ارسالها: 5,026
موضوعها: 1,467
تاریخ عضویت: Aug 2012
سپاس ها 23583
سپاس شده 24893 بار در 9131 ارسال
حالت من: هیچ کدام
گل من !
به جان قاصدک ها سوگند
تا آخرین پروانه عاشقت می مانم !
ارسالها: 417
موضوعها: 53
تاریخ عضویت: Aug 2012
سپاس ها 2910
سپاس شده 3655 بار در 2122 ارسال
حالت من: هیچ کدام
بهایت را بـگو . . .
قلکم را میـخواهم بشـکنم
شاید بتوانم یک شب تو را مالِ خـود کنم!
زندگی کوتاه است ؛ تازمانیکه دندان دارید لبخند بزنید !!
ارسالها: 5,026
موضوعها: 1,467
تاریخ عضویت: Aug 2012
سپاس ها 23583
سپاس شده 24893 بار در 9131 ارسال
حالت من: هیچ کدام
"دوستت دارم" را
در دستانم میچرخانم
از این دست به آن دست.
پس چرا
هر وقت میخواهم
به دستت بدهم نیستی؟
چرا اینجا نیستی
تا "دوستت دارم" را
از جنس خاک کنم،
از جنس تنم،
و با بوسه بپوشانمش بر تنت؟
بگذار "دوستت دارم" را
از جنس نگاه کنم
از جنس چشمانم
و تا صبح به نفسهای تو بدوزم.
ارسالها: 417
موضوعها: 53
تاریخ عضویت: Aug 2012
سپاس ها 2910
سپاس شده 3655 بار در 2122 ارسال
حالت من: هیچ کدام
تمام " امن یجیب" های دلم را گره زده ام به کلماتت
و روانه ی اسمان کرده ام
من مطمئنم که "خدا" تو را
برای "دلم" نگه میدارد
زندگی کوتاه است ؛ تازمانیکه دندان دارید لبخند بزنید !!
ارسالها: 5,026
موضوعها: 1,467
تاریخ عضویت: Aug 2012
سپاس ها 23583
سپاس شده 24893 بار در 9131 ارسال
حالت من: هیچ کدام
شب و روزم گذشت به هزار آرزو
نه رسیدم به خویش، نه رسیدم به او
نه سلامم سلام، نه قیامم قیام
نه نمازم نماز، نه وضویم وضو
دل اگر نشکند به چه ارزد نماز
نه بریز اشک چشم، نه ببر آبرو
نه به جانم شرر، نه به حالم نظر
نه یکی حسبحال، نه یکی گفتوگو
نه به خود آمدم، نه ز خود میروم
نه شدم سربلند، نه شدم سرفرو
همه جا زمزمه است، همه جا همهمه است
همه جا «لاشریک... »، همه جا «وحده... »
نبرد غیر اشک، دل ما را به راه
نکند غیر آه، دل ما را رفو
نشوی تا حزین هله با مِی نشین
هله سر کن غزل، هله تر کن گلو
به سر آمد اجل، نسرودم غزل
همهاش هوی و های، همهاش های و هو
هله امشب ببر به حبیبم خبر
که غمش مال من، که دلم مال او
هله از جانِ جان، چه نوشتی؟ بخوان !
هله گوش گران! چه شنیدی؟ بگو !
بِبَریدم به دوش، به کوی میفروش
که شرابم شراب، که سبویم سبو
ارسالها: 2,819
موضوعها: 290
تاریخ عضویت: Jun 2012
سپاس ها 8224
سپاس شده 15343 بار در 6489 ارسال
حالت من: هیچ کدام
به ویرانه های این دل متروک
سرکی بزن گاهی…
دیریست که زلزلهء رفتن اش،
تمام
حجم
عشق را،
بر سرم فرو ریخته است!
رمقی نیست
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..
و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!
ڪـωـے ڪـہ میگریزב..
از گُم شـבن نمے هــراـωــב..