22-05-2014، 16:49
(آخرین ویرایش در این ارسال: 22-05-2014، 16:49، توسط Dead Silence.)
میرزا محمد فرخی یزدی در سال 1306 در شهر یزد به دنیا آمد. اگرچه از یك خانواده فقیر برخاست، لیكن نامی ماندگار از خود در تاریخ معاصر ایران، در جهت مبارزه در راه آزادی به جای گذاشت. تحصیلات مقدماتی خود را در مدرسه انگلیسی مرسلین یزد به پایان رسانید. پانزده ساله بود كه باسرایش شعری در سرزنش اولیای مدرسه، از آنجا اخراج شد.
نكوهش و نقد وضعیت استبداد جامعه ای كه در آن می زیست، تا پایان عمر در درون او خاموش نشد. آنچنان كه در دوران جوانی (22 سالگی) و زمانی كه هنوز در یزد می زیست، در شرایطی كه همه شاعران برای شهرت و زر در مدح حكام می سرودند، با سرایش شعری بر علیه ضعیم الدله قشقایی حاكم یزد و خواندن آن در میان آزادی خواهان او را به زندان افكنند و با نخ وسوزن دهان او را دوختند. مسئله ای كه بعدها از سوی وزیر كشور وقت و حاكم یزد تكذیب شد و خشم آزادیخواهان را برافروخت. فرخی با فرار از زندان به تهران آمد و فصلی جدید را در زندگی خود تجربه نمود. در این زمان او با چاپ اولین مقالات و اشعار سیاسی نظر بسیاری را به سوی خود جلب نمود.
فرخی در اوایل جنگ جهانی اول به بین النهرین مهاجرت كرد و مورد تعقیب انگلیسی ها قرار گرفت. از این رو به سوی ایران بازگشت. هنوز زمانی زیادی از بازگشت وی به تهران نگذشته بود كه مورد تهاجم قفقازیها قرار گرفت. آنها كه قصد ترور او را داشتند، علاوه بر شلیك چند گلوله نتوانستند او را مورد اصابت قرار دهند.
فرخی یزدی از جمله مخالفان سرسخت قرارداد 1919 بود كه در راه ابطال این قرارداد بسیار كوشید. او در اشعار خود صراحتا انگلیسی ها و وثوق الدوله، نخست وزیر وقت را مورد حمله قرار می داد. مخالفت های او باعث شد تا او مدتها به این دلیل در شهربانی تهران حبس شود]1[ او پس از كودتای سید ضیا نیز مدتها در باغ سردار اعتماد زندانی بود.
فرخی جزء هیاتی بود كه برای شركت در جشن دهمین سال انقلاب اكتبر به اتحاد جماهیر شوروی دعوت شده بودند. او در بازگشت از مسكو سفرنامه خود را منتشر نمود و در آن از پیشرفت های روسیه سخن گفت.]2[
در دوره هفتم قانون گزاری (1307-1309) از طرف مردم انقلابی یزد به مجلس راه یافت و به همراه محمد رضا طلوع نماینده رشت طیف اقلیت مجلس را تشكیل داد. اما بسیار مورد آزار و اذیت طرفداران رضاشاه قرار گرفت. در همین سال ها بود كه روزنامه طوفان را منتشر نمود. طوفان با سر لوحه ای به رنگ قرمز و با شعار طرفداری از توده های رنجبر و دهقانان و كارگران منتشر شد.قطعا فرخی در این راه متاثر از شوروی نیز بوده است، لیكن هرگز مدهوش آنان نشد. «خرده گیری هایش از نمایندگان شوروی در ایران، شرح سفرش در شوروی و به ویژه بخش های مربوط به اختلافات استالین و تروتسكی و از همه مهمتر عدم همراهی اش با تبلیغات و تحریكات كمونیستی وقت خود مبین این امر بود»]3[
آزار و اذیت نسبت به آن چنان زیاد بود كه پس از چندی تحصن در مجلس به مسكو و از آنجا به برلن گریخت. دلیل او برای فرار اتهام توطئه علیه حكومت بود]4[. در آنجا برای مدتی در روزنامه پیكار همكاری نمود.
سرانجام با وساطت تیمورتاش در سال 1311 به ایران بازگشت. اما با دستگیری و قتل تیمورتاش او نیز تحت بازداشت قرار گرفت. لیكن حتی در زندان نیز دست از مبارزات خود برنداشت و با سرودن اشعار حكومت رضاشاه را مورد حمله و هجمه قرار می داد. سرانجام سرودن یك غزل به مناسبت عروسی ولیعهد و فوزیه و آغاز جنگ جهانی دوم، حكم قتل او صادر شد]5[ چگونگی قتل او نامعلوم است. ظاهرا در اواخر شهریور 1318 ش غذای فرخی را مسموم نمودند، ولی او از خوردن امتناع كرد. با این وجود او را شبانه به بیمارستان انتقال دادند و به شیوه ای مرموز كشتند. رئیس وقت زندان علت مرگ او را مالاریا اعلام نمود
نكوهش و نقد وضعیت استبداد جامعه ای كه در آن می زیست، تا پایان عمر در درون او خاموش نشد. آنچنان كه در دوران جوانی (22 سالگی) و زمانی كه هنوز در یزد می زیست، در شرایطی كه همه شاعران برای شهرت و زر در مدح حكام می سرودند، با سرایش شعری بر علیه ضعیم الدله قشقایی حاكم یزد و خواندن آن در میان آزادی خواهان او را به زندان افكنند و با نخ وسوزن دهان او را دوختند. مسئله ای كه بعدها از سوی وزیر كشور وقت و حاكم یزد تكذیب شد و خشم آزادیخواهان را برافروخت. فرخی با فرار از زندان به تهران آمد و فصلی جدید را در زندگی خود تجربه نمود. در این زمان او با چاپ اولین مقالات و اشعار سیاسی نظر بسیاری را به سوی خود جلب نمود.
فرخی در اوایل جنگ جهانی اول به بین النهرین مهاجرت كرد و مورد تعقیب انگلیسی ها قرار گرفت. از این رو به سوی ایران بازگشت. هنوز زمانی زیادی از بازگشت وی به تهران نگذشته بود كه مورد تهاجم قفقازیها قرار گرفت. آنها كه قصد ترور او را داشتند، علاوه بر شلیك چند گلوله نتوانستند او را مورد اصابت قرار دهند.
فرخی یزدی از جمله مخالفان سرسخت قرارداد 1919 بود كه در راه ابطال این قرارداد بسیار كوشید. او در اشعار خود صراحتا انگلیسی ها و وثوق الدوله، نخست وزیر وقت را مورد حمله قرار می داد. مخالفت های او باعث شد تا او مدتها به این دلیل در شهربانی تهران حبس شود]1[ او پس از كودتای سید ضیا نیز مدتها در باغ سردار اعتماد زندانی بود.
فرخی جزء هیاتی بود كه برای شركت در جشن دهمین سال انقلاب اكتبر به اتحاد جماهیر شوروی دعوت شده بودند. او در بازگشت از مسكو سفرنامه خود را منتشر نمود و در آن از پیشرفت های روسیه سخن گفت.]2[
در دوره هفتم قانون گزاری (1307-1309) از طرف مردم انقلابی یزد به مجلس راه یافت و به همراه محمد رضا طلوع نماینده رشت طیف اقلیت مجلس را تشكیل داد. اما بسیار مورد آزار و اذیت طرفداران رضاشاه قرار گرفت. در همین سال ها بود كه روزنامه طوفان را منتشر نمود. طوفان با سر لوحه ای به رنگ قرمز و با شعار طرفداری از توده های رنجبر و دهقانان و كارگران منتشر شد.قطعا فرخی در این راه متاثر از شوروی نیز بوده است، لیكن هرگز مدهوش آنان نشد. «خرده گیری هایش از نمایندگان شوروی در ایران، شرح سفرش در شوروی و به ویژه بخش های مربوط به اختلافات استالین و تروتسكی و از همه مهمتر عدم همراهی اش با تبلیغات و تحریكات كمونیستی وقت خود مبین این امر بود»]3[
آزار و اذیت نسبت به آن چنان زیاد بود كه پس از چندی تحصن در مجلس به مسكو و از آنجا به برلن گریخت. دلیل او برای فرار اتهام توطئه علیه حكومت بود]4[. در آنجا برای مدتی در روزنامه پیكار همكاری نمود.
سرانجام با وساطت تیمورتاش در سال 1311 به ایران بازگشت. اما با دستگیری و قتل تیمورتاش او نیز تحت بازداشت قرار گرفت. لیكن حتی در زندان نیز دست از مبارزات خود برنداشت و با سرودن اشعار حكومت رضاشاه را مورد حمله و هجمه قرار می داد. سرانجام سرودن یك غزل به مناسبت عروسی ولیعهد و فوزیه و آغاز جنگ جهانی دوم، حكم قتل او صادر شد]5[ چگونگی قتل او نامعلوم است. ظاهرا در اواخر شهریور 1318 ش غذای فرخی را مسموم نمودند، ولی او از خوردن امتناع كرد. با این وجود او را شبانه به بیمارستان انتقال دادند و به شیوه ای مرموز كشتند. رئیس وقت زندان علت مرگ او را مالاریا اعلام نمود