روبرو شدن آیت الله خامنه با دو دانشجو در کوه

[gomnam]

اين ماجرا رو توی يک وبلاگ خواندم حالا خودم آن را با زبان خودم از زبان يکی از محافظين ايشون نقل می کنم
همان طور که مشغول بالا رفتن از کوه بوديم و به اطراف نگاه می کرديم ديديم در مسير کوهنوردی يک دختر و پسر دانشجو با وضعی نامناسب نشسته اند طبق تجربه های قبلی می دانستيم که نبايداز آن ها بخواهيم که مکانشان رو تغيير بدهند يا درباره ی وضع ظاهری شان تذکری بدهيم آيت الله خامنه ای هم دقیقا از مسيری رفتندکه به مکان آن دونفر ختم می شد آقا پسر هم که ناخدا گاه متوجه يک موقعيت غير عادی شده بودسرش رو بالا آورد و با رهبر نظام رودر رو شد هر دوی آن ها فکر می کردند که الآن حتما رهبری يک مجازاتی برايشان در نظر می گيرند ولی ايشون بدون در نظر گرفتن چهره ی اون دو نفر باهاشون صحبت کردند درباره ی شغل آقا پسر رشته ی تحصيلی دختر خانم و نسبتشون با هم سوال کردند که خوب این سوال بدون جواب ماند بعد درباره ی مشکلاتشان سوال کردند و کمی هم دوستانه با اون ها صحبت کردند آقا پسر هم که صميميت رهبری رو می بيند می گويد که ما با هم نسبتی نداريم و با هم رفيقيم
رهبری کمی درباره ی فوايد ازدواج برايشان صحبت کردند و آخر هم گفتند که اگه دوست داريد من حاضرم خطبه ی عقدتون رو هم بخونم اون دو نفر هم که تحت تاثير رفتار مقام معظم رهبری قرار گرفته بودند قبول می کنند و می گويند چی از اين بهتر و ما هم زمانی رو که ايشون وقت خالی داشتند براشون در نظر گرفتيم و از اون ها خواستيم با خانواده هايشان تشريف بياورند
بعد از مدتی آيت الله خامنه ای خداحافظی کردند و ما به راهمان ادامه داديم چند روز بعد درحالی که اون آقا پسر تبديل به يک پسر مذهبی شده بود و اون دختر خانم هم يک خانم محجبه به بيت آمدند