01-03-2013، 9:15
(19-02-2013، 13:18)sara:aramis نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
3 مطلب جالب امیدوارم خوشتون بیاد سپاس و نظر هم بدید دیگه
1-بینیش انگار شکسته بود و خون زیادی از روی لبها و چانه هایش به روی زمین می ریخت , زخم عمیقی قسمتی از صورتش را پوشانده بود ,اطراف چشمش حسابی ورم کرده وخون آلود بود , به سختی می شد مردمک چشمانش را دید , مرد سعی کرد صورتش را جلوتر ببرد تا بلکه بهتر بتواند مردمک چشمانش را ببیند ,چند لحظه ای خیره شد ,احساس کرد چند نفر از رو برو سنگ پرتاب می کنند و شاید باخنده هم حرفی را تکرار می کردند , بغض گلوی مرد را می فشرد و خواست تا صورتش را نوازش کند , همینطور که دستانش را به طرف صورت زن می برد, پیش گوشش صدایی شنید
ببخشید ... ببخشید آقا به تابلوها دست نزنید .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
2-روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و
داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم
تمامی اموالم رابه آن دنیا ببرم .او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش
را به همراهش در تابوت دفن کند. زن نیز قول داد که چنین کند.چند روز بعد
مرد خسیس دار فانی را واداع گقت.زن نیزبه قولی که داده بود عمل کرد. وقتی
ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجاآوردند و می خواستند تابوت
مرد را ببندند و آن را در قبر بگذارند، ناگهان همسرش گفت: صبر کنید. من باید
به وصیت شوهر مرحومم عمل کنم. بگذارید من این صندوق را هم در
تابوتش بگذارم.دوستان آن مرحوم که از کار همسرش متعجب شده بودند
به او گفتند : واقعا شما حماقت بزرگی میکنی که به وصیت آن مرحوم عمل
میکنی.
زن گفت: من نمی توانستم بر خلاف قولم عمل کنم. همسرم از من خواسته
بود که تمامی دارایی اش را در تابوتش بگذارم و من نیز چنین کردم. البته
من تمامی دارایی هایش را جمع کرده و وجه آن را در حساب بانکی خود
ذخیره نمودم. درمقابل چکی به همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آن را
در تابوتش گذاشتم، تااگر توانست آن را وصول کرده و تمامی مبلغ آن را
خرج کند .
3- مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است…
به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد.
به این خاطر، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو…
« ابتدا در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن. بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. »
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان کنم.
سپس با صدای معمولی از همسرش پرسید:
« عزیزم ، شام چی داریم؟»
جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت:
« عزیزم شام چی داریم؟ »
و همسرش گفت:
« مگه کری؟! » برای چهارمین بار میگم: «خوراک مرغ » !
یادتون نره اون سپاس که اون پایینرو