امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خاطرات و عکس های بچه های دهه 60(نسل سوخته)

#8
احسنت؛Heart


نمیدونم روستا دیدین یانه! یادمه آب تموم میشد، ظرفا رو برمیداشتم و از سر مزرعه تا روستا رو (از ترس گرگ ! Big Grin) یه نفسه می دویدم و با الاغ عموم اینا با ظرفای پر آب بر می گشتم Big Grin

وقتی آخرای تابستون میشد و بایستی بر میگشتیم شهر، باد غربی شروع می شد و تقریباً هر 6 متری یه گردباد کوچولو درست میشد! وقتی از بالای تپه به روستا نیگا می کردی، ... واقعاً نمیشه گفت که چقدر جالب بود Angel

----------------------------------

ولی یه چیز بگما؛ "نسل" اون شکلی نیست که نوشتی Big Grin میدونم خودت می دونی، ولی خیلیا نمی دونن، حالا درستشو بنویسی بنظرم بهتره Big GrinTongue
خاطرات و عکس های بچه های دهه 60(نسل سوخته)
پاسخ
 سپاس شده توسط ✘PETER✘


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: بچه های دهه 60(نثل سوخته) - Azarbayjanliam - 08-05-2013، 14:23

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Big Grin خاطرات امروز من = طنز و باحال
  (دفترچه خاطرات چهارم ابتداییم برادرم را يدا كردم !!!)
  نظرتون درباره ی نسل سوخته چیست ؟ (1)
  خاطرات یک مداد (قابل توجه کسانی که مداداشنو گاز میگیرن)(به ترتیب هفته بخوانید)
  خاطرات یک خون آشام
  عكس هايي زيبا و هنرمندانه از خلاقيت و طراحي جالب با كبريت سوخته
  خاطرات روز های مدرسه
  خاطرات یه دکتر باحال...
Smile خاطرات پزشک شهرکردی... برای رشته ی تجربی جالب میتونه باشه
  خاطرات یک دانشجوی دم بخت

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 13 مهمان