امتیاز موضوع:
  • 10 رأی - میانگین امتیازات: 4.6
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اعتراف صمیمانه گاف ها !

#31
خیلی باحال بودBig Grin
خدایا به قلب کوچکم وسعت ده تا بتوانم بزرگیت را درک کنم.:498:
پاسخ
 سپاس شده توسط ارمين2012
آگهی
#32
مرسی باحال بود
\\\||///
||||||| معذرت امضا بلد نیستم انگشت می زنم
///||\\\
پاسخ
#33
تو ماشين بابا دوستم نشسته بوديم كه از دهنم در رفت و كلي درباره ي خوش تيپ بودن پسر مربيمون حرف زدم بعد متوجه شدم تو ماشين بابا دوستمم شروع كردم به ماست مالي ولي فكر نكنم ماست مالي شده باشه
يكبار تو امتحان رياضي جلو نام و نام خانوادگي به جاي اسمم نوشتم نام و نام خانوادگي وقتي معلمه اسم برگه رو خوند كلاس رفت رو هوا
زندگي كن و لبخند بزن به خاطر آن هايي كه با لبخندت زندگي ميكنن
از نفست آرام ميگيرند و به اميدت زنده هستند و با يادت خاطره ميسازند Sad
پاسخ
 سپاس شده توسط AmItiSe ، Armina ، னιSs~டεனσή ، sajede ، دختراتش ، "SoLmAz RaD" ، noora91
#34
اعتراف میکنم... وقتی کوچیک بودم و نمیفهمیدم به زنداییم که تازه بچه دار شده بود گفتم بچه اش شبیه میمونه..cryingcryingهنوزم بعد 13 سال شب خوابم نمیبره...
اعتراف میکنم سر جلسه ای که رئیس کل با مدیر ها ( پدرمم جزوشون بود)گذاشته بود به رئیس بلند گفتم خفه شو!!cryingcryingالبته بازم خیلی کوچیک بودم@!
پاسخ
 سپاس شده توسط Armina ، *larmes de Feu* ، دختراتش ، "SoLmAz RaD" ، noora91
#35
خوب راستش اول راهنمایی یه معلمه احمق داشتیم زنگه قبله اون جشن بود و باید از بقیه ی کلاس ها ما پذیرایی می کردیم
جعبه ی شکلاتا دسته من بود به همه ی دوستام یه مشت داده بودم معلمه داشت سر تخته درسو توضیح میداد که من به همه کفتم شکلاتاتونو پرت کنید خلاصه بارونه شکلات شد معلممون به من شک کرده بود ولی همه بچه ها طرفداری کردن حتی با معلم هم دعوا کردیمBig Grin
به همه گفته بودم که گردن کی بندازن بعد اون شخص از سر لوسی رفت پیشه مدیر Dodgy
مدیرمون هم از همه ی بچه ها بازجویی کرد بعد هم اونو برای 1 هفته اخراج کرد:cool:
و از کله بچه ها تعهد گرفتAngel
A Friend is nothing but a known enemy
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اعتراف صمیمانه گاف ها ! 4
پاسخ
 سپاس شده توسط Armina ، raha8919 ، னιSs~டεனσή ، *larmes de Feu* ، sajede ، دختراتش ، "SoLmAz RaD" ، noora91
#36
وقتی راهنمایی بودم.من و دوستم یه روز که زنگ بعدش امتحان داشتیم وقتی بچه ها نبودن(زنگ تفریح)محتویات جامدادی بچه ها رو با هم عوض کردیم!!
وقتی بچه ها رسیدن و فهمیدن چی شده.هرکسی فکر میکرد کار بغل دستی شون بوده!!جاتون خالی دعوایی راه افتاده بود که نگو.من و دوستم هم مظلومانه سر جاهامون نشسته بودیم .که اخرش هم لو رفتیم و مجبورمون کردن خودکار ها شونو پیدا کنیم.چون امتحان داشتیم
پاسخ
 سپاس شده توسط Armina ، raha8919 ، دختراتش ، "SoLmAz RaD"
#37
اعتراف میکنم به 10 نفردریک امتحان تستی تقلب غلط رساندم همه که برگهایشان را دادند من نشستم جواب سوالاتمو درست کردم و نفراول شدمcrying
ولی این قدرحال داد
پاسخ
 سپاس شده توسط raha8919 ، AmItiSe
#38
اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!!
اعتراف صمیمانه گاف ها ! 4
پاسخ
 سپاس شده توسط raha8919 ، دختراتش ، AmItiSe ، "SoLmAz RaD"
#39
اعتراف می کنم که این من بودم که البالو خشک ها رو تموم کردم
در زندگی گام هایه بلندی بردار ولی فقط مراقبه خشتکه شلوارت باشTongue
پاسخ
#40
اعتراف میکنم این من بودم که به جای استون توی شیشه اب ریختم ... بیچاره خالم وقتی ابو ریخت توی لاکش تا کمی لاکشو رقیق کنه تمام لاکاش داغون شد Big Grin
همه چی ویران شد
تو کجایی سهراب ؟
اب را گل کردند .. چشمهارا بستند
وچه با دل کردند ... وای سهراب کجایی اخر ؟
زخم ها بر دل عاشق کردند
خون به چشمان شقایق کردند
کجایی اخر ؟ که همین نزدیکی عشق را دار زدند
همه جا سایه ی دیوار زدند
صبر کن ... قایقت جا دارد ؟
من هم میخواهم دور شوم از این خاک غریب
تو کجایی اخر؟
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان