگری میشد؟
نشریات تندرو در آن زمان کم نبودند. تندروی اما همسنگ پرمایگی نبود. انقلابی رخ داده بود و هدف آن برپایی حکومت قانون بود و مقابله با خودکامگی. در طرح تجدد، انقلاب مشروطه مبلغ رهایی جمهور مردم از صغارت بود و مشارکتشان در امر حکومت. صوراسرافیل همین را میخواست، نه بیش و نه کم. در همین راستا نیز خردورزانه به نقد فرهنگ استبداد نشست.
اندیشه و فکری که صوراسرافیل منادی آن بود از کجا در ذهن گردانندگان آن رخنه کرده بود؟ آیا چهره مشخصی در صوراسرافیل منادی این فکر بوده یا اینکه صوراسرافیل بسط دهنده اندیشه و تفکر جریان مشخص تجددخواه در ایران دوران مشروطه بوده است؟
اجازه دهید ماجرا را گستردهتر از افق صوراسرافیل ببینم. در نهضت مشروطیت با دو نگاه در طرح تجدد روبرو بودهایم؛ یک نگاه، اجرای تجدد از پایین را میخواست و دیگری اجرای تجدد را از بالا، یعنی تجددی آمرانه. در تحولات هفتاد ساله منتهی به انقلاب مشروطه به کرات این دو نگاه را میبینیم. به گمان من صوراسرافیل نماینده آن نحلهای است که به اجرای تجدد از پایین پایبند بود. به همین دلیل آنهایی که آن زمان و یا بعدها به صوراسرافیل خرده گرفتند، و لزوما مخالف تجدد هم نبودند و نیستند، مخالفتشان اما با تجدد از پایین بود و هست. اینان دلسپرده تجدد آمرانهاند. بزعم اینان این تنها نخبگان و خبرگانند که عاملان اجرای تجددند و قادرند به وکالت از سوی جمهور مردم و در غیاب آنان به اجرای تجدد بنشینند. گردانندگان صوراسرافیل یعنی میرزا علی اکبرخان دهخدا و میرزا جهانگیرخان اما چنین اعتقادی نداشتند. مخاطب آنها جمهور مردم بود و زبانی که به کار میبردند، زبان جمهور مردم بود و بن مایه بحثشان دخالت مردم در تعیین سرنوشت خود بود و تجددی که از آن سخن میگفتند تجدد از پایین بود. پس خواسته صوراسرافیل مشارکت جمهور مردم است و عاملیت تجدد را برای جمهور مردم میخواستند، از تهیدستان گرفته تا فرودستان.
اگر بخواهیم مشخصتر صحبت کنیم نحله تجدد از پایین را مطمئنا جریان و یا چهرههایی خاص نمایندگی میکردند و پیش میبردند. صوراسرافیل از کدامیک از این چهرهها و جریانات تاثیر پذیرفته است؟ اصلا آیا میتوان گردانندگان روزنامه را از چهرههای اصلی چنین نحله و جریانی به شمار آورد؟
اگر به فضای عمومی دوران مشروطه بنگریم، میبینیم که پیش از توشیح فرمان مشروطیت، گروهها و جریانات سیاسی کوچکی در ایران فعالیت میکردند که بیشتر تحت نام گروههای دموکرات شناخته میشدند. در مجلس دوم نیز نخستین حزبی که در محیط پرتحرک سیاسی مجلس با مرام دموکراسی اجتماعی ظاهر شد فرقه دموکرات ایران بود. این حزب به حقیقت جانشین فرقههای عامیون و اجتماعیون-عامیونی بود که در جریان نهضت مشروطه پا گرفته بودند. وقتی به کارنامه این احزاب و گروهها مینگریم درمییابیم که صوراسرافیل نزدیکی بیشتری با اندیشههای این جریانها داشت و از تبار آنان بود. این سخن اما بدان معنا نیست که نویسندگان و گردانندگان صوراسرافیل تا پایان عمر بر آن مرام باقی ماندند. میرزا جهانگیرخان که بر دار رفت اما دهخدا تا آخر عمر بر آن مرام باقی نماند و به نحله سیاسی دیگری پیوست. جان سخن اینکه روزنامه صوراسرافیل در زمان انتشار سنخیت بیشتری با احزاب اجتماعیون-عامیونی داشت که در جریان نهضت مشروطه اینجا و آنجا پاگرفته بود.
اتفاقا یکی از بحثهایی که درباره صوراسرافیل مطرح است این پرسش است که آیا میان نویسندگان و گردانندگان صوراسرافیل دوستی و تبادل فکر با جریان اجتماعیون-عامیون تهران وجود داشته و آیا میتوان صوراسرافیل را ارگان این جریان به حساب آورد؟ آیا میتوان خط فکری چهرههایی همچون تقیزاده و ملک المتکلمین را در صوراسرافیل پیدا کرد؟
من درباره بود و نبود سامانی این پیوند نمیدانم. نمیدانم آیا مثلا تقیزاده جوان طرف مشورت صوراسرافیل بود یا نه اما این را میتوانم ادعا کنم که بین آراء تقیزاده جوان و مقالاتی که در صوراسرافیل منتشر میشد، همسویی میبینم.
از سوی دیگر به نظر میرسد که برخی مقالات و مشی صوراسرافیل توجه ویژه گردانندگان این روزنامه به تجربه سوسیالیسم دهقانی (نارودنیکهای روسی) را باز میتاباند. آیا اصولا صوراسرافیل را میتوان نماینده چنین تفکری در ایران دانست؟
با احتیاط و با لحاظ کردن چند تبصره و پانوشت، میگویم بله میتوان چنین فرض کرد. اما پانوشت من چیست؟ به واقع نویسندگان صوراسرافیل از نارودنیکهای روسیه الگوبرداری نکردند بلکه آنها در دوران و در حوزه جغرافیاییای زندگی میکردند که این آراء و عقاید جاری بودند. من در یکی از مقالاتم نوشتهام که «ما در تهران مینوشتیم، در کلکته چاپ میکردیم و در بخارا میخواندیم.» مسئله این است که نویسندگان صوراسرافیل به تحولات اندیشه در کشورهای مختلف اشراف داشتند و خود نیز بر تحولات اندیشه در کشورهای همسایه تاثیرگذار بودند. آنها از جنبش دهقانی روسیه باخبر بودند. اصلا سی و شش سال پیشتر از این یوسف خان مستشارالدوله بود که برای نخستین بار از جنبشهای سوسیالیستی در اروپا خبر آورد. نویسندگان صوراسرافیل از تحولات سیاسی و اجتماعی اروپا، عثمانی و قفقاز، آسیای میانه و هند، سرزمینهای زیر سلطه روسیه تزاری و انگلیس با خبر بودند. بنابراین نویسندگان صوراسرافیل میتوانستند از این تحولات بیاموزند و البته به آزادیخواهان آن سرزمینها نیز بیاموزانند. پس یک تبادل فکری دوجانبه صورت میگرفت و اینگونه نبود که آنها مانیفست فلان گروه روس را پاکنویس کنند و تنها واژه تهران را جایگزین واژه سنت پترزبورگ کنند. نویسندگان صوراسرافیل از جریانی خاص بدون شناخت تحولات جامعه خود الگوبرداری نکردند، پیشتر از آنها اجتماعیون-عامیون نیز از چنین الگوبرداریی پرهیز داشتند.
فرمودید که روزنامه صوراسرافیل جریان طرح تجدد از پایین را نمایندگی میکرد. صوراسرافیل زمانی منتشر میشد که اکثریت جامعه ایران بیسواد بودند و اگر بخواهیم از منظر اجتماعی بنگریم پرسش این است که زبان صوراسرافیل چگونه زبانی بود که توانست توده بیسواد آن روز ایران را متاثر از خود کند؟
به گمان من آنچه زبان صوراسرافیل را متفاوت میکرد ایجاز چشمگیر آن است به فصاحت تمام. صوراسرافیل در زمان خود یکی از درخشانترین نمونههای نثر روزنامهنگاری بود. نثر صوراسرافیل دقیقا همانی بود که از یک نثر روان روزنامهنگاری میشد انتظار داشت. نثری موجز و مستقیم. بعد اینکه صوراسرافیل سخن خود را با ارائه نمونههایی از زندگی روزمره مردم بیان میکرد و توجه به بود و باش مردم داشت و برگرفته از این بود و باش با مخاطب خود سخن میگفت. وقتی مردم عادی صوراسرافیل را خود میخواندند و یا برایشان میخواندند، در آن اشاراتی ملموس و قابل درک میافتند. نکته دیگر اینکه واژگان مورد استفاده در صوراسرافیل بود که تا جای ممکن ساده بود و دور از پیچیدگیهای مرسوم آن زمان است. به گمان من این سه نکته در پیوند با یکدیگر دلیل مقبولیت صوراسرافیل بود.
گفته شده که صوراسرافیل شباهت بسیار نزدیکی به مشی روزنامه ملانصرالدین داشت و به گونهای از این روزنامه الگوبرداری کرده بود. این تاثیرپذیری را چگونه میدانید؟
ما همیشه درباره نشریات منتشر شده در کشورهای دیگر و تاثیر آنها بر تحولات ایران اشاره داریم. بارها و بارها به درستی به تاثیر روزنامه ملانصرالدین در فضای سیاسی و اجتماعی ایران آن زمان اشاره کردهایم اما باید منصف باشیم و بگوییم که این رابطهای دو سویه بود. نشریات ایرانی و از آن جمله صوراسرافیل نیز مخاطبانی در خارج از ایران داشت. نشانههای از این تاثیر متقابل در دست است. پس در پاسخ به پرسش شما، آنچه را که برجسته میکنم اینکه صوراسرافیل به کشورهای همسایه میرسید و در آن سرزمینها خوانده میشد. مخاطبان صوراسرافیل را در کابل و بخارا و باکو میشد سراغ گرفت. در یکی از پژوهشهایم دیدم که روزنامه صوراسرافیل به سمرقند رسیده و در تاشکند از آن نام برده شده است. صوراسرافیل پسند بسیاری از کسان بود در خارج از مرزهای ایران اما تشنه شنیدن حرفهایش. اهمیت صوراسرافیل را باید فراتر از مرزهای ایران جستجو کرد.