اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


نظرسنجی: خوب بود یا بد؟؟؟
این نظرسنجی بسته شده است.
خوب
66.67%
2 66.67%
بد
33.33%
1 33.33%
در کل 3 رأی 100%
*شما به این گزینه رأی داده‌اید. [نمایش نتایج]

امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان کوتاه(خنده دار) (بیا بخون اگه خوشت نیومد سپاس و نظر نده)

#1
طنز موتور گازی با بنز
یارو نشسته بود پشت بنز اخرین سیستم داشت صدو هشتاد تا اتوبان میرفته یهو میبینه یه موتورگازی ازش جلوزد خیلی شاکی میشه پارو میزاره رو گاز باسرعت دویست از بغل موتوره رد میشه. یک مدت واسه خودش خرم میشه یهو میبینه دوباره موتور گازیه قییییییژ ازش جلوزد دیگه پاک قاط میزنه پارو تا ته گاز میگزاره روگاز با دویست چهل تا از موتوره جلو میزنه همینجور با اخرین سرعت میره یهو میبینه موتور گازی مثل تیر از بغلش رد میشه طرف کم میاره راهنما میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده بزنه کنار. خلاصه توتایی وامیستن کنار اتوبان یارو پیاده میشه میره جلو موتوریه میگه.. اقا تو خدایی ! من مخلصتم فقط بگو چطور با این موتور گازی کل مارو خوابوندی؟! موتوریه با رنگ پریده نفس زنان میگه..والله...داداش... خدا پدرت و بیامرزه که وایستادی...اخه کش شلوارم گیر کرده به ایینه بغلت!!!Big Grin
.
.
.
.
.
به شخصی گفتند زود باش زود باش چشن عروسی شروع شده میگه به من چه به او گفتند عروسی پسر خودت است طرف به یارو گفت پس به توچه 4fvf4fvf4fvf
.
.
.
.
.
هم کلاسی خوشگل
اوایل ترم بود. صبح زود بیدارشدمکه برم دانشگاه. چون عجله داشتم به جای5000تومنی یه پونصدیاز کشو برداشتم و زدم بیرون.سوار تاکسی که شدم دیدم اووووووووف یکی ازدخترای خوشگل کلاس جلو نشسته بود یه کمکه گذاشت گفتم بزار کرایشو حساب کنم نمک گیر شه بلکه یه فرجی شد باصدایی که دورگه شده بود پونصدی رودادم به راننده گفتم کرایه خانم روهم حساب کنید دختر برگشت عقب تا منو دید کلی سلام و احوالپرسی و تعارف که نه اجازه بدین خودم حساب میکنم واینحرفا.منم که عمرم این موقعیت واز دست نمیدادمو کوتاه نمی اومدم میگفتم به خدا اگه بزارم تمام این مدت دستمو دراز جلوی راننده همه شم میدیدم نیش راننده بازه.خلاصه گذاشت حسابی گلوی خودمو پاره کنم بعدش گفت چطوره با این پونصدی کرایه بقیه رو هم تو حساب کنی!یهو انگار فلج شدم.اخه پول دیگه ای هم نداشتم!الکی سرمو کردم تو کیفمو وقت کشی تابلو که دیدم خانم خوشگله کرایه جفتمونو حساب کرد!ولی از خند داشت میترکید تو کلاس داشت گریه ام میگرفت که اس ام اس داد گفت پیش میاد عزیزم ناراحت نباش!م.افقی نا هارو باهم بخوریم؟ حالا من بیچاره شارژم نداشتم جواب بدم خلاصهعین اسکلا ایت قد بهش زل زدم تا نگاهم کنه و گفتم باشه این شد که ما چند ماه دوستیم ولی یه بار که گوشیشو نگاه کردم دیدم اسم منو (مستضعف)سیو کرده!
.
.
.
.
.
.
یک روز یک دختر کوچک در اشپزخانه نشسته بود وبه مادرش که اشپزی میکرد نگاه می کرد ناگهان موتوجه چند تارموی سفید در بین موهای مادرش شد از مادرش پرسید چرا بعضی از موهای شما سفیده؟ مادرش گفت هر وقت تو یک کار بد میکنی باعث ناراحتی من میشوی یکی از موهایم سفید میشود دختر کوچولو کمی فکر کرد گفت حالا فهمیدم چرا همه ی موهای مادر بزرگ سفید شده!!!Big Grin
.
.
.
.
عکاس سر کلاس درس اومده بود تا از بچه ها عکس بگیره معلم داشت همه ی بچه هارو تشویق میکرد که دور هم جمع شوند معلم گفت ببینید چقدر قشنگه که سالها بعد وقتی همه تون بزرگ شدید به این عکس نگاه کنید و بگویید این احمده الان دکتره یا اون مهرداده الان وکیله. یکی از بچه ها از ته کلاس گفت این هم اقا معلمه الان مرده25r3025r3025r30
.
.
.
.
.
تموم شد . راستی سپاس ونظر فراموش نشه:cool:
روزی میرسد که دیگر نه صدایم را بشنوی ... نه نگاهم را بیبینی ... نه وجودم را حس کنی ... وان لحظه است که معنا تمام حرفهای گفته و نگفته ام را میفهمی ولی من دیگر نیستم نیستم.
پاسخ
 سپاس شده توسط .نازنین لیلا ، saeed25/12 ، saba75 ، ţђę ɱąŋ wђǫ şǫɭd ţђę wǫŗɭd ، امیر2 ، Eli17 ، yoosef124 ، nastaran** ، ^Aytin^ ، طفرقه ، ?ErFaN? ، D-: ، فانتا ، lilijogolo ، SÅℋAℕⅅ ، βΑllεяiηΑ♡ ، نازگل12 ، ♥bahar♥ ، lady snow white ، ✿♥нα৳є ...ℓσνє✿♥ ، شکوفه2 ، dangercty ، سانا50 ، نیوشا222 ، ღ ツ setareh ツ ღ ، shayan dragon ، khanomekhone ، nafas1999 ، 30Ḱᗩᔕ ، جيمزباند ، ayda1383 ، mahdi207 ، I LOVE YOU FARHAD ، rohamdan ، alireza2030 ، زهرا10000 ، مارال 2 ، یاسی@_@ ، ''HeisEnbErg'' ، ♥غم کده♥ ، لی مین هو3 ، The Light ، marjan khanum ، ηἔ∂Δ ، دختر شاعر ، اسلی ، bakhi ، girl of sky ، HediVampire ، mehdi76 ، نفس گل ، علیرضا جذاب ، Parisa 78 ، Volkan ، alireza-1377 ، صنوبر ، nanali ، Cigarettes.at.daybreak ، spark T ، دخی بامرام ، 50$ ، دیوونم میفهمی ؟ ، mahali ، mr.destiny ، :| .. ، z800rr ، milk_pezi ، *_* ، dani bahal ، * TANDIS * ، taran08 ، دختر تنها12 ، negin00 ، dokhi khoooooooobi ، فرانه ، تکی جون ، موناجون خوشگل
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
داستان کوتاه(خنده دار) (بیا بخون اگه خوشت نیومد سپاس و نظر نده) - ترانه95 - 24-05-2013، 21:23

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  ۱۰ مدل موی کوتاه که ده سال از سن تان کم می کند!همراه فیلم آموزش کوتاهی مو
  داستان کوتاه عاشقانه
  بار کج هیچ گاه به مقصد نمی رسد: داستان الاغ سخت کوش و بز حسود
  داستان اموزنده به خدایت نگو چرا
  داستان عشق مرا بغل کن
Book داستان ترسناک
  داستان وحشتناک(یکمی)
  داستان خنده دار و طنزی
  داستان به دنیا اومدن سید پوتین
  داستان واقعی ترسناک درباره اتفاقات عجیب

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 9 مهمان