27-06-2012، 20:11
پریا ایول پریا دوست داریم پریا خاطر خواتیم ادامه بده تو میتونی
|
چگونگی مردن وزنده شدن مردگان درقیامت |
||||||||||||||||||||||||||||||||
27-06-2012، 20:11
پریا ایول پریا دوست داریم پریا خاطر خواتیم ادامه بده تو میتونی
هرکی میتونه دلایل محکم بیاره بیاره ولی خودم حتما جواب محکمی براش میارم صبرکنید
دلایل عدم تحریف قرآن و تحریف کتب آسمانى دیگر براى اثبات مصونیت قرآن کریم از تحریف ادله متعددى که از زوایاى گوناگون این مطلب را مورد توجه قرار داده اند، ذکر شده است که به اختصار بیان مى کنیم و تفصیل آن را به کتبى که در این زمینه تألیف شده واگذار مى کنیم: الف) شواهد تاریخى: ۱- دستورها و توصیه ها و اهتمام ویژه پیامبر اکرم در مورد تلاوت و حفظ و کتابت قرآن کریم که سبب توجه و عنایت خاص مسلمانان به این امر به عنوان یکى از وظایف مهم دینى گردید. ۲- علاقه زایدالوصف عرب معاصر قرآن , نسبت به قرآن کریم به جهت فصاحت و بلاغت و آهنگ معجزه آساى آن، در کنار توصیه هاى نبى اکرم، عامل مضاعفى در انس هر چه بیشتر آنان با قرآن و اهتمام به تلاوت و حفظ آن مى گردید. ۳- با توجه به مبارزه طلبى قرآن مبنى بر این که اگر قادرید «یک آیه مثل آیات قرآن بیاورید» اگر دست جعل و تحریف در قرآن راه پیدا مى کرد به عنوان دستاویز کافران چه از اهل کتاب (یهود و نصارا) و چه غیر آنان مورد تمسک قرار مى گرفت و به تواتر تاریخى نقل مى شد. چون انگیزه براى نقل آن قوى بود و مى توانست مهم ترین دستاویز علیه اسلام باشد. ۴- حساسیت ویژه مسلمانان نسبت به هر گونه تغییر در قرآن کریم. با توجه به توصیه هاى پیامبر اکرم و اهتمام و انس مسلمانان به تلاوت و حفظ و کتابت قرآن کریم و با توجه به مقدس و احترام ویژه اى که براى قرآن کریم به عنوان منبع و مرجع اصلى و قانون مدون براى تمام شؤون حیات فردى و اجتماعى خویش قائل بودند براساس شواهد تاریخى مسلمانان حساسیت ویژه اى نسبت به حفظ و صیانت قرآن از هرگونه تغییرى از خود نشان مى دادند. به گونه اى که حتى نسبت به حذف یک «واو» از قرآن کریم شدیدترین عکس العمل ها را نشان مى دادند و شمشیر را از نیام بیرون مى کشیدند (همچنان که در مورد واو «والذین یکنزون الذهب» نقل شده است .رک: الدر المنثور، ج ۳، ص ۲۳۲ – دراسات و بحوث فى التاریخ والاسلام، ج ۱ ، ص ۹۴ – المیزان، ج ۹، ص ۲۵۶) ۵- اگر به هر شکل دست جعل و تحریف به قرآن راه مى یافت به تواتر نقل مى شد. زیرا انگیزه براى نقل آن قوى بود. چرا که مى توانست به عنوان مهم ترین دستاویز کفار اعم از اهل کتاب (یهود و نصارا) و غیر آنان، علیه اسلام به کار گرفته شود. به ویژه تحریف به زیاد کردن واضافه کردن به قرآن، با توجه به تحدى و مبارزه طلبى قرآن و این که اگر مى توانید یک آیه مانند قرآن بیاورید، در دورانى که عرب از سخنوران و شاعرانى در اوج فصاحت و بلاغت بهره مى برد هرگز نتوانست جز اظهار عجز پاسخى دهد و هرگونه تلاشى در این زمینه شکست خورد. چرا که آیات قرآن از نظر بلندى و اوج محتوایى و استحکام آن از نظر فصاحت و بلاغت و نثر موزون و آهنگین، آن چنان بود که هیچ سخنى توان برابرى با آن را نمى توانست داشته باشد و همچنان این گونه است به طورى که به آسانى کلام بزرگان دین چون امیر بیان علی(ع) نیز از آیات قرآنى متمایز وجه است. ۶- در هیچ مقطعى از تاریخ، قرآن مفقود نشده است و همچنین هیچ گاه کسانى به جاى قرآن رایج، ادعاى وجود قرآنى دیگر به عنوان قرآن اصلى، نکرده اند و یا هیچ گاه نزاعى و دعوایى بر سر تغییر، حذف یا زیادت آیات قرآن در میان مسلمانان رخ نداده است. با توجه به انشعابات و فرقه هاى فراوانى که در بین مسلمانان پیدا شده با همه اختلافاتى که با یکدیگر دارند هیچ کدام بر سر قرآن کریم و این که این قرآن، قرآن نازل شده بر پیامبر اکرم است کوچک ترین اختلافى ندراند. بلکه همواره در تمام استدلال هاى خود به قرآن به عنوان منبع و مرجع اصلى استدلال مى کرده اند. و در طول تاریخ، بالاتفاق سینه به سینه و نسل به نسل قرآن رایج را حفظ و منتقل کرده اند. اگر کوچک ترین تغییر و تحریفى صورت مى گرفت. با توجه به اهتمام مسلمین به حفظ قرآن، منشأ نزاع و خونریزى مى گردید و به تبع اگر هر یک از امور فوق رخ مى داد با توجه به انگیزه کفار و این که مى توانست دستاویز خوبى براى آنان باشد، آن را نقل مى کردند. در حالى که هیچ یک از امور فوق حتى توسط مشرکین و کفار و یهود و نصارا نقل نشده است. ۷- کتابت قرآن در زمان حیات رسول گرامى اسلام. یکى از عواملى که موجب حفظ و مصونیت قرآن کریم از تحریف شد، این بود که با اهتمام نبى اکرم، عین الفاظ وحى در زمان خود حضرت نوشته شد (القرآن و دعاوى التحریف، رسول جعفریان، فصل سوم، ص ۲۹) کتابت قرآن کریم در زمان نبى اکرم از عوامل مهم و اساسى بود که مانع شد قرآن همانند تورات و انجیل دستخوش تحریف شود. درست برخلاف انجیل که به گفته خود مسیحیان مجموعه مکتوباتى است که سال ها پس از حضرت عیسى، توسط شاگردان وى نوشته شده است (کلام مسیحى، توماس میشل، ترجمه حسین توفیقى، ص ۲۶) به علاوه مؤلفین انجیل نیز، عین کلام وحى را ننوشته اند. بلکه با محدودیت هاى زبانى خود و با نگارش مخصوص خود چیزهایى را که به ذهنشان خطور مى کرده، نوشته اند (همان) ب ) بررسى محتوایى: یکى از راه هاى شناخت این که آیا کتاب الهى دستخوش دگرگونى و تحریف گردیده یا نگردیده است بررسى محتوایى آن است. یکى از دلایلى که اندیشوران آن را به عنوان محکم ترین ادله بر عدم تحریف قرآن دانسته اند، مضامین عالیه و مستحکم و عمیق با بیانى در اوج فصاحت و بلاغت است که خود قرآن هم بر همین اساس تحدى و مبارزه طلبى کرده است. قرآن از مباحث دقیق و معارف بلند توحیدى گرفته تا سایر آموزه هاى آن، همگى از انسجام استحکام و دقت و ظرافت و عمق و ژرف نگرى خاصى برخوردار است. توحیدى که در قرآن تبیین شده با خداشناسى تورات و انجیل قابل مقایسه نیست. خداى تورات با یعقوب کشتى مى گیرد، پیامبر تورات و انجیل مرتکب افعال زشت مى شود و… ج ) تواتر قرآن: یکى از امورى که موجب قطع و یقین است تواتر در نقل است. یکى از ادله اى که براى عدم وقوع تحریف در قرآن اقامه مى شود نقل قرآن کریم به صورت متواتر در تمام اعصار در طول چهارده قرن تا به امروز است. د ) دلیل عقلى: این دلیل از دو مقدمه تشکیل شده است. مقدمه اول: خداوند، قرآن را براى هدایت بشر فرستاده است. مقدمه دوم: با توجه به خاتمیت دین و پیامبر اسلام، اگر قرآن تحریف شود، پیامبر دیگرى که راه صحیح را به مردم نشان دهد نخواهد آمد و مردم گمراه خواهند شد. بدون آن که در این گمراهى تقصیرى متوجه آنان باشد. بلکه این گمراهى مستند به عدم حفظ قرآن از سوى خداوند خواهد بود و این نقض غرض و مخالف با حکمت الهى است. حکمت الهى اقتضا مى کند خداى تعالى کارى انجام دهد که بندگانش را به طاعت نزدیک و از معصیت دور سازد. دینى که پایان بخش ادیان آسمانى و جاویدان است مى بایست بنیاد و پایه هاى آن چنان محکم و استوار باشد که طوفان حوادث روزگار آن را نلرزاند. بر این اساس، خداوند ضمانت نموده تا قرآن را همواره از تحریف مصون و محفوظ نگه دارد. «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون (حجر، آیه ۹) ادله وقوع تحریف در تورات و انجیل: ۱- به اعتراف خود مسیحیان، کتاب مقدس توسط نویسنده هاى بشر تألیف شده و نه عین کلام وحى است و نه عین کلام، حضرت عیسی. بلکه تراوش هاى ذهنى این نویسندگان است. لکن معتقدند خداوند به آنان توفیق داده و آنان را به گونه اى یارى کرده که فقط آن چه را که خدا مى خواسته نوشته اند (کلام مسیحى، توماس میشل، ترجمه حسین توفیقى، ص ۲۶) لیکن براى این ادعاى خود دلیلى اقامه نمى کنند. ۲- به اعتراف خود مسیحیان، هیچ یک از نسخه هاى اصلى کتاب مقدس در دست نیست (کتاب مقدس را بهتر بشناسیم، ساروخاچیکى، ص ۱۴ و ۲۲) یعنى هیچ کدام از کتب موجود داراى سند متصلى به نویسندگان آنها ندارد. ۳- بررسى محتوایى تورات و انجیل، بهترین شاهد بر وقوع تحریف در این دو کتاب است. ۴- پس از اثبات عدم تحریف قرآن، یکى از ادله وقوع تحریف در کتب قبلى، تصریح قرآن کریم به این امر است: «یکتبون الکتاب بایدیهم و یقولون هذا من عندالله» (بقره، آیه ۷۹) «یا اهل الکتاب، لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق و أنتم تعلمون» (آل عمران، آیه ۷۸)
27-06-2012، 20:19
پریا جوون باید همه ی اینارو بخونیم قربونت برم میشه یکم خلاصش کنی...!؟
27-06-2012، 20:20
خواهش میکنم به باور های کسی بی ادبی و گستاخی نکنید.
من به اون دنیا باور دارم. چون هر چیزی ساخته ی کسی و یا چیز دیگری است. هر معلولی علتی دارد.
27-06-2012، 20:29
(26-06-2012، 17:00)vahidnet66 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. « قال الله تعالی: لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة » گوشه ای از خصلت های والای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم 1-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت 2-در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید. 3-گاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود. 4-هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت. 5-وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید. 6-با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است. 7-هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه ی چشم نظر نمی کرد. 8-هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد. 9-چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو. 10-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود. 11-هرگاه با کسی هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد. 12-چون با کسی سخن می گفت کاملا برمیگشت و رو به او می نشست. 13-با هرکه می نشست تا او اراده ی برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست. 14-در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا. 15-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن. 16-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد. 17-هرگز در حضور مردم تکیه نمی زد. 18-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود. 19-اگر در محضر او چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت. 20-اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد. 21-کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی کرد. 22-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد. 23-هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید. 24-پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود. 25-چون سخن ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود که چنین می گویند؟» 26-با فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد و با آنان هم غذا می شد. 27-دعوت بندگان و غلامان را می پذیرفت. 28-هدیه را قبول می کرد اگرچه به اندازه ی یک جرعه شیر بود. 29-بیش از همه صله ی رحم به جا می آورد. 30-به خویشاوندان خود احسان می کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد. 31-کار نیک را تحسین و تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد. 32-آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر می گفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان برسانند. 33-هرکه عذر می آورد عذر او را قبول می کرد. 34-هرگز کسی را حقیر نمی شمرد. 35-هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند. 36-هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد. 37-هرگز عیب مردم را جستجو نمی کرد. 38-از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود. 39-هرگز مذمت مردم را نمی کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت. 40-بر جسارت دیگران صبر می فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد. 41-از بیماران عیادت می کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه ی مدینه بود. 42-سراغ اصحاب خود را می گرفت و همواره جویای حال آنان می شد. 43-اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می زد. 44-با اصحابش در کارها بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود. 45-در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است 46-میان یارانش انس و الفت برقرار می کرد. 47-وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود. 48-هرگاه چیزی به فقیر می بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی داد. 49-اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می امد نمازش را کوتاه می کرد. 50-اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد. 51-عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید. 52-احدی از محضر او نا امید نبود و می فرمود « برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من برساند.» 53-هرگاه کسی از او حاجتی می خواست اگر مقدور بود روا می فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی می کرد. 54-هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد. 55-پیران را بسیار اکرام می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود. 56-غریبان را خیلی مراعات می نمود. 57-با نیکی به شروران دل آنان را به دست می آورد و مجذوب خود می کرد. 58-همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت . 59-چون شاد می شد چشم ها را بر هم می گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی کرد. 60-اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی شد . 61-مزاح می کرد اما به بهانه ی مزاح و خنداندن حرف لغو و باطل نمی زد. 62-نام بد را تغییر می داد و به جای آن نام نیک می گذاشت. 63-بردباریش همواره بر خشم او سبقت می گرفت. 64-از برای فوت دنیا ناراحت نمی شد و یا به خشم نمی آمد. 65-از برای خدا آنچنان به خشم می آمد که دیگر کسی او را نمی شناخت 66-هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود. 67-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود. 68-در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت. 69-هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد . 70-در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت. 71-بر روی خاک می نشست و بر روی خاک غذا می خورد. 72-بر روی زمین می خوابید. 73-کفش و لباس را خودش وصله می کرد. 74-با دست خودش شیر می دوشت و پای شتر ش را خودش می بست. 75-هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می شد و برایش فرقی نمی کرد. 76-هرجا می رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می کرد. 77-اکثر جامه های آن حضرت سفید بود. 78-چون جامه ی نو می پوشید جامه ی قبلی خود را به فقیری می بخشید. 79-جامه ی فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود. 80-در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می کرد. 81-ژولیده مو بودن را کراهت می دانست. 82-همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود. 83-همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می زد. 84-نور چشم او در نماز بود و اسایش و آرامش خود را در نماز می یافت. 85-ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می داشت. 86-هرگز نعمتی را مذمت نکرد. 87-اندک نعمت خداوند را بزرگ می شمرد. 88-هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت. 89-موقع غذا هرچه حاضر می کردند میل می فرمود. 90-در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می فرمود. 91-بر سر غذا از همه زودتر حاضر می شدو از همه دیرتر دست می کشید. 92-تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی کرد و قبل از سیر شدن منصرف می شد. 93-معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد. 94-در غذا هرگر آروغ نزد. 95-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی خورد. 96-بعد از غذا دستها را می شست و بر روی خود می کشید. 97-وقت آشامیدن سه جرعه آب می نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله. 98-از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود. 99-چون می خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می خواست. 100-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و نیز بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می کرد. منابع: کتاب «منتهی الآمال» مرحوم محدث قمی و کتاب «مکارم الاخلاق» مرحوم طبرسی تو به پیغمبر چه می مانی بگو؟ السلام علیک یا اباالقاسم یا رسول الله یا امام الرحمه یا سیدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله خدا یا! تو را قسم به پیامبری که رحمت للعالمین بود که سنگ بر او می زدند او دعا می کرد:« آنها را هدایت کن آنها نمی دانند» به رنج های حبیبت در هدایت بندگانت به سوی تو ، به اشک های مدام فاطمه (س) در فراق رسولت (ص)، به غربت شیعه بعد از پیامبرت ، یاری مان کن انچنان باشیم که تو می پسندی و در ظهور قائم آل محمد تعجیل بفرما خدایا ما را جزء تمدید کنندگان غیبتش باقی مگذار
خانم پریا2 من با حرف های این آقا موافق نیستم برید صفحه ی قبلو بخونید
فقط من میگم با چنین کسانی اگر با تندی رفتار بشه بدتر زده میشن اونم نظرشو گفته و باید با ملایمت بهش جواب داد وقتی شما میگی برو توبه کن بد تر لج میکنه بیشتر ضد قرآن کریم صحبت میکنه درضمن خانم پریا2 از مطالب مفیدتون متشکرم
27-06-2012، 21:01
وویی دوباره مطلب گذاشتی...!
من نفهمیدمffaمنظورت چی بود...!؟
27-06-2012، 21:03
من دوباره مطلب گذاشتم؟؟
27-06-2012، 21:27
وای پریا دمت گرم ایول..ایول...!
البته خوب من خودم 13 سالم بود به این چیزا زیادی شک می کردم اینم شاید بچه بوده این حرفارو زده بزرگ شه می فهمه که ما چی میگیم ..! میگما پریا اگه وکیل شی کارت میگیره دختر خوشم اومد هم چین جوابشو دادی که خوده من به شخصه موندم چی بگم...! دمت گرم...!ولی یه سوالی بعضی ها میگن که وقتی که ادما میمیرن روحش میره توی یه جسمه دیگه!یعنی این موضوع حقیقت نداره..؟! من از چند نفر شنیدم که روی این موضوع تحقیق کردن فهمیدن که صحت داره..!عزیزم میشه درباره ی این موضوع هم توضیح بدی؟مرسی کارت عالی بود
27-06-2012، 21:56
به خدا خیلی زیاده نمی تونم بخونم
ولی منم با ملودی موافقم ایولللللللللللللللللل
| ||||||||||||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|