21-02-2014، 20:22
کودتاي بعثيان
دار و دسته حزب بعث عراق، شامگاه 17 تموز 1968م/ 26 تير 1347ش با انجام کودتايي بدون خونريزي، که چندي بعد بند و بست آن با سياستورزان و عوامل امنيتي انگليس و آمريکا برملا شد، موفق به سرنگوني سپهبد عبدالرحمن عارف ـ سومين رئيس جمهوري تاريخ اين کشورـ شدند. بعثيان دو هفته پس از قبضه قدرت، پاداش شماري از کساني را که در به قدرت رساندن آنها کمک مؤثر و شايان نموده بودند با حذفشان از صحنه سياسي، سپس تبعيد و تصفيه فيزيکي، دادند.
بعثيان عفلقي خود را قومگراي عربي از نوع راديکال و هوادار افراطي پانعربيسم معرفي کردند. تضعيف حوزههاي علميه، تحديد و تهديد مرجعيت ديني، مبارزه با کردها و شيعيان، دوري جستن از ايران و همزمان کوفتن بر طبل وحدت عربي و ژست مبارزه با رژيم صهيونيستي گرفتن، عمدهترين برنامههاي آنان در عرصه سياست داخلي و خارجي بود. «تحت لواي دو شعار " وحده، حريه، اشتراکيه " (وحدت، آزادي، سوسياليسم) و " امه عربيه واحده، ذات رساله خالده " (يک امت عرب با رسالتي جاودان)، هياهو و خيمه شببازي پر طمطراقي به راه افکندند. تندروهاي آنها آشکارا «خوزستان» را «عربستان» و فلسطين اشغالي دوم معرفي کردند! تکاپوي بعثيان، انحراف افکار عمومي ملل عربي و جهان اسلام از رويارويي با رژيم صهيونيستي به سوي ايران بود.» 1
سردمداران بعثي باورهاي خاصي داشتند. «به اعتقاد ]احمد حسن[ البکر، ]امام[ حسين]ع[ سزاوار کشته شدن بود چرا که بر ضد حکومت يزيد قيام کرد... وي خوارج را نماد يک جريان انقلابي عربي راستين ميپنداشت و ميگفت: اگر در عصر ]امام[ علي]ع[ بودم به خوارج ملحق ميشدم. ابوهيثم 2 علاقه زيادي به معاويه داشت... ]او[ بسيار شکاک بود، حتي به همسر و پسرش شک ميکرد. يک روز گفت: ميترسم هيثم 3 با من کاري را بکند که پسر متوکل با پدرش کرد.» 4
بعثيان به هر کس شک ميکردند او را بازداشت و از دم تيغ ميگذراندند. آنان متخصص بر چسبزني به افراد بودند. اتهام جاسوسي، انگ شايعي بود که تقريباً به بسياري از مخالفان زده ميشد و کيفر آن هم معلوم بود. شمار قربانيان ملت عراق در دوره حاکميت 35 ساله اين باند تبهکار و جنايت پيشه بين يک تا هفت ميليون نفر ذکر شده است. 5 نيمنگاهي به تصفيههاي فجيع مقامات عاليرتبه سياسي، نظامي، امنيتي عراق تنها در خلال سالهاي 1968 تا 1982 ما را بيش از پيش با ماهيت اين ديوان درندهخو آشنا ميسازد. 6
جرقه انقلاب و پسلرزههاي آن
استعمارگران پنج ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي که به سان زلزلهاي منطقه را به لرزه در آورد، براي مهار امواج انقلاب و بيداري اسلامي، البکر، رئيس جمهوري 65 ساله و بيمار عراق که توانايي مقابله با خيزش انقلابي – اسلامي در ايران را نداشت، کنار زده و صدام 42 ساله جاه طلب و تشنه قدرت، که عملاً در سنوات اخير همه کاره عراق نيز بود را جايگزين وي ساختند. صدام در اين حيص و بيص همه مناصب را مال خود کرده 7 نظام «دولت ـ حزب» را به رژيم استبدادي فردي مبدّل نمود و اقوام و عناصر نزديک و مورد اعتمادش را بر پستهاي حساس و کليدي گمارد.
روند وحشيگريهاي حاکميت بعثي در پي پيروزي انقلاب اسلامي ايران، به ويژه در پي قبضه کامل قدرت به دست صدام، به طرز گستردهاي شدت گرفت. سياهچالها و بندهاي شناخته شده و ناشناس رژيم ددمنش مملو از مبارزان و آزاديخواهان گرديد. به واقع، مأموريت اصلي صدام نابودي کامل عراق بود. وي حدود 14 ماه پس از برکشيده شدنش، به ايران يورش آورد. چرخهاي ماشين جنگ و تجاوز و خونريزي صدام با کمکهاي سخاوتمندانه شيوخ مرتجع و وابسته عرب صيقل يافت و به حرکت درآمد. " شوراي همکاري خليج ]فارس["، و در رأس آن عربستان سعودي و کويت، ميلياردها دلار در اختيار صدام قرار دادند. با مساعدتهاي بلاعوض و ذخاير ارزي عراق، سيل سلاحهاي فرانسوي، روسي، انگليسي، چيني و ... به اين کشور سرازير شد. آمريکاييها هرچند در خلال جنگ به صورت رسمي و مستقيم اسلحه در اختيار صدام قرار ندادند ليک با کمکهاي اطلاعاتي و فرستادن گزارشهاي محرمانه از فعاليتها و تحرکات نيروي رزمي ايران در جبههها که از رهگذر عکسبرداري ماهوارهاي به دست ميآمد، همي فروش برخي سامانهها و ادوات جنگي و نرمافزاري، ديکتاتور بلاد رافدين را ياري دادند. 8
سرلشکر سامرائي، رئيس اداره کل اطلاعات و ضد اطلاعات نظامي عراق از اعزام نظاميان به صورت رسمي توسط برخي کشورهاي عربي از جمله يمن، اردن، سودان سخن ميگويد. «يمن، لواء (تيپ) پياده «العروبه» را براي کمک در جنگ ]با ايران[ به عراق فرستاد. اردن، نيروي مخصوص ــ يگان ويژه ــ «يرموک» را اعزام کرد. سودان هم داوطلباني را رهسپار عراق کرد.» 9
افزون بر آن مساعدتهاي اطلاعاتي و امنيتي از طرف کشورهاي زيادي به عراق سرازير شد. «صرفنظر از آمريکا، فرانسه، انگليس، سرويسهاي اطلاعاتي آلمان، يوگسلاوي، ايتاليا، اردن، مصر، کشورهاي خليج فارس، ترکيه، هند و پاکستان، آگاهيهاي گرانبهايي از ايران در اختيار ما قرار دادند که در جنگ بسيار به کار آمد.» 10
بنا به گفته ژنرال سامرائي:
در سال 1982م از سوي «استخبارات عسکري» (اطلاعات و ضد اطلاعات نظامي) عراق، سرهنگ (تمام) ستاد «صالح محيسن العلي» و سرهنگ ستاد «حسين علي السامرائي»، با اسامي مستعار، به منظور رد و بدل کردن اطلاعات درباره ايران و دريافت اطلاعات از مصريها ـ که از طريق آمريکاييها به دست آورده بودند ـ راهي قاهره شدند. آنان در بازگشت از همکاري خوب اطلاعاتي و آمادگي کامل طرف مصري، درباره هماهنگي اطلاعاتي نسبت به ايران، خبر دادند. ديري نپاييد من و سرهنگ صالح محيسن العلي رهسپار قاهره شديم و مورد استقبال گرم مصريان قرار گرفتيم. ما را به هتل «هليو پوليس» قاهره بردند. در اولين فرصت ترتيب ملاقات ما با سرلشکر ستاد «محمد لبيب ابوشراب»، رئيس سرويس اطلاعات مصر داده شد... مصريها اطلاعاتي که از طريق آمريکاييها به دست آورده بودند را در اختيار ما قرار دادند. 11
ره آورد حماقت صدام و جنگ هشت ساله وي با ايران که 2877 روز ـ 69036 ـ ساعت به طول انجاميد، يک ميليون کشته و زخمي، و تباه کردن ميلياردها دلار درآمد عراق بود. 12 بنابر پژوهشهاي دقيق علمي به عمل آمده، طي سنوات دهه هشتاد ميلادي بر اثر سياستهاي وطن بر باد ده سردار بيافتخار «قادسيه»، عراق بالغ بر 295 ميليارد دلار ذخاير و درآمد ارزي خود را از دست داد. 13 به زعم کارشناسان، بازگرداندن اوضاع اقتصادي عراق به وضعيت قبل از جنگ با ايران مستلزم خرجکرد ميلياردها دلار سرمايه و گذشت چند دهه زمان است. جنگ، زيرساختهاي استراتژيک عراق را منهدم کرد و اين گستره را که در زمره ممالک نسبتاً مرفه و ثروتمند خاورميانه و جهان سوم به شمار ميآمد، تبديل به ويرانه و بلدهاي عقب مانده نمود.
عراق پيش از تهاجم و جنگ با ايران روزانه 100 ميليون دلار درآمد ناشي از صادرات نفتي داشت. با اين درآمد اين امکان وجود داشت روزانه 1500 خانه و يا يک کارخانه را در اين کشور احداث کرد. اما ربع قرن پس از روي کارآمدن بعثيان کار به جايي رسيد که اين کشور حتي در صنايع ساده چون صابون و پودر شوينده به غرب نيازمند شد تا چه رسد به صنايع اساسي چون خودرو و ماشين آلات و ... : در بخش کشاورزي 75% نيازها از خارج تأمين شد. کافي است بدانيم در سال 1990 ميزان 6/3 ميليون تن گندم از خارج وارد شد و البته توليد گندم در داخل به 600 هزار تن کاهش يافت که جوابگوي 16% نياز داخلي بود، حال آنکه عراق با توجه به وسعت زمين، حاصلخيزي آن و بهرهمندي از آب ميتوانست همان وقت غذاي حداقل 60 ميليون نفر را تأمين کند. 14
اين البته بخشي از بلايايي است که صدام بر سر عراق و عراقيان آورد چرا که پس از ارتکاب دومين حماقت بزرگ وي در حمله به يکي ديگر از همسايگانش ــ کشور عرب و مسلمان کويت ــ سرزمين بينالنهرين را تبديل به جهنم کرد. در جريان حمله 33 کشور، زير پوشش نيروهاي ائتلاف بينالملل، براي بيرون راندن صداميان از خاک کويت، تقريباً همه زيرساختهاي عراق در خلال 38 روز بمباران هوايي از بين رفت.
عراقيان در برهه پس از خاتمه جنگ دوم خليج فارس سر به شورش نهادند. قيامي که به «انتفاضه شعبانيه» سرشناس گرديد و طي آن موفق به کنترل و اداره امور 14 استان از 18 استان عراق شدند. حاکميت بعث عفلقي در آستانه سرنگوني قرار گرفت، ليک شيوخ مرتجع عرب منطقه خليج فارس و سياستمداران آمريکايي هراسناک از قدرتمندي شيعيان، با وجود آن که در جاي جاي عراق قانون ممنوعيت پرواز به اجرا درآمده بود، رخصت استفاده ارتش عراق از بالگردها در مناطق پرواز ممنوع را دادند و اين امر به مثابه چراغ سبزي براي سرکوب گسترده ملت مسلمان عراق تلقي شد. قواي گارد جمهوري (حرس الجمهوري) با توپ و تانک به شکار انقلابيان پرداختند و به ويژه در اعتاب مقدسه کربلا و نجف به کشتار وحشيانه مبارزان و مردم بيگناه مبادرت ورزيدند و ظرف مدت دو هفته نيم ميليون نفر را به شهادت رسانده و در گورهاي دستجمعي مدفون ساختند.
ملت عراق با وجود مراقبتهاي امنيتي حکومت جبار عفلقي در مقاطع و بزنگاههاي حساس تاريخي قيام نمود و البته هر بار شورشگري هدفمند آنها با قلع و قمع خونين انقلابيان سرکوب گرديد. ضروري است دانسته شود بعثيان پس از آن که بر اثر کودتا در عراق به روي کار آمدند به تقويت مراکز و نهادهاي اطلاعاتي به منظور کنترل دقيق مردم و خفه کردن هر حرکت مخالف و آزاديخواهانهاي مبادرت ورزيدند.
هنگام وقوع کودتاي بعثيان، دو نهاد امنيتي در عراق وجود داشت: «مديريه الأمن العامه» که عهدهدار امنيت مدني شهروندان بود؛ ديگري «مديريه الأستخبارات العسکريه» که نظاميان را زير نظر داشت. پس از روي کار آمدن بعثيان دستگاه «المخابرات العامه» ايجاد گرديد. از اينرو در آغاز جنگ صدام با ايران سه نهاد امنيتي در عراق وجود داشت: «مديريه الأمن العامه»، «مديريه المخابرات العامه» و «مديريه الأستخبارات العسکريه العامه». در اواخر نيمه نخست دهه هشتاد ميلادي «جهاز الأمن الخاص» نيز شکل گرفت که در زير به اختصار توضيحاتي درباره هر يک از اين نهادهاي امنيتي ارائه ميشود.
1. «الأمن العام» (امنيت عمومي)
«مديريه الأمن العامه» (اداره کل امنيت عمومي)، قديميترين مرکز اطلاعاتي عراق به شمار ميآيدکه در زمانه قيمومت انگليس بر عراق ـ دوره پادشاهي فيصل اول ـ بر مبناي الگو و ساختار سازمان اطلاعات آن کشور بنا شد. پس از آن که نظام سلطنتي توسط ژنرال عبدالکريم قاسم منقرض گرديد، وي برخي از کارکنان «امن العام» را عهدهدار خبرگيري در قواي مسلح کرد. ژنرال، نسبت به ايجاد «مکتب الخاص» (دفتر ويژه) که زير نظر خودش اداره ميشد نيز اقدام نمود.
اداره «الأمن العام» به لحاظ چارت تشکيلاتي و سازماني زير مجموعه وزارت کشور بود ليک در پي فروپاشي رژيم پادشاهي، بسياري از گزارشهاي آن، به خصوص دفتر ويژه، مستقيماً در اختيار رئيس جمهوري و فرمانده کل نيروهاي مسلح قرار ميگرفت. ديري نگذشت امنالعام توسط قاسم تقويت شد و دامنه وظايف و اختياراتش گسترش و افزايش يافت.
به دنبال کودتاي حزب بعث، اقتدار اين نهاد فزونتر گرديد و بر شدّت کنترل شهروندان افزوده گشت. در 1971 امنالعالم در همه استانهاي عراق دفتر داير کرد. در سال 1973 بر اساس توافقنامه امنيتي ميان عراق با شوروي و در چارچوب معاهده دو جانبه همکاريهاي دوستانه ميان دو کشور، بنا به دعوت «يوري آندره پوف»، رئيس سازمان اطلاعات شوروي، شماري از عناصر امنالعام و کارشناسان ديگر نهادهاي امنيتي عراق، براي گذران دورههاي آموزش در دستگاههاي KGB (سرويس اطلاعات) و GRU (اطلاعات نظامي) راهي اتحاد جماهير شوروي شدند. 15
در زمره وظايف امنالعام در دوره سياه حاکميت صداميان ميبايست به کنترل و سرکوب هر حرکت مخالفي از ناحيه اسلامگرايان، کمونيستها، کردها، قوم گرايان، بعثيهاي سوري، جنبشهاي دانشجويي، همچنين کنترل دقيق ارتباطات خانوادههاي معدومين، دستگير شدگان، فراريان، مبارزان، شناسايي اخلالگران اقتصادي و مبارزه با محتکران، قاچاقچيان و معاضدت و تعامل با ميليشياي بعثي، اشاره کرد.
مسئوليت عالي اين دستگاه از زمان وقوع کودتاي حزب بعث تا واژگوني اين دار و دسته تبهکار پس از سه دهه و نيم، با شخص صدام بود. دفتر اين نهاد امنيتي و ساختمانهاي اصلي آن در منطقه «البلديات» بغداد بود. برخي مديران اين دستگاه اطلاعاتي عبارتند از:
ناظم کزار 16، از ... تا 1973.
سعدون شاکر محمود العزاوي، از 1973 تا 1977.
فاضلالبراک 17، از 1977 تا 1985.
سبعاوي ابراهيم حسن، از 1985 تا ...
طه عباس الأحبابي، از 1990 تا ...
عبدالرحمن الدوري 18، از ... تا 1994.
طاهر جليل حبوش 19، از 1997 تا 1999.
رافع عبداللطيف طلفاح، از 1999 تا 2002.
2. «الأستخبارات العسکريه» (اطلاعات نظامي)
اين اداره در آغاز زير مجموعه وزارت دفاع بود. پس از آن به علت حساسيت امر زير نظر شوراي انقلاب قرار گرفت. وظيفه اصلي اين مرکز دستيابي به خبرها و اطلاعات دشمنان رژيم بود. اداره «استخبارات» سالها بعد با «الأمنالعسکري» (امنيت نظامي) ادغام و به مجموعه نهادهاي زير نظر رياست جمهوري منتقل گرديد و به عنوان «مديريه الأستخبارات العسکريه العامه» (اداره کل اطلاعات و ضد اطلاعات نظامي) يا به اختصار «استخبارات عسکريه» سرشناس شد. به باور برخي پژوهشگران، اين نهاد امنيتي، مخوفترين دستگاه اطلاعاتي بعثيان به شمار ميآمد که فعاليتهاي گستردهاي داشت.
لازم به ذکر است که در سال 1979، خليل العزاوي، مدير عمليات سرويس اطلاعات عراق، کتابچهاي در حدود چهل صفحه تدوين کرد و نام آن را خط مشي (استراتژي) نهاد که در واقع نقشه راه امنيتي بعثيان محسوب ميشد. در جزوه ياد شده تأکيد شده بود که يکي از وظايف مبرم وابستگان نظامي سفارتخانههاي عراق در خارج از کشور، که تحت پوشش فعاليتهاي ديپلماتيک عمل ميکردند، کسب اطلاعات و تهيه گزارش درباره فعاليتهاي هستهاي و جنگ ميکروبي و شيميايي در غرب است. تهيه عکسهاي هوايي از پايگاهها و مراکز تجمع نيرو و زرادخانههاي اسلحه کشورهاي عضو پيمان آتلانتيک شمالي (ناتو) و شناسايي موقعيت پايگاههاي هوايي، زميني و دريايي آنها، طرحهاي محرمانه تسليحاتي و ساخت جنگ افزارهاي مدرن، در زمره تکاليف جاري اين مأموران به ظاهر ديپلماتيک در خارج از کشور بود. 20
سوء قصد به جان مخالفان، از ديگر وظايف اين دستگاه به شمار ميآمد. ترور عبدالرزاق النايف در لندن، آيتالله سيدحسن شيرازي در بيروت، حجتالاسلام سيد محمدمهدي حکيم در خارطوم، از اقدامات اين نهاد است. به طور کلي گردآوري اطلاعات و دست زدن به هرگونه عملياتي در خارج از کشور در حيطه کارکردهاي اين مرکز قرار داشت.
کارآموزان دوره ديده و کارکشته استخبارات عسکري به زبانهاي مختلف مسلط بودند. تهيه اطلاعات نظامي از کشورهاي همسايه، همي شناسايي فرماندهان نظامي، جمعآوري آگاهيهايي با بار امنيتي از سرحدّات همسايگان، آماده سازي نقشههاي نظامي و گردآوري تصاوير ماهوارهاي، مبارزه با فعل و انفعالات و تحرکاتي که به پشتيباني بيگانگان در داخل کشور انجام ميگيرد و رويارويي با جاسوسان بيگانه از رهگذر شناسايي و خنثي سازي برنامههاي آنان، در زمره مسئوليتهاي جاري و تعريف شده اين نهاد امنيتي است.
هنگام برآمدن بعثيان، مدير اين دستگاه سرهنگ (تمام) شفيقالدراجي و معاون وي سرهنگ ستاد عبدالرزاق النايف بود. 21 دفتر اصلي «الأستخبارات العسکريه» در بغداد، کنار رود دجله، جنب «جسرالائمه» (پل امامان) قرار داشت. تمامي مسئولان استخبارات از بلندپايگان نظامي و امنيتي عراق بودند و برنامه ديدارهاي منظمي با صدام داشتند. سرشناسترين رؤساي آن عبارت بودند از:
شفيق الدراجي، از 1968 تا...
خليل ابراهيم محمود العزاوي، از 1978 تا 1980.
عبدالجواد ذنون، از 1980 تا 1983.
ماهرعبدالرشيد التکريتي، از 1983 تا 1986.
محمود شکرشاهين، از 1986 تا 1991.
صابرالدوري22، از 1991 تا ....
وفيق السامرائي 23، از ... تا 1994.
خالدالتکريتي، از 1994 تا 1995.
معتمد نعمه دحامالتکريتي، از 1995 تا 1997.
عايد مخلف العجيلي، از 1997 تا 2003
دار و دسته حزب بعث عراق، شامگاه 17 تموز 1968م/ 26 تير 1347ش با انجام کودتايي بدون خونريزي، که چندي بعد بند و بست آن با سياستورزان و عوامل امنيتي انگليس و آمريکا برملا شد، موفق به سرنگوني سپهبد عبدالرحمن عارف ـ سومين رئيس جمهوري تاريخ اين کشورـ شدند. بعثيان دو هفته پس از قبضه قدرت، پاداش شماري از کساني را که در به قدرت رساندن آنها کمک مؤثر و شايان نموده بودند با حذفشان از صحنه سياسي، سپس تبعيد و تصفيه فيزيکي، دادند.
بعثيان عفلقي خود را قومگراي عربي از نوع راديکال و هوادار افراطي پانعربيسم معرفي کردند. تضعيف حوزههاي علميه، تحديد و تهديد مرجعيت ديني، مبارزه با کردها و شيعيان، دوري جستن از ايران و همزمان کوفتن بر طبل وحدت عربي و ژست مبارزه با رژيم صهيونيستي گرفتن، عمدهترين برنامههاي آنان در عرصه سياست داخلي و خارجي بود. «تحت لواي دو شعار " وحده، حريه، اشتراکيه " (وحدت، آزادي، سوسياليسم) و " امه عربيه واحده، ذات رساله خالده " (يک امت عرب با رسالتي جاودان)، هياهو و خيمه شببازي پر طمطراقي به راه افکندند. تندروهاي آنها آشکارا «خوزستان» را «عربستان» و فلسطين اشغالي دوم معرفي کردند! تکاپوي بعثيان، انحراف افکار عمومي ملل عربي و جهان اسلام از رويارويي با رژيم صهيونيستي به سوي ايران بود.» 1
سردمداران بعثي باورهاي خاصي داشتند. «به اعتقاد ]احمد حسن[ البکر، ]امام[ حسين]ع[ سزاوار کشته شدن بود چرا که بر ضد حکومت يزيد قيام کرد... وي خوارج را نماد يک جريان انقلابي عربي راستين ميپنداشت و ميگفت: اگر در عصر ]امام[ علي]ع[ بودم به خوارج ملحق ميشدم. ابوهيثم 2 علاقه زيادي به معاويه داشت... ]او[ بسيار شکاک بود، حتي به همسر و پسرش شک ميکرد. يک روز گفت: ميترسم هيثم 3 با من کاري را بکند که پسر متوکل با پدرش کرد.» 4
بعثيان به هر کس شک ميکردند او را بازداشت و از دم تيغ ميگذراندند. آنان متخصص بر چسبزني به افراد بودند. اتهام جاسوسي، انگ شايعي بود که تقريباً به بسياري از مخالفان زده ميشد و کيفر آن هم معلوم بود. شمار قربانيان ملت عراق در دوره حاکميت 35 ساله اين باند تبهکار و جنايت پيشه بين يک تا هفت ميليون نفر ذکر شده است. 5 نيمنگاهي به تصفيههاي فجيع مقامات عاليرتبه سياسي، نظامي، امنيتي عراق تنها در خلال سالهاي 1968 تا 1982 ما را بيش از پيش با ماهيت اين ديوان درندهخو آشنا ميسازد. 6
جرقه انقلاب و پسلرزههاي آن
استعمارگران پنج ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي که به سان زلزلهاي منطقه را به لرزه در آورد، براي مهار امواج انقلاب و بيداري اسلامي، البکر، رئيس جمهوري 65 ساله و بيمار عراق که توانايي مقابله با خيزش انقلابي – اسلامي در ايران را نداشت، کنار زده و صدام 42 ساله جاه طلب و تشنه قدرت، که عملاً در سنوات اخير همه کاره عراق نيز بود را جايگزين وي ساختند. صدام در اين حيص و بيص همه مناصب را مال خود کرده 7 نظام «دولت ـ حزب» را به رژيم استبدادي فردي مبدّل نمود و اقوام و عناصر نزديک و مورد اعتمادش را بر پستهاي حساس و کليدي گمارد.
روند وحشيگريهاي حاکميت بعثي در پي پيروزي انقلاب اسلامي ايران، به ويژه در پي قبضه کامل قدرت به دست صدام، به طرز گستردهاي شدت گرفت. سياهچالها و بندهاي شناخته شده و ناشناس رژيم ددمنش مملو از مبارزان و آزاديخواهان گرديد. به واقع، مأموريت اصلي صدام نابودي کامل عراق بود. وي حدود 14 ماه پس از برکشيده شدنش، به ايران يورش آورد. چرخهاي ماشين جنگ و تجاوز و خونريزي صدام با کمکهاي سخاوتمندانه شيوخ مرتجع و وابسته عرب صيقل يافت و به حرکت درآمد. " شوراي همکاري خليج ]فارس["، و در رأس آن عربستان سعودي و کويت، ميلياردها دلار در اختيار صدام قرار دادند. با مساعدتهاي بلاعوض و ذخاير ارزي عراق، سيل سلاحهاي فرانسوي، روسي، انگليسي، چيني و ... به اين کشور سرازير شد. آمريکاييها هرچند در خلال جنگ به صورت رسمي و مستقيم اسلحه در اختيار صدام قرار ندادند ليک با کمکهاي اطلاعاتي و فرستادن گزارشهاي محرمانه از فعاليتها و تحرکات نيروي رزمي ايران در جبههها که از رهگذر عکسبرداري ماهوارهاي به دست ميآمد، همي فروش برخي سامانهها و ادوات جنگي و نرمافزاري، ديکتاتور بلاد رافدين را ياري دادند. 8
سرلشکر سامرائي، رئيس اداره کل اطلاعات و ضد اطلاعات نظامي عراق از اعزام نظاميان به صورت رسمي توسط برخي کشورهاي عربي از جمله يمن، اردن، سودان سخن ميگويد. «يمن، لواء (تيپ) پياده «العروبه» را براي کمک در جنگ ]با ايران[ به عراق فرستاد. اردن، نيروي مخصوص ــ يگان ويژه ــ «يرموک» را اعزام کرد. سودان هم داوطلباني را رهسپار عراق کرد.» 9
افزون بر آن مساعدتهاي اطلاعاتي و امنيتي از طرف کشورهاي زيادي به عراق سرازير شد. «صرفنظر از آمريکا، فرانسه، انگليس، سرويسهاي اطلاعاتي آلمان، يوگسلاوي، ايتاليا، اردن، مصر، کشورهاي خليج فارس، ترکيه، هند و پاکستان، آگاهيهاي گرانبهايي از ايران در اختيار ما قرار دادند که در جنگ بسيار به کار آمد.» 10
بنا به گفته ژنرال سامرائي:
در سال 1982م از سوي «استخبارات عسکري» (اطلاعات و ضد اطلاعات نظامي) عراق، سرهنگ (تمام) ستاد «صالح محيسن العلي» و سرهنگ ستاد «حسين علي السامرائي»، با اسامي مستعار، به منظور رد و بدل کردن اطلاعات درباره ايران و دريافت اطلاعات از مصريها ـ که از طريق آمريکاييها به دست آورده بودند ـ راهي قاهره شدند. آنان در بازگشت از همکاري خوب اطلاعاتي و آمادگي کامل طرف مصري، درباره هماهنگي اطلاعاتي نسبت به ايران، خبر دادند. ديري نپاييد من و سرهنگ صالح محيسن العلي رهسپار قاهره شديم و مورد استقبال گرم مصريان قرار گرفتيم. ما را به هتل «هليو پوليس» قاهره بردند. در اولين فرصت ترتيب ملاقات ما با سرلشکر ستاد «محمد لبيب ابوشراب»، رئيس سرويس اطلاعات مصر داده شد... مصريها اطلاعاتي که از طريق آمريکاييها به دست آورده بودند را در اختيار ما قرار دادند. 11
ره آورد حماقت صدام و جنگ هشت ساله وي با ايران که 2877 روز ـ 69036 ـ ساعت به طول انجاميد، يک ميليون کشته و زخمي، و تباه کردن ميلياردها دلار درآمد عراق بود. 12 بنابر پژوهشهاي دقيق علمي به عمل آمده، طي سنوات دهه هشتاد ميلادي بر اثر سياستهاي وطن بر باد ده سردار بيافتخار «قادسيه»، عراق بالغ بر 295 ميليارد دلار ذخاير و درآمد ارزي خود را از دست داد. 13 به زعم کارشناسان، بازگرداندن اوضاع اقتصادي عراق به وضعيت قبل از جنگ با ايران مستلزم خرجکرد ميلياردها دلار سرمايه و گذشت چند دهه زمان است. جنگ، زيرساختهاي استراتژيک عراق را منهدم کرد و اين گستره را که در زمره ممالک نسبتاً مرفه و ثروتمند خاورميانه و جهان سوم به شمار ميآمد، تبديل به ويرانه و بلدهاي عقب مانده نمود.
عراق پيش از تهاجم و جنگ با ايران روزانه 100 ميليون دلار درآمد ناشي از صادرات نفتي داشت. با اين درآمد اين امکان وجود داشت روزانه 1500 خانه و يا يک کارخانه را در اين کشور احداث کرد. اما ربع قرن پس از روي کارآمدن بعثيان کار به جايي رسيد که اين کشور حتي در صنايع ساده چون صابون و پودر شوينده به غرب نيازمند شد تا چه رسد به صنايع اساسي چون خودرو و ماشين آلات و ... : در بخش کشاورزي 75% نيازها از خارج تأمين شد. کافي است بدانيم در سال 1990 ميزان 6/3 ميليون تن گندم از خارج وارد شد و البته توليد گندم در داخل به 600 هزار تن کاهش يافت که جوابگوي 16% نياز داخلي بود، حال آنکه عراق با توجه به وسعت زمين، حاصلخيزي آن و بهرهمندي از آب ميتوانست همان وقت غذاي حداقل 60 ميليون نفر را تأمين کند. 14
اين البته بخشي از بلايايي است که صدام بر سر عراق و عراقيان آورد چرا که پس از ارتکاب دومين حماقت بزرگ وي در حمله به يکي ديگر از همسايگانش ــ کشور عرب و مسلمان کويت ــ سرزمين بينالنهرين را تبديل به جهنم کرد. در جريان حمله 33 کشور، زير پوشش نيروهاي ائتلاف بينالملل، براي بيرون راندن صداميان از خاک کويت، تقريباً همه زيرساختهاي عراق در خلال 38 روز بمباران هوايي از بين رفت.
عراقيان در برهه پس از خاتمه جنگ دوم خليج فارس سر به شورش نهادند. قيامي که به «انتفاضه شعبانيه» سرشناس گرديد و طي آن موفق به کنترل و اداره امور 14 استان از 18 استان عراق شدند. حاکميت بعث عفلقي در آستانه سرنگوني قرار گرفت، ليک شيوخ مرتجع عرب منطقه خليج فارس و سياستمداران آمريکايي هراسناک از قدرتمندي شيعيان، با وجود آن که در جاي جاي عراق قانون ممنوعيت پرواز به اجرا درآمده بود، رخصت استفاده ارتش عراق از بالگردها در مناطق پرواز ممنوع را دادند و اين امر به مثابه چراغ سبزي براي سرکوب گسترده ملت مسلمان عراق تلقي شد. قواي گارد جمهوري (حرس الجمهوري) با توپ و تانک به شکار انقلابيان پرداختند و به ويژه در اعتاب مقدسه کربلا و نجف به کشتار وحشيانه مبارزان و مردم بيگناه مبادرت ورزيدند و ظرف مدت دو هفته نيم ميليون نفر را به شهادت رسانده و در گورهاي دستجمعي مدفون ساختند.
ملت عراق با وجود مراقبتهاي امنيتي حکومت جبار عفلقي در مقاطع و بزنگاههاي حساس تاريخي قيام نمود و البته هر بار شورشگري هدفمند آنها با قلع و قمع خونين انقلابيان سرکوب گرديد. ضروري است دانسته شود بعثيان پس از آن که بر اثر کودتا در عراق به روي کار آمدند به تقويت مراکز و نهادهاي اطلاعاتي به منظور کنترل دقيق مردم و خفه کردن هر حرکت مخالف و آزاديخواهانهاي مبادرت ورزيدند.
هنگام وقوع کودتاي بعثيان، دو نهاد امنيتي در عراق وجود داشت: «مديريه الأمن العامه» که عهدهدار امنيت مدني شهروندان بود؛ ديگري «مديريه الأستخبارات العسکريه» که نظاميان را زير نظر داشت. پس از روي کار آمدن بعثيان دستگاه «المخابرات العامه» ايجاد گرديد. از اينرو در آغاز جنگ صدام با ايران سه نهاد امنيتي در عراق وجود داشت: «مديريه الأمن العامه»، «مديريه المخابرات العامه» و «مديريه الأستخبارات العسکريه العامه». در اواخر نيمه نخست دهه هشتاد ميلادي «جهاز الأمن الخاص» نيز شکل گرفت که در زير به اختصار توضيحاتي درباره هر يک از اين نهادهاي امنيتي ارائه ميشود.
1. «الأمن العام» (امنيت عمومي)
«مديريه الأمن العامه» (اداره کل امنيت عمومي)، قديميترين مرکز اطلاعاتي عراق به شمار ميآيدکه در زمانه قيمومت انگليس بر عراق ـ دوره پادشاهي فيصل اول ـ بر مبناي الگو و ساختار سازمان اطلاعات آن کشور بنا شد. پس از آن که نظام سلطنتي توسط ژنرال عبدالکريم قاسم منقرض گرديد، وي برخي از کارکنان «امن العام» را عهدهدار خبرگيري در قواي مسلح کرد. ژنرال، نسبت به ايجاد «مکتب الخاص» (دفتر ويژه) که زير نظر خودش اداره ميشد نيز اقدام نمود.
اداره «الأمن العام» به لحاظ چارت تشکيلاتي و سازماني زير مجموعه وزارت کشور بود ليک در پي فروپاشي رژيم پادشاهي، بسياري از گزارشهاي آن، به خصوص دفتر ويژه، مستقيماً در اختيار رئيس جمهوري و فرمانده کل نيروهاي مسلح قرار ميگرفت. ديري نگذشت امنالعام توسط قاسم تقويت شد و دامنه وظايف و اختياراتش گسترش و افزايش يافت.
به دنبال کودتاي حزب بعث، اقتدار اين نهاد فزونتر گرديد و بر شدّت کنترل شهروندان افزوده گشت. در 1971 امنالعالم در همه استانهاي عراق دفتر داير کرد. در سال 1973 بر اساس توافقنامه امنيتي ميان عراق با شوروي و در چارچوب معاهده دو جانبه همکاريهاي دوستانه ميان دو کشور، بنا به دعوت «يوري آندره پوف»، رئيس سازمان اطلاعات شوروي، شماري از عناصر امنالعام و کارشناسان ديگر نهادهاي امنيتي عراق، براي گذران دورههاي آموزش در دستگاههاي KGB (سرويس اطلاعات) و GRU (اطلاعات نظامي) راهي اتحاد جماهير شوروي شدند. 15
در زمره وظايف امنالعام در دوره سياه حاکميت صداميان ميبايست به کنترل و سرکوب هر حرکت مخالفي از ناحيه اسلامگرايان، کمونيستها، کردها، قوم گرايان، بعثيهاي سوري، جنبشهاي دانشجويي، همچنين کنترل دقيق ارتباطات خانوادههاي معدومين، دستگير شدگان، فراريان، مبارزان، شناسايي اخلالگران اقتصادي و مبارزه با محتکران، قاچاقچيان و معاضدت و تعامل با ميليشياي بعثي، اشاره کرد.
مسئوليت عالي اين دستگاه از زمان وقوع کودتاي حزب بعث تا واژگوني اين دار و دسته تبهکار پس از سه دهه و نيم، با شخص صدام بود. دفتر اين نهاد امنيتي و ساختمانهاي اصلي آن در منطقه «البلديات» بغداد بود. برخي مديران اين دستگاه اطلاعاتي عبارتند از:
ناظم کزار 16، از ... تا 1973.
سعدون شاکر محمود العزاوي، از 1973 تا 1977.
فاضلالبراک 17، از 1977 تا 1985.
سبعاوي ابراهيم حسن، از 1985 تا ...
طه عباس الأحبابي، از 1990 تا ...
عبدالرحمن الدوري 18، از ... تا 1994.
طاهر جليل حبوش 19، از 1997 تا 1999.
رافع عبداللطيف طلفاح، از 1999 تا 2002.
2. «الأستخبارات العسکريه» (اطلاعات نظامي)
اين اداره در آغاز زير مجموعه وزارت دفاع بود. پس از آن به علت حساسيت امر زير نظر شوراي انقلاب قرار گرفت. وظيفه اصلي اين مرکز دستيابي به خبرها و اطلاعات دشمنان رژيم بود. اداره «استخبارات» سالها بعد با «الأمنالعسکري» (امنيت نظامي) ادغام و به مجموعه نهادهاي زير نظر رياست جمهوري منتقل گرديد و به عنوان «مديريه الأستخبارات العسکريه العامه» (اداره کل اطلاعات و ضد اطلاعات نظامي) يا به اختصار «استخبارات عسکريه» سرشناس شد. به باور برخي پژوهشگران، اين نهاد امنيتي، مخوفترين دستگاه اطلاعاتي بعثيان به شمار ميآمد که فعاليتهاي گستردهاي داشت.
لازم به ذکر است که در سال 1979، خليل العزاوي، مدير عمليات سرويس اطلاعات عراق، کتابچهاي در حدود چهل صفحه تدوين کرد و نام آن را خط مشي (استراتژي) نهاد که در واقع نقشه راه امنيتي بعثيان محسوب ميشد. در جزوه ياد شده تأکيد شده بود که يکي از وظايف مبرم وابستگان نظامي سفارتخانههاي عراق در خارج از کشور، که تحت پوشش فعاليتهاي ديپلماتيک عمل ميکردند، کسب اطلاعات و تهيه گزارش درباره فعاليتهاي هستهاي و جنگ ميکروبي و شيميايي در غرب است. تهيه عکسهاي هوايي از پايگاهها و مراکز تجمع نيرو و زرادخانههاي اسلحه کشورهاي عضو پيمان آتلانتيک شمالي (ناتو) و شناسايي موقعيت پايگاههاي هوايي، زميني و دريايي آنها، طرحهاي محرمانه تسليحاتي و ساخت جنگ افزارهاي مدرن، در زمره تکاليف جاري اين مأموران به ظاهر ديپلماتيک در خارج از کشور بود. 20
سوء قصد به جان مخالفان، از ديگر وظايف اين دستگاه به شمار ميآمد. ترور عبدالرزاق النايف در لندن، آيتالله سيدحسن شيرازي در بيروت، حجتالاسلام سيد محمدمهدي حکيم در خارطوم، از اقدامات اين نهاد است. به طور کلي گردآوري اطلاعات و دست زدن به هرگونه عملياتي در خارج از کشور در حيطه کارکردهاي اين مرکز قرار داشت.
کارآموزان دوره ديده و کارکشته استخبارات عسکري به زبانهاي مختلف مسلط بودند. تهيه اطلاعات نظامي از کشورهاي همسايه، همي شناسايي فرماندهان نظامي، جمعآوري آگاهيهايي با بار امنيتي از سرحدّات همسايگان، آماده سازي نقشههاي نظامي و گردآوري تصاوير ماهوارهاي، مبارزه با فعل و انفعالات و تحرکاتي که به پشتيباني بيگانگان در داخل کشور انجام ميگيرد و رويارويي با جاسوسان بيگانه از رهگذر شناسايي و خنثي سازي برنامههاي آنان، در زمره مسئوليتهاي جاري و تعريف شده اين نهاد امنيتي است.
هنگام برآمدن بعثيان، مدير اين دستگاه سرهنگ (تمام) شفيقالدراجي و معاون وي سرهنگ ستاد عبدالرزاق النايف بود. 21 دفتر اصلي «الأستخبارات العسکريه» در بغداد، کنار رود دجله، جنب «جسرالائمه» (پل امامان) قرار داشت. تمامي مسئولان استخبارات از بلندپايگان نظامي و امنيتي عراق بودند و برنامه ديدارهاي منظمي با صدام داشتند. سرشناسترين رؤساي آن عبارت بودند از:
شفيق الدراجي، از 1968 تا...
خليل ابراهيم محمود العزاوي، از 1978 تا 1980.
عبدالجواد ذنون، از 1980 تا 1983.
ماهرعبدالرشيد التکريتي، از 1983 تا 1986.
محمود شکرشاهين، از 1986 تا 1991.
صابرالدوري22، از 1991 تا ....
وفيق السامرائي 23، از ... تا 1994.
خالدالتکريتي، از 1994 تا 1995.
معتمد نعمه دحامالتکريتي، از 1995 تا 1997.
عايد مخلف العجيلي، از 1997 تا 2003