31-01-2014، 19:03
افتادم تو جوب
|
داستان نویسی گروهی فلـشخــوریــا |
|||||||||||
31-01-2014، 19:03
افتادم تو جوب
31-01-2014، 19:06
خیــــس شــُده بــودم و در همـــان نزدیکـی ...
31-01-2014، 19:31
پسرکی سوار پرشیا جلو من ترمز کرد.......
![]() ![]()
31-01-2014، 21:01
مــن بــا اعصبــانیت ...
:29dz:
خودم کنار اومدم و راهمو ادامه دادم
31-01-2014، 21:43
ولی ول کن نبود ...
31-01-2014، 22:09
جيغ ميزدم كمك كمك........
31-01-2014، 22:17
(آخرین ویرایش در این ارسال: 31-01-2014، 22:19، توسط روناك عاشق.)
كه يكي اومد و شروع كرد با اونا دعوا كردن
منم كه عين چي همينجور داشتم نگاه ميكردم....
31-01-2014، 23:00
ک اون یکی این دوتارو کشت و اون یکی زندانی شد و بعدش حبس ابد خورد
31-01-2014، 23:43
اما من اونو از دست ناجا فراری دادم
![]()
| |||||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|