11-05-2013، 13:29
(آخرین ویرایش در این ارسال: 17-05-2013، 13:40، توسط ღ دختـــر آسمان ღ.)
خلاصه : داستان در مورد یه دختریه به اسم آیسان که از زمان تولدش موهاشو کوتاه نکرده ... اون از طریق یه پسر سارق وارد کار دزدی عتیقه میشه و معروف ترین دزد سال میشه ... اما ای دل غافل که نمیدونه چه سرنوشتی در انتظارشه ...
زن همه اش دو و بر یک گهواره ی کوچک می پلکید و مراقب به موجود کوچک داخل گهواره بود.
ناگهان صدای در بلند شد و مرد عرق ریزان داخل شد.
زن با چهره ای پریشان ولی لبخندی آرامش بخش ، پرده ی حریر گهواره را کنار زد و نور آفتاب به صورت موجود کوچک داخل گهواره تابیده شد.
نوزاد کوچک چشم هایش را باز کرد و به صورت پدر و مادرش لبخند زد.
بله ... او زیبا ترین نوزادی بود که تا به حال در دنیا دیده اید. موهایش به رنگ خورشید ، چشمانش به رنگ دریا و رنگ پوستش همچون مروارید بود . ( یا خدا چه تیکه ای )
پدرش لبخند زنان نوزاد کوچک را در آغوش گرفت و بوسه باران کرد .
نوزاد گریه ای سر داد و مادرش او را در آغوش گرفت .
--------------------------------------------------------------------------------
بلههههههههه این کوچولوی تیکه منم دیگه . میخواستین کی باشه ؟ یکی یدونه چراغ خونه لوس دیوونه .
اسم من آیسانه . از اون اسمای عجق وجق که مامی جونم برام انتخاب کرده .
خوب مادره دیگه . شما هم اگه 7سال عقده ی بچه داشته باشید وقتی به دنیا بیاد میاید یه اسم مزخرف عجق وجق روش میزارید دیگه .
مشخصات ظاهریمو که میدونید . از خودم بگم . امروز تولد 18 سالگیمه. بالاخره 18 ساله شدم . آخ جون .پدرم یکی از وُکلای معروف کشوره و مادرم هم تک دختر خان اُرومیه است.
بله درست فهمیدید مادر من ترکه . من رنگ موها و پوستمو از مامانم و رنگ چشمای به قول پانی ( دوستم ) وزقیمو از پدرم به ارث بردم.
پانی همش بهم میگه چشم وزقی . خوب حق داره بیچاره من همیشه بهش میگم چشم گاوی اونم تلافی میکنه . کرم از درخته .
پانی بهترین دوستم و همسایمونه . ما توی یه آپارتمان توی یکی از منطقه های بالاشهر تهران زندگی میکنیم .خوبی بابای مایه دار همینه دیگه .
ما توی واحد پنجمیم و اونا توی واحد چهارم.
راستی با خودتون فکر کردید که چرا میگم داستان من عجیب ترین داستان دنیاست ؟ معلومه که نه.خوب الان میگم
شما تا حالا یه دختر رو دیدید که موهاش دو برابر قد خودش باشه و وقتی راه میره رو زمین کشیده میشه ؟
خوب معلومه که ندیدین.حالا این بدبخت بیچاره که موهاش دو برابر قدشه ... اگه گفتین کیه ؟ آهاااااااا منم دیگهههههههه.
چون بابا جونم عاشق موهامه دستور داده که از زمان تولد کسی حتی بهشون یه ناخونک هم نزنه.
اونوقت تصور کنید که دیگه من چقدر بدبختم.البته خودم هم موهامو دوست دارم هاااا.ولی اگه به منه که همین فردا میرم کچل میکنم.
خوب دیگه زیادی از خودم گفتم.حالا خودتون برید داستان منو بخونید و قضاوت کنید که این داستان عجیب ترین داستانی نیست که تاحالا خوندید؟
داستان یه دختر که سرنوشتش از قبل بدجوری رقم زده شده!!!!!!!! مطمئنم که هیچوقت دلتون نمیخواست که جای من باشید . میگید نه ؟
ادامه دارد ....................
بدون سپاس و نظر نمی زارم
زن همه اش دو و بر یک گهواره ی کوچک می پلکید و مراقب به موجود کوچک داخل گهواره بود.
ناگهان صدای در بلند شد و مرد عرق ریزان داخل شد.
زن با چهره ای پریشان ولی لبخندی آرامش بخش ، پرده ی حریر گهواره را کنار زد و نور آفتاب به صورت موجود کوچک داخل گهواره تابیده شد.
نوزاد کوچک چشم هایش را باز کرد و به صورت پدر و مادرش لبخند زد.
بله ... او زیبا ترین نوزادی بود که تا به حال در دنیا دیده اید. موهایش به رنگ خورشید ، چشمانش به رنگ دریا و رنگ پوستش همچون مروارید بود . ( یا خدا چه تیکه ای )
پدرش لبخند زنان نوزاد کوچک را در آغوش گرفت و بوسه باران کرد .
نوزاد گریه ای سر داد و مادرش او را در آغوش گرفت .
--------------------------------------------------------------------------------
بلههههههههه این کوچولوی تیکه منم دیگه . میخواستین کی باشه ؟ یکی یدونه چراغ خونه لوس دیوونه .
اسم من آیسانه . از اون اسمای عجق وجق که مامی جونم برام انتخاب کرده .
خوب مادره دیگه . شما هم اگه 7سال عقده ی بچه داشته باشید وقتی به دنیا بیاد میاید یه اسم مزخرف عجق وجق روش میزارید دیگه .
مشخصات ظاهریمو که میدونید . از خودم بگم . امروز تولد 18 سالگیمه. بالاخره 18 ساله شدم . آخ جون .پدرم یکی از وُکلای معروف کشوره و مادرم هم تک دختر خان اُرومیه است.
بله درست فهمیدید مادر من ترکه . من رنگ موها و پوستمو از مامانم و رنگ چشمای به قول پانی ( دوستم ) وزقیمو از پدرم به ارث بردم.
پانی همش بهم میگه چشم وزقی . خوب حق داره بیچاره من همیشه بهش میگم چشم گاوی اونم تلافی میکنه . کرم از درخته .
پانی بهترین دوستم و همسایمونه . ما توی یه آپارتمان توی یکی از منطقه های بالاشهر تهران زندگی میکنیم .خوبی بابای مایه دار همینه دیگه .
ما توی واحد پنجمیم و اونا توی واحد چهارم.
راستی با خودتون فکر کردید که چرا میگم داستان من عجیب ترین داستان دنیاست ؟ معلومه که نه.خوب الان میگم
شما تا حالا یه دختر رو دیدید که موهاش دو برابر قد خودش باشه و وقتی راه میره رو زمین کشیده میشه ؟
خوب معلومه که ندیدین.حالا این بدبخت بیچاره که موهاش دو برابر قدشه ... اگه گفتین کیه ؟ آهاااااااا منم دیگهههههههه.
چون بابا جونم عاشق موهامه دستور داده که از زمان تولد کسی حتی بهشون یه ناخونک هم نزنه.
اونوقت تصور کنید که دیگه من چقدر بدبختم.البته خودم هم موهامو دوست دارم هاااا.ولی اگه به منه که همین فردا میرم کچل میکنم.
خوب دیگه زیادی از خودم گفتم.حالا خودتون برید داستان منو بخونید و قضاوت کنید که این داستان عجیب ترین داستانی نیست که تاحالا خوندید؟
داستان یه دختر که سرنوشتش از قبل بدجوری رقم زده شده!!!!!!!! مطمئنم که هیچوقت دلتون نمیخواست که جای من باشید . میگید نه ؟
ادامه دارد ....................
بدون سپاس و نظر نمی زارم