20-12-2012، 17:03
اما ...
اما عزيز خسته و داغدار من...
با همه اشتياقم...
بگذار در سوداي با تو بودن بمانم
بگذار هيچ جلوه اي از زمين در تصوير عاشقانه و خدايي خيال من نباشد
بگذار در اشتياق ديدار تو بمانم...
بگذار نفسهايم در آرزوي ديدار تو به شماره افتد...
بگذار همه آن چيزهايي كه خدا بي حضور مادي تو
بر من بخشيده است...دست نخورده بماند
بگذار لطافت انتظار را در سينه پر اندوه خود
به تمامي لمس كنم.....
بگذار افقهاي خيالم را براي ديدار تو
به نظاره بنشينم....
بگذار خلوتگاه درونم با هاله اي از نور خدايگونه روحت پوشانده شود...
بگذار در حسرت ديدار تو بمانم...
بگذار سوز و گداز سينه ام....پر جوش بماند...
بگذار پر التهاب بمانم....
بگذار هميشه و براي ابد....
دلتنگ تو بمانم...
اما عزيز خسته و داغدار من...
با همه اشتياقم...
بگذار در سوداي با تو بودن بمانم
بگذار هيچ جلوه اي از زمين در تصوير عاشقانه و خدايي خيال من نباشد
بگذار در اشتياق ديدار تو بمانم...
بگذار نفسهايم در آرزوي ديدار تو به شماره افتد...
بگذار همه آن چيزهايي كه خدا بي حضور مادي تو
بر من بخشيده است...دست نخورده بماند
بگذار لطافت انتظار را در سينه پر اندوه خود
به تمامي لمس كنم.....
بگذار افقهاي خيالم را براي ديدار تو
به نظاره بنشينم....
بگذار خلوتگاه درونم با هاله اي از نور خدايگونه روحت پوشانده شود...
بگذار در حسرت ديدار تو بمانم...
بگذار سوز و گداز سينه ام....پر جوش بماند...
بگذار پر التهاب بمانم....
بگذار هميشه و براي ابد....
دلتنگ تو بمانم...